سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: جلال آل احمد، یکی از مهمترین و تاثیرگذاریترین نویسندگان معاصر ایران است که همیشه درباره او بحث و جدل بسیار بوده است. گروهی وجه داستان نویسی او را برجسته میکنند، گروهی تاثیر او از نظر روشنگری بر نسلی از نویسندگان و شاعران قابل توجه میدانند و البته بعضی نیز به صراحت منتقد آثار او هستند.
جلال آل احمد (1348-1302) نویسندهای بسیار پر کار بود. "پنج داستان"، "سنگی بر گوری"، "مدیر مدرسه"، "زن زیادی" و "نون و والقلم" از مشهورترین داستانهای اوست. او طی زندگی کاریاش مجموعه مقالات زیادی نوشت که در زمان حیات و البته بعد از مرگش از جمله در " غربزدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" منتشر شد. محمد رجبی از شاگردان احمد فردید میگوید: " آل احمد عدهای از روشنفکران را متمایز میکند. این عده، کسانی بودند که ادعای روشنفکری نداشتند، طلبکار مردم نبودند و خودشان را فراتر از مردم نمیدانستند. این افراد از نظر جلال روشنفکران حقیقی بودند. اینها درد مردم را داشتند و خودشان را بدهکار مردم میدانستند و نسبت به مسائل زمان خودشان آگاه بودند و هر کدام به نحوی میکوشیدند که ذهن مردم را نسبت به موقعیت خطیرشان روشن کنند و راه آینده بهتر را به مردم نشان دهند."
او میگوید: "آل احمد بین گروههای مختلف مرز نمیگذاشت و برای روشنفکر نقشی قائل بود واجد پیوستگی با حرکتهای مردمی. به همین دلیل، آل احمد برای کسانی به عنوان روشنفکر جایگاه قائل بود که مطابق تعبیرهای کلاسیک از روشنفکری، شاید نتوانیم آنها را روشنفکر محسوب کنیم. بر اساس معیارهای آل احمد در تعریف روشنفکر، مرحوم شریعتی کسی بود که بعد از آل احمد مصداق بارز یک روشنفکر بود ولی در آن زمان هیچ کس او را روشنفکر نمیدانست و هنوز هم بسیاری افراد معتقدند شریعتی روشنفکر نبود. شریعتی هر چند بعد از آل احمد گل کرد و در زمانه خودش بیشترین تاثیر را بر جوانان و دانشگاهیان و حتی طلاب جوان بر جای گذاشت، اما هرگز کسی او را به عنوان روشنفکر قلمداد نکرد و امروز هم مخالفان و موافقان شریعتی، معمولا او را به عنوان یک روشنفکر معرفی نمیکنند. آل احمد متوجه این جریان بود و در کتابش از خدمات کسانی یاد میکند که در تاریخ نقش مهمی ایفا کردهاند ولی فاقد ویژگیهای مرسوم گروههای منورالفکر قدیم و روشنفکر جدید نبودند."
جلال ال احمد مشاهدات و سفرنامههای بسیاری نوشت و البته آثار مهمی را از جمله از آلبر کامو، اوژن یونسکو، آندره ژید یا ژان پل سارتر ترجمه کرد. ابراهیم گلستان، نویسنده معاصر درباره این وجه از فعالیتهای شمس میگوید: "آل احمد سه سال میآمد و گزارش سالانه شرکت نفت را از من میگرفت تا به عنوان ترجمه خودش به فارسی جا بزند او هم که انگلیسی نمیدانست میداد به سیمین (دانشور) که ترجمه کند و میآمد و پولش را میگرفت."
اما شاید مهمترین وجه از وجوه فعالیتهای آل احمد داستان نویسی او باشد. حسین پاینده، مدرس دانشگاه، منتقد و پژوهشگر میگوید: یکی از ویژگی های جهان داستانی آل احمد این است که او قدرت این را دارد که شخصیت اصلی را از جنس دیگری بیافریند. ما وارد دنیای ذهنی زن 34 ساله می شویم. این ماجرا که شما بتوانید شخصیت اصلی را از کسی متفاوت با خود خلق کنید نشان دهنده توانایی در نوشتن ادبیات داستانی است. شخصیت ها عروسک های خیمه شب بازی نویسنده ها نیستند. نویسنده وقتی داستان می نویسد بیانیه سیاسی نمینویسد که عقایدش را در آن بیاورد و داستان کوتاه ایجاب میکند که نویسنده با کلمات اندک معنا را منتقل کند. در داستان کوتاه کمتر بیشتر است که این مفهوم را از معماری مدرن گرفتهایم.
او میگوید: یکی از ویژگی های جهان داستان آل احمد این است که خواننده را از نزدیک با واقعیت های تلخ جامعه آگاه می کند. رئالیسم هیچ وقت پایان خوش ندارد و شخصیت ها عاقبت به خیر نمی شوند. دقت در ثبت جزئیات، پردازش دقیق شخصیتها و باورپذیری آن علت اصلی کشش این داستان برای خواننده است. آل احمد مثل یک روان شناس اجتماعی معلمها را برای ما توصیف میکند. او دست به یک جور تیپ شناسی اجتماعی میزند. او به دنیای بسته معلمها عطف توجه دارد.
حسین پاینده معتقد است: دنیای داستان آل احمد رنگارنگ است. این مسئله نشان دهنده سبکهای مختلفی است که در داستان نویسی نویسنده به کار رفته است.
جلال آل احمد شهریور ماه سال 1348 درگذشت. علت مرگ او هیچ وقت به طور دقیق مشخص نشد.