سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: امروز، 14 مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت است. درکتابهای تاریخ معاصر چنین نوشتهاند فرمان مشروطیت در اصل فرمان تشکیل مجلس شورای ملی ست که مظفرالدین شاه قاجار در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی امضا کرد. این فرمان همان فرمانی است که به واسطه امضای مظفرالدین شاه درخواست متحصنین پذیرفته و با مشارکت مردم در امر حکومت موافقت شد. به مناسبت این رویداد وارد مشروطه و ادبیات آن دوره شدهایم.
سالها گذشته و این سالهای مدید برای تاریخ معاصر یک مملکت رقم کمی نیست! مشروطه قرار بود راه شکلگیری و فراهم آمدن "قانون" را هموار کند( قانون حتی بههمان معنای وارداتی) که کمیت زدوبندها و زدوخردهای آن، این کیفیت مطبوع جهانی را بهبار نیاورد.
متن فرمان مشروطیت:
جناب اشرف صدراعظم -- از آن جا که حضرت باری تعالی جلشأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت،اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علماء، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود.
بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معین و مهیا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعونالله تعالی مجلس شورای ملی مرقوم که نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمهٔ امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر میداریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفهالحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بیزوال باشند -- در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادیالثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما
فرزند ناقصالخلقه
آنچه ما امروز از دل تمام بررسیها و نگاههایی که به اوراق و اسناد مشروطه و مشروطهخواهی شده، حاصل داریم جزء یأس آیهای همچون فرزند ناقصالخلقهایی به نام انقلاب "مشروطه" نیست (البته کمکم در حوزه عملی!).
بر زمین ماندن مطالبات مشروطه و مشروطهخواهی حدیثیاست که قصه دراز شدنش در پایان هر دهه از تاریخ معاصر ایران شنیدهمیشود و کماکان این گیج خوردن در تاریخ معاصر، سربریدهی نخی است که جز به مشروطه بهجایی دیگر ختم نمیشود؛ مگر تاسیس دارالسلطه و خلاء اندیشه سیاسی در جای جای تاریخ ما.
شاید بهقولی"نهادینه نبودن حقوق مدنی و تجربههای دمکراتیک و آزادیهای سیاسی و اجتماعی" و جز آن... درسابقه تاریخی ما دلیلی باشد بر ناتوانی ما در شارژ جنبشهای مدنی که در هر دوره شکل میگیرد و اخته میماند... یا"بهپرسش کشیدن"مشروعیت سنتی قدرت" انگیزه و سرمشق عمده تحولات و تغییر" در دهههای اخیر باشد، اما تمام این مناقشات جزء در بستر معرفتی ما و بحران آن، راه بهجایی از مناسبتهای اجتماعی و سیاسی( آنطور که انتظار میرود)، نبردهاست.
البته درست است که مشروطه زنگ هشدار شکست معرفتی ما را که چند سدهای بود خوردهبود، بهصدا درآورد و نمود بیرونی آن را نشان داد، اما جنبه دیگر این شکست و فروپاشی معرفتی عصرحاضر بهعلت شناخت کژ و مژ درباریان از "جهاننو" بود که جزء جدالی بیسرانجام با آموزههای قدیم و "سنتنو"، ارمغانی بههمراه نداشت.
این یعنی آنچه که در غرب شروع بهشکلگیری به عنوان معرفتی نوین و پیشرونده کردهبود، در سرزمین آریایی هیچکور سویی به سرداب نمور ما، نه از درون و نه از بیرون این پیله خوشبافت تاریخی تا نیمقرن، نداشت.
لازم بهذکر نیست که با سفر پادشاهان ایرانی و جلوس ایشان بهخاکهای مغربزمین، به تنبان درباریان و قبله عالم گاهوبیگاه ککی از تمدن و اصلاحات میافتاد،و خراشی به راه میانداخت، اما غالبا این ککها حتا بهخاراندنشان هم نمیارزیدند! یعنی به توپ بستن مجلس خیلی سهلالوصولتر از این بود که دست مبارک قبلهعالم بخواهد به کار خاراندن ، بپردازد.
حال بهدور از شوخی و مطایبهپردازی لوث، فکر این دوران و بازخوانی کلی آن هم، آدمی را دچار چنان سرسامی میکند که اگر مخدر طنز مهیا نباشد، الزاما باید به تیغمرگ پناه برد.
با فاصلهگیری از شکل سنتی قدرت و احساس ضرورت برای تحول هرچهسریعتر، فاصلهگیری از معرفت سنتی نیز آغاز شد. این مهم از همان ابتدا چارهاش را در مکانیزم واردات؛ در حوزه فن و ترجمه؛ در حوزه علوممعرفتی یافت که تبعات حاصل از آن هم بیتاثیر در شکلگیری و روند اتفاقات تاریخ معاصر ایران نبود.
با آشنایی دربار، تجار و بعد اقشار دیگر جامعه آن دوران با مناسبتهای جامعه غرب، طبقات بالای جامعه و "عقلای" ایران بهفکر و در تبوتاب پرکردن برهوت ایرانزمین از اسبابواثاث تمدن و صنعت مغرب افتادند که این نوع زمینهچینی برای رسیدن به قافله جهان مدرن، دائما پیکره بیرونی جامعه ایرانی و زمینه تاریخی و درونی آن را به خودزنیهای و خونبها دادنهای مدام دچار کرد. جدالی که کماکان ادامه دارد، و هنوز به توازنی میان جهان خود و جهان "دیگری" نرسیده است.
اصلاحات در دوران مشروطه
بابرپا شدن دارالسلطنه به همت وفرمان عباسمیرزا، نائب السلطنه اولین قدم در راه اصلاحات، قریب به یک قرن پیش از مشروطه برداشته شد. قریب به یک سده بعد، درسال سوم سلطنت ناصرالدین شاه اولین سنگبنای دارالفنون نیز گذاشته شد؛ موسسهای که بنا بود حوایج کشور را در درجهاول از دو حیث رفع کند: احتیاجات نظامی و فنی.
از جهت برآوردن نیازهای فرهنگی ترجمه و تالیف کتابهای درسی نیز آغاز شد که بهصورت تفصیلی در خصوص مزایا و فوائد آموزش با شیوههای "جهاننو"؛ در یک جامعه متمدن؛ یک قرن پیشاز آن، میرزا فتحعلی آخوندزاده در سلسله رسالات خود در باب آن، داد سخن بستهبود.
او حتی در همین زمینه دست بهاصلاح و تغییرخط زده و تلاشهایی جهت انتقال زبان مسلط دوران خود از عربی به فارسی کردهبود. او تلاشهای وافری هم برای ایزوله کردن زبان فارسی از فنون بغرنج کرد. این دغدغه و اندیشههای حاصل از آن یکی از آثار برخورد تمدن مشرق و مغرب است که یک قرن پیش از پاگرفتن مشروطه رخ داد.
درهمین رابطه در زمان مشروطهخواهی، میرزاملکمخان که روزنامه "قانون" را نیز بهطبع میرساند تاثیر عظیمی جهت سیر تحول نثرفارسی داشته که تلاشهای او در هرچه سلیستر کردن زبان ما، مثمرثمر بوده و میتوان گفت بهقوت آخوندزاده این چهره نیز در احیای زبان فارسی تاثیرگذار، بودهاست.
نثر ملکمخان زبان فارسی را از مجیزخوانیها و فنون بلاغی دهن پرکن چاکران دربار( که در نامههای اداری هم از صنایع سخیف خود کوتاه نمیآمدند) عاری کرد و زبان معیار را هرچه بیشتر جهت افاده محتوا شفاف ساخت (نگاه کنید به صنایع بدیعی همچون: فوق الناقط، تحتالنقاط و... در دوران صفوی و بعد از آن همچنین کارکرد احمقانه کشیدن از این فنون).
نیاز چنین اعمالی جهت کاستن از دشواریهای زبان، برای پایین آوردن رواج بیسوادی در بین عامه مردم لازم و ضروری بود که نتایج تقریبا مثبت آن را میتوان در تعدد طبع روزنامهها در دوره مشروطه و فرهنگ روزنامهخوانی رصد کرد.
بههرحال با گذشت زمان، ترقیخواهی و تجدد همچون آفتی خانمان سوز در دل درباریان، در جامعه بهوضع گسترش بود و کنترل آن در اراده شاه و اطرافیان او نمیگنجید. با گسترش طبع روزنامهها و روزنامهخوانی؛ که مقدمه آن را صنعت چاپ بهصورت سنگی و غیرسنگی آن فراهم کردهبود؛ رسانه و تاثیرش برحیات اجتماعی دوران هرچه مشهودتر بروز کرد که فعالیتها و جنبشهای سیاسی را نیز در ذیل آن میتوان آورد و تاثیرهایی دیگری که ما یک نمونه از آن را در ادامه بررسی میکنیم.
شعر مشروطه
با صیقل خوردن زبان و واردشدن معیارها و فنون ژورنالیستی در حیات زندگی روزمره ایرانیان؛ شعر و جریان آن نیز که در دورهای همچون"بازگشت" شده بود قرقرهکردن حال خراب قرنهای پیش در دربار شاه، بهناگهان از خواب آشفتهای بیدار شد و "بیداری" نام گرفت. بیداری که بعد از قرنها بار سنگین تعهدی را بر دوش شعر فارسی گذاشت.
در این دوره، شعر نیز در کنار فعالیتهای ژورنالیستی سعی داشت خروجی و رسانهای باشد جهت هرچه تندتر کردن آتش مشروطهخواهی و انقلاب که میشود گفت، بیشترین دستاوردهای معرفتی این دوران( در آن فقر معرفتی) ازآن شعر مشروطه شد. بهطور قطع از همین دوره چهره شفافی از "شاعرـروشنفکر" شکل گرفت که تا پیش از این در حافظه مکتوب و شفاهی شعر ما بیسابقه بود.
از همین جهت این مناقشه را اینطور میتوان پیش برد که تبعات حاصل از جهان غرب با حمل معناهای همراه آن، بیشترین تاثیر را تا به امروزاختصاصا بر پروژه "سفارش روشنفکری" ما و انشعابهای آن گذاشته؛ تا بر ساختارهای اجتماعی، و لحاظ نهادهای مدنی در آنها.
حال در این بلبشو باید یقه چهکسی را گرفت که بتوان از یقه آن مقصری را بیرون کشید تا خون "عشقی"ها و ... را بهگردن او آویخت، داستانیست به تفصیل هزار و یک شب. از همینرو این وابستگی( چه به لحاظ فنی، چه به لحاظ نظری در دوران مشروطه و بعد از آن) وام خود را، در وجوهی، از طریق فرایند ترجمه و فعالیت مترجم پرداخت کردهاست، تا بلکه چهره دقیقی برای سیمای شاعر و بعد پروژه روشنفکر و چهرهروشنفکری در ایران ترسیم کند که این روند تا به امروز کماکان ادامه داشته و خواهد داشت، و در این میان انقلابی همچون مشروطه؛ چون یک سیستم مغفول، مجالی میشود برای این آزمون خطاهای تاریخ معاصر ایران.
آرش رضایی