سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: چهل روز از فوت غم انگیز کوروش اسدی درگذشت. یاد بود چهلمین روز درگذشت داستان نویس معاصر، کوروش اسدی، امروز از ساعت 11 تا 12 و نیم در قطعه نام آوران بهشت زهرا برگزار میشود.
شاعر و منتقد ادبی، رضا قنبری در یادداشتی که در اختیار ما گذاشته است از مجموعه داستان "پوکهباز" و لبخندِ کمرنگ کوروش اسدی نوشته:
دهه هفتاد شمسی دهه اوج گرفتن ادبیات ایران بود، هم در حوزه شعر هم حوزه داستان. ادبیات از حرفهای کلی زدن و تکیه به اَبَرروایات و شعار و حسیگری به سمت "بازاندیشی به جهان و مفاهیم" روی آورده بود. در حوزه شعر موجی تازه درگرفته بود که داشت "زبان" سنگشده و سانتیمانتال دههی شصت را میشکست و از دل آن کودکی تازه بیرون میکشید؛ شعری که جزئیپرداز، شخصیشده، فرد گرا، زبانگرا و اندیشهورز بود. در داستان هم چند نفری داشتند شعلههایی میافروختند؛ نامهایی میشنیدی؛ ”کوروش اسدی”، ”محمد کشاورز”، ”منیرو روانیپور”، ”سپیده شاملو”. بین ما شاعران جریانِ شعرِ دههی هفتاد، نام یک داستاننویس همنسل و یک کتاب بیشتر به گوش میرسید: “پوکهباز”، “اسدی”، “کوروش اسدی”.
پوکهباز را که میخواندی از فضاسازی تازهاش، لحن روایی خاصاش، و پرداخت و اجرای نوی آن سرکیف میشدی؛ تازه بود، مثل هوای دریا که ناگهانی در دود و دم شهر وزیده باشد و شوکه و سرکیفات کند.
کــوروش اسـدی یکی از بهترین داستان نویسان سه دههی اخیر در ایران بود؛ بیاغراق از لحاظ قدرت روایتگری و پرداختهای خاص داستانی و فضاسازی، باید او را در طراز و ارزشِ داستاننویسان خاص و مهمی مثل ”شهریار مندنیپور” و “حسن اصغری” و “ابوتراب خسروی” قرار داد. این را فقط من به عنوان شاعر و یک منتقد ادبی نمیگویم؛ این را میتوان از دهان و قلم دهها منتقد و شاعر و داستاننویس دیگر نیز شنید و خواند.
تبصره: نمیگویم خداحافظ کوروش عزیز، نمیگویم دریغ که کوروش رفت، نمیگویم کاش فلان و بیسار، چـون، با همهی وجود باور دارم “نویسنده و شاعر هرگز نمیمیرند، در زبان زندهاند...”.