سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: سالها پیش جوایز ادبی در ایران دوران پررونقی داشتند، نه فقط به این خاطر که تعدادشان کم نبود بلکه به دلیل نفوذ و اعتبارشان در جامعه ادبی برای هر شاعر و نویسندهای -خصوصا جوانترها- اهمیت قابل توجهی داشتند. برای مثال جایزه شعر کارنامه در حوزه شعر یا جایزه هوشنگ گلشیری در حوزه ادبیات داستانی حکم اعتبارنامهای برای کتاب برگزیده بود. کتاب با گرفتن جایزههای نظیر گلشیری فروش بهتری پیدا میکرد و البته در افواه اهالی ادبیات میچرخید.
این روزها که در باب جوایز ادبی سخن میگوییم شاید به لحاظ کمی آنقدرها در بحران نباشیم. جایزه هفت اقلیم، جایزه دوسالانه شیراز، جایزه ادبی واو و تازگیها جایزه ادبی احمد محمود. اما میتوان این سوال را پیش کشید که امروز جوایز ادبی چقدر به رونق ادبیات در کشور کمک میکنند؟ در حالی که نظام معیوب نشر همچنانه چرخه ناقص خود را درمینوردد بسیاری از نویسندگان و شاعران با بی انگیزگی، از روی بی میلی و صرفا باری به هر جهت به فعالیتهای ادبیشان ادامه میدهند.
جایزه گلشیری که از مهمترین جوایز ادبی ما بود قریب به سه سال پیش از دور کناره گرفت. به مجرد تعطیلی جایزه گلشیری به سراغ چند تن از اهالی ادبیات رفتیم. اسدالله امرایی، مترجم می گفت: جایزه گلشیری، جایزه مستقلی بود که در عین حال که یادی بود از هوشنگ گلشیری که البته یکی از پایههای داستاننویسی این مملکت بود، اعتباری نیز بود برای جوانترها و کسانی که پا به این عرصه ادبیات گذاشته بودند. داورهای این جایزه تقریبا همه داستاننویس بودند و به واسطه شناختشان بر داستان، انتخابهای مناسبی در ادوار مختلف جایزه گلشیری میکردند. به واسطه این جایزه جوانترهای داستاننویس مطرح میشدند و به نوعی این جایزه موجب رونق کتابخوانی میشد.
محمد حسینی، داستان نویس معاصر و یکی از داورانی که در سه دوره این جایزه حضور داشت گفت: به یاد میآورم حدود 15 سال پیش و قبل از راه اندازی یکسری از جوایز ادبی بسیاری از ناشران تمایلی برای چاپ آثار داستانی نداشتند. در این میان شاید تنها یکی دو ناشر بود که تن به چاپ آثار داستانی میزد و آن در میزان بسیار محدود. به گمانم تعداد کتابهای داستان جدی و همین طور پرفروش در این زمینه، چیزی کمتر از 5 عنوان بود که با تساهل و گشادهدستی نهایت بتوان این میزان را 10 تا افزایش داد، اما با راهاندازی جوایزی همچون مهرگان، جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات، جایزه اصفهان و همین طور جایزه گلشیری بسیاری از ناشران برای انتشار آثار داستانی اعلام آمادگی کردند و حتی در این میان ناشرانی نیز بودند که برای چاپ این دست از آثار به رقابت پرداختند.
به هر روی جایزه گلشیری تعطیل شد هر چند 115 داستاننویس ایرانی در نامهای به فرزانه طاهری(مدیر بنیاد هوشنگ گلشیری) ضمن تقدیر از سالها کوشش وی و این بنیاد در برگزاری جایزهی ادبی گلشیری؛ خواستار ادامه کار این جایزه شدند.
آنها نوشتند: شنیدن خبر توقف جایزهی بنیاد گلشیری، ما داستاننویسان امضاءکنندهی این متن را هم متاسف کرد و هم دوباره بهمان یادآور شد که دشواریهای برگزاری یک جایزهی ساده برای کتابهای داستانی هر سال ایران، چهقدر هنوز زیاد است و به چه فداکاریها احتیاج دارد.
و فرخنده آقایی، فرشته احمدی، احمد اخوت، رحیم اخوت، شیوا ارسطویی، مرحوم کوروش اسدی، میترا الیاتی، آذردخت بهرامی، منیرالدین بیروتی، مرحوم فتحالله بینیاز، مجتبی پورمحسن، یونس تراکمه، هادی تقیزاده، امیرحسن چهلتن، محمد حسینی، محمود حسینیزاد و بسیاری از نویسندگان معاصر پای آن امضا کردند. یک جورهایی یک ناراحتی عمومی شده بود.
***
نزدیک به یک ماه پیش اما خبری رسید مبنی بر تاسیس جایزهای با عنوان جایزه احمد محمود. جایزهای که کامران محمدی، دبیر آن گفت نخستین دوره آن در دو شاخه رمان و مجموعه داستان روز چهارم دی، همزمان با سالروز تولد احمد محمود اهدا خواهد شد. همان وقت امین فرجپور نوشت: "این امیدواری کمرنگ وجود داشت که شاید به اتکای نام این جایزه، گردانندگان آن بتوانند فارغ از روند مسموم مرسوم چنین جوایزی یک سنت دیرینه را در ادبیات این مرز و بوم پایه بریزند؛ تا ادبیات داستانی ما نیز جایزه غیردولتی مستقل با تداومی داشته باشد که برندهشدن در آن بتواند نویسندهای را برند کرده و تضمینی باشد برای خوانندگان و مشتاقان ادبیات که فلان کتاب برنده جایزه احمد محمود را باید خواند. اتفاقا برخلاف جوایز معتبر جهانی چون جایزه ادبی پن فاکنر، بوکر من، ایمپک دوبلین، کاستا، سروانتس، فمینا و... پاشنه آشیل اغلب جوایز ادبی ما جز این نبوده است. درواقع مرور کلی شماری از جوایز ادبی غیردولتی که در دو دهه اخیر آغاز به کار کردهاند، نشان میدهد که اگر امیدواریهای پیش آمده در مورد جایزه احمد محمود تعبیر واقعی شود، میشود جایزهای داشت فارغ از تمام کاستیهای جوایز سابق که بیشترشان نه تداوم داشتند، نه معیارها و دلایل شفافی برای انتخابهایشان به دست میدادند؛ نه انتخابهایشان با اتکا به آنها میتوانست اعتباری ویژه به دست آورد و...؛ که در حقیقت میتواند به این معنا باشد که نتوانسته بودند حضوری مناسب و موثری از خود در دنیای ادبیات داستانی به ثبت برسانند و به این دلیل هم بود که هراس از تکرار این موارد درباره جایزه احمد محمود نیز از همان ابتدا راه را بر هر نوع امیدواری میبست."
و اینکه:" نام دبیر این جایزه و نیز سارا سالار، مهدی ربی، محمدحسن شهسواری، کامران محمدی، پیمان هوشمندزاده و مهدی یزدانی خرم که بهعنوان داوران اولین دوره این جایزه اعلام شدهاند، البته، امیدواری کمرنگی به دست میدهد که جایزه احمد محمود میتواند به ورطهای که دیگر جوایز در آن غلتیدهاند، گرفتار نشود. هر چه باشد بیشتر این اسامی از خوشنامترین فعالان ادبیات در سالهای اخیر هستند و نیز چند نفر از آنان در یکی از جوایز خوشنام سابق که با نام جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی شناخته میشد، نقش داشتهاند؛ بهخصوص که در یک تقارن شگفتانگیز آن جایزه به دنبال حذف نام احمد محمود در فهرست برندگان نهایی جایزه بیستسال ادبیات داستانی تأسیس شده بود؛ اما حتی این نیز برای اینکه کاملا آینده خوبی پیش روی این جایزه متصور باشیم کفایت نمیکند."
مهدی یزدانیخرم از داوران اولین دوره جایزه احمد محمود معتقد است افول جوایز ادبی در ایران سه دلیل عمده دارد. او دلیل اول را سیاستهای مغرضانه دولت سابق میداند و میگوید این سیاستها بهطور همهجانبه به این جوایز فشار میآورد.
او میگوید: نکته بعدی این بود که اصولا در هشتسال دولتهای نهم و دهم یک افسردگی عمومی تمام ارکان ادبیات در ایران را فراگرفت. این امر به جوایز ادبی هم تسری پیدا کرد. نکته بعدی هم البته مشکلات مالی بود. بیشتر این جایزهها اسپانسر نداشتند. بهعنوان مثال مرحوم بینیاز فارغ از جایزه مهرگان از جیب خودش برای برگزاری بسیاری از جوایز هزینه میکرد.
او گفت: نمیشد به این شکل هیأتی جوایز را برگزار کرد. این جوایز نیازمند سازوکاری بود تا داوران بتوانند دستمزد بگیرند. هر چند حواشی هم در این بین زیاد بود. هر جایزهای در سراسر دنیا برگزار شود انبوهی ناراضی دارد و اندکی راضی. وقتی جایزه نوبل به باب دیلن داده شد در ایران بیش از آکادمی زبانها به شکایت باز شد. یزدانی خرم گفت : فارغ از این مشکلات دلسردی و پروندهسازی سیاسی که برای این جوایز مخصوصا جایزه گلشیری، جایزه منتقدان، تا حدود جایزه روزی روزگاری، جایزه یلدا و یکی دو جایزه دیگر تأثیر زیادی بر وضع به وجود آمده داشت.
***
واقعیت این است: وضع خراب است. یعنی اگر بخواهیم بی مجامله و بی زرق و برق بگوییم، باید بگوییم اوضاع داستان فارسی بسیار خراب است؛ از حیث پذیرش اثر توسط ناشر، از حیث خرید و فروش در بازار کتاب و از این جهت که رونقی ندارد در میان سیل خوانندگان ادبیات فارسی . خب این یک واقعیت... مسئله دیگر این که اینها که گفتیم به امروز و دیروز برنمیگردد... سابقه دیرینه دارد... همه هم میدانند... دست کم اهل قلم و اصحاب مطالعه این واقعیت برایشان مثل روز روشن است. این هم یک واقعیت دیگر...
برای جان دادن به این بازار بی رونق سخنهای بسیار گفته شده و مکتوبات بسیاری نیز نوشتهاند. گروهی به این قائلند که مشکل از خود نویسندههای ایرانی است و حق همین است که کتابها 500 نسخه منتشر شوند و مخاطبان هم نخوانند از بس که نویسندگان ایرانی نمیدانند چطور باید مخاطب را دنبال خودشان بکشانند.
گروهی معتقدند این بی رونقی همچون بی رونقی در مطالعه دیگر آثار از کم اشتیاقی مردم به مطالعه نشأت میگیرد و خب تزها بسیار است و به اصطلاح در این مقال نمیگنجد.
یکی از تدابیری که از جانب خود اهل قلم و به صورت غیر رسمی اندیشیده شد تا درد این بی رونقی تا حدودی درمان شود، تاسیس یکسری جوایز ادبی بود. غلو هم نیست اگر بگوییم این جوایز ادبی روح تازهای به کالبد ادبیات داستانی امروز ایران دمیدند. ناشرانی که حتی سراغ این ریخت کتابها را نمیگرفتند بعد از شکلگیری این جوایز نه تنها به انتشار آثار داستانی جوانان راغب شدند که حتی به رقابت در این زمینه نیز پرداختند.