سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: روز پاسداشت حکیم فردوسی 25 اردیبهشت ماه است اما بعضی نوشتهاند نخستین روز بهمن ماه متقارن با سال 329 هجری قمری زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی است. شاعری که جزو معدود شاعران بزرگ فارسی است که آنچه سروده در سینه بسیاری از هموطنانش همچون گنجی نهفته است. میرجلال الدین کزازی میگوید: فردوسی چنان خردمندی بزرگ و اندیشهورز است که فرد را در اشعارش ارج مینهد و آن را ستوده است. به ابیات شاهنامه توجه کنید: "خرد دلگشای و خرد رهنمای/ خرد دستگیر به هر دو سرای/ خرد زیور شهر باران بود/ ستایش خرد را به از راهداد/ خرد بهتر از هر چه ایزد بداد". با تفکر و پژوهش در ابیات شاهنامه میتوان شاهنامه را خردنامه نامید.
فریدون جنیدی، شاهنامه پژوه درباره شاهنامه مینویسد: ما باید بدانیم که شاهنامه ی فردوسی را نباید تنها از دیدگاه ادبی یا شعری مطالعه کرد، حتی از دیدگاه تاریخ، برای این که در شاهنامه فردوسی یک مسایل دانشی یا اندیشه یا در حقیقت فلسفه یا دینی یا مسایل دیگری مطرح شده است که آن ها پایگاه شاهنامه را از یک اثر تاریخی یا از یک اثر ادبی بسیار بالاتر می برد.
فردوسی دهقان و دهقانزاده بود. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و همزمان با جنبش استقلالخواهی و هویتطلبی در میان ایرانیان سپری کرد. در نگاهی کلی درباره دانش و آموختههای فردوسی میتوان گفت او عربی میدانست اما در نثر و نظم عرب چیرگی نداشت. در دوران فردوسی خواندن پهلوی بهخاطر شیوه نگارش آن سخت بود. آنگونه که او خود پهلویخوانی نمیدانست اما مفهوم آن را دریافت میکرد. بههرروی، در شاهنامه هیچ نشانهای درباره پهلویدانی او نیست. نشانههایی در شاهنامه از دانشهای ستارهشناسی و فلسفه و دانشهای دیگر بهچشم میخورد، اما نمیتوان از آنها چیرگی فردوسی بر این دانشها را برداشت کرد. پژوهشگران سرودن شاهنامه را برپایه شاهنامه ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی میدانند اما میتوان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی میپرداختهاست و چهبسا سرودن بخشهایی از شاهنامه را در همان زمان آغاز کردهاست. تنها سرودهای که روشن شده از اوست، خود شاهنامه است. سرودههای دیگری نیز از برای فردوسی دانسته شدهاند که بیشترشان بیپایه هستند. نامورترین آنها مثنویای به نام یوسف و زلیخا است که در "پیشگفتار شاهنامه بایسنقری" سروده فردوسی بهشمار رفتهاست اما بیپایه بودن آن روشن شدهاست. سروده دیگری که از فردوسی دانسته شده، هجونامهای در نکوهش سلطان محمود است. شاهنامه پرآوازهترین سروده فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. فردوسی شاهنامه را در سال ۳۸۴ هـ ق.، سه سال پیش از بر تخت نشستن محمود، بهپایان برد و در ۲۵ اسفند سال ۴۰۰ هـ ق. برابر با ۸ مارس ۱۰۱۰ میلادی در هفتاد و یک سالگیاش ویرایش دوم را به انجام رساند. برپایه برخی گزارشها، درازای کلی نظم شاهنامه ۲۵ سال بودهاست. با نگرش به زمان سرایش "بیژن و منیژه" و همچنین بازنگری شاهنامه پس از سال ۴۰۰ هـ ق.، فردوسی ۳۵ سال از عمر خویش را بر سر سرایش شاهنامه گذاشتهاست.
برپایه بیتهایی در خود شاهنامه و منابعی چون گزارشهای نظامی عروضی و نصیرالدین قزوینی، فردوسی یک مسلمان شیعه بود؛ اما برخی از پژوهشگران در سالهای اخیر در مورد کیش وی و شاخه شیعی آن اظهار تردید کردهاند. تنها گواهی که برای سنّی یا زیدی مذهب بودن فردوسی آورده شدهاست همان بیتهایی است که در ستایش ابوبکر، عمر و عثمان در بخش آغازین شاهنامه آوردهشده اما این بیتها همچنان که از سیاق آنها برمیآید با متن همخوانی ندارند و افزودنی هستند. فردوسی در منظومه خویش هر جا که توانست از بزرگداشت خرد و دانش دریغ نکرده و از آن به نیکی نام برده و آن را مایه رستگاری دانسته و از هرچه ایزدداده بهتر و برتر شمردهاست. فردوسی در ستایش خرد به پیروی از باور حکیمان آن را نخستین آفریدگان پنداشتهاست. در "پیشگفتار بایسنقری" نام فردوسی با "حکیم" همراه است. او افزون بر دانشهای روزگار و خواندههای بسیار، مردی ژرفنگر، آزاداندیش، تیزبین و نکتهسنج در رویدادهای گذشته و حال بود. فردوسی در شمار آن شاعران نهچندان پرشمار در زبان پارسی است که نجابت گفتار و پاکی سخن او آلوده نشده و حتی واژهای که زننده و ناسزا باشد از او سر نزدهاست.
بیگمان فردوسی در شاهنامه از اندیشههای زروانی و باورهای مزدیسنایی و مهری بهره بردهاست. فردوسی چون دقیقی در یادکرد مفاخر ملی و میهنی دیدگاهی شعوبی داشت. اثرگذاری فردوسی و شاهنامه او بر زبان و ادب پارسی انکارناشدنیست. برگردانها، پژوهشها و چاپهای فراوانی درباره فردوسی و شاهنامه به بسیاری از زبانهای زنده سراسر گیتی انجام شدهاست. برابر کتابشناسی فردوسی و شاهنامه گردآوری ایرج افشار با بهشمارآوردن سرودههای منسوب به فردوسی مانند یوسف و زلیخا تا سال ۱۳۸۵، ۵۹۴۲ شماره اثر در این سالها بهدست آمدهاست.
در همان سالهای آغازین پس از مرگ فردوسی ناسازگاری و کینهورزی با شاهنامه آغاز شد که بیشتر بهسبب سیاستهای ایرانستیزانه دربار عباسیان و مدارس نظامیه پدید آمد. تا دو سده پس از فردوسی، در کتابهای تاریخ و بزرگان ادب که بهدستور فرمانروایان و بزرگان زمانه و همساز با پسند دیوانیان و اهل مدرسه گردآوری میشدهاست، نامی از فردوسی نیست. در سرزمینهای دورتر از بغداد که خلافت عباسی بر آنها چیرگی کمتری داشت، از شبهقاره هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، نویسندگان و شاعرانی از فردوسی یاد کردهاند یا او را ستودهاند. پس از یورش مغول و نابودی عباسیان، پرداختن به شاهنامه در نزد درباریان نیز افزایش یافت و از این دست حمدالله مستوفی در آغاز سده هشتم هـ ق. در زمان ایلخانان، ویرایشی از شاهنامه برپایه چندین نسخهای که یافته بود، پدیدآورد. در روزگار تیموریان نیز، در سال ۸۳۳ هـ ق. در هرات، بهدستور شاهزاده تیموری بایسنقر میرزا ویرایشی نگارهدار از شاهنامه پدیدآوردهشد.
جلال خالقی مطلق، بازنگرانهترین ویرایش شاهنامه را همراه با پژوهشها و یادداشتهای فراوان پدیدآوردهاست و بهگفته برخی بهترین ویرایش از شاهنامه است. شاهنامه ویراسته جلال خالقی مطلق در ۸ جلد زیر نظر احسان یارشاطر در نیویورک بهچاپ رسیدهاست. در سدههای نزدیک پژوهشهای فراوانی درباره فردوسی و شاهنامه انجام گرفتهاست. سیدحسن تقیزاده، ملکالشعرا بهار، محمد قزوینی، مجتبی مینوی، محمدامین ریاحی، محمدعلی اسلامی ندوشن و شاهرخ مسکوب از شناختهترین پژوهشگران ایرانی درباره فردوسی و شاهنامه هستند.
امیر حسن بیگلر