سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: سال گذشته، در همین روز بود که مدیا کاشیگر را از دست دادیم. مترجم زبردستی که در جامعه ادبی ما به خوبی شناخته شده بود. کاشیگر تحصیلاتش را تا دیپلم در فرانسه گذراند، اما تحصیل در دانشگاه را در رشتههای معماری و اقتصاد در ایران نیمه تمام گذاشت. تاکنون بیش از ۲۰ عنوان کتاب در زمینههای شعر، داستان و ترجمه از او منتشر شده است. وی همچنین دبیر جایزه ادبی یلدا و بنیانگذار و دبیر سه دوره جایزه ادبی روزی روزگاری بوده است. مدیا کاشیگر شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی در جمع اعضای هیئت فرانسوی در کنار لوران فابیوس (وزیر امورخارجه فرانسه) و در جریان ملاقات مقامات دو دیپلماتیک دو کشور در سال 94 حضور داشت.
برخی از شاخصترین آثار ترجمه مدیا کاشیگر آثاری از ولادیمیر مایاکوفسکی، فرناندو آرابال، اوژن یونسکو و ... است. او سومین مترجم نمایشنامه "کرگدنهای" اوژن یونسکو است. شناختهشدهترین ترجمه کاشیگر شاید "ابر شلوارپوش" اثر مایاکوفسکی باشد. رمانهای "تکنیک کودتا" نوشته کورتسیو مالاپارته، "خرده آسمان، انگار هیچ" نوشته کلود استپان از دیگر آثار اوست. همچین در شمارههای مختلف فصلنامه ارغنون و زیباشناخت ترجمه مقالاتی از تزوتان تودوروف از او به چاپ رسیده است.
مدیا کاشیگر همچنین در حوزه ترجمهشناسی (نظریهپردازی ترجمه) صاحب نظر بود و سخنرانیها، گفتگوها و مقالات جالب و مفیدی در این زمینه دارد. تعدادی از بهترین مقالات و سخنرانیهای کاشیگر در کتابی با عنوان "مرگ موریانه" از سوی انتشارات میلکان در سال 1394 به چاپ رسیده است که تمام مطالب آن، متعلق به سال 1380 به بعد هستند.
اما امروز به مناسبت سالروز درگذشت مدیا کاشیگر نگاهی انداختیم به کار کمتر دیده شدهی این نویسنده. "وقتی مینا از خواب بیدار شد" عنوان داستان بلندی است از مدیا کاشیگر که قریب به 20 سال پیش در نشر قصه منتشر شد.
"وقتی مینا از خواب بیدار شد" با اینکه در همان سالها موفق به دریافت جایزه شورای کتاب کودک شد اما به راحتی میتوان آن را جزو کتابهایی طبقه بندی کرد که آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفتهاند.
اگر بخواهیم این کتاب را ناگزیر در گروه خاصی (به لحاظ سنی) از مخاطبان قرار دهیم، باید آن را داستان نوجوانان بخوانیم، همچنان که اطلاعات فیپای کتاب نیز آن را داستانی برای نوجوانان میخواند اما این عنوان اصلا گویای آن نیست. به نظر میآید "وقتی مینا از خواب بیدار شد" را کودکان، نوجوانان، جوانان و سالخوردگان نیز میتوانند بخوانند و از آن لذت ببرند.
مدیا کاشیگر در این باره توضیح مفیدی میدهد. او میگوید:" شازده کوچولو که یک کتاب کودک و نوجوان است، اما اصلا برای کودکان و نوجوانان نوشته نشد. بعداً تبدیل شد به کتابی برای کودک و نوجوانان. در واقع، خود کودکان و نوجوانان، این کتاب را پیدا کردند. شازده کوچولو قصهای است که در آن سنت اگزوپری دارد به همسرش کن سورالا میگوید که چه قدر دوستش دارد. شازده کوچولوی سنت اگزوپری، پنجاه و سه چهار ساله است و گل سرخ هم زن پنجاه سالهاش! ولی تبدیل شده به کتاب کودکان و نوجوانان. این سرنوشت ادبیات است. بعضی وقتها هم آدم می خواهد کتابی برای کودکان بنویسد، اما هیچ کودکی حوصله خواندنش را ندارد. فقط پیرزن ها و پیرمردها خوششان میآید! پس من فکر می کنم مسئله ادبیات، یک خرده مهمتر از این است که ما بخواهیم در چارچوبهای سنی نگاهش کنیم."
در این کتاب ما با دو کاراکتر مواجه میشویم: مینا و صدا. مینا در جهانی که میتوانیم آن را جهان خواب بنامیم، بیدار و با شخصیت "صدا" که هیچ چیز از او نمیدانیم و نمیبینیم آشنا میشود. مینا تنها میتواند "صدا" را بشنود؛ همچنان که ما. اکنون مینا نمیداند باید چه کار کند تا از این خواب عمیق بیدار شود. جهان خواب جهان مرموز و رازآمیزی است و برای همین هم "صدا" به او کمک میکند تا از این جهان خارج شود.
دنیای ابتدایی داستان، دنیایی است بی آب و رنگ و شکل که مینا در آن احساس سردرگمی میکند. مینا در جهان خواب/جهان "نیست"هاست و ما که در جهان بیداری/"هست"ها هستیم، به شدت مشتاقیم که او را تا دم دروازه جهان بیداری همراهی کنیم. او در هر فصل پیشرفتهای قابل توجهی میکند، سوالهایی که برایش به وجود آمده است را پاسخ میدهد و از دنیای ابتدایی داستان که در آن سردرآورده به کمک "صدا" فاصله میگیرد.
در بخشی از این داستان میخوانیم:
صدا گفت: چرا مینا،تو از سه چیزت استفاده کردی، از فکرت، از حواست، از احساست. با فکرت فهمیدی که باید دنبال مغرب بگردی، با یکی از حواست- چشمهایت- مغرب را پیدا کردی، با یکی دیگر از حواست- پوستت - محل برخورد پرتو دوم خورشید را فهمیدی و با احساست یعنی میلت به پیروزی و اندوهت از شکست، پرتو سوم خورشید را گرفتی. تو در حقیقت همان راهی را رفتی که دانشمندها می روند. اما آن ها برای این کارها اسمهای سختی مثل مشاهده و تفکر و تجربه گذاشتهاند.
مینا پرسید:تجربه همان احساس است؟
-نه، تجربه یعنی این که نترسی آزمایش کنی، یعنی اینکه جرات امتحان را داشته باشی.
مینا خندید و گفت: و من چون نترسیدم آزمایش کنم و همهی آن کارهای دیگر را هم کردم، پس برای خودم یک پا دانشمندم!
صدا گفت: تو حتی بیشتر از دانشمندی مینا، تو فیلسوفی!
مدیا کاشیگر با گفتوگوهایی از این دست، سعی میکند مخاطب را همراه با گفتههای سوال برانگیز در داستان شرکت دهد. او فلسفه نمیبافد، پیچیده حرف نمیزند و گاهی مثل "صدا" هیچ توضیحی نمیدهد اما به هر حال ذهن ما را درگیر داستان میکند و در بسیاری از اوقات ما را به تصورات دور فرامیخواند.
مدیا کاشیگر در "وقتی مینا از خواب بیدار شد" فانتزی جالب توجهی را به تصویر میکشد.