سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: آلن بدیو، فیلسوف فرانسوی، به اعتراف خودش آدمی غریب برای پرداختن به جوانان است. بدیو نوشتار جدید خود، زندگی حقیقی، را با این جمله می‌آغازد که “بیایید با حقایق آغاز کنیم: من ۷۹ ساله‌ام”. بدیو یک مائوئیست جنبش ماه مه [سال ۱۹۶۸] نیز هست، یک هستی‌شناس که از نظریه مجموعه‌ها استفاده می‌کند، و مدافع قیام کمونیستی. حال، اسکیت‌بورد بر دوش، پیامی برای کودکان دارد. برخی از این پیام‌ها واقعاً خوبند.

کتاب زندگی حقیقی به سه بخش تقسیم شده است؛ اولین بخش آن، “جوانی در عصر حاضر: معنا و بی‌معنایی”، ضعیف‌ترین و غیرضروری‌ترین بخش آن است. صحبت از زندگی حقیقی در کتابی با حجمی کمتر از ۱۰۰ صفحه، شوخی به نظر می‌رسد. بدیو از ابتدا مسئولیت خود را اشتباه متوجه شده است: او به جای تلاش برای توضیح این موضوع که چرا یک جوان باید به سخنانش گوش دهد، احساس می‌کند باید در این باره بیاندیشد که چرا قصد پرداختن به جوانان را دارد. این سوالی است که تصور نمی‌کنم ذهن بسیاری از خوانندگان جوان را به خود مشغول کند؛ اینکه فرد پا به سن گذاشته‌ای بخواهد برای جوانان درباره جوانی سخن بگوید برای این فیلسوف چندان غیرمعمول به نظر نمی‌رسد. بدیو بعداً به این سؤال خود پاسخ می‌دهد، هنگامی که در این باره می‌نویسد که چگونه جوانیْ ذهن آدم‌ها را در هر سنی که باشند به خود مشغول می‌کند.

 بدیو (به پیروی از مارکس) می‌نویسد کاپیتالیسم روابط و شیوه‌های زیستِ سنتی را درهم شکسته است. در نتیجه با انتخابی مواجهیم که تاکنون باید روشن شده باشد. بدیو گزینه اول را “میل به غرب” می‌نامد که آن را “دفاع بی‌پایان از کاپیتالیسم و’آزادی‌های‘ توخالی آن” توصیف می‌کند. آزادی‌هایی “که بی‌طرفیِ بی‌حاصل بازار، به تنهایی، آن را تضعیف می‌کند”. این از قرار معلوم بد است، اما در این دوگانه، آسان‌ترین گزینه است. آن را گزینه کلینتون یا ماکرون بنامید. گزینه دیگر “میل منفعلانه برای بازگشت به نمادپردازی سنتی -یعنی طبقاتی-” است. این انتخابِ ترامپ، لوپن، داعش و پیتر تیل است؛ نه انتخاب محافظه‌کاران بازار، بلکه مستبدان آینده. او می‌نویسد “به نظر من هردوی این گزینه‌ها فرجام بسیار خطرناکی دارد” و “تضاد خونین و فزاینده بین آن‌ها بشریت را دچار چرخه بی‌پایانی از جنگ می‌کند”. به سختی می‌توان با این ادعا مخالف بود.

گاهی دوگانه‌سازی‌ها را وراجی‌های چپ‌گرایانه می‌دانند، اما بدیو نشان می‌دهد که دوگانه‌ها می‌توانند ابزاری مفید برای پیشبرد استدلال باشند. بدیو به محض اینکه دوگانه نادرست میان لیبرالیسم و فاشیسم را نشان می‌دهد، آن را (به نحو دوگانه‌ای) در تضاد با دوگانه‌ای صحیح دیگری قرار می‌دهد: “دو بینش برای ترکِ ناگزیر سنت نمادین طبقاتی‌سازی: بینش غیرنمادین کاپیتالیسم غربی، که منجر به نابرابری‌های هولناک و سردرگمی‌های مهلک می‌شود و بینشی که عموماً با عنوان ’کمونیسم‘ شناخته می‌شود”. از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی و گسترش جمهوری خلق چین، تضاد واقعی کم‌رنگ شده و فاشیسم برای پرکردن این شکافْ حریف تمرینی لیبرالیسم شده است. قطعاً لیبرال‌هایی هستند که ریسک درگیری نادرست را به کنترل نزاع واقعی ترجیح می‌دهند؛ حتی شاید همه آن‌ها. اما اگر نیک بنگریم، نزاع نادرست میان لیبرالیسم و فاشیسم در یک واژه خلاصه می‌شود (طبقه یا نابرابری)، که در برابر آن، نظم نمادین کمونیسم قرار دارد.

بدیو در دو بخش بعدی روی دوگانه دیگری تمرکز می‌کند: جنسیت. او ابتدا به “سرنوشت امروزی پسران” می‌پردازد که چندان جالب به نظر نمی‌رسد. یکی از سنت‌هایی که بدیو آن را در حال از بین رفتن می‌داند، مراسم آغاز بلوغ پسران است که از آن طریق به مرد تبدیل می‌شوند. بدون یک انتقال روشن ما محکوم به دورانی نامتناهی از بزرگسالی به سه شکل مختلف هستیم: سوراخ کردن، خالکوبی، و مصرف مواد مخدر در بدنی “منحرف شده”؛ نظم و انضباط شدید و انکار نفس در بدنی “قربانی شده”؛ و داشتن شغلی عادی و تعقیب جشنواره‌های موسیقی در بدنی “لایق” و شایسته‌سالار. این نقد تقریباً ترکیب شبکه ام‌تی‌وی و جری فالول۲ است: شغل‌گرایی “سرپوش بی‌معنایی” است، اما جنسیت پورنوگرافیک “خطوط بدن در تکرار بی‌کنشی است”. تفکر در ورای این سبک‌های زندگی چالش‌برانگیز است.

 

می‌توانید بگویید بدیو راه به جایی می‌برد، چون به طور طبیعی، پیش از آن که راست فاشیست را به عنوان دشمن حقیقی در نظر بگیرد، به جذابیت‌های آن دست پیدا می‌کند. او می‌نویسد “شاید به خاطر پسران ما است... که بیش از همیشه با انتخاب استراتژیک میان دو شکل متضاد از زوال دولت روبرو هستیم: کمونیسم یا بربریت”. پیام بدیو درباره یک “خشونت جدید” -به ویژه ذیل نماد مرد- در میان این دو گام برمی‌دارد. او می‌خواهد از “یک زندگی سیاسی، که قادر به فراهم آوردن شکلی قدرتمند و مؤثر از نظم بی‌طرفانه است، برای مقابله با اصل نمایندگی کالاسازی‌شده و بی‌کنشی کشنده نوجوانان” بهره‌مند شویم، اما این میل می‌تواند شکل‌هایی مساوات‌طلبانه و برابری‌خواهانه به خود بگیرد. ناکامی بدیو در مدنظر داشتنِ این اسطوره سفید، تمامی تحلیل او را خطرناک و چه بسا غیرمسئولانه می‌سازد. با این حال حق با اوست که: “نظم مداومِ” ناشی از اقدام جمعیِ سازمان‌یافته تنها راه برون رفت است و چنین فرآیندی، حداقل به صورت نمادین، خشونت‌بار خواهد بود.

بدیو بخش دیگر کتاب خود درباره سرنوشت امروزِ دختران را با این جمله که “با تردید به این مساله می‌پردازم” آغاز می‌کند. او متوجه عجیب بودن این موضوع است که مردی سالخورده با جوانان درباره جوانی سخن بگوید، و صدچندان عجیب‌تر این که مردی سالخورده خطاب به زنی جوان درباره زنِ جوان بودن سخن بگوید.

بدیو اولین کمونیستی نیست که جنسیت را در مرکز تحلیل خود قرار می‌دهد، بلکه خیلی هم عقب است، اما زندگی حقیقی بدیو امیدبخش است، چرا که به نظر می‌رسد او کاملاً از فرهنگ معاصر جدا شده است. هنگامی که برای اولین بار کتاب بدیو را خواندم، تصوراتش از یک اتحاد سیاسی میان جوانان و بخش‌هایی دگراندیش از سالخوردگان به نظرم ناممکن می‌رسید، اما در پایان تقریباً خوشبین بودم. اگر این بهترین چیزی است که فلسفه می‌تواند پیش نهد، امر ارزشمندی است.

اطلاعات کتاب‌شناختی:

Badiou, Alain, The True Life, Polity, 2017

پی‌نوشت‌‌:

*‌ این مطلب در تاریخ ۱۵ می ۲۰۱۷ با عنوان “A French Philosopher Considers the Kids” در وب‌سایت نیوریپابلیک به نوشته مالکوم هریس نویسنده و ویراستار مجله نیو اینکوآیری منتشر شده است و وب‌سایت ترجمان در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۹۶ این مطلب را با عنوان “فیلسوف ۷۹ساله درباره “جوانی” سخن می‌گوید” ترجمه و منتشر کرده است.