سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: یکی از برآیندهای انقلاب اسلامی و از دامنههایی که تحت تاثیر این رویداد عظیم قرار گرفت، وجه فرهنگ و هنر این دیار بوده است. در این باره بعضی برآنند که جامعه ادبی ما آن طور که باید به این موضوع وقعی نمینهند و این وجه از ادبیات ما، ادبیاتی است کمرنگ و ناتوان. در آستانه 22 بهمن ماه، این موضوع مورد واکاوی قرار میگیرد که ادبیات انقلاب اسلامی دقیقا به چه معناست و در بخش دوم این گزارش نظر دو تن از صاحب نظران این موضوع درج شده است.
محمد رحیم عیوضی در شماره سوم مجله اندیشه انقلاب اسلامی و در این باب مینویسد: انقلاب اسلامی با شکوه و اصیل ایران را باید از حوادث و جریانات بی نظیری دانست که با تکیه بر آرمان های معنوی و الهی، بیشترین تغییر و دگرگونی را در بنیادهای فرهنگی و فکری جامعه تحت تأثیر خود به وجود آورده و حتی فراتر از آن نیز تأثیرات جهانی هم داشته است.
این تحول بنیادین که خود متأثر از یک انقلاب درونی و فرهنگی عمیق بوده است، در تاریخ چند صد ساله فرهنگ اسلامی این مرز و بوم، که از ادبیاتی غنی بهره مند است، ریشه دارد. ادبیات به عنوان یک شاخه مهم از درخت تناور فرهنگ ما و به مثابه یک شعبه مهم، گسترده و فراگیر هنر یک سرزمین، نقش عمده ای در حفظ گسترش، و انتقال فرهنگ دارد و همواره حربه ای موثر برای ترویج افکار و عقاید بوده است. ادبیات از موارد مهمی است که تحت تأثیر شدید ابعاد مختلف انقلاب واقع شده و اساسا، مسیر و روال قبلی خود را تغییر داده است. به طوری که هم اکنون پدیده "ادبیات انقلاب اسلامی" با ویژگی ها و کیفیت خاص خود مطرح و تا حد زیادی تثبیت شده است.
ادبیات انقلاب اسلامی، گذشته از زمینه های فکری و جریان های سیاسی، که مطمئنا از سال ها پیش آغاز شده بود، در دوران انقلاب با "شعار" وارد میدان می شود، شعاری که از مذهب و راه و روش دینی و الهی الهام گرفته بود. در این زمان، شعار ارتباط اسلام با مظاهر اجتماعی و مسائل سیاسی را نمودار ساخت. شعارها مبین جهت گیری ها بودند و برآمده از دل و جان و همراه با احساسات خالصانه و بی پیرایه مردم. هیچ عنصر ساختگی و تحمیلی در آنها نبود و همین مسأله باعث تأثیر شگرف آنها در مردم شد.
"ادبیات انقلاب اسلام" ادبیاتی است در خدمت تعهد، از مردم و برای مردم و بیان مسائل مردم. این نوع ادبیات؛ تفنّنی، روشنفکر مآبانه و خالی از وظیفه و رسالت نیست، برای بیان آرزوهای نفسانی و نیازهای آنچنانی هم نیست که نویسنده و شاعر برای دل خود و خوشایند دیگران بنویسد و بسراید، بلکه بیان خشم و طوفان روحی شاعران و نویسندگانی است که از میان توده ها برخاسته و در کوره داغ حماسه آفرینی ها و ایثارها صیقل یافته اند. لذا پیامی نو و سخنی دگرگونه دارند. هدف آنان ابلاغ ارزش های والای انسانی و برخوردار از مکتب اسلامی است." به بیانی دیگر:
ادبیات انقلاب اسلامی چون شمشیر دو سری است که با یک سوی آن به جنگ کفر و نفاق و ارتداد باید رفت و با سوی دیگر آن به جنگ با شیطان درون.
طوفان انقلاب و سیل خروشان ادبیات پویا، ادبیات فریادگر، ادبیات مقاومت، ادبیات شیعی و عاشورایی و کربلایی، اندیشه هایی چون هنر برای هنر را به کناری نهاد و ادبیات را در خدمت تعالی انسان اجتماعی و انسان متعالی درآورد، به شعر آبرو بخشید و آن را از حد یک وسیله برای ابراز صرف احساس های عاشقانه و توصیف های شهوانی و... فراتر برد و در کوثری از قداست و طهارت نهاد.
چه چیزی حضور انقلاب اسلامی را در ادبیات داستانی کم رنگ کرده است؟
فیروز زنوزی جلالی مرحوم، نویسنده و منتقد ادبی در پاسخ به سوالی درباره پیشبینی آینده ادبیات داستانی انقلاب اسلامی گفته بود: ادبیات انقلاب اسلامی در سالهای اخیر از اصل خودش کمی جدا و به نظر من با نوعی تکرار مواجه شده است. به همین خاطر است که در داوری آثار این جشنواره میتوان سال به سال شاهد بود که آثار کم رمقتر شده و انگار نویسنده نوشتن از انقلاب اسلامی را در دستور کار خود نمیبیند. البته این وضعیت مطلق نیست و ما گاه شاهد خلق آثار تراز اولی نیز هستیم اما موجودی فعلی ما جوابگوی انقلاب اسلامی و بُعد فرهنگی آن نیست و باعث میشود تداوم آن اجازه ندهد چندان به آینده آن با خوشبینی نگاه کرد.وقتی میگویم که ما از اصل ادبیات انقلاب اسلامی دور شدیم به معنی آن است که تعداد کمی از نویسندگان ما به صورت معمول سراغ چنین سوژهای میروند و بسیاری از نویسندگان جدی دغدغه پرداختن به آن را ندارند. این مساله حضور انقلاب اسلامی را در ادبیات داستانی کم رنگ کرده است.
این نویسنده تقدیر شده در جایزه ادبی جلال آلاحمد معتقد بود: دغدغه نوشتن درباره انقلاب اسلامی موضوعی است که نخست به خود نویسنده باز میگردد. نویسنده به هر حال باید برای نوشتن درباره هر سوژهای برنامهریزی داشته باشد و کسانی هم که دوست دارند درباره یک سوژه، داستانی نوشته شود باید برای خلق آن برنامهریزی داشته باشند. اگر این برنامهریزی محقق شود جمع زیادی از قلمها میتوانند معطوف به یک پدیده خاص مانند انقلاب اسلامی شوند اما وقتی برنامهریزی ویژهای برای این حرکت نداشته باشیم طبیعی است که انگیزهای نیز برای نوشتن پدید نخواهد آمد. اگر مسئولان فرهنگی ما برای آینده ادبیات انقلاب اسلامی دغدغهای دارند و این مساله برایشان مهم است باید برای رفع آن در پی چاره باشند، مشکل را آسیبشناسی کنند و پاسخهایی برای تمامی چه باید کردها پیدا کنند. اگر این پاسخها پیدا شود میتوان برای تحقق آنها برنامهریزی هم کرد. جنس ادبیات انقلاب، جنسی است که برای جذب نویسنده به سوی خلق اثر ادبی در آن باید ایجاد انگیزه و برنامهریزی کرد. جنس این دست سوژهها به شکلی است که باید برای کشاندن نویسندهها به سوی آن زمینه سازی و ایجاد انگیزه کرد و این مساله نیاز به برنامه ریزی دارد. این موضوع میتواند یکی از مصدایقی باشد که آینده ادبیات داستانی انقلاب اسلامی را رقم بزند.
جریان ادبیات انقلاب متوقف شدنی نیست
حسین فتاحی اما معتقد است جریان ادبیات انقلاب متوقف شدنی نیست و تا چند نسل آتی، نویسندگان مختلف درباره حوادث انقلاب، دست به خلق ادبی خواهند زد. حسین فتاحی، داستان نویس میگوید: ادبیات انقلاب، متوقف شدنی نیست. یعنی تا وقتی که نویسندگان، دست به قلم باشند و کسانی که می نویسند حضور داشته باشند، ادبیات انقلاب هم وجود دارد و به حوادث انقلاب در قالب داستان، پرداخته خواهد شد.
موضوعاتی که مربوط به انقلاب اسلامی می شود، آن قدر زیاد و فراگیر هستند و سخنان جالب و خوب دارند که نمی توانند فراموش شوند. بنابراین نویسنده هایی که در حال حاضر می نویسند و جوان ترهایی که بعدتر خواهند آمد، درباره انقلاب خواهند نوشت و فکر می کنم این موضوعات ظرفیت پرداخته شدن را دارند.
این داستان نویس معتقد است: هنوز هم وقایعی وجود دارند که با گذشت هزاران سال از رخ دادنشان، هنوز درباره شان صحبت می شود، داستان نوشته می شود و فیلم ساخته می شود. مثلا از واقعه انقلاب مشروطه صد سال می گذرد اما هنوز هم درباره اش حرف و موضع گیری وجود دارد. البته به این مساله هم اشاره کنم که به طور کامل و آن طور که باید، به انقلاب مشروطه پرداخته نشده است. آن ابعاد و مسائلی که انقلاب اسلامی دارد، در مشروطه نیست. بنابراین کامل تر و دارای جوانب بیشتری بود. پس تا زمانی که نویسنده ها بخواهند به آن بپردازند، ادبیات انقلاب پیش خواهد رفت.