سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: برای اینکه یک داستاننویس شویم باید چه کار کنیم؟ مطالعه زیاد، نوشتن زیاد یا رفتن به کارگاههای داستان نویسی، کدام یک را باید مدنظر قرار داد؟ یا اینکه همهی این گزینهها باید در هم جمع بیایند؟ اصلا یک نویسنده چطور نویسنده شده است. هری گُلدن، نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی جایی نوشته است که آدمها نویسنده به دنیا نمیآیند، همان طور که مدیر اقتصادی.
او نوشته: "اگر بپذیریم که چیزی به نام نویسنده مادرزاد وجود دارد، آن وقت باید بپذیریم که چیزی هم به نام نویسنده بدِ مادرزاد وجود دارد. شرایط متافیزیکی حول و حوش چنین مقولهای بیش از حد پیچیده خواهد شد و جلویِ وجود هر معیاری را برای ارزیابی و ارزشیابی خواهد گرفت." و اینکه:" همه چیزی که نویسندهها به ارث میبرند، سنت نویسندگی است. تنها و تنها به کمک این میراث است که نویسندهها دنیای مطلوب شان را خلق میکنند."
استعداد، تحصیلات یا ...
بی شک در میان نویسندگانی که اکنون نامی در میان نامها دارند، کمتر داستان نویسی است که تکیه به "استعداد" داده باشد.
احتمالا هیچ نویسنده مستعدی نداریم که تنها به واسطه همین نعمت خدادادی داستان نویس تراز اولی شود. اما برای اینکه داستان نویسی مجرب شویم و تنها به استعدادی که داریم یا نداریم اکتفا نکنیم، چه کارهایی باید انجام دهیم؟ تحصیلات آکادمیک چه قدر به داستان نویس شدنمان کمک میکند؟ یاشار کمال، داستان نویس ترک درباره "رابطه داستان نویسی با تحصیلات" جایی گفته است: آیا نویسندهای را سراغ دارید که هنرش را در مدرسه یاد گرفته باشد؟
سواد آکادمیک یک مسئله است، و نفس سواد چیز دیگر. به یقین هر داستان نویسی باید به شدت مطالعه کند و در اصطلاح آدم با سوادی باشد. او باید شاهکارهای ادبی را خوانده باشد و اتفاقا از حوزههای دیگر هنری و حتی غیر هنری شمهای داشته باشد. برای همین هم نویسندگان معمولا به لحاظ دانش عمومی باید شخصیتهای جامع الاطرافی باشند.
جمال میرصادقی، داستان نویس و پژوهشگر تاکید زیادی بر علاقه، پشتکار و شناخت عناصر و ابزار کار داستان دارد. او مینویسد: "برای من هرگز روشن نیست که چطور و چگونه نویسنده شدم. وقتی به گذشته بر میگردم، میبینم هرگز به آن فکر نکرده بودم؛ اگرچه شاید آرزویش را داشتم، اما آن را پایگاه باشکوهی میدیدم که دست نیافتنی و رویایی مینمود و رسیدن به آن ناممکن و دور بود. نویسندگی، مثل چراغی بود که از پشت مهی انبوه، کم کم و به تدریج به من نزدیک شد و همه ذهن و فکر و جان مرا در خود گرفت."
کارگاههای داستان
مبحث کارگاههای داستان نویسی هم در ایران، مبحث جدیدی نیست. قریب به سه دهه است که در ایران به صورت جدی کارگاههای داستان نویسی برگزار میشود. در این میان کارگاههای هوشنگ گلشیری و رضا براهنی در دهه هفتاد بیشذ از همه شهرت دارد، هر چند در کارگاههای گلشیری به صورت متمرکزتری روی مباحث داستان نویسی بحث میشد.
حسین سناپور، نویسنده معاصر درباره نقش کارگاههای نویسندگی در پرورش نویسنده میگوید: اگر کارگاههای هوشنگ گلشیری نویسندههای موفقی تربیت کرده باید توجه شود این نویسندههایی که در کارگاهها و جلسات داستانخوانی گلشیری حضور پیدا کردند، حداقل 10 سال طول کشید تا کتابهایشان چاپ شود و مطرح شوند. طبعا درباره کلاسهای دیگر هم همینطور است و نمیتوان انتظار داشت که اگر کسی در آنها حضور یافت، حتما در مدتی کوتاه، مثلا در عرض یک یا دو سال، به قدر کافی یاد بگیرد و موفق شود.
او میگوید: در جلسات گلشیری نیز 100 نفر آمدند و رفتند اما فقط حدود 10 نفر از آنها مطرح شدند، نه همه آنها. همانطور که در دانشگاه، استادان و دانشگاههای خوب، متوسط یا ضعیف داریم، در داستاننویسی هم استادان و کارگاههای خوب، متوسط و ضعیف پیدا میشوند. اما دوستان منتقد یا برخی از نویسندهها ظاهرا انتظار دارند هر کسی به هر کلاسی رفت سریع موفق شود و اگر نشد این را نشانه این میدانند که به طور کلی این کار بیهوده است؛ در حالیکه اینطور نیست. در این کلاسها باید تکنیک یاد داده شود نه چیز دیگر. افراد حاضر در کلاسها هم باید زمینه یادگیری داشته باشند تا بتوانند این تکنیکها را یاد بگیرند. اگر این زمینه وجود داشته باشد، فرد تکنیکها را بیاموزد و پشتکار هم داشته باشد، ظرف چند سال ممکن است موفق شود.
سناپور معتقد است: اگر کسی میخواهد چیزی یاد بگیرد، حتما کلاسی را انتخاب میکند که برایش آموزش بهتری به همراه داشته باشد. لازم نیست ما آدمها را حذف کنیم یا بگوییم کسانی توانایی تدریس ندارند. به طور کلی ملاکی قاطع و روشن نداریم، کسی هم حق ندارد جلوی کسانی را که تدریس میکنند بگیرد. کسانی که کلاس میروند باید خودشان چشمشان را باز کنند و با دقت انتخاب کنند. قاعدتا هم این افراد توجه میکنند که به کجا میروند. مطمئنا اگر کسی به کلاسی برود و ببیند کلاس به دردش نمیخورد، حتما بلافاصله انصراف میدهد. من فکر میکنم مشکلی وجود ندارد اگر کلاسها و معلمهای متعددی وجود داشته باشند، بلکه در این صورت علاقهمندان قدرتِ انتخاب خواهند داشت تا کلاس موردنظرشان را پیدا کنند. ممکن است من معتقد باشم کلاسهایم خیلی خوب است، اما افرادی باشند که در کلاس من چیزی یاد نگیرند و همان افراد به جای دیگری بروند و کارگاه مناسبتری پیدا کنند.
راهکارهای کینگ
استفن کینگ نویسنده شهیر آمریکایی چند راهکار معروف برای نویسنده شدن دارد. او میگوید اگر نویسندگی را تازه شروع کردهاید، تلویزیون باید اولین چیزی باشد که کنار میگذارید. به گفتهی کینگ تلویزیون "سمِ خلاقیت است". نویسنده باید به درون خود و به دنیای تخیلاتش نگاه کند. برای این که بهتر بتوانید این کار را انجام بدهید باید تا میتوانید کتاب بخوانید. کینگ نوشتن داستان را با گذشتن از اقیانوس آرام سوار بر یک وان حمام مقایسه میکند، چون به گفتهی او در هر دوی آنها "یک عالمه فرصت برای شک کردن به خودتان" وجود دارد. نه تنها خودتان به خودتان شک میکنید، بلکه دیگران هم به شما شک خواهند کرد. کینگ میگوید: "اگر دنبال نویسندگی (یا نقاشی، یا مجسمهسازی یا موسیقی…) بروید، بالاخره یک نفر پیدا میشود که این کار را در نظرتان کوچک و بیاهمیت جلوه بدهد." به عقیدهی کینگ، نویسنده نباید نگرانِ بیپروا حرفزدن باشد. او میگوید: "اگر میخواهید به صادقانهترین شکل ممکن بنویسید، بدانید که دیگر عضویت شما در جامعهی آدابدانان به پایان رسیده است." کینگ اوایل از نوشتههایش شرمنده میشد، مخصوصا بعد از این که نامههایی دریافت کرد که او را آدمی متعصب، جانی و حتی روانآزار (سایکوپت) میخواندند.
او در چهل سالگی متوجه شد که همهی نویسندگانِ "محجوب" متهم شدهاند که استعدادشان را هدر دادهاند. کینگ بهوضوح با این موضوع کنار آمده است. او مینویسد: "اگر شما نوشتههای مرا ناپسند بدانید، من فقط میتوانم شانه بالا بیندازم. همین است که هست!"
رضایت خاطر و لذت از موارد دیگر فهرست راهنمای کینگ است. کینگ میگوید: "من این کار را به خاطر لذت خالصی که در آن است انجام میدهم. و اگر شما بتوانید این کار را بهخاطر لذتش انجام بدهید، همیشه نویسنده خواهید بود."
کورت وُنه گات نویسنده هم، نظر مشابهی دارد: "موضوعی پیدا کنید که برای شما اهمیت دارد و قلبا احساس میکنید دیگران هم باید به آن اهمیت بدهند. تأثیرگذارترین و مسحورکنندهترین جنبهی سبک نوشتاری شما هم همین توجهِ خالصانه است، نه بازی با کلمات."
دنیای نویسندگی دنیایی دیگر است
کینگ معتقد است وقتی مینویسید، ارتباطتان را با دنیا قطع کنید. نوشتن باید یک کار کاملا محرمانه و شخصی باشد. میزتان را گوشهی اتاق بگذارید و هر عاملی که ممکن است حواستان را پرت کند، از تلفن گرفته تا یک پنجرهی باز، رفع کنید. به توصیهی کینگ :"وقتی در بسته است بنویسید، وقتی در باز است بازنویسی کنید."
کینگ همچنین مینویسد: "یکی از بدترین بلاهایی که ممکن است سر نوشتهتان بیاورید این است که لغات را بپیچانید و چون از کلمات کوتاه و ساده راضی نیستید، دنبال کلمههای طولانی و قلنبه سلنبه بگردید."
پرهیز از به کار بردن قیدها و پاراگرافهای طولانی، اجتناب از درگیری زیاد با دستور زبان، اطلاعات ندادن بیش از حد درباره فضای داستان یا بهره بردن از زبانی که میدانید و بلد هستید با آن صحبت کنید از پیشنهادهای دیگر استفن کینگ، نویسنده آثار پرفروش است.
اما خب همه نظریات داستان نویسی به یک نویسندهی خاص محدود نمیشود. میتوان گفت هر نویسندهای سبک ویژهی خودش را دارد و صد البته پیشنهادهای خاص خودش را برای نوشتن آثار داستانی که گاه میتواند 180 درجه با نظرات ضخصی مثل کینگ متفاوت باشد. مطلع شدن از این اظهار نظرات البته که کار سختی نیست. بهترین روش هم خواندن آثار این نویسندگان است. هر نویسندهای در آثار مشهورش به صورت غیر مستقیم از شیوههای داستان نویسیاش پرده برداشته است.
نویسندگی؛ امر دائمی
نویسندگی یک هوس یا انگیزه موقتی نیست. محمد رحیم اخوت میوید برای امر نوشتن از کلمه تب استفاده نمیکند. او به ایسنا گفته: تب یک هوس و انگیزه گذرا و فوری است و چه بسا زود فراموش شود. افرادی هستند که چند ماه و چند سال شوق نوشتن دارند و نوشتههایشان را برای دوستانشان میخوانند و ممکن است آنها را چاپ کنند، اما تعداد کسانی که نوشتن برای آنها حیاتی است، کم است.
اخوت درباره کسانی که یک کتاب منتشر میکنند و دیگر ادامه نمیدهند میگوید: باز شدن فضای چاپ و نشر کتاب تنها کاری است که میشود برای کسانی که در کتاب اول باقی میمانند و به نوشتن ادامه نمیدهند، انجام داد. در واقع ارشاد بیش از اندازه سانسور نکند تا کسانی که نوشتن برایشان جدی است با هول و هراس ننویسند و خودسانسوری نکنند.
علیاصغر شیرزادی داشتن غریزه برای نویسندگی را شرط لازم اما ناکافی نویسندگی میداند و معتقد است برای نویسنده شدن باید مطالعه زیادی داشت، با تکنیکهای نویسندگی آشنا بود و به صورت مستمر کار کرد.این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره تبِ نوشتن و نویسنده شدن، گفت: به نظرِ بسیاری از جوانان، سادهترین راه برای چهره شدن و آوازهای به دست آوردن، نویسنده شدن است. با این نگاه شروع به نوشتن میکنند و اغلب نوشتههایشان بسیار سطحی است. او با بیان اینکه داشتن غریزه نیرومند شرط لازم برای نویسنده شدن است، تأکید کرد: بسیاری از جوانان به این موضوع توجه ندارد. البته داشتن غریزه برای نوشتن شرط لازم است اما کافی نیست. جوانان باید بدونِ اما و اگر و با برنامهریزی مستمر و متمرکز به کار کردن ادامه دهند، مطالعه زیادی داشته باشند و سعی کنند ادبیات معاصر کشور خود و جهان را بشناسند.
حرکت در مه
کتاب "حرکت در مه" تازهترین کتابی است که درباره داستان نویسی منتشر شده است. این کتاب را محمد حسن شهسواری درباره نگرش درست یک داستان نویس حرفهای به اثر داستانی نوشته است. شیوه نگارش این اثر بر مبنای متدهای امروزیِ تالیف کتابهایی در زمینهی راهنمای داستان نویسی و همین طور فیلمنامه نویسی است، همراه با چاشنیهای خلاقانه و البته آزموده شده مولف اثر، یعنی محمد حسن شهسواری. به کمک بخش بزرگی از کتابها درحوزه داستان نویسی، روانشناسی و ... توانسته شیوهی کاربردی و مفیدی را در کتابش تبیین کند.
این کتاب دایره المعارف جامعی است در باب خلأها و حفرههای مهم داستان نویسی امروز ایرانی، و متعاقب آن روی گرداندن مخاطبان ایرانی از نویسندگان هموطنشان.
در این کتاب قریب به 100 کتاب به صورت غیر مستقیم و مستقیم به مخاطب پیشنهاد میشود که عمده آن در حوزه داستان نویسی است و شمار قابل توجهی جزو کتابهای بالینی و پراهمیتی است که هر نویسندهای باید آنها را بخواند. این در حالی است که خود "حرکت در مه" رئوس مهم بسیاری از این رسالهها را به کار بسته و مخاطب را با آن آشنا میکند. حتی در بعضی موارد شما در "حرکت در مه" میتوانید چکیده آن کتاب را هم بخوانید. کتاب "حرکت در مه "با عنوان فرعی "چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم" به صورت منظم و ترتیب یافتهای چگونگی فکر کردن به داستان و چطور نوشتن را به ما یاد میدهد. مراحل هفت گانهای که در این کتاب با آن مواجه میشوید دورنمای حقیقی داستانی که در ذهن دارید را به خوبی برایتان تصویر میکند، شخصیتهای داستانتان را میسازد، و شما را متوجه این میکند که در کجای اثر نانوشتهتان قرار گرفتهاید. در این کتاب ساختار رمانهای مبتنی بر پلات و همین طور شخصیت به دقت واکاوی شده است و در عین حال که متدهای کاربردی و نوین نوشتن به مثابه امرِ مدام و منظم را به ما آموزش میدهد در بخش "سفر درونی (نوشتن با قلب)" پیشنهادهای فوق العاده موثری پیش میکشد که قوه تخیل ما را قدرتمند میسازد.