سرویس فرهنگ و ادبیات هنر آنلاین: صادق چوبک، فرزند آقا محمد اسماعیل (بازرگان) و رقیه سلطان در سال 1295 ه.ش در بوشهر متولد شد. تا مقطع سوم ابتدایی در مدرسه‌ی "سعادت" بوشهر درس خواند. در سال 1303 به بیماری مالاریا مبتلا شد و برای معالجه به شیراز نقل مکان کرد.

در شیراز در مدرسه‌های "شفاییه"، "باقریه"، "سلطانیه" و "حیات" تحصیل کرد. نخستین مقاله‌ چوبک در سال 1310 در روزنامه‌ محلی "بیان حقیقت" منتشر شد. در سال 1313 موفق به اخذ گواهی‌نامه‌ سیکل گشت. در سال 1314 در کالج آمریکایی تهران به ادامه تحصیل پرداخت. با قدسی خانم (همسرش) و مسعود فرزاد و پرویز ناتل خانلری آشنا شد.

در سال 1315 با صادق هدایت آشنا شد. در سال 1316 موفق به اخذ دیپلم از کالج آمریکایی تهران گشت. با قدسی خانم ازدواج کرد. در وزارت فرهنگ استخدام شد و آغاز به کار تحصیل کرد. پس از مدتی برای خدمت سربازی احضار شد. در سال دوم خدمت سربازی به خاطر تسلط بر زبان انگلیسی به‌عنوان مترجم، خدمتش در ستاد ارتش به پایان رسید. در سال 1319 در وزارت دارایی به‌عنوان تحویل‌دار استخدام شد. با ورود مستشاران آمریکایی، به آن هیئت منتقل شد و به‌عنوان مترجم آغاز به کار کرد. در سال 1320 به همراه هدایت به مازندران سفر کرد.

آثار

در سال 1324 نخستین کتاب او با نام "خیمه‌شب‌بازی" که شامل 11 داستان کوتاه بود منتشر شد: "بزرگ علوی پس از خواندن داستان‌هایم مرا تشویق به چاپ آن‌ها کرد و گفت یا به ایرج اسکندری نشان بده و یا به خامه‌ای." چوبک در این مجموعه، داستان "اسائه‌ ادب" را به صادق هدایت و داستان "بعدازظهر پاییزی" را به مسعود فرزاد هدیه کرد. علیرغم محبوبیت بسیار، این کتاب به خاطر داستان "اسائه‌ ادب" تا 10 سال بعد اجازه‌ی تجدید چاپ نیافت.

چوبک مجموعه‌ نخست خود را با هزینه‌ شخصی (1000 تومان قرض کرده بود) و در تیراژ 1000 نسخه منتشر کرد. (گویا تا بوده همین بوده و تا هست...) در سال 1326 به پیشنهاد الول ساتن -شرق‌شناس معروف- در روابط عمومی سفارت انگلیس به‌عنوان مترجم استخدام شد. در سال 1328 دومین مجموعه‌ داستان او با نام "انتری که لوطی‌اش مرده بود" شامل 3 داستان و یک نمایشنامه منتشر شد. چوبک در همین سال در شرکت نفت ایران و انگلیس به‌عنوان مترجم استخدام شد. در سال 1329 چاپ دوم "خیمه‌شب‌بازی" منتظر شد.

در این چاپ، "اسائه‌ ادب" حذف و به‌جای آن داستان "آه انسان" در مجموعه گنجانده شده بود. یکی از داستان‌های او به انگلیسی برگردان شد. چوبک در این سال‌ها همکاری با مجله‌های ادبی را آغاز کرد. برای شرکت در سمینار دانشگاه هاروارد به آمریکا سفر کرد. همچنین به دعوت کانون نویسندگان شوروی به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان سفر کرد. کتاب "پینوکیو" اثر کارلو کولودی را به فارسی و با عنوان "آدمک چوبی" برگردان کرد. چند سال بعد او کتاب "آلیس در سرزمین عجایب" لوییس کارول را نیز در حوزه‌ ادبیات کودک به پارسی برگرداند. در سال 1336 داستان "انتری که لوطی‌اش مرده بود" توسط پیتر آیوری به انگلیسی برگردانده شد و در شماره‌ی 11 مجله‌ "دنیای جدید نویسندگی" منتشر گشت. در سال 1338 شعر "غراب" ادگار آلن ‌پو را ترجمه و در نشریه‌ "کاوش" چاپ کرد.

در سال 1341 ابراهیم گلستان تهیه‌ فیلم "دریا" را بر اساس داستان "چرا دریا طوفانی شده بود" از مجموعه‌ "انتری که..." و با شرکت فروغ فرخزاد آغاز کرد، اما این فیلم به دلایلی ناتمام ماند. در سال 1342 رمان "تنگسیر" را که به همسرش قدسی خانم تقدیم شده بود منتشر کرد. این رمان به زبان‌های مختلفی ترجمه شد. در سال 1343 مجموعه‌ "روز اول قبر" را که شامل 9 داستان کوتاه و یک نمایش‌نامه (که تقدیمی به پسرش روزبه) بود منتشر کرد.

در سال 1344 مجموعه‌ "چراغ آخر" را که شامل 8 داستان کوتاه و یک شعر بود چاپ کرد. در سال 1345 رمان "سنگ صبور" را که به زادگاهش -بوشهر- تقدیم کرده بود، منتشر کرد. این کتاب بیشتر به مجموعه داستان‌های به هم پیوسته‌ای شباهت دارد که در قالب نامه‌نگاری و مونولوگ نوشته شده است و ساختمان اثر انسجام یکپارچگی رمان را ندارد. در سال 1346 صدرالدین الهی با پرویز ناتل خانلری درباره‌ی صادق چوبک مصاحبه‌ای انجام داد که منتشر شد.

در سال 1348 نوشته‌ای با عنوان "درازنای سه شب پرگو" از نصرت رحمانی درباره‌ صادق چوبک در روزنامه‌ی "آیندگان" منتشر شد. در سال 1349 در دانشگاه یوتا به‌عنوان استاد میهمان تدریس کرد. در سال 1351 در آلما آتای قزاقستان شوروی در کنفرانس نویسندگان آسیایی و آفریقایی شرکت کرد. برگزیده آثار او در مسکو توسط زویا عثمانوا و جهان‌گیر دری زیر نظر پروفسور کمیساروف به زبان روسی چاپ شد.

در روزنامه‌ اطلاعات صفحه‌ای با عنوان "ویژه‌ صادق چوبک" منتشر گشت. در سال 1353 فیلم "تنگسیر" (بر اساس رمان چوبک) به کارگردانی امیر نادری روی پرده رفت. داستان "موسیو الیاس" توسط پروفسور ویلیام هانوی (استاد زبان فارسی دانشگاه پنسیلوانیا) به انگلیسی برگردانده شد. چوبک در این سال خود را بازنشسته می‌کند و پس از مدتی راهی انگلستان و سپس امریکا می‌شود. در همین سال پدر او در لندن فوت کرد. در سال 1355 داستان‌های "نفتی" و آه انسان به انگلیسی ترجمه و در شماره‌ 20 مجله‌ ادبیات شرق و غرب با مقدمه‌ای از مایکل هوفمان منتشر شد. در سال 1358 رمان "سنگ صبور" توسط محمدرضا قانون‌پرور به انگلیسی برگردانده شد. این ترجمه در سال 1368 از سوی انتشارات مزدا در کالیفرنیا انتشار یافت. در سال 1359 "روز اول قبر" توسط مینو ساوت گیت به انگلیسی برگردان شد. در سال 1361 برگزیده‌ آثار او با مقدمه‌ای از باگلی ترجمه شد. بزرگداشت چوبک در 19 فروردین توسط بنیاد "پر" مرکز مطالعاتی دانشگاه برکلی کالیفرنیا برگزار شد.

نابینایی

در این دوران چوبک بینایی‌اش را از دست می‌دهد و تنها یک‌هشتم از قوه‌ بصره برای او باقی می‌ماند. ازاین‌رو همسرش جای او می‌خواند و می‌نویسد و گاهی هم چوبک از کتاب‌خانه‌ی کنگره نوارهای ویژه‌ی نابینایان را به امانت می‌گیرد و گوش می‌دهد: "هنوز باور نمی‌کنم که نمی‌بینم. هرروز صبح که از خواب بلند می‌شوم، فکر می‌کنم که بینایی‌ام را بازیافته‌ام." در سال 1370 ترجمه‌ کتاب "مه‌پاره" توسط چوبک در انتشارات نیلوفر تهران منتشر شد. ترجمه از سانسکریت به انگلیسی این کتاب توسط و.بین و از انگلیسی به فارسی آن توسط صادق چوبک انجام شده بود.

مه‌پاره

"مه‌پاره" شانزدهمین بخش از نسخه‌ کهن مفصل سانسکریتی است که به ‌نام "جوهر اقیانوس زمان" معروف است. این کتاب شامل مجموعه‌ به‌هم‌پیوسته‌ 20 داستان عاشقانه‌ هندی است و طرح آن به سبک و سیاق داستان‌های "هزار و یک شب" شکل گرفته. در سال 1371 نشستی در کنفرانس مطالعات خاورمیانه (میسا) در شهر پورتلند به داستان‌نویسی چوبک اختصاص یافت. در سال 1372 ویژه‌نامه‌ صادق چوبک به همت صدرالدین الهی در مجله‌ی ایران‌شاهی (بنیاد کیهان) منتظر شد. منیرو روانی پور با او دیدار کرد. در سال 1373 ویژه‌نامه‌ صادق چوبک توسط دفتر هنر نیوجرسی چاپ شد. 6 صفحه از دفتر خاطرات چوبک با عنوان "دیروز" و قطعه داستان شعرگونه‌ "مبادا" در همین دفتر منتشر شد. در سال 1377 مه‌پاره تجدید چاپ گشت. و سرانجام در روز جمعه، 12 ژوئیه‌ی 1988 صادق چوبک در امریکا و در سن 82 سالگی درگذشت. جسد چوبک به درخواست خودش سوزانده شد. کاری که مرگ فرصت انجام آن را به چوبک نداد، ترجمه‌ رمان "شوکونتلا" بود.

بستر تاریخی

آثار صادق چوبک، نویسنده‌ی معاصر، از سال 1320 وارد بازار شد. در دوره‌ای که از یک سو با رفتن رضاشاه پهلوی به قول آقای جواد جزینی ایران به‌نوعی آرامش نسبی رسیده بود و فعالیت‌های سیاسی در اوج خود قرار داشت و از سوی دیگر نویسندگانی چون هدایت و بزرگ علوی و ساعدی و جمالزاده سعی در ایجاد تحول و پیشرفت در ادبیات ایران داشتند. در دوره‌ای که ضدیت یک نویسنده با حکومت و دولت، ارزش حساب می‌شد و احزاب سیاسی تقریباً روی فعالیت‌های ادبی ایران چنبره زده بودند. هرچند که در نظر من، هر جا که سیاست با هنر مخلوط شود حاصل آن اثری تاریخ مصرف دار خواهد بود. چوبک در نوشته‌های خود کاری با سیاست نداشت.

البته این به این معنا نیست که او نویسنده‌ای درباری بود، اما نمی‌توان به چوبک لقب یک نویسنده‌ی انقلابی داد. همین امر سبب شد که آثار او مخاطب کمتری داشته باشد و آن‌چنان که شاید، از آثار او استقبال نشود. در سال‌های 20 تا 40 ارزش‌های یک نویسنده چیزهایی بود که کمتر در آثار چوبک به چشم می‌خورد. او مانند نویسندگان دیگری چون ساعدی نه علنی مبارزه کرد و نه به زندان رفت. همین امر سبب شد که مهر نویسنده‌ متعهد از طرف عوام بر او زده نشود. از طرف دیگر دولت هم با او برخورد مستقیم نمی‌کند و این از محبوبیت او می‌کاهد. در دوره‌ای که هر نویسنده‌ باید دست کم یکی از پایه‌های پشتیبان را دارا باشد، چوبک توسط هیچ قشری حمایت نمی‌شود. مردم، او را نویسنده‌ای "غیر متعهد" و "غیرسیاسی" می‌دانند. روشنفکران درگیر سیاست هستند. حکومت، هرچند که با او مستقیماً درگیر نمی‌شود، او را همراه خود نیز نمی‌بیند.

از طرفی به فقر می‌پردازد و این دو دستاورد دارد: وقتی چوبک به قشر پایین‌دست جامعه می‌نگرد و از زن‌های روسپی، لات‌ها، فقیرها و دزدها می‌گوید، مستقیماً از آن قشر تقدس‌زدایی می‌کند. چرا که در آن دوره "فقر" با "تقدس" و "ثروت" با "ظلم" برابر بوده‌ است. مردم از این کار خوششان نمی‌آید. حکومت هم که نمی‌خواهد جامعه‌ی ایران در نظر ممالک دیگر جامعه‌ای فقیر و کثیف معرفی شود چندان دل خوشی از آثار چوبک ندارد. چوبک پایگاه‌های محبوبیت را از دست می‌دهد. مذهبی‌ها می‌گویند: "چوبک در حال تضعیف ارزش‌های دینی در جامعه است." و روشنفکران معتقدند: "برای ترقی و رسیدن به تمدن، یکی از راه‌ها این است که سنت‌ها را از بین ببریم. مدرنیسم زمانی حاکم می‌شود که سنت‌ها ریشه‌کن شوند." (در یک تعریف کلی، سنت مجموعه‌ اعتقادات، رسوم و باورهایی است که توجیه علمی نداشته باشد.)

رضا براهنی: رمز مانایی چوبک این بود که حد فاصل بین فقر و جهل را فهمید

بیشترین اقبال از چوبک در حدود سال‌های 35 انجام می‌گیرد؛ یعنی مقارن با آثار سوم و چهارم او؛ کما این‌که در دهه‌ 50 نیز آثاری منتشر می‌کند. در عصر آزادی‌های نسبی، شیوه‌ای که چوبک برای مبارزه برمی‌گزیند عریان کردن حقیقت است. او ارزش‌های یک ایرانی، به‌خصوص زن ایرانی را زیر پا می‌گذارد و به طرح تمایلات جنسی و شرح حال طبقه مستضعف جامعه می‌پردازد. پیش از او، نخستین رگه‌ این کار را در داستان "علویه خانم" هدایت می‌بینیم و سپس در "سمنوپزان" جلال آل احمد و "عزاداران بیل" غلامحسین ساعدی. اما او برای نخستین بار به‌طور مستمر در آثار خود به قشر پایین‌دست و مشکلات آن پرداخت. چوبک سعی می‌کند فاصله‌ی بین "فقر" و "جهل" را از بین ببرد و نشان دهد که هر جا فقر باشد جهل نیز وجود خواهد داشت.

رضا براهنی می‌گوید: "رمز مانایی چوبک این بود که حدفاصل بین فقر و جهل را فهمید." یعنی حتماً نمی‌توان گفت جایی که ثروت باشد ظلم و نادانی هست و هر جا تنگ‌دستی هست، تقدس و مردانگی. چوبک ایده‌های خود را دارد و به افشاگری می‌پردازد و همین امر سبب می‌شود مطبوعات او را از خود برانند و به باد فحش و ناسزا بگیرند. مبارزه‌ او با محرومیت‌ها، اعتقادهای دینی و خرافات مردم برای مطبوعات خوش‌آیند نیست. حزب توده به دلیل بدبینی‌ای که در آثار چوبک به چشم می‌خورد به‌نوعی آثار او را بایکوت می‌کند. نکته‌ لازم به ذکر این است که مهم‌ترین حزبی هم که امر ادبیات را در ایران پیگیری می‌کرده همان حزب توده بوده است. وقتی که این حزب او را کنار می‌گذارد و آثار او را در نشریات خود منتشر نمی‌کند به‌نوعی قسمت مهمی از پایگاه‌های ارائه‌ آثار او از بین می‌رود؛ چرا که بقیه‌ روزنامه‌ها و نشریات کمتر به کار ادبیات می‌پرداختند. چوبک نمونه‌ کارهایش را به "پیام مردم" می‌دهد. نمونه‌هایی که بعداً در "خیمه‌شب‌بازی" چاپ می‌شوند. پیام مردم هم آثار او را تا داستان "قفس" منتشر می‌کند. اما وقتی داستان "قفس" به دست این نشریه می‌رسد، نگاه نویسنده را برخلاف آرمان‌های حزب توده می‌بیند و از این زمان است که او را کنار می‌گذارد.

به‌هرحال چوبک با پرداختن به الگوهای رفتاری قشر ضعیف، به‌نوعی آن‌ها را زیر سؤال می‌برد و از آنجا که بخش بزرگی از اعتقادات این قشر، به دین مرتبط است به عقیده‌ی بعضی می‌توان گفت: چوبک به نام مبارزه با "لمپنیسم" و شرح زندگی آن قشر به دین‌ستیزی می‌پردازد، اما باید گفت در داستان‌های او همان‌قدر که با لمپنیسم و خرافات مخالفت می‌شود با قشر فقیر سالم و مظلوم همدردی می‌گردد که این نکته‌ای شایان توجه است.

درباره چوبک

عده‌ای از منتقدان، چوبک را نویسنده‌ای ناتورال می‌نامند. عده‌ای نیز معتقدند چوبک نویسنده‌ای ناتورال نیست و کسانی که به او مُهر ناتورالیست می‌زنند سعی در نسبت دادن نقاط ضعف نویسندگان ناتورالیست غربی به آثار چوبک دارند تا از این راه بتوانند کانالی برای کوبیدن آثار او ایجاد کنند.

رضا براهنی در کتاب "قصه‌نویسی" می‌نویسد: "نوشته‌های چوبک یک ناتورال نیست. علیرغم این‌که آثار او ظاهر ناتورال دارند اگر شکافته شوند به یک سری اصول و قواعد اقتصادی و اجتماعی می‌رسیم که بیشتر در مبحث رئال می‌گنجد."

البته حرفی که این‌جا می‌توان زد این است که رضا براهنی از شیفتگان چوبک است و از آنجا که منتقدان یک‌دنده و تیزبین ما با چشمان کاملاً باز از هر فرصتی برای کوبیدن یک اثر استفاده می‌کنند، لازم است استنادهای دیگری آورده شود.

میلوش بورکی در کتاب "ادبیات نوین ایران" می‌نویسد: "صادق چوبک با قصه‌های کوتاه خود در مجموعه‌ "خیمه‌شب‌بازی"، امید زیادی برانگیخت ولی سه قصه‌ کوتاه دیگر او در مجموعه‌ی "انتری که لوطی‌اش مرده بود"، ناامید‌کننده بود چراکه در این قصه‌ها ناتورالیسم خامی را به کار گرفته بود. نمایشنامه‌ "توپ لاستیکی" که طنز گزنده‌ای از استبداد رضاشاه است، سبک کاملاً متفاوتی دارد."

مرحوم محمدعلی سپانلو در کتاب "نویسندگان پیشرو ایران" می‌نویسد: "صادق چوبک یک رئالیست افراطی است. قوی‌ترین نویسنده‌ ایرانی در نقاشی دقایق و جزئیات موضوع است. واقعیت، نفس واقعیت، عریان از انگیزه‌ها و آرمان‌هایش، برای او هدف است... درباره‌ سبک چوبک برخی از منتقدان اصرار دارند که آن را به "ناتورالیسم" منتسب کنند. لازم به توضیح است که ناتورالیسم گذشته از خشونت و گاه استهجان کلام، یک اصل اساسی دارد که آن بر اساس مکتب تحصیلی و علم جرم‌شناسی مرسوم در قرن نوزده اروپا شکل گرفته است. آن مکتب به تأثیرات شدید ارثی و ژنتیک معتقد بود. مثلاً معتقد بودند که الکلیسم یا سفلیس در نسل‌های بعدی موجد جانیان بالفطره و یا روسپی‌گری و سست‌عهدی و خیانت می‌شود. چنین اعتقادی در چوبک دیده نمی‌شود و خطاست اگر او را به خاطر چشم‌اندازهای پرنکبت آثارش که در‌واقع عکس‌برگردان‌های اجتماع اوست، یکسره ناتورال بدانیم."

میلاد صادقی