سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتابخانههای عمومی، مدتهاست رونق و پویایی پیشین را ندارند. بارها به این موضوع پرداخته شده است و اهالی کلمه از رکودی که بر این نهادهای سابقا پرطرفدار حاکم شده گفتهاند، این در حالی است که قرائتخانه کتابخانهها فارغ از این رکود، همچنان شلوغاند و از آنها اسقبال میشود. هر چند اگر این استقبال بیشتر مربوط به روزها و ماههای منتهی به برگزاری آزمونهای ورودی دانشگاهها باشد.
در این گزارش میخواهیم پاسخی برای برخی پرسشها بیابیم؛ مگر دسترسی به آنها نداریم؟ مگر فعالیتشان با گذشتهها تفاوتی کرده؟ چرا با اینکه به حیات خود ادامه میدهند، از یادآوریشان اینقدر سرخوش میشویم اما فراموش کردهایم که هنوز هم هستند و سری به آنها نمیزنیم؟
به یکی دو کتابخانه سر زدهایم و با کتابدارها و کسانی که در قرائتخانه مشغول خواندن بودهاند، همکلام شدهایم تا دلایل را از آنها جویا شویم. راستی از قرائتخانهها نگفتیم؛ چرا قرائتخانه کتابخانهها اینقدر خلوت شده؟
نوستالژی دست نیافتنی!
لابد میدانید که سرسپردن به نوستالژی و خاطرهبازی با یادآوردها، اصولا مربوط به اموری میشوند که دیگر در دسترس نیستند. مثلا دلمان تنگ میشود برای بستنی توپی، یا برای اتوبوس دوطبقه شهری، توپ پلاستیکی و تشتکبازی در کوچه. در این سالها هم آنقدر بازار خاطرهبازی با عناصر دهه شصتی داغ بوده است که حتما پر شما را هم گرفته است. اما حالا فکر کنید به اینکه یکی از همین عناصر حی و حاضر و جلوی چشمتان باشد و چه بسا هر روز از نظر بگذرانیدش و ناگهان تبدیل به امر نوستالژیک شود. مثلا به این تصویر فکر کنید: از مدرسه بیرون میزنی، خودت را به کتابخانهای نزدیک میرسانی، از آقا یا خانم کتابدار میپرسی بالاخره رمان آقای یا خانم فلانی رسیده است یا نه، بعد مشتاقانه امانتش میگیری و چندساعتی همانجا میخوانی و یکی دیگر هم میگیری و راهی خانه میشوی.
دروغ چرا؟ همین خود من! چند وقت پیش بود که پس از سالها دیدمش. نه اینکه نمیدیدمش؛ شاید هفتهای یکبار یا دو بار از جلوی سردرش رد میشدم بی که یادم باشد چیست و روزگاری اینجا چه خبر بود. آن روز، سهیلا رضوی و فرخ نعمتی، زوج بازیگر سینما و تلویزیون تئاتر به یادم آوردند که بنایی که چنددهه است روبهروی خانهشان است، حسینیه ارشاد است؛ حسینیهای به قامت تاریخ معاصر. و درباره کتابخانهاش صحبت کردیم. نعمتی که از بازیگران کتابخوان است میگفت مدتهاست کمتر کسی برای امانتگرفتن کتاب به آنجا میرود، هر چند خودش هم دیگر جزو همان "کمتر کسیها" محسوب نمیشد. آن روز به کتابخانه قدیمی حسینیه ارشاد رفتم و لابهلای کتابها سرک کشیدم. امروز اما آمدهام تا از چند و چون برخی از این تغییرها سر درآورم.
هنوز هم یکی از مجهزترین کتابخانههای پایتخت محسوب میشود، هر چند وقتی از در وارد میشوی، آن را خلوتتر از همیشه مییابی. چند نفری کنار مخزناند و چند نفری هم پشت میزها، مشغول خواندناند.
حسینیه ارشاد با توجه به منابعی که در اختیار دارد در دو بخش مخزن و مرجع فعالیت میکند. اکرم هوشنگی، مسئول بخش امانت یا مخزن این کتابخانه درباره بیشترین استفاده عمومی از کتابهای این بخش میگوید: "بیشترین کتابهایی که در این روزها از ما به امانت گرفته میشود، کتابهایی در حوزه ادبیات، تاریخ، اسلام و هنر است." این البته متفاوت از آن بخش نیست که مرجع نام میگیرد. در بخش مرجع بیشترین درخواست درباره کتابهای مرجع، کتابهای تاریخی و هنری است. البته میتوان بهراحتی دریافت که وقتی او از بیشترین درخواست میگوید، از نسبت حرف میزند و منکر افول مراجعه کتابخوانان به کتابخانه نیست. آشکار است که از مراجعهکنندگان برای امانتگرفتن کتاب، بسیار کاسته شده است. شاید بتوان، دلایل امر را گمانهزنی کرد. تا آنجا که سیدکریم محمدی، که سابقه مدیریت چند کتابخانه عمومی و فرهنگسرا را دارد در این باره میگوید: "نهتنها عادت به کتابخوانی تقریبا ترک شده است، بلکه عادتهای کتابخوانان هم مدتهاست دستخوش تغییر است؛ به این معنا که حتی آنها که همچنان کتابخوان محسوب میشوند، کتابهای مورد نیازشان را از کتابخانهها تامین نمیکنند". محمدی تاکید دارد که مراجعان به اغلب کتابخانهها را تنها، کسانی تشکیل میدهند که به دنبال رفع نیازهای تحقیقاتیشان هستند: "کتابخانهها اغلب شدهاند مخزن کتابهایی که محققان و دانشجویان توانایی تهیه آنها را ندارند".
حسین، کسی است که به گفته خودش، از معدود بازماندههای کتابخوانی است که به عشق خود کتابخانه و فضایش به اینجا میآید. نه دانشجو است و نه شغلش ایجاب میکند که به کتابخانه مراجعه کند. او میگوید: "نسل ما در حال انقراض است؛ مایی که هر روزمان در کتابخانهها میگذشت، منتظر کتابهای جدید میماندیم، حتی مجلات را نه از کیوسکها بلکه از کتابخانهها پیگیری میکردیم و... . من فکر میکنم، خود کتابخانهها هم کم مقصر نیستند؛ آنها نه تجهیزاتشان را بهروز میکنند، نه به کتابهای تازه توجه دارند، و نه برنامههای جنبیشان برای عموم کتابخوانان جذاب است".
پشت کنکوریها
اگر شما هم در این سالها پشت سد البته دیگر نهچندان مستحکمِ کنکور گیر افتاده باشید، شاید به کتابخانهای رفتهاید و ساعتها قرائتخانه آنجا را قرق کردهاید که چی؟ میخواهید بروید دانشگاه! این، حکایتِ غالبِ اغلب قرائتخانههای کتابخانههای عمومی کشور است؛ جایی که تا همین یکی دو دهه پیش، جای کتابخوانی امثال حسین بود و حالا مدتهاست فقط کسانی از ان استفاده میکنند که خانه را پر سر وصدا مییابند برای درسخواندن و به آن پناه میبرند.
با همه این اوصاف، در کتابخانه حسینیه ارشاد وضع کمی بهتر است. از بهاره پورحسن، که مسئول بخش مرجع کتابخانه حسینیه ارشاد است دلیلش را میپرسم.او درباره قرائتخانه این کتابخانه میگوید: "قرائتخانه کتابخانه حسینیه ارشاد چون مجزا نیست و بخشی در دل کتابخانه محسوب میشود، مطالعات بیشتر روی کتابهایی است که از کتابخانه امانت گرفته میشود. این البته شاید برای کتابخانههایی که اتاق یا جایی برای قرائت کتاب دارند، صدق نکند و استفاده شخصی از آن شود. یعنی افراد برای درسخواندن و ... به آن مراجعه کنند. هر چند ما در این کتابخانه هم چنین استفادههایی از سالن میکنیم، اما فراگیر و قابل توجه نیست." او درباره استفاده عمومی مردم از کتابخانه معتقد است که معمولا این روزها استفاده دانشجویان در حوزههای پژوهشی و محصلان برای آمادهسازی کنکور و دانشگاه از کتابخانه بیشتر از عموم مردم است. هرچند کتابخانه حسینیه ارشاد کمتر با این صورت مواجه بوده و اولویت سالن مطالعهاش با آنهایی است که از کتب مرجع و نشریات استفاده میکنند. اما آنچه این کتابخانه را از دیگر کتابخانههای عمومی شهر مستثنا کرده شاید پویایی آن باشد. هوشنگی میگوید: "کتابخانه باید پویا باشد. گاهی تنها انجام یک رسالت کاری کافی نیست، گاهی اطلاعرسانی، ایجاد برنامههای جانبی و ... در پویایی کتابخانه و توجه مردم به آن موثر است. به طور مثال کتابخانه حسینیه ارشاد معمولا نمایشگاههایی برای کتابهای جدید خود برگزار میکند تا اعضا متوجه منابع جدید کتابخانه برای استفاده از آن شوند. از طرفی معمولا نشستهایی هم درباره ترویج فرهنگ مطالعه و ... در این کتابخانه برگزار میشود."
اما شاید بد نباشد این راهکار نیز مطرح شود که برای بازگرداندن شأن کتابخانه و فرهنگ مطالعه چه کارهایی باید انجام داد. پورحسن معتقد است شاید نخستین قدم، آشناکردن کودکان با کتاب و استفاده از کتابخانه باشد. او میگوید: "کودکان باید بدانند مطالعه محدود به درسخواندن نیست. خانوادهها باید بچهها را با کتابهای کانون و استفاده از کتابخانه آشنا کنند. هر چند برنامههای جانبی نیز در بازگشت این شان بیتاثیر نیست. ما در حسینیه ارشاد با برگزاری نقد فیلم، نشستهای مختلف و همایشهای دانشجویی و ... سعی کردهایم از ظرفیت خود برای بازگشت مردم به کتابخانه ها استفاده کنیم."
سواحل آرام
با همه این اوصاف، این روزها کتابخانهها، به سواحل آرامی میمانند که دریای پرتلاطم کتابها در آنها آرام میگیرند، بی که چندان قایقی، بلمرانی، مسافری پا به این ساحل آرامش بگذارد. شاید به قول یکی از نویسندهها، وقتی یک فروشگاه کتاب به علت ورشکستگی مالی تعطیل میشود، آن هم در خیابانی که یک ساعت مُچی مردانه، یکمیلیاردودویستمیلیونتومان در آن به فروش میرسد، فقط میتوان پرسید چگونه یک ملت میتواند، این چنین اندوهبار، علیه خودش انقلاب کند؟ وقتی کتابفروشیها تعطیل میشوند، پیامی را نیز به کتابخانهها مخابره میکنند؛ پیغامی که هیچ بوی خوبی از آن به مشام نمیرسد.
کتابخانههای 24 ساعته
گاهبهگاه، جامعهشناسان شهری و اهالی فلسفه که سر به سودای شهر از منظر جامعهشناسی دارند، از لزوم احیای حیات شبانه سخن به میان میآورند. آنها میگویند استقرار حیات شبانه، مستلزم بهراهافتادن مراکزی است که شبها هم فعالیت کنند. مثل سینماها، کافهها، رستورانها، شهر بازیها و البته کتابخانهها. آنها از طرحهای موفقی چون "افطار تا سحر" برای اکران سینماها یاد میکنند و بر طبلِ فواید احیای شبانه از این رهگذر میکوبند. به این فراخور ما، در سالهای گذشته چند باری، حیات شبانه را نسبتا تجربه کردهایم؛ وقتی که چند کتابخانه، به صورت شبانهروزی فعالیت کردهاند. اما جالب است بدانید آن هم صرفا در روزهای منتهی به برگزاری آزمونهای ورودی به دانشگاهها بوده است.
زهرا مهدوی، که در کتابخانه بوعلی کرج کار میکند در این باره میگوید: "به خاطر کنکور بعضی کتابخانهها تا 6 صبح دایر است، اما در همه ماههای سال اینطور نیست. اغلب کتابخانههایی که عنوان شبانهروزی دارند، تا 11 یا 12 شب کار میکنند. اما سال 88 مدیر کل اداره فرهنگی گفته بود ساعات کار کتابخانهها در فصل امتحانات و اوقات فراغت تابستان، شبانهروزی و در برخی از کتابخانهها تا ساعت 12 شب خواهد بود. آمار آن دوره نشان میدهد که به طور مثال در تهران، 54 کتابخانه شبانهروزی در سطح مناطق 22 گانه مشغول به فعالیت بودهاند". حالا از آن سال، هشت سالی میگذرد و تهران، کتابخانه شبانهروزی ندارد؛ جز در روزهای منتهی به برگزاری کنکور.