سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: عنوان نخستین رمان علمی تخیلی ایرانی را شاید باید به "رستم در قرن بیست و دوم"، اثر عبدالحسین صنعتیزاده بخشید؛ کتابی که 83 سال پیش منتشر شد و البته به تازگی با ویراستی جدید توسط مهدی گنجوی و مهرناز منصوری مجددا راهی بازار شده است. این رمان نخست به صورت پاورقی در روزنامه "شفق شرخ" و برای اولین بار در قالب کتاب به سال 1313 منتشر شد.
محمدعلی جمالزاده، داستاننویس مطرح کشورمان در پاییز 1316 درباره این اثر نوشت: "امروز هرکسی را به زبان فارسی کتابی نوشت و منتشر ساخت باید مستحق تمجید و تحسین دانست. علیالخصوص که مانند مؤلف محترم این کتاب دارای قوهی تصور جوال و فکر آزاد و زبان روان و دلپذیر و سادهای نیز باشد. تالیفات متعدد آقای صنعتیزاده بهترین معرف ایشان است و این جوانِ تاجرِ نویسنده، یعنی محبوب خالق و محب مخلوق، محتاج به معرفی احدی نیست ولی نظر به لطف و تفقدی که در حق این بنده دارند خواستند اسم حقیر نیز در آغاز این کتاب در جنب نام نامی ایشان بیاید تا نشانهای باشد از یگانگی معنوی که در بین موجود و مایهی سرور و شادمانی نگارندهی این سطور است.
تابهحال بیشتر تألیفات آقای صنعتیزاده عبارت بوده است از داستانهای تاریخی یعنی یکی از وقایع عمدهی تاریخ ایران را به یاریِ قوهی تصور شگفتانگیزی که خداوند به ایشان عطا فرموده با حوادث دلنشینی که آفریدهی فکر بدیع و اندیشهی ژرف خود ایشان است به هم آمیخته و از آن قصه و حکایتی میسازند که برای شخص خواننده هم متضمن فواید و منافع تاریخی است و هم مایهی تفریح و تفنن خاطر.
در "داستان رستم در قرن بیست و دوم" جنبهی تاریخی داستان در مقابل جولان تصور و اندیشهی مؤلف محترم تحتالشعاع واقع گردیده و نظر ایشان در ساختن این قصه بیشتر نشان دادن ترقیاتی است که در قرون اخیره در شئون اجتماعی نصیب نوع بشر گردیده و در پرتو آن کار به جایی رسیده که حتا رستم دستان هم که در زمان قدیم مظهر کمال بوده در برابر مردم عصر جدید خود را خوار و زبون میبیند.
آیا آقای صنعتیزاده در این عقیده ذی حق هستند یا نه موضوعی است که شرح و بیان آن مفصل و از حوصلهی این دیباچهی مختصر بیرون است ولی تا آنجای که غرض ایشان اثبات قدرت مردم امروزهی دنیا است نسبت به مردمان قدیم، تصور نمیرود احدی با ایشان مخالف باشد. همه میدانیم که یک نفر آدم معمولی امروز مثلا یک نفر بقال و حتا یک نفر کارگر روزمزد فرنگی (و حتا ایرانی) در سایهی ترقیات کشفیات و اختراعاتی که در این دو سه قرنِ اخیر نصیب نوع بشر گردیده از لحاظ زندگی مادی از یک نفر آدم خیلی متمول پانصد سال قبل و حتی از پادشاهان عهد قدیم بیشتر راحتی و رفاه دارد. این مسئله به اندازهای واضح و هویدا است که محتاج به دلیل و برهان زیاد نیست. هرکدام از ما اگر در خیال خودمان را فقط در ظرف یک هفته از نعمات تمدن و آثار آن و هدایای ترقیات این دو سه قرن اخیر از قبیل صابون و ساعت، کتاب و کبریت و گنهگنه و شیشه و پنجره و مداد و هزار چیز دیگر از همین نوع محروم ببینیم بلاشک توحش نموده و تازه متوجه قدر قیمت این اشیا و اسباب میگردیم. چقدر بهجا خواهد بود که آقای صنعتیزاده در تکمیل کتاب "رستم در قرن بیست و دوم" حکایت دیگری نیز بنویسند در وصف حال و بنیان استیصال فلان خان یا تاجر و یا مثلا فلان عضو اداره که مدام به تمدن اروپا ایراد میگیرد و ی روز صبح وقتی از خواب بیدار میشود میبیند جن یا دست غیب دیگری تمام اشیاء و اسبابی را که فرنگیها در اثر ترقیات و کشفیات علمی و فنی این دو سه قرن اخیر ساختهاند از منزل و اداره و دوروبر و معبر او ربوده و بهجای آنها چیزهایی گذاشته از قبیل سنگ چخماق و ساعت آبی و غیره که مخصوص اجداد و آباء ما بوده و به تدریج از میان رفته است.
آقای صنعتیزاده در کتاب "رستم در قرن بیست و دوم" شمهای از ترقیات و کشفیاتی را که در آینده نصیب نوع انسان خواهد گردید نشان دادهاند و دستگاه مردهزندهکنی جانکاس معلم در واقع عبارت است از همین دستگاةهایی که بعضی از آنها از قبیل دستگاه تلویزیون رادیو و ضبط صوت و سیما و حرکات (عکاسی سینما توگراف)، دستگاه ضبط فکر و خیال (چاپخانه) امروز موجود است و بعضی دیگر هم لابد کمکم اختراع خواهد گردید و آنوقت است که میتوان گفت انسان کاملاً نمیمیرد و به وسیلهای این دستگاههای غریب و عجیب میتوان دوباره او را زنده نمود. آقای صنعتیزاده نیز باید بدانند که اگر از این پس کما فیالسابق تشنگان علم و ادب را از زلال گوارای قلم شیرین خود سیراب ننمایند به وسیلهی همین دستگاه جانکاس در روزگاران آینده دوباره زنده شده و طرف مؤاخذهی سخت دوستان و ارادتمندان واقع خواهند گردید و ما علیالرسول الی البلاغ."
نیما یوشیج نیز در 20 اسفند 1314 نوشت: "رمان شما را خواندم. ترکیبات آن برحسب فانتزیهای شخصی است برای مشغولیات خواننده. از طایفهی افکار "مجمع دیوانگان" شماست. یعنی یک تجاوز از حدود آن چیزهایی که ما را مشغول میدارد و هیچکدام قابل اطمینان نیستند بلکه کاملاً اجزا و مشهودات دنیایی تکمیلشدنی و اصلاحپذیر جلوه میکنند. جز اینکه در این رمان دو قرن جلو رفتهاید و قدرت فکری و مادی انسان خیلی از شما دلربایی کرده است. چنانکه خودتان میگویید: "مشاهدهی تجسم جسم و روح بهنوعی حیرتانگیز بود که ثابت مینمود قدرت انسان بالاترین قدرتها و مقررات میباشد." اگر کلمات "روح در میان میلیاردها ارواح مردگان" و امثال آن بوی ایدهآلیزم را به افکار میدهد اساس این نقطهی مجذوبیت را متزلزل نمیساخت، قدرت انسانی حائز جنبهی حقیقی یعنی مادی خود واقع شده و با طرز تفکر مادی که لازمهی تفکر امروزی است، آن را قابلقبولتر به میان گذاشته بودید. به عبارت آخری معنی "ارواح مردگان" مباینت کلی با اساس این عقیده دارد که قدرت انسانی میتواند بالاترین قدرتها واقع شود. زیراکه این قدرت به این اندازه که نظر ما را جلب میکند حاصل توفق مادی و تصرفات در جهان مادی است و با دریافت این قدرت، ارتباط انسان با ارواحی که سالها و قرنها زندگانی خود را ادامه دادهاند قابل دقت و توجه واقع میشود که از چه راه میتواند بوده باشد. به همین واسطه است که بعضی مسائل در شما قطعی جلوه کرده بدون آنکه تردیدآمیز واقع شود، از قبیل مسئلهی شرکت جانکاس با دولت. در ضمن شرکت مزبور درخصوص ثروت، ارزش شمشهای طلا در این دوره هنوز به حال خود باقی است و فانتزیهای شخصی نویسنده مثل نتایج واقعی تاریخی و اجتماعی در دویست سال بعد ارائه داده شده است. در واقع به جای تاریخ، فانتزی نویسنده است که قضاوت کرده است."
رمان "رستم در قرن بیست و دوم"، به تازگی با ویراستاری مهدی گنجوی و مهرناز منصوری در 160 صفحه و شمارگان 200 نسخه توسط انتشارات نفیر منتشر شده است.