سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: 28 مرداد روزی است که هرگز از حافظه تاریخی ایران و ایرانی پاک نمیشود. کودتای 28 مرداد رویدادی بود که بر تمام حوزههای اجتماعی، فرهنگی و البته اقتصادی کشور ایران تاثیری شگرفت گذاشت. بی شک افسردگی متعاقب کودتای 28 مرداد گریبان بسیاری از اهالی جامعه ادبی وقت را هم گرفت. هنر و ادبیات ما پس از کودتای 28 مرداد به نوعی بحرانی شده و بازنمایی وضعیتِ پس از کودتا، مساله اصلی شاعران و نویسندگان آن دوران میشود.
اولین شاعر کودتا
نیما به عنوان اولین شاعر پس از کودتا به لحاظ زمانی و دیگر شاعران آن دوران احمد شاملو، سیاوش کسرایی، نصرت رحمانی و... اخوان همگی نمادی از شعر کودتا هستند. گرچه نیما با مواجهه برسازنده و اخلالگرش به نوستالژی شدن شکست تن نمیدهد و حتی در شعر "دل فولادم" در برابر گفتمان غالب روایت شکست میایستد، اما شعر اخوان و بسیاری دیگر از شاعران کودتا بیشتر دست به بازسازی صرف واقعیت میزنند.
شاید شعر "زمستان است" و البته "خانهام آتش گرفته است..." اخوان ثالث بهترین نمونهها برای بیان وضعیت شعر و شاعران بعد از کودتای 28 مرداد باشد. ایلنا مینویسد: اخوان کاملا شاعر بعد از 28 مرداد است و در شعر زمستانش فضای سرد سمبولیستی حاکم است که آن را از نیما گرفته؛ یا قصهی شهر سنگستان او اصلا داستان شکست مصدق است و بردن نفت "و بردنها و بردنها و بردنها / و کشتیها و کشتیها و کشتیها". در شعر آنگاه پس از تندر هم به فرار شاه و در افتادن مصدق با امپریالیسم انگلیس و سکوت کشورهایی مثل چین و ... در قبال کودتا میپردازد و البته این شعر دیگر نه سمبولیسم که اصلا تمثیل است.
اخوان همچنین شعری را هم مستقیما به مصدق، با نام پیرمحمد احمدآبادی، تقدیم کرده است. هرچند که شعرهای اصلی آن سالهای ما در حاشیه قرار داشتند و کمکم از دهه 40 به بعد مطرح شدند، وقتی که دیگر زیباییشناسی این نوع شعر جا افتاد و کسانی هم که تحت تاثیرشان بودند، از متن کنار زده شدند. در واقع شعر شاعران مطرح آن سالها شکل رنگ باخته شاعران اصلی و نوپرداز ما بود.
نماد و نمادگرایی
به واسطهی کودتای 28 مرداد، آزادیهایی که تا آن سال با از خود گذشتگی خیلیها به دست آمده بود، از بین رفت و دوباره به قهقرای تاریخ پرتاب شدیم؛ سانسور دوباره حاکم شد و تابوها گسترش یافت. به همین دلیل بیشتر شاعران و نویسندگان به سمبولگرایی و جایگزین کردن نمادها به ازای حقایق تلخ موجود روی آوردند. هرچند شعر نو ایران از طریق نیما یوشیج اساسا نمادگرا شد و بنیاد شعر نو ما "نماد" بوده است اما کودتا موجب شد غلظت نمادگرایی در شعر نو ایران بیشتر شود. یعنی اولین چیزی که در شعر نو ایران پس از کودتا، مشهود است، غلظت بالای نمادگرایی است.
"شب" یکی از سمبلوهای شعری نیما و نمادی برای کودتایی میشود که بعدا مشخص میشود آمریکا و انگلیس در آن دخالت داشتهاند. از قول سیمین دانشور که همسایهی نیما بوده؛ میتوان گفت او یکی از آگاهترین افراد زمان خودش بوده و با مسائل سیاسی آشنایی داشته و آنها را در شعرش منعکس میکرده؛ منتها با سمبولیسم خاص خودش که در نتیجهی آن شعرش کاملا سیاسی نمیشود و ابعاد دیگری هم پیدا میکند.
شاملو هم سمبولیسمی دارد که او را از دست سانسور نجات میدهد؛ در جایی نام وارتان را که زیر شکنجهی ساواک جان داده به نازلی تغییر میدهد و شعر "سال بد / سال باد / سال اشک / سال شک / سال روزهای دراز و استقامتهای کم / سالی که غرور گدایی کرد / سال پست / سال درد / سال عزا / سال اشک پوری / سال خون مرتضا / سال کبیسه..."ی او کاملا مربوط به 28 مرداد و اعدام مرتضی کیوان است.
پیش از کودتا مبارزات زیادی شده بود تا خطوط قرمز کمرنگ شود و از آن دوره آثار درخشانی داریم که بعد از کودتا کمتر میتوان نشانی از آنها گرفت. میتوان گفت که کودتا یک خواب اجباری بود که به ملت تحمیل شد و خارجیها هم در آن دخالت داشتند.
دومین نکتهای که مهم بود، خودی شدن و ایرانیزه شدن شعر مدرن فارسی بود. اگر شاعران ما پیش از آن تحت تاثیر شعرهای غربی شعر میگفتند، حالا تحت تاثیر اتفاقاتی که در کشور خودمان میافتاد، شعر میگفتند. یک شاخه از شعر ما هم به شعار تبدیل شد و پایهی شعرهای چریکی از آن زمان گذاشته شد.
خانهام آتش گرفته است
مهمترین عامل تحرک فرهنگی ایران نوین در آن دوران حزب توده بود. نشریات این حزب ما را با فرهنگ مدرن جهان آشنا میکرد و عمده شاعران نوپرداز ما عضو یا طرفدار حزب توده بودند. ایلنا نوشته: این شاعران هنوز جوان بودند که کودتای 28مرداد اتفاق افتاد. کودتا که موجب بسته شدن احزاب، سازمانها و دستگیری شاعران و هنرمندان شد، مانند آب سردی بود که روی این هنرمندان ریخته شد و اینها به خودشان آمدند. آنها اگرچه تحت تاثیر شعر اروپا بودند اما عمیقا به جوهره فلسفه شعر نو آشنا نبودند. به خود آمدنشان بعد از کودتا باعث شد از مسایل مبتلا به خودشان حرف بزنند و شعر را ایرانیزه کنند. یعنی آشناییشان با شعر مدرن غرب پیش از کودتا و خودی کردن شعر بعد از کودتا اتفاق افتاد. پس اگر کودتا در هر زمینهای ضربهزننده بود، معلوم نیست یا بعید است که در عرصه شعر هم ضربهزننده بوده باشد. اخوانثالث که پیش از کودتا غزلسرا و قصیدهپرداز بود، بعد از کودتا تحت تاثیر آرای نیما اولین شعر نویش، "خانهام آتش گرفته است" را میگوید.
فرمهای نو
باید توجه داشت که کودتا در فرم شعر تاثیر چندانی نگذاشت. اتفاق فرمی در شعر نو ایران، پیش از کودتا در شعرهای هوشنگ ایرانی افتاده بود که بعد از کودتا هوشنگ ایرانی چنان سرخورده میشود که اصلا شعر را رها میکند و این نوع زیباییشناسی در شعر ما ادامه پیدا نمیکند تا سال 1341 و تنها خود هوشنگ ایرانی یکی، دو بار دیگر از آن نوع شعرها میگوید. اتفاقی که در شعر میافتد، در واقع بیشتر در محتوا و هیجانات زبانی است.
یعنی اگر قبلا حرفها با نوعی مراعات گفته میشد، پس از کودتا حرفها بیپرده مطرح میشود وگرنه شعر مسلط سالهای دهه 30 همان چهارپارههایی است که از سالهای 20 شروع شده و انسجام پیدا کرده بود و دیگر برای شاعران ظرف آمادهای بود که حرفهایشان را در این قالب بزنند. قالب مسلط آن سالها چهارپاره بود، حتی شعر نیمایی هم به آن صورت نبود و بردی نداشت. تاثیر کودتا در شعر، در محتواست و در "لحن"، در فرم نیست. در واقع در شکل اتفاقاتی که میافتد، آنقدر خام و بیانسجام است که قابل توجه نیست.
مثلا "کارو" از شاعرانی بود که در آن سالها گرایش نیمایی پیدا کرد اما معلوم نیست که شناخت دقیقی از نیما داشته، شهرتش در آن سالها عمدتا به خاطر روح عصیانیای بود که در شعرهایش وجود داشت و این روح عصیانی از شعرهای اجتماعی تا شعرهای عاشقانه و اروتیکش را دربرمیگرفت یا شاعران دیگری مثل "فریدون کار" یا برخی از شعرهای "کلانتری" که گرایشهای نیمایی داشتند و سهراب سپهری که تحت تاثیر هوشنگ ایرانی بود، منتها هنوز آن انسجام و پختگی لازم را نداشتند.