سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: بعد از انتشار سری آثاری با محوریت ادبیات ژانر در نشر هیلا بحثهایی در باب ادبیات ژانر در ایران مطرح شد.
از نخستین کسانی که این موضوع واکنش نشان داد، منیرالدین بیروتی، داستان نویس بود. او درباره اهمیت و ضرورت ژانرنویسی گفت: تمام مکاتب ادبی و ژانرها در دنیا بعد از آفرینش ادبی به وجود آمدهاند و اینگونه نبوده که نویسنده قالبها را بخواند و بعد بگوید من میخواهم رمانتیک باشم و رمانتیک بنویسم و یا از فردا پلیسینویس بشوم. فکر میکنم ژانرنویسی نیز مانند چیزیهای دیگری که در ادبیات مد میشود، مد شده است و ما هم که همیشه احساس میکنیم از قافله عقبیم میخواهیم بتازیم تا به آن قافله برسیم.
بیروتی با تأکید بر اینکه ژانرنویسی در کشور ما از درون نجوشیده است، گفت: ما هیچگاه منتقد و نقد قوی نداشتهایم تا از دل نوشتههایمان و نوشتههایی که وجود دارد اصولی بیرون بیاید؛ ما همیشه از اصولهایی که آماده بوده و دیگران استخراج کردهاند، استفاده کردهایم که این خودجوش نیست. تا جایی که خواندهام تمام موضوعاتی که در ادبیات غرب بوده، پالایش شده، اصولی از آنها استخراج شده است و ما از آنها استفاده میکنیم. او به ایسنا گفت: به نظرم ژانرنویسی محقق نمیشود، یا حداقل من این را که یک نویسنده با چند فرمول در یک ژانر خاص بنویسد و خود را به آن محدود کند و بگوید فلان ژانر تخصص من است، متوجه نمیشوم.
اگر مخاطب آثار پلیسی و کارآگاهی باشید نام عباس آگاهی را شنیدهاید. این مترجم آثار پلیسی معتقد است در ایران هنوز رمان پلیسی جایگاه خود را نیافته است. او مینویسد: "گونههای مختلف ژانر پلیسی در صد سال گذشته تحول زیادی به خود دیدهاند و امروز در جهان غرب، در شمار آثار صدرنشین و پرفروش قرار گرفتهاند. بیگمان سبک نگارش ساده، خلق پرسوناژهایی قابل شناسایی همگان و انتخاب "انتریگهایی" قابل مشاهده در زندگی روزمره موجب شهرت این ژانر بوده است..."
عباس آگاهی مینویسد: "از هفتاد، هشتاد سال پیش نویسندگان انگشتشماری به ارائه رمان، در تعریف فرنگی آن پرداختهاند و به رمان فارسی جایگاهی شایسته بخشیدهاند، زیرا در نوجوانی نگارنده واژه رمان، در قبول عامه، نوشتهای گمراهکننده تلقی میشد و نوجوانان را از گردیدن به گرد آن منع میکردند. با این یادآوری جای شگفتی نیست که این نوع ادبی و به طریق اولا، زیرمجموعههای پلیسی آن، در کشور ما، هنوز کاملا "جا" نیفتاده باشد، و به عنوان تولیدی ناچیز و تحقیرآمیز تلقی شود. گرچه ژانر پلیسی واقعیتهای اجتماعی را برای عامه مردم قابل درک میکند و در قالب تحلیل روانی شخصیتها، به غربیها آموخته است که یک فرد میتواند در عین حال "دکتر جکیل و مستر هاید" باشد. به آثار نویسندگان بزرگی چون سیمنون، فردریک دار، شارل اگزبرایا و غیره توجه کنید، میبینید چگونه مردی از همه لحاظ مورد احترام اطرافیان خود، قاتلی زنجیرهای از آب بیرون میآید. میخواهم بگویم داستان پلیسی در یک معنی چشم و گوشها را باز میکند و این، به شیوهای زیرکانه."
منصور یاقوتی میگوید: ژانرنویسی مقدمه ادبیات جدی و پلی برای رسیدن به آن است. این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره اهمیت و ضرورت ژانرنویسی اظهار کرد: ما نمیتوانیم برای نوشتن در هر ژانری قاعده و قانون یا تابلو محدودیت و ورود ممنوع بگذاریم. نویسندگان برجسته در سطح جهان بر روی ژانرها کار کردهاند و این نوع ادبیات خوانندگان خاص خود را دارد.
او با تأکید بر اینکه از نظر او ژانرنویسی ایرادی ندارد، خاطرنشان کرد: این هم نوعی ادبیات است و خواننده و طرفدار خاص خود را دارد. در گذشته نشریات سراسری ستونی را به داستاهای پلیسی و تخیلی - تاریخی اختصاص میدادند که ادبیات پرفروشی بود و باعث فروش نشریه میشد. ما که آن زمان جوان بودیم با همین ادبیات، خواندن را شروع کردیم. در ایران هم به شکل بومی این نوع ادبیات را داشتیم مانند کتاب “امیرارسلان”، “حسین کرد شبستری” و یا برخی از داستانهای “شاهنامه”. بعد از آن هم رفتیم سراغ کارهای تخیلی - تاریخی مانند “ده نفر قزلباش” و “آتیلا”.
امین فقیری میگوید: در صورتی که ژانر باعث شود فرد در یک چارچوب قرار بگیرد و کارهای دیگری را تجربه نکند، لطفی ندارد. این داستاننویس درباره اهمیت و ضرورت ژانرنویسی به ایسنا گفت: فکر میکنم این مسئله برای نویسندگان نباید در اولویت قرار بگیرد. بیشتر باید دنبال موضوع باشند که این موضوع ممکن است در ژانر پلیسی یا روستایی قرار بگیرد. اینکه نویسندهای زندگی خود را وقف یک ژانر خاص کند برای خودش خستهکننده میشود.
او میگوید: ما مانند کشورهای اروپایی و آمریکا پلیسینویسی نداریم؛ آنها در این کار چیرهدست شدهاند. ما در این زمینه تجربهای نداریم زیرا نویسندههای ما کمتر به کار پلیسی اهمیت میدهند. اگر برخی پیدا شوند و پروندههای دادگستری را مطالعه و آثاری را خلق کنند کمکم ژانر پلیسی نیز در ادبیات ما اهمیت پیدا میکند.