سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین:  اگر بنا باشد در خصوص کتاب "روزگار دوزخی آقای ایاز"  سخن بگوییم؛ لازم است آن را از ابعاد مختلفی بررسی کنیم. زیرا کتابی که پیش رو داریم کتابی است که از ابعاد سیاسی، تاریخی، ادبی و روانشناختی حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

روایت "روزگار دوزخی آقای ایاز"  خطی تاریخی دارد اما نمی‌توان آن را مطابق با روال معمول روایت‌های تاریخ‌نویسان و تاریخ‌سازان از تاریخ دانست و اهمیت آن هم در همین است.

هربرت مارکوزه در مقاله "بعد زیبایی شناختی"  لازمه هنر حقیقی را رهایی از شی‌گشتگی و فراتر رفتن از واقعیت بی‌واسطه می‌داند او معتقد است: " حقیقت هنر در قدرت او برای درهم شکستن تک‌آوایی واقعیت تثبیت شده(یعنی تک‌آوایی کسانی که آن را تثبیت کرده‌اند) و تعریف آنچه واقعی است نهفته است."

به نظر می‌رسد  "روزگار دوزخی آقای ایاز"  دقیقا با تعریف "مارکوزه" از هنر تطابق دارد. ایاز همان در هم شکننده تک‌آوایی تاریخ است. ایاز همان درهم شکننده تک‌آوایی کسانی است که تاریخ را ثبت کرده‌اند(کاتبان تاریخ) و ایاز همان درهم شکننده تک آوایی کسانی است که تاریخ را ساخته‌اند.

داستان در زمان فرمانروایی محمود غزنوی روایت می‌شود. که براهنی بارها در طول داستانش این محمود را به تمامی پادشاهان تعمیم داده است. آقای ایاز شخصی است که در دربار محمود به‌عنوان غلام و معشوقه او زندگی می‌کند و آن بخش از تاریخ را روایت می‌کند.

در خانواده‌ای که ایاز در آن به دنیا آمده ( می‌گوییم به‌دنیا آمده نه بزرگ شده است زیرا ایاز از کودکی معشوقه محمود می‌شود و در واقع شخصیت او در دربار محمود شکل می‌گیرد.)  هرکدام ازاعضاء خانواده نماینده گروهی از جامعه هستند. مثلا پدر خانواده خواجه‌ای دانا اما ترسو و محافظه‌کار است که از نماد قدرت یعنی محمود و پدرانش می‌ترسد. براهنی برای نشان‌دادن ترس پدر ایاز او را شخصی معرفی می‌کند که حتی در وقت خواب شانه‌هایش را طوری قرار می دهد که حائل سرش باشد. یوسف یکی دیگر از پسران خواجه و برادر ایاز نماد کسی که به قدرت معترض است و راه‌حل مبارزه با آن را خشونت و عمل‌گرایی می‌داند؛ منصور دیگر برادر ایاز که راه مبارزه را در اندیشه و فکر جستجو می‌کند و صمد برادر دیگر آنها که شاعر است که تفکر خود را در شعر خود منعکس می‌کند. خود ایاز نیز شخصیتی است که حقیقتی جز محمود نمی‌بیند زیرا همانطور که بالاتر ذکر شد او در دربار محمود و تحت تعلیم او رشد و نمو یافته است. براهنی این‌ها را مشتی نمونه خروار معرفی کرده و بارها نیز به این موضوع در رمان خود اشاره می‌کند.

نقش "تاریخ" در روایت بسیار پر رنگ است. براهنی در این رمان نشان می‌دهد تاریخ اگرچه تکرار می‌شود اما فراموش می‌شود و کسی از آن درس نمی‌گیرد. او  در جایی از رمان می‌نویسد: " گرچه شهر تاریخ است اما از گذشته‌اش خبری نیست. انگار تاریخ شهر گذشته‌اش را فراموش کرده است. "

 براهنی بارها در طول داستان خود از زبان ایاز می‌گوید که تاریخ را فاتحان می‌نویسند. اما این داستان نه از زبان فاتحی مثل محمود بلکه از زبان مفعولی مثل ایاز روایت می‌شود اگرچه نویسنده بارها از زبان ایاز می‌گوید من کتابم نه کاتب وبارها این جمله را تکرار می‌کند که: "از کجا باید می‌دانستم تاریخ بر روی کفل‌های من نوشته خواهد شد. "  اما باز هم این روایت از زبان او بیان می‌شود.

OuGwjN7RWEWVhceSfoWaqusSNB1dttO1ajN9QT0EdE84K.57447305.jpg.secure

همانطورکه در ابتدا این نوشته ذکر شد تاریخ اگرچه پررنگ است اما، تنها بعد این رمان نیست. اگرچه با اطمینان نمی‌توان گفت کدام بعد، بعد غالب است اما برای درک بهتر نوشته باید آن را از جهات دیگر نیز بررسی کرد. آنچه مشخص است براهنی در این رمان سعی کرده روایتی چند وجهی از وضع جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرده ارائه دهد.

"روزگار دوزخی آقای ایاز"، از جهتی دیگر  رمانی سراسر سیاسی است و البته نه یک سیاست مانده و بیات شده بلکه سیاستی  که حالا با گذشت سال‌های زیاد از زمان نوشتن کتاب، هنوز می‌توان آن را با شرایط جامعه تطبیق داد.

سرتاسر کتاب از قوانین و نظمی حرف می‌زند که ساخته دست حاکمان است و سوالی مستتر در متن وجود دارد که چرا باید از این قوانین پیروی کرد.

نظم برای کسانی که نمی‌خواهند زیر بیرق قدرت قرار گیرند؛ برای کسانی که از هرگونه قدرت و حکومت و تاریخ‌ساز و هرکس دیگر با هرنامی که  قانون  می‌سازد فراری هستند؛ واژه منزجرکننده‌ای است.  نظم را به جرئت می‌توان یکی از ابزارهای قدرت دانست اگرنه با چه استدلالی می‌توان گفت این نظم خود ساخته چیزی جز یک خیالپردازی نیست؟  چگونه می‌توان مطمئن بود که این نظم چیزی جز یک شبه نیاز نیست؟

شاید بتوان گفت جان کلام رمان "روزگار دوزخی آقای ایاز "نیز همین است. همین یک جمله که در صفحه 116 کتاب آمده و بارها و بارها نیز به‌گونه‌های مختلف سرتاسر کتاب تکرار شده است. براهنی در این صفحه از زبان متوهم راوی پریشان حال می‌گوید: "ما که بزرگترین تمدن دنیا را داشتیم آقایان!همه را در سایه نظم و ثبات و آرامش و امنیت به دست آورده‌ایم!"

از نظر نویسنده این یاداشت، این نگاه براهنی به نظم و قانون نگاهی نیچه‌ای است. اگرچه ما نمی‌دانیم او در زمان نگارش روزگار دوزخی  چقدر با "نیچه" آشنا بوده است.

نیچه در پیشگفتار کتاب چنین گفت زرتشت در بخش 9 می‌نویسد: "نیکان و عادلان را بنگرید از چه کسی بیش از همه بیزارند؟ از آنکس که لوح ارزش‌هاشان را در هم بشکند؛ از شکننده، از قانون‌شکن، لیکن او همانا آفریننده است."

براهنی با زبان تمثیل جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرده  را به خوبی بازنمایی کرده است و از آنجا که این تمثیل در هر زمانی ( حداقل تا زمانی که ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم) خواندنی است؛ کار براهنی را می‌توان بسیار با ارزش دانست.

اما بُعد دیگری که باید رمان "روزگار دوزخی آقای ایاز "را از آن جهت نیز بررسی کرد بعد روان‌شناختی است که شاید بتوان آن را برجسته‌ترین بخش کار براهنی در این رمان دانست. براهنی با هنرمندی تمام در این زمینه شخصیت اصلی داستان را ساخته است. آقای ایاز معشوقه محمود است که از همه نظر شخصیتی مفعول و اخته شده دارد زیرا از کودکی تحت تعلیم محمود بوده است. براهنی ایاز را هم مانند محمود به اکثر مردم تعمیم داده است.

این شخصیت همچنین بسیار مغلوب غرایض جنسی است. این مغلوب بودن می‌خواهد چیزی مهم را نشان دهد وگرنه براهنی برای بالا بردن جذابیت رمانش آنچنان زیاد به المان‌های جنسی اشاره نکرده است. به نظر می‌رسد این المان‌ها اشاره به ملتی مفعول از هر نظر دارد که ایاز نماینده  آنها است. (اگرچه اشاره به این نکته ضروری است که در شخصیت‌پردازی این نماینده بزرگ‌نمایی شده است. )که این ملت مفعول هیچ قدرت اندیشه‌ای ندارند و عروسک‌های یک خیمه شب بازی هستند که ازقبل نقششان برای‌شان نوشته شده است.

درجایی از داستان ایاز حتی به رویا و خواب خودش هم شک می‌کندکه ساخته دست دیگری باشد. جایی که براهنی از زبان ایاز می‌نویسد:" محمود اشتباه می‌کند؛ یا شاید اشتباه نمی‌کند بلکه وانمود می‌کند که اشتباه می‌کند. من اصلا دیشب خواب ندیدم محمود واقعتی را که خود برای من ساخته بود به‌عنوان خواب در برابر من می‌گستراند. واقعیت محمود دنیای خیالی من است. تخیل من به دست محمود ساخته می‌شود. " و یا جایی دیگر که می نویسد: " من به طریقه‌ای که محمود عادتم داده خواب می‌بینم." به خوبی به این مساله اشاره می‌کند.

از نظر نویسنده این یاداشت، برداشت کلی که می‌توان از کتاب "روزگار دوزخی آقای ایاز "داشت این است که این رمان یک تمثیل از جامعه ما است. براهنی در این رمان که می‌توان آن را رمانی تمثیلی دانست؛ تاریخ را در یک دور تکرار قرار می‌دهد و همین روش است که روزگار دوزخی را به اثری بی‌زمان، یعنی اثری که تاریخ انقضا ندارد؛ تبدیل می‌کند‌. از تمامی ابعاد یاد شده که بگذریم روزگار دوزخی یک نمونه کامل از هنرمندی براهنی در فن داستان‌نویسی است. این کتاب را می‌توان مهم‌ترین اثر براهنی و حتی یکی از مهمترین آثار در ادبیات معاصر ایران دانست که هم از نظر ادبی و هم از نظر سیاسی، اجتماعی و روانشناسی درخور توجه بیشتر است.

نرگس صابری