وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت وگویی تفصیلی، درباره عملکرد سه ساله خود در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، گزارشی ارائه کرد و به برخی مسائل و ابهامات دوران وزارت خود پاسخ داد. در ادامه مشروح این گفت وگوی را می خوانید.

 

نهم شهریور ماه 1400 شما برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حکم گرفتید. 

سوم شهریور بود، یعنی همان روزی که رای گرفتم آقای رئیسی حکم زدند. به حرم امام(ره) رفتیم، پنجشنبه بود. من 5 شهریور روز جمعه یک جلسه شورای معاونین برگزار کردم. 

درست است. براساس داده‌هایی که در رسانه منتشر شده عرض کردم. سوال من این است شما پیش از اینکه وزیر ارشاد شوید، ایده‌ها و برنامه‌هایی داشتید. حال بعد از گذشت نزدیک به سه سال از حضور در راس دستگاه وزارت ارشاد، کدام یک از آن ایده‌ها و برنامه‌ها محقق شده‌اند و اینکه چه موانعی پیش روی تصمیمات شما قرار داشت؟

من از سال 96 که آقای رئیسی وارد انتخابات شد، مسئول تبیین برنامه‌های فرهنگی ایشان بودم. استاد دانشگاه بودم به دلیل شناختی که از این حوزه داشتم، در تمام سوابق کاری خود هیچ‌گاه فارغ از حوزه فرهنگ نبودم. در مقطعی معاون سیاسی-امنیتی بودم ولی در کنار معاون سیاسی-امنیتی، به جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی توجه ویژه‌ای داشتم. آن زمان که در اصفهان بودم قرارگاه فرهنگی راه انداختم که یکی از افتخارات دوره کاری‌ام بود و منجر به تولید منشورات بسیار خوبی شد و همین الان هم مورد استفاده است. سند هم‌افزایی دستگاه‌های فرهنگی استان اصفهان را ابلاغ کردیم. همین حرف‌هایی که اینجا می‌زدیم. آن زمان در جایگاه مدیریت استان بودم و طبیعتا دستم بازتر بود. مثلا در اصفهان همه سالن‌هایی که در اختیار دستگاه‌ها بود را احصاء کردم و گفتم اینها سالن‌های عمومی است و باید در اختیار گروه‌های فرهنگی قرار بگیرد. اداره برق یک سالن هزار نفری داشت و در بهترین نقطه اصفهان بود و سالی 4 برنامه در آن برگزار می‌کرد. می‌خواهم بگویم در آنجا هم مشی من فرهنگی بود. در اصفهان به محله معروفی رفتم که قمه‌زنی رایج بود و با کاری که کردیم یک نفر هم دیگر در آنجا قمه نمی‌زد. درحالی‌که سال‌های قبل آنجا مساله امنیتی بود و شورای تامین استان برای مدیریت آن تشکیل می‌شد. 

همیشه معتقد بودم حتی مسائل امنیتی هم با نگاه فرهنگی قابل حل است. مثال زیاد است. طلبه بودم، تحصیلات حوزوی دارم و اولین جایی که بودم، دوره لاریجانی بود و در 22 سالگی به‌عنوان جوان‌ترین مدیر صداوسیما فعالیت می‌کردم. همین‌طور تا امروز ادامه داشت. با این حال من دانشگاهی هستم و حتی در دوره وزارت ‌ارشاد، کلاس‌های دانشگاهم تعطیل نشد. هفته‌ای دو ساعت به دانشگاه می‌رفتم تا دانشجویان دهه هشتادی‌ را ببینم. شما می‌توانید ارزشیابی‌ام از دانشجوها را ببینید. شما می‌دانید که دانشجویان تا ارزشیابی نشوند، اجازه امتحان برای آنها صادر نمی‌شود. این ارزشیابی هم به صورت کاملا محرمانه است و خودم نمی‌فهمم که کدام‌یک از دانشجویان چه چیزی گفته است. در تمام دوره‌ها جزء سه استاد محبوب دانشگاه تهران در دانشکده علوم سیاسی بودم. نمی‌خواهم از خود تعریف کنم اما می‌خواهم بگویم جنس کار ما تعاملی بوده است. حتی با بچه‌های 19-18 ساله هم همین‌طور بود. در دوره‌ای که در خدمت آقای رئیسی بودم زمینه فرهنگی را داشتم. ایشان حکم رئیس دفتر تبلیغات اسلامی استان را به من دادند که حکم بلندبالایی است و به من بسیار اظهارلطف کردند. ایشان سه روز در تهران بود و تمام این سه روز را خدمت ایشان بودم. من دفتری در یوسف‌آباد داشتم و ایشان در مجلس خبرگان، نایب‌رئیس بودند، رئیس دادگاه ویژه روحانیت بودند و در آستان قدس و مجمع تشخیص مصلحت حضور داشتند. تمام مباحثی که ایشان برای حضور در این جلسات نیاز داشتند در دفتر ما تهیه می‌شد. به همین دلیل خیلی با ایشان گفت‌وگو می‌کردیم. واقعا می‌توانم اذعان کنم در این دوره‌های اخیر و چند سال پایانی عمر شریف این شهید، جزء کسانی هستم که بیشترین مراوده حضوری، گفت‌وگو و رفت‌وبرگشت را با ایشان داشتم. 

مثلا ما چند کتاب با ایشان چاپ کردیم. ایشان در مباحث مختلف اعم از بحث حقوقی، چون قاضی بود وسواس داشت. بنابراین من به عمق فضای فکری و فرهنگی کشور احاطه نسبی داشتم. اینها را بیان می‌کنم که بدانید با چه تصویری به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آمدم. سال 97 که ایشان می‌خواستند به قوه قضایی بروند، من گفتم پیمایشی انجام بدهیم و به مرکز پژوهش‌های صداوسیما، پیمایشی را واگذار کردم که تصویر قوه در بین مردم بود. این پیمایش را دارم. عددها و نتایج نگران‌کننده بود. خدمت ایشان رفتم گزارش بدهم که در اتاق تالار آئینه حرم امام رضا(ع) بودند و دست خود را پشت لباده گذاشته بودند. گفتم سرمایه اجتماعی 18-17 درصد شده و به‌شدت افت کرده است. خاطرتان باشد در آن سال‌ها پرونده‌های سیاسی و جنجالی زیادی مطرح بود. ایشان قوه را کامل می‌شناخت. یک کارگروه بازنمایی تصویر رسانه‌ای قوه قضائیه را تشکیل دادم. خیلی از دوستانی که الان با من همکار هستند برخی در این حوزه بودند و سال بعد از آن نماینده شدند، در آنجا با ما همکاری می‌کردند. نزدیک به 35-30 نشست تخصصی حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و محیط‌زیست با آقای رئیسی برگزار کردم. بروید آرشیو خبرگزاری میزان را ببینید! مثلا نشست‌های حاج آقای رئیسی با محیط‌زیستی‌ها بود و عکس‌هایش هم موجود است که من کنار دست ایشان نشسته‌ بودم و اداره‌کننده جلسات بودم. جلسات مختلف با موضوع زنان و خانواده، حوزه اجتماعی و... برگزار شد. خانم رفیعی که الان در مجلس است همکار من بودند و قرارگاه رسانه‌ای داشتیم و مسئول آن بودم. 

کارم در دانشگاه و دفترم، محل مراجعه دانشجویان محکوم و زندانی بود که اینها برای سال 96 و 98 و قبل از آن بود. اینها هر مشکلی داشتند مراجعه می‌کردند و مثلا می‌گفتند وثیقه ما را کم کنید یا مسائل مختلف‌شان را مطرح می‌کردند. من مسئولیت قضایی نداشتم اما فقط دسترسی‌ام به آقای رئیسی بود و این کارها را می‌پذیرفتند. به ایشان می‌گفتم و ایشان هم این کارها را از ما می‌پذیرفتند. شروع این اقدامات در بهمن 97 بود و برای 7 تیر 98 که برای مصاحبه تلویزیونی می‌خواستیم به سرچشمه برویم، یکباره اعداد سه برابر بالا رفت. کاری در 4-3 ماه نشده بود، ولی تصویر در قوه قضائیه بازنمایی شد. الان می‌شنویم رئیس‌جمهور منتخب، کمیته‌هایی را برای تشکیل کابینه شکل داده است. سال 1400 و در ابتدای دولت سیزدهم، مسئولیت تشکیل کارگروه فرهنگ با من بود و تصمیم‌گیری برای وزارتخانه‌های فرهنگی با من بود. نامه‌ای به سیدعباس صالحی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد نوشتم و برای هر سازمان 3-2 نفر را معرفی کردم و ایشان همکاری خیلی خوبی کردند. اطلاعات، کامل گرفته شد تا بدانیم وضع موجود چیست؟ اشکالات چیست و... . ما اصلا یک برنامه در اینجا نوشتیم؛ قبل از اینکه داوطلب اجرای این برنامه شوم. کمیته روی مصادیق وارد شد و سایتی هم معرفی شد که هرکسی را می‌شناسند معرفی کنند. سوابق همه آن کسانی که در آن سایت برای وزارتخانه معرفی شدند را بررسی کردیم. 4-3 نفر از کسانی که مردم معرفی کردند تا بخش‌هایی بالا آمدند. خیلی با دقت این کار را انجام می‌دادیم. من رئیس کمیته بودم، محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات، مختارپور که الان رئیس کتابخانه ملی هستند، میثم نیلی و چند تن دیگر از دوستان که اضافه و کم می‌شدند، در این فرآیند حضور داشتند. در جمع‌بندی‌ها چون نفر اول کمیته بودم دو بار این برنامه را امضا نکردم و به آقای رئیس‌جمهور گفتم من می‌خواهم در کنار شما باشم و گفتم نمی‌خواهم به وزارتخانه بروم. به دلیل وابستگی شدید و عاطفی که به آقای رئیسی داشتم، گفتم من از شما نمی‌توانم جدا شوم. من می‌خواهم دربان اتاق شما باشم و به هیچ وزارتخانه‌ای نمی‌روم. چند بار از ایشان خواهش کردم همین کمکی که از دست من برمی‌آید را انجام بدهم. یک روز ایشان من را صدا زد و خواستند هر طور است برنامه خودم را بنویسم. شاید من اولین وزیری بودم که ایشان قطعی کردند و تا روز آخر معرفی وزرا، لیست به‌طور کامل مشخص نبود و 3-2 نفر عوض شدند. روز آخر معرفی وزرا چهارشنبه 19 مرداد بود. 25-20 روز پیش از این تاریخ، شهید رئیسی به من گفته بود برنامه خود را بنویسید. 

زمانی که آمدم نگاهم به وزارتخانه اجمالی بود. برنامه‌ای هم نوشتم در رسانه‌ها منتشر شد و اتفاقا آن زمان حاشیه‌دار شد. البته برنامه حاشیه‌دار نشد، بلکه گزارش وضعیت موجود که در برنامه آمده بود حاشیه داشت. این برنامه را جست‌وجو کنید موجود است. در این برنامه گزارش وضع موجود براساس گزارش دستگاه‌ها است. مثلا مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری، حسام‌الدین آشنا، گزارش داده بود در 77 درصد فیلم‌ها، چهره خانم‌ها فلان‌جور پخش شده است. فلان نهاد امنیتی گزارش دیگری داده بود و... . این را هم بگویم که این گزارش را برای عموم نداده بودیم بلکه در سایت مجلس گذاشتیم و مجلس این را انتشار عمومی کرد. کلی به ما حمله شد که این آمده تا ببندد و یکی می‌گفت بروید کابل و شما چرا اینجا آمدید و از این حرف‌ها را خیلی از این آقایان گفتند. 

قبول دارید بخش مهمی از تصویری که از ابتدای دوره وزارت شما شکل گرفت متاثر از انتشار آن گزارش بود؟

عیبی ندارد. من می‌خواهم دلیل این را بیان کنم! از قضا همان شبی که این گزارش منتشر شد سیدمحمود رضوی که از دوستان ما بودند، جلسه‌ای در باغ زیبای وزارت ارشاد برگزار کرد. مسئول خانه‌های تئاتر، موسیقی، سینما را دعوت کرد. روح‌بخش مدیر خانه موسیقی بود، گیل‌آبادی به دلیل بیماری مادر خود به صورت واتساپی در جلسه بود و شهسواری به عنوان مسئول خانه سینما حضور داشتند. در این جلسه توضیحاتی دادم که در انتها گفتند چقدر حرف‌های شما خوب است! دوشنبه بود که گزارش منتشر شد. از قضا شهسواری گفت که این گزارش مرکز بررسی‌های استراتژیک است و گفتم که در این برنامه نوشته شده این گزارش وضعیت موجود بر حسب داده‌هاست. اما هیچ‌کسی روی برنامه من حرف نزد! مثلا در آنجا خانه موسیقی، خانه تئاتر و... را نقد کرده بودند؛ من نقدی نداشتم بلکه نقدها و وضع موجودی که تصویر شده بود را به اضافه برنامه‌های خودم بیان کردم. مثلا اشکالی در آن گزارش در مورد خانه تئاتر بود اما در برنامه‌ من تعامل با خانه تئاتر بود. اما آن کسی که می‌خواست گیر بدهد، آنچه برای من نبود را به‌عنوان برنامه معرفی کرد. 

از قضا من توضیح دادم و گفتم مصاحبه‌ای داشته باشید و این مساله را اعلام کنید و ما هم اطلاعیه می‌دهیم و می‌گوییم سوءتفاهم شده است. یادم است مصاحبه‌ای با ایسنا کردم و این دوستان هیچ‌یک این کار را نکردند. نه‌تنها مصاحبه نکردند بلکه امثال خانه تئاتر تک‌تک علیه ما مصاحبه کردند. با هم یک قرار دیگری گذاشته بودیم. اینها را بیان می‌کنم که درج کنید و اگر خلاف این بود بیان کنند. سیدمحمود رضوی، حسن روزی‌طلب و آقای شمسایی در آن جلسه هم حضور داشتند. می‌خواهم بگویم برای اینکه از همان ابتدا سوءتفاهم نشود، جلسه‌ای را تشکیل دادیم و از قضا دوستانی مثل آقای خزاعی به من می‌گفتند، آقای دکتر با اینها جلسه نگذارید. من گفتم گام اول را باید برداریم و اگر دچار سوءتفاهم شدند باید حل کنم. امروز که بعد از سه سال از این وزارتخانه برمی‌گردم شناخت من بسیار تفصیلی شده است و خدا را شاهد می‌گیرم اقداماتی که انجام شده، ده‌ها برابر آن چیزی بود که پیش‌بینی کردیم. یک زمان باید فرصت شود و این اقدامات را بیان کنم. وقتی برخی غر می‌زنند، می‌گویم حداقل بنویسید چه اتفاقاتی افتاده است. مثلا گزارش دربیاورید. می‌خواهم بگویم شما شروع به گفتن کنید و تا هر نقطه‌ای اعم از وزارتخانه و سازمان‌ها و نهادهای وابسته، بنیادهای تابعه مثل بنیاد رودکی و... چه شده است را بیان کنید. 

امسال ماموریت بنیاد رودکی تمرکز بر موسیقی سنتی است. در حال حاضر آقای سراج برنامه خود را اجرا کرده است، آقای نوربخش برنامه خود را اجرا کرده، آقای مختاباد اجرا کرده و آقای افتخاری و دیگران هم در نوبت هستند. بنیاد رودکی و تالار وحدت را گفتم به موسیقی سنتی اختصاص دهید. چند سال بود که هر یک از اینها اجرا نداشتند؟ همین الان بقیه نیز همین‌طور هستند و چون اجرا نداشتند اسم نمی‌برم. اسم ببرم بعضی‌ها می‌روند در صفحات اینها و می‌گویند نروید و اجرا نکنید! در حوزه تئاتر، تاسیس بنیاد تئاتر ملی را مصوب کردیم. روز گذشته مصوبه آن را زدم تا شورای عالی انقلاب فرهنگی ابلاغیه را صادر کند. چرا این کار را کردم؟ جلسه در شورای هنر برگزار کردم و قطب‌الدین صادقی، ایرج راد و هوشنگ توکلی آمدند تا سند تئاتر را بنویسیم که انجام شد. آن هم در حال ابلاغ است. سند ملی تئاتر تاکنون ابلاغ نشده اما سند ملی موسیقی را ابلاغ کردیم. می‌گفتند چرا سینما، سازمان دارد و ما نداریم. گفتیم سازمان که کاری نمی‌کند ولی برای شما تئاتری‌ها، بنیاد می‌زنیم. امروز مصوبه تاسیس این بنیاد را دادیم و اساسنامه آن آماده است. به عمر ما برسد که شورا ابلاغ کند یا خیر، نمی‌دانم ولی ما کار این را انجام دادیم. سند ملی هنرهای نمایشی را ابلاغ کردیم. از این موارد خیلی بوده است. برخی از حوزه‌ها را چون ورود جزئی نداشتم، نمی‌توانستم ابتدا برنامه بدهم و هرچه جلوتر آمد ظرفیت‌هایی را فعال کردیم. شورای هنر، شورایی تعطیل شده بود اما مهم‌ترین ظرفیتی شد که فعال کردم. بالای 40-30 مصوبه خوب از این شورا دارم که تحول ایجاد کرد و 4-3 مورد در آستانه ابلاغ است. ما رفتیم ولی این قصه همچنان ادامه دارد. چون کارهای مهمی شده است. امروز بحمدالله بیش از آنچه فکر می‌کردم با همکاری دوستان انجام دادیم. 

به همان شهریور 1400 برمی‌گردم چون مقدمه‌ای که بیان کردید بخشی به روزهای پیش از 1400 مربوط می‌شد. وضعیت فرهنگ در سال 1400 خیلی پیچیده شده بود. تقریبا سینماها تعطیل یا نیمه‌تعطیل بودند، کنسرت‌ها عملا تعطیل بود، موانع زیادی پیش روی شما بود تا مشکلات معیشت هنرمندان کمتر شود و حمایت‌های همه‌جانبه اتفاق بیفتد. فارغ از اینکه تمام این مشکلات باید حل می‌شد، شما به‌عنوان وزیر ارشاد دولت سیزدهم، یک‌سری ایده‌هایی داشتید که سوال من مشخصا درباره همین ایده‌هاست. ایده شما درباره اینکه حوزه فرهنگ را دچار تحول کنید و این مجموعه اقدامات شما را از اقدامات فرهنگی دولت دوازدهم و یازدهم متمایز کند، چه بود؟ بر مبنای آن کلان‌ایده‌ چه کارهایی انجام شد. مثلا در حوزه سینما، شبکه نمایش خانگی، حمایت از موسیقی، تئاتر و سایر حوزه‌های فرهنگ همچون کتاب! آن کلان‌ایده چه چیزی بود که نگاه فرهنگی دولت سیزدهم را متمایز از دولت چهاردهم، دولت یازدهم و دوازدهم می‌کند؟

اشاره خوبی داشتید. اتاق وزارت ارشاد را که از سیدعباس صالحی تحویل می‌گرفتم خبرنگاری از من پرسید کار شما چیست؟ گفتم کار اول من کروناست. کرونا همه بخش‌های اقتصادی حوزه فرهنگ را از بین برده بود. روز 21 شهریور 1400 از آقای رئیسی 500 میلیارد تومان پول گرفتم و به همه اعضای صندوق هنر در سه نوبت پرداخت کردم. این در حالی بود که کل بودجه وزارتخانه در سال 1400، یک هزار میلیارد و 200 میلیون تومان بود. من پنج کلان‌برنامه و 124 اقدام اجرایی اعلام کرده بودم. برنامه الان موجود است و می‌توانم در اختیار شما قرار دهم. اولین کلان‌برنامه بازگشت مرجعیت حوزه فرهنگ به وزارت فرهنگ و ارشاد بود. طرح بزرگی بود. من در قوه قضائیه بودم، آن موضوعی که در بخش نمایش خانگی بود و به امضای رئیس قوه قضائیه رسیده بود را اصرار کردم چون آن دوره به‌شدت اختلاف بود که چرا از وزارت ارشاد خارج شده است. ده‌ها بار صحبت این را کردم. از مواردی است که به نادرست ما را نقد می‌کنند همین بحث نمایش خانگی بود. آقای انتظامی هم در کتاب خود «پرگار» نوشته که به فلانی گفتم سرانجام این کار این‌طور شده است. اولین کلان‌برنامه من بازگشت مرجعیت مدیریت فرهنگ و هنر به وزارت ارشاد بود. در قرائتی که از قانون اساسی و وظایف حکمرانی دارم از نظر من حاکمیت در حوزه فرهنگ و هنر باید یکپارچه باشد. صداوسیما مجموعه تولیدی بخش است، مجموعه تنظیم‌گر نیست. تنظیم‌گری در وزارت فرهنگ باید اتفاق بیفتد ولی متصل به شورای عالی به‌عنوان سیاستگذار کلان باشد. این مرجعیت را احیا کردم. 

آن زمان که شما آمدید، کل این کار در اختیار صداوسیما بود. 

بله، آقای انتظامی گفت از ابتدای 1400 یک مجوز هم ندادیم. بعد از 1400 هم مجوزی از سوی وزارت ارشاد صادر نشد، چون ابلاغ شده بود که همه چیز در اختیار صداوسیما باشد. نه‌تنها سریال بلکه موسیقی، کتاب، خبرگزاری‌ها و... اینها در اختیار صداوسیما قرار گرفت. اولین نامه‌هایی که زدم برای پیگیری چنین وضعیتی بود که باید صدور مجوزها به ارشاد برگردد. به من می‌گفتند چطور آن زمان که وزارتخانه نبودید، نظرتان چیز دیگری بود (موافق تصدی‌گری صداوسیما بر شبکه نمایش خانگی بودید) من گفتم آن بر سر نزاعی بود، امری بود که باید اتفاق می‌افتاد اما الان که دولت در اختیار دولت همسو با آرمان‌های نظام است حتما باید این اتفاق بیفتد. (تنظیم‌گری به وزارت ارشاد برگردد) باید قانون را درست کنیم. قانون را طوری تنظیم کنیم که با تغییر دولت خیلی دچار چالش نشود. از ابتدا عنوان کردم برای حوزه نمایش خانگی یک بالاسری مثل هیات نظارت بر مطبوعات باید ایجاد کرد که وزارت ارشاد رئیس است اما همه‌کاره نیست. هفت عضو دارد و یکی وزارت ارشاد است. صنوف نماینده دارند، حوزه نماینده دارد، مجلس نماینده دارد چون امر فرهنگ امر حاکمیتی است. این کار تئوری داشت و یک نظریه کلان پشت این تصمیم بود. حوزه فرهنگ نباید تابع تغییرات دولت باشد، دولت باید مجری و اجراکننده باشد، دولت باید تنظیم‌گر باشد ولی ذیل سیاستگذاری کلان نظام. 

ما چه کردیم؟ برای این مرجعیت‌بخشی رابطه وزارتخانه با شورای عالی انقلاب فرهنگی را روان کردیم. هم در دوره آقای عاملی و هم در دوره آقای خسروپناه این کار را ادامه دادیم. ممکن است آقای خسروپناه رفیق شخصی‌تر ما باشد ولی کار ما انجام شد و بالاخره در یک مجموعه بودیم. 

شما اشاره‌ای کردید، ظاهرا موافق این بودید تنظیم‌گری و نظارت به ساترا و صداوسیما واگذار شود و حالا که دولت همسو است، تلاش کردید که موضوع تنظیم‌گری به وزارت ارشاد برگردد. پس شما موافق بازگشت مرجعیت تنظیم‌گری حوزه فرهنگ و هنر به وزارت ارشاد هستید و این حتی برای دولت بعدی که جناح سیاسی رقیب هست، هم صدق می‌کند. 

با همان نظریه‌ای که بیان کردم گفتم این کامل نباید در اختیار آنها باشد. باید همانند نظریه هیات نظارت بر مطبوعات باشد. 

اما تنظیم‌گری در وزارت ارشاد باقی بماند. 

بله، هر دولتی بیاید فرقی ندارد. هر دولتی که تنفیذ رهبر انقلاب را دارد. مساله این بود که دولت قبلی اصلا اجرا نمی‌کرد. سیدمحسن مهاجرانی از پیشکسوت‌های حوزه فرهنگ است و بارها به ما گفت التماس کردیم وزارت ارشاد قوانین تنظیم‌گری بیاورد اما نیاوردند و ما مجبور شدیم این گردش کار به صداوسیما برود. دقیقا جمله‌ای است که بیش از 10 بار بیان شده است. در شورای عالی انقلاب فرهنگی که این بحث مطرح بود، همین را عنوان کردم و سه چهار نفر را نام بردم و گفتم که این عزیزان دو سال به وزارت ارشاد وقت التماس کردند که قواعد تنظیم‌گری در این حوزه را آماده کنند و این کار را نکردند. گفتند ما قواعد جدید نمی‌آوریم چون دولت قبلی به لحاظ فرهنگی نگاهش نگاه تنظیم‌گری نداشت. چقدر این نقد را از من شنیدید که وزارت ارشاد دولت قبلی به دلیل فاصله نگاه با رهبری، فارغ از اینکه چه کسی وزیر باشد، (در موضوع تنظیم‌گری) کلا منفعل بود. نه‌فقط وزارت ارشاد که وزارت علوم هم منفعل شد. وزرایی که در آن سمت قرار گرفته بودند، تصورشان این بود که بتوانند آسیب‌های این ناهماهنگی را به حداقل برسانند. ما از یک دوره آسیب حرف می‌زنیم و آن روز بلاتکلیف بودند که چه کسی باید به VODها برسد؟ مثل حکم حکومتی با آن برخورد می‌کردند و می‌گفتند فعلا این نهاد (وزارت ارشاد) وقت که نمی‌کند پس این نهادی که آماده است (صداوسیما و ساترا) انجام دهد. حالا به جایی رسیدیم که شورای عالی وارد می‌شود و می‌تواند تامین کند، اینکه هیات نظارت عالی درست کنید و دبیرخانه وزارت ارشاد و رئیس آن وزیرارشاد باشد. در این شورا صداوسیما یک عضو داشته باشد، سازمان تبلیغات، حوزه و شورای عالی فضای مجازی هم یک عضو داشته باشد. اما تنظیم‌گری و رگلاتوری باید در وزارت ارشاد باشد. 

یک‌سال از تصمیم برای نهایی شدن چهارچوب‌های نظارتی و قواعدی که درباره تنظیم‌گری لازم است، می‌گذرد و حتی این نظری که شما می‌فرمایید شبیه مدل نظارتی بر مطبوعات شود و نظارت پسینی باشد، همچنان صورت رسمی پیدا نکرده و به لحاظ قانونی معلق مانده است. 

توافقات را کردیم، اجرا هم کردیم. الان خبرگزاری‌ها، شبکه خانگی از ما مجوز می‌گیرند، موسیقی از ما مجوز می‌گیرد، کتاب الکترونیکی از ما مجوز می‌گیرد. همه را گرفتیم، 90 درصد حوزه فضای نمایش خانگی با ماست. نمایش نه به معنای سریال، بلکه به معنای VOD. فقط سریال در اختیار ساتراست. آنجا هم دو نماینده در صدور مجوز نمایش و هم در صدور پروانه ساخت داریم. 

جناب وزیر مستحضر هستید 10 درصدی که عنوان می‌کنید نظارت در اختیار ساتراست، محل نزاع و دعوا بوده و هست و اهالی هنر توقع داشتند وزارت فرهنگ و ارشاد در آنجا ورود کند. 

ببینید پی بقیه هنوز به تن آنها نخورده است والا صدای همه درمی‌آمد. چون حوزه نمایش بوده، سروصدا حول‌وحوش آن زیاد بود ولی در حوزه موسیقی، کتاب و... می‌خواست این اتفاق بیفتد و این روند اگر هم به همان سمت است قطعا فریاد اعتراض بقیه هم درآمده بود. داد هیچ کس دیگری درنیامده است. چرا این روند متوقف شد و به رضایت نسبی رسیده است؟ برای سایر بخش‌ها هم قواعد می‌نویسیم. جلسه تشکیل شد و پیش‌نویس آماده شد. ایده من را در شورای عالی فضای مجازی پذیرفته بودند. پیش‌نویس بین ما و اینها رفت و برگشت دارد و شورای عالی برای آن آماده می‌شود. همین ایده را پذیرفتند چون ایده منطقی و منطبق بر الگوی حکمرانی فرهنگی بود. می‌خواهم بگویم الان هر دولتی بر سرکار بیاید دولت پزشکیان باشد یا دولت جلیلی فرقی نمی‌کند، وزارت ارشاد متولی فرهنگی کشور است. ما این کار را به‌عنوان کلان‌برنامه انجام دادیم. مثلا آخرین حکمی که شورای عالی انقلاب فرهنگی ابلاغ کرد را بخوانید! بازگشت مرجعیت این است که گفته می‌شود حالا وزارت فرهنگ و ارشاد مرجع صدور مجوز تاسیس هرگونه تشکل صنفی فرهنگی و هنری است. این مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است نه آقای مخبر به‌عنوان رئیس دولت! از این بازگشت مرجعیت به وزارت ارشاد موارد بسیاری داریم. مثلا وزارت صمت درصدد بود یک سازمان صنایع فرهنگی ایجاد کند. من جلوی این را گرفتم و الان شهر جهانی صنایع فرهنگی به وزارت ارشاد مکلف شده است. یکی دیگر از کلان‌برنامه‌های وزارت فرهنگ و ارشاد بحث تقویت دیپلماسی خارجی است. وقتی به‌عنوان وزیر ارشاد معرفی شدم آقای ابراهیمی‌ترکمان روز اول استعفا داد. با ما رفیق بود و گفت من سال 1392 رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی شدم و آن زمان پولی که به ما می‌دادند 10 میلیون دلار بود و الان که ارز 10 برابر شده، کل آن بودجه دو میلیون دلار است و عملا موضوع رایزنی فرهنگی در معرض تعطیلی بود. امروز که من با شما صحبت می‌کنم سازمان فرهنگ و ارتباطات که سال 1400، بودجه آن حدود 370-360 میلیارد تومان بود، امسال بالای دو هزار و 500 میلیارد بودجه دارد و رایزنی‌های متعددی انجام می‌شود. آدم‌های درجه یک و جوانانی که در جایی استخدام نبودند به کار گرفته شدند. جوانی به لبنان فرستادم که آقای سیدحسن نصرالله می‌گوید یاد آقای موسی صدر را برای ما زنده کرد. هیچ کلیسا و مسجد اهل سنتی نیست که او سخنرانی نکند. مصداقی بخواهم بیان کنم تا صبح باید در اینجا خاطره بگویم از اتفاقاتی که فقط در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی افتاده است. دو معاون اصلی از بیرون آوردیم. آقای روزبه معاون بین‌الملل بود و آقای بهمنی را هم به‌عنوان معاون فرهنگی گذاشتیم. آقای محمدمهدی ایمانی‌پور مدیر باسابقه که رایزن فرهنگ در آلمان و روسیه بود را به‌عنوان رئیس سازمان گذاشتیم و بدون هیچ‌گونه تزاحم و تنشی کارها پیش می‌رود. پس دیپلماسی فرهنگی یکی دیگر از کلان‌برنامه‌های ما بود. 

بازگشت محوریت به حوزه مساجد از دیگر برنامه‌ها بود، چون مرکزنشین هستید طبیعتا فقط چهره‌های فرهنگی و هنری مشهور را می‌بینید. ما 100 هزار هنرآموز را در مساجد مناطق محروم آموزش داده‌ایم. 100 هزار گواهینامه صادر کرده‌ایم. صدها مجوز مراکز و موسسه فرهنگی داده‌ایم که کارآفرینی هم انجام شده است. بحث صنایع فرهنگی جزء کارهای اصلی دولت بود. در سند تحول مردمی 37 سرفصل بود و یکی صنایع فرهنگی بود که منجر به تاسیس شهر جهانی صنایع خلاق شده است، یعنی 5 کلان برنامه با 124 برنامه اقدامی داشته‌ایم. امروز که چک نهایی می‌کردیم جلوی هریک از اینها می‌توانم بنویسم چند درصد پیشرفت داشته‌ایم و چگونه انجام شده است. اصلا از 124 مورد در اجرا هرکدام‌شان، بعد از شروع 10 اقدام شده است. اینکه می‌گویم تفصیل پیدا کرده منظور این است.

فضای عمومی مسائل فرهنگی و هنری متحول شده است. زمانی بود که به من نقد می‌کردند چرا می‌گویید رونق اتفاق افتاده است؟ مثلا رونق چیست؟ اینکه ملت بیشتر به سینما بروند. سال گذشته نزدیک به 30 میلیون تماشاگر در سینماها داشتیم. فروش را می‌گویند به قیمت بلیت است اما تعداد مخاطب را درنظر بگیرید و اگر بلیت گران‌تر شده است، باید کمتر بروند. آن هم با این نمایش خانگی قوی که داریم و همه می‌گفتند سینما تعطیل است. کرونا هم آمده بود. 

ما که آمدیم 600 سینما تحویل گرفتیم و الان 900 سینما تحویل می‌دهیم. 50 درصد سالن سینماها رشد کرده است. عدد و رقم روشن است و در سایت می‌توانید مشاهده کنید. اگر دولت ادامه داشت تا پایان چهارساله دولت، هزار سینما افتتاح می‌کردیم، یعنی تقریبا دوبرابر کل سینماهای ایران می‌شد. من نهضت پلاتوسازی را شروع کردم و 150 پلاتو ساخته شد. در کردستان 6 پلاتو افتتاح کردیم. اینها در شهرهای کوچک اتفاق افتاده است. عدالت فرهنگی یکی از شعارهای ما بود. مردمی‌سازی فرهنگ و هنر از شعارهای ما بود. اینها تقریبا برنامه‌هایی بود که داشتیم و امیدوارم کسانی که بعد از ما می‌آیند، خیلی بهتر از این کار کنند تا حال ما هم بهتر شود. ما اصحاب این حوزه هستیم. حال این حوزه خوب باشد ما هم خوبیم. اگر حال این حوزه خوب نباشد ما هم متاثر هستیم. 

از همین قسمت پایانی صحبت شما برای سوال بعدی کمک می‌گیرم. به صورت طبیعی هر وزارتخانه‌ای یک‌سری برنامه‌ها دارد و براساس آن اهدافی که تعریف کرده، این برنامه‌ها را اجرا می‌کند. مهم این است در حوزه فرهنگی که امری بطئی و نیازمند استمرار است، جهت‌دهی‌هایی به‌گونه‌ای باشد که دولت و مدیران بعدی براساس آن جهت‌دهی یک‌سری اقدامات را که ممکن است نصفه و نیمه باقی مانده باشند، ادامه دهند. مواردی که شما درباره دیپلماسی فرهنگی بیان کردید و اینکه افرادی از طریق سازمان فرهنگ و ارتباطات به‌عنوان سفیر فرهنگی فعالیت می‌کنند، با چه تضمینی در دولت بعدی ادامه خواهد یافت؟ در آن دوره چه سیاست‌هایی درپیش گرفته شد که آنقدر برای اهالی فرهنگ و هنر جذاب باشد که از مدیران بعدی هم برای استمرار آن مطالبه کنند؟ 

من معکوس این را از شما می‌پرسم که شما به‌عنوان فعال فرهنگی، فعال رسانه‌ای، قبل از اینکه ما سرکار بیاییم بیشترین حرفی که از مدیران فرهنگی می‌شنیدید غیر از این بود که می‌گفتند به ما اعتباری نمی‌دهند؟ اعتبارات فرهنگی پایین است و امکان کار فرهنگی نیست. این را چند بار شنیدید؟ به نظرم زیاد شنیدید. حوزه فرنگ و هنر اعتبارات لازم را نداشت، نگاه درجه دو به این حوزه می‌شد. خبرنگار شما در این سه سال، یک‌بار از من این جمله را نشنیده است؛ چراکه من کار کردم و این امر را درست کردم. بارها گفته‌ام. لایحه بودجه 1400 را جست‌وجو کنید؛ بودجه متمرکز وزارت فرهنگ و ارشاد، 1200 میلیارد بود که البته با بودجه‌های غیرمتمرکز بیشتر می‌شود. امسال که دولت را تحویل می‌دهیم، این عدد 20 هزار میلیارد شده، یعنی مهم‌ترین کاری که یک مدیر می‌کند همین است. فکر می‌کنند شوآف است. مرکب آماده است و یک راکب هم ان‌شاءالله پیدا کنند. 1200 میلیارد تومان را در کمتر از 3 سال به 20 هزار میلیارد رساندیم. هر نرخ تورمی که درنظر بگیرید باید این بودجه نهایتا سه‌برابر می‌شد و نهایتا 5-4 هزار میلیارد می‌شد ولی این بودجه 20 هزار میلیارد شده است؛ چراکه مدیر فرهنگی باید بتواند کارهای مختلف را انجام دهد. الان که اینجا هستم 40 پروژه آماده بهره‌برداری داریم. پروژه‌های 17 یا 20 سال بر زمین مانده تکمیل شده‌اند. آنقدر من الان گزارش کار برای حوزه‌های مختلف دارم که همواره تصور می‌کنم بخشی را فراموش می‌کنم. بالاخره مدیران فرهنگی دولت هم کار کرده‌اند و باید گزارش کار آنها داده شود. مثلا کتابخانه رشت الان آماده افتتاح است و تنها یک مشکل برق دارد. چند بار شخصا به وزیر نیرو و استاندار زنگ زده‌ام. برای اینکه این اتفاق بیفتد در اتاقم ننشسته‌ام، بلکه 100 بار با رئیس سازمان برنامه، قهر و آشتی کرده‌ام تا این اتفاق بیفتد ولی یک کلمه در فضای عمومی منتشر نشده است. چه کسی شنیده من از رئیس سازمان برنامه و بودجه گله کنم؟ من موظف بودم از او بگیرم و این کار را کردم. آوردیم و در برنامه هفتم توسعه حکم دائمی کردیم که یک درصد شرکت‌ها و بانک‌های دولتی موظفند سالانه این کار را انجام دهند. سال اول ندادند، کم دادند و برای آنها در استنکاف گذاشتیم، یعنی هر سه‌ماه یک‌بار آنهایی که نمی‌دهند خود خزانه مستقیم برداشت کند و به وزارت ارشاد بدهد. ما این را در برنامه هفتم توسعه حکم کردیم. این حکم است و با جابه‌جایی دولت‌ها تغییری نمی‌کند. احکام برنامه هفتم توسعه را بخوانید. حدود 15-14 حکم کلان فرهنگی دارد که به بازسازی ساختار فرهنگی کشور کمک می‌کند. وزارت ارشاد و همه نهادهای دولتی که به‌نوعی از دولت بودجه می‌گیرند، موظفند همه اینها را پیگیری کنند. شکل‌گیری ساختار جدید فرهنگی کشور آرزو بود. چقدر کارهای موازی را شنیده بودید که مثلا سپاه، حوزه هنری، نیروی انتظامی و... این کارها را انجام می‌دهند. حالا هرکسی که از دولت بودجه می‌گیرد باید در ساختار عمل کند. 

من می‌گویم این مطلبی که شما عنوان می‌کنید درست است. اما بودجه را حکم برنامه هفتم کردم. تغییر ساختار آن را حکم برنامه هفتم کردم، یعنی اگر من دست به سینه بودم و برنامه نداشتم حرف شما درست بود. یکی، دو حکم را سازمان برنامه‌ریزی زیربارش نمی‌رفت که در لایحه بگذارد، چند ساعت در ریاست‌جمهوری نشستم و آنقدر به آقای رئیس‌جمهور اصرار کردم و گفتم مرا به‌عنوان وزیر فرهنگ قبول دارید و می‌دانید کار بیهوده نمی‌کنم، خواهش می‌کنم این را دستور بدهید انجام شود. با دستور ایشان دو حکم مهم وارد برنامه هفتم توسعه شد. 

شما رئیس کارگروه فرهنگ برنامه هفتم توسعه بودید، اما مواردی که از سوی اهالی فرهنگ مورد انتقاد قرار گرفت بندهایی بود که در آن گنجانده بودند. گویی برخی ایده‌ها و آمارها با واقعیت موجود فاصله داشت و توجهی به امکان‌پذیری آن نشده بود، مثلا در حوزه پویانمایی که آورده بودند سالانه ۷۳۰۰ ساعت پویانمایی یا 20 فیلم فاخر درطول سال تولید شود. 

این جدول را در مجلس اضافه کرده بودند. من در صحن مجلس مخالفت کردم و گفتم اینها واقعی نیستند. گفتم تازه قرار است پول به این حوزه بیاوریم و مرکز پویانمایی ایجاد کنیم. پویانمایی را می‌خواهید شروع کنید، تولیدش سال‌ها طول می‌کشد. اینها را در صحن غیرعلنی بیان کردم که قابل‌دسترس است. در مجلس اعلام مخالفت کردم. مجلس کمیسیون گذاشته بود و تصویب کرد که در لایحه ما نبود.

چقدر خوب به این مورد اشاره کردید. 

یک انتقاد دیگر نیز بیان کنم که در برنامه هفتم حکمی قرار دادیم که وزارت ارشاد می‌تواند محرومیت‌هایی را به افراد بدهد. اخیرا چند روزنامه نوشتند این را باید صنف انجام دهد و چرا به وزارت ارشاد دادند. ماده 75 بند ب است. این خاطره را بنویسید که یک روز، حکم بازداشتی برای یکی از این خانم‌های بی‌حجاب آمده بود. هیات‌مدیره خانه سینما نزد من آمدند. خانم برومند و آقای دهکردی و آقای شهسواری آمدند. در اتاق نشستند و گفتند این‌طور شده و ایشان را بازداشت کردند. گفتم من کمک می‌کنم و کمک کردیم مساله این بنده خدا حل شد. گفتم من می‌خواهم کاری کنم که دوست دارم شما هم نظر خود را بگویید. گفتم من از این به بعد می‌خواهم به این موضوع پایان بدهم که درگوشی بگوییم فلانی ممنوع‌الکار است و ممنوع‌التصویر است. گفتند چه کردید آقای دکتر؟! گفتم در برنامه هفتم توسعه پیشنهاد کردم اگر دولت و مجلس بپذیرند قانون می‌شود. پیشنهادم این بود که اگر فعال فرهنگی، هنری و رسانه‌ای دچار تخلف حرفه‌ای شد یک کمیته تخلفات بدوی برگزار کنند و او را بخواهند و از او دفاع بگیرند و با او گفت‌وگو کنند. اگر آنجا حکمی دادند کمیته استینافی باشد و رسیدگی شود. دیگر درگوشی نداریم که هیچ‌کس هم زیر بار ممنوع‌الکاری نرود. این کار به صورت قانونی انجام شود و طرف هم حق دفاع داشته باشد. ما که صنف به این معنا نداریم. نظام صنفی نداریم و این کار کمک به حیثیت افراد و دفاع از افراد می‌کند. خود اینها گفتند چه زمانی ابلاغ می‌شود؟ گفتم مهرماه ابلاغ می‌شود. بعد خود این افراد گفتند کاش زودتر ابلاغ شود. 

این کار یعنی احترام به حقوق هنرمند. به جای اینکه در دادگاه‌ها برویم؛ یک نهاد تخصصی در وزارت فرهنگ به این کار رسیدگی می‌کند که در آن نماینده صنوف، نماینده دستگاه قضایی و نماینده مجلس حضور دارد. نماینده‌های بخش‌های دیگر هم حضور دارند و آنها تشخیص می‌دهند که دفاعیات فرد درست است یا خیر. ممکن است فقط طرح اتهامی باشد و فرد بگوید اشتباه کردم. این فرد دیگر به دادگاه می‌رود و در فرودگاه می‌رود و متوجه می‌شود ممنوع‌الخروج است. همه این مسائل حل شد. این بزرگ‌ترین خدمت ما به حوزه هنرمندان بود که متاسفانه این کار را در دوره 40-30 ساله هیچ‌کسی نکرده بود. ما همه اینها را انجام دادیم. گفتم معنی ندارد مجموعه‌ای دور بنشیند و بگوید فلان فرد حق ندارد از فردا کار کند! 

پس به‌خاطر همین در یکی از میزگردها، یکی از مدیران فرهنگی گفتند وزارت ارشاد تبدیل به رابط قضایی شده است. 

این نهایت لطف آنهاست (با خنده و کنایه). 

واضح است که این اتفاق با حسن نیت شما بوده است اما چرا چنین تعبیری به کار می‌برند؟ ظاهرا بعد از آن حوادث پاییز 1401 چنین تعبیری برای وزارت ارشاد شکل گرفت و رفته رفته تشدید شد. گویی وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد تغییر کرد و رابط قضایی هنرمندان شد؟

این قضاوت در سوال شما محفوظ است. جنس فتنه 1401 فرهنگی بود. چه کسانی بالای سر آن بودند؟ یک‌سری چهره بالای این فتنه بودند. فوتبالیست، هنرمند و هنرمندانی که به خارج ازکشور رفتند، حضور داشتند. ما آنقدر این را تلطیف کردیم که هنوز 1401 به پایان نرسیده بود، فضای فرهنگی و هنری کشور خود را در جشنواره‌ها نشان داد. جشنواره‌ها را می‌گفتند تعطیل می‌شود اما تمام این رویدادهای فرهنگی و هنری برگزار شد. خیلی از هنرمندان و خواننده‌هایی که استوری گذاشته بودند و موضع گرفته بودند، در جشنواره‌های هنری شرکت کردند. کاری که ما در 1401 انجام دادیم یک بلای بزرگ‌ بود که می‌توانست فضای فرهنگ و هنر کشور را برای چند سال ببلعد و اصحاب اینجا را گرفتار دستگاه قضایی و رفت‌و‌آمدها و بگیر‌و‌ببند کند. همه اینها را قبل از پایان 1401 از بین بردیم. این باید یک زمان‌ برود و فضا از اینکه من چه کسی هستم و تو چه کسی هستی در بیاید و بررسی شود. 

خب در سال 1401 چه کردید؟

ما مسئولیت بررسی فعالیت‌های این افراد را برعهده گرفتیم. اینکه می‌گویند رابط قضایی شدید (شاید منظورشان) این بود. رئیس آن وزیر ارشاد با حق رای وتو و جمع‌بندی است. تنش‌ها را به حداقل ممکن رساندیم. امروز تعداد چهره‌هایی که دچار مشکل هستند تعدادشان به میزان انگشتان دو دست نیست. اسم‌ها را هم می‌توانم بیان کنم. چیزی که می‌توانست مثلا حوزه موسیقی را کامل تعطیل کند. یک خواننده مشهور‌ موضع منفی گرفته و ممنوع‌الکار بود. من خودم جلسه گذاشتم و موضوع را برطرف کردم. همان اسفندماه 1401 اجرا داشت. تمام خواننده‌ها برگشتند. شما الان را نگاه نکنید، فضای آن موقع خیلی پیچیده بود. خواننده‌ای در تالار وحدت اجرا کرد و مادر او را کتک زدند و زیر گلوی فرزند او که در کانادا بود تیزی گذاشته بودند. کسانی به ما می‌گفتند تروریست که کلا برای تعطیلی آمده بودند. به یاد دارید که من گفتم لطفا به فضای حرفه‌ای و هنری برگردید و بعد از آن چه ویدئوهایی تولید کردند؟ می‌گفتند ما عزاداریم و حال نداریم برای شما برقصیم! با من مقابله می‌کردند که حوزه فرهنگ و هنر را تعطیل کنند. برنامه آنها تعطیلی حوزه فرهنگ و هنر بود که من اجازه این کار را ندادم. نه من، که تمام مجموعه‌هایی که من نمایندگی می‌کردم، کمک کردند حوزه فرهنگ و هنر تعطیل نشد. ما می‌خواستیم عادی‌سازی کنیم و اتفاقا حوزه فرهنگ و هنر به پررونق‌ترین دوره خود رسید. برخی عصبانی هستند. افرادی در حوزه فرهنگ و هنر بودند که وقتی به دفتر من آمدند، گفتم حداقل کنش مثبت داشته باشید، گفتند نمی‌توانیم. گفتم این کار را نمی‌توانید انجام دهید، حداقل در سینما برای لحظه‌ای بنشینید. تمام آنها تلفن‌ها را خاموش کردند. تحریم جشنواره‌ها و فضای فرهنگی را در دستور کار داشتند. دود این کار به چشم چه کسی می‌رود؟ چرخه اقتصاد فرهنگ خالی شود چطور می‌شود؟ اینها که هو و جنجال می‌کردند، 30-20 نفر بودند اما فقط 6 هزار نفر در صنعت سینما فعالند! 

اینها می‌خواستند فرهنگ و هنر را تعطیل کنند. شما می‌پرسید چه کار کردید؟ ما اجازه ندادیم فرهنگ و هنر در کشور تعطیل شود. 1402 فیلمی اکران شد که به 350 میلیارد تومان فروش رسید. ما در فضای رسانه‌ای تشدید‌شده علیه دولت آقای رئیسی بودیم که حتی خون ایشان هم نتوانست این فضا را درست کند؛ یعنی شهیدی که جان خودش را برای عمران و آبادانی کشور داد. کدام رئیس‌جمهور 6 صبح از خواب بیدار می‌شود و 10 صبح هلی‌کوپتر او در کوه سقوط می‌کند؟ خون این شهید هم باعث نشد برخی بیدار شوند. آقای رئیسی هر دفعه من را می‌دید می‌گفت نکند کسی را محدود کنید! بازداشتی برای برخی هنرمندان آمده بود که درنهایت به ایشان گفتم و ایشان ورود کرد و اجازه نداد بازداشت شوند. اینها داستان‌هایی است که نمی‌توانم اسم بیاورم. تک‌تک این افراد هستند. می‌خواهم بگویم فضا اینچنین بود و بیشترین دلخوری را از سمت بچه‌های جبهه انقلاب داشتم. بروید شبکه اجتماعی ویراستی و ایتا که برای بچه‌های انقلاب است و ببینید چه چیزهایی در‌مورد من می‌نویسند. بین بچه‌های حزب‌اللهی فحش می‌خورم که وزیر لیبرال، وزیر تساهل! بعد فحش چه می‌خورم، فحش اینکه چرا جلوی آسیب حوزه فرهنگ و هنر را گرفتم. می‌گویند اینها اذیت کردند و شما اجازه ندادید سیستم با اینها تسویه‌حساب کند و اینها را بیرون بریزد. اما من جلوی این ایستادم، اعتبار خودم، آقای رئیسی و دولت را سپر هنرمندان کردم تا بتوانند کار کنند. چون 90-80 درصد اینها در فضای هنری کسب درآمد می‌کنند و بقیه هم اکثرا اسیر شهرت و مشهورات و حس عاطفه هستند. در این فضاست که به این‌جور تصمیمات احساسی می‌رسند و اینها را ما قاطی کردیم. یعنی این افراد آمده بودند اینجا را بخوابانند. این را علنی بیان می‌کردند. متولیان صنف، حاضر نمی‌شدند به سینما بروند و فیلم ببینند. گوشی‌های خود را خاموش می‌کردند. رئیس یکی از صنوف به خارج از کشور رفت تا در جشنواره نباشد. با این حال هیچ وقت این مسائل را در تعامل با این افراد محاسبه نکردم و هر دفعه آمدند در اتاق من باز بود. 

همان‌طور که گفتید بخش مهمی از اتفاقاتی که در 1401 رقم خورد نتیجه سوءتفاهماتی بود که بین بخشی از جامعه فرهنگی هنری و حاکمیت شکل گرفت. شاید محذوریت‌هایی در بردن اسامی افراد باشد اما می‌توانید به‌صورت آماری بگویید، چه اقداماتی وزارت ارشاد در حوزه قضایی انجام داد و برای حل مشکل چه تعداد از هنرمندان اقدام کرد؟

سال اول کار ما با کرونا بود. چطور کرونا را شکست دادیم؟ در دی‌ماه 1400 یک سویه جدید آمد، ستاد کرونا اعلام کرد تمام نهادهای فرهنگی و هنری تعطیل شوند. من چون عضو ستاد بودم اعضا را متقاعد کردم با 30 درصد ظرفیت اجازه دهند جشنواره‌ها تماشاگر داشته باشد. نمایشگاه قرآن و نمایشگاه کتاب را برگزار کردیم. سال دوم هم به این فتنه فرهنگی خوردیم. این فتنه را نیز به یاری خداوند باز با برگزاری جشنواره‌ها و رویدادهای فرهنگی شکست دادیم. تعداد را حضور ذهن ندارم ولی افرادی که درگیر شده بودند، خیلی زیاد بود. اینهایی که مواضع تند گرفته و همراهی کرده بودند. 

بالاخره جمهوری اسلامی و نظام ما برآمده از خون شهداست که همه ما تعلق خاطر عاطفی به این نظام داریم و نمی‌توانیم بنشینیم و اجازه دهیم کسی به این مقدسات در روز روشن توهین کند. اما این اتفاق افتاد و تعداد زیادی، شاید بالای 300-200 نفر بودند که اگر وزارت فرهنگ نبود باید وارد رویه‌های امنیتی- قضایی می‌شدند. از سازمان سینمایی و خزاعی و بخش‌های دیگر می‌توانید پرس‌وجو کنید. جلسات دو نفره، سه نفره و پنج نفره برگزار کردم تا برای این افراد روشنگری شود و اینها بگویند اشتباه شده یا سوءتفاهم داشتیم و با این یک کلمه موضوع آنها را خاتمه دهیم. 

خیلی از این موارد داریم. زمانی ممکن است اسناد اینها منتشر شود که چه اتفاقی افتاد و چطور مدیریت شد. من اولین نفری بودم در 27-26 شهریور در حیاط دولت درباره این اتفاق موضع گرفتم. مقاله‌ای را در روزنامه ایران منتشر کردم. این را هم باید بگویم من مقاله‌نویس بودم و در این مدت 14-13 مقاله تحلیلی از موضع فرهنگ و هنر را در روزنامه دولت منتشر کردم. اعلام موضع مکتوب و رسمی می‌کردم. وزیری بودم که همواره در رسانه‌ها حضور داشتم. همان زمان گفتم حتی کسانی که دچار اشتباه شدند، آغوش نظام باز است. خبرنگار می‌پرسید کسی که مصر است کشف حجاب کند چطور؟ طبیعتا کسی که مصر است کشف حجاب کند، یعنی نمی‌خواهد از قانون تبعیت کند و طبیعی است کسی که از قانون تبعیت نکند نمی‌تواند وارد فعالیت‌های رسمی شود. 

شما مشاهده کردید چقدر از این افراد دشنام دادند و آرزوی مرگ ما را کردند! و ما این طرف ایستاده بودیم که این حوزه، دچار آسیب نشود. آن وقت آن طرف، کسانی که به‌دنبال ملتهب کردن فضا بودند، بنزین روی آتش می‌ریختند، یعنی می‌خواستم آرام کنم و به مراجع مختلف به‌عنوان وزیر فرهنگ و نماینده دولت مراجعه می‌کردم که همه را متقاعد کنم که موضوع تعامل و صحبت با اصحاب فرهنگ و هنر باید در اختیار وزارتخانه باشد، نباید یک موضوع امنیتی شود، بلکه موضوع فرهنگی است و باید این مساله را فرهنگی حل کنیم و با نگاه سلبی امکان‌پذیر نیست. در تالار وحدت بالای 3 یا 4 جلسه با اجتماعات بزرگ برگزار کردم ولی هیچ یک رسانه‌ای نشد. خودم نشستم و اصحاب این کار را آوردم و توضیح دادند. در کنارش ده‌ها جلسه تک نفره، دو نفره و سه نفره خودم برگزار کردم. از آن طرف معاونان هم این جلسات را برگزار کردند. دلیلی نداشت این جلسات رسانه‌ای شود. 

در این سه سال، هر هنرمندی وارد اتاق من شده، اجازه عکس گرفتن به دوستان روابط‌عمومی را ندادم. از هنرمندان درجه یک این مملکت هم بودند، الان شما فکر می‌کنید که اینها با ما زاویه دارند. اما با همه این افراد نشست و برخاست داشتم. خیلی‌وقت‌ها شماره شخصی من در اختیار کارگردان برجسته بوده، مشکل مالیاتی داشته و به من گفته. من به وزیر اقتصاد رجوع می‌کردم و از او دستور می‌گرفتم تا مشکلش حل شود. از این مسائل وجود داشت که نمی‌توان گفت مسائل قضایی است، بلکه مسائل شخصی افراد است. شغل فرزند یک هنرمند به خطر افتاده بود، تماس می‌گرفت تا این مشکل را حل کنیم. 

گوشی من به دست شما بیفتد منبع مهمی از این اطلاعات است. هنرمند درجه یکی که دخترش از کار بی‌کار شده و در حوزه صنعت فعالیت داشت. چهار بار با وزیر صمت صحبت کردم که کار دختر این هنرمند درست شود. نه اینکه بحث امنیتی و قضایی بود، بلکه بحث مسائل شخصی هنرمندان بود. 

افتخار من این است که با آقای رئیسی کار کردم. ایشان به ما یک جمله را آموخت که «مسئولیت‌های بزرگ باعث نشود کارهای کوچک مردم را انجام ندهید» یعنی من بگویم 130 هزار شغل می‌خواهم ایجاد کنم و اگر فلان خانم دچار مشکل شد، بگویم یک نفر است و مشکل را حل نکنم. ایشان سفر استانی می‌رفت و یک پیرزن می‌گفت جهیزیه نوه‌هایم را ندارم پرداخت کنم. حاج‌آقا چهار بار از استاندار پیگیری می‌کرد که جهیزیه این بچه‌ها تهیه شد یا خیر؟ رئیس‌جمهوری که باید تورم و ارز را کنترل کند، درکنارش این کارها را هم دنبال می‌کرد. من هم همین‌طور بودم. البته من به پای شهید رئیسی نمی‌رسم، اما تلاش می‌کردم، مثل ایشان عمل کنم چون ایشان اینجور بود. در جایی حق شاعر درجه یک مملکت را خورده بودند. به من ربطی نداشت! کار صنفی او بود و در حوزه هنر هم نبوده است، ولی من بیش از 10 بار زنگ زدم تا کارش را حل کنم. نه به‌خاطر اینکه بازتاب بدهم. 

این جنس تعامل شما با اهالی هنر چرا بازتاب داده نشد؟

دلیلی ندارد مسائل شخصی افراد را بازتاب بدهم؛ این وظیفه‌ام بود. 

اینکه تعامل شما با حوزه فرهنگ در نقطه احسن قرار داشته است، چرا در فضای رسانه‌ای بازتاب نشد؟

آقای هنرپیشه درجه یکی آمد و گفت درباره بازگشت یک هنرمندی به کار، قبلا کارهایی انجام گرفته است، ولی بدون سروصدا بود. به من می‌گفت این کار را انجام دهید. گفت می‌خواهم این هنرمند را پیش شما بیاورم. من این هنرمند را به یاد نداشتم. جست‌وجو کردم و دیدم همه پوسترها و عکس‌های فیلم قبل انقلاب است. بعد از اینکه آمدند، گریه کرد و گفت اجازه کار در ایران را به من نمی‌دهند و می‌شود تئاتری داشته باشیم و دو ماه هر شب، این تئاتر زنده روی صحنه بود. 

که البته آن اجرا هم حاشیه شد. 

بله، پای حاشیه آن هم ایستادم. برای همین ویدئویی هم پر کرد و از آقای رئیس‌جمهور و من تشکر کرد. ویدئو را دارم و آن هنرمند معروف گفت من این را در کانال خودم منتشر کنم که بالای 10 میلیون فالوور دارد که حتما برای ما آورده زیادی داشت و پزی برای ما بود، هر چقدر بالا و پایین کردم دیدم امر نفسانی می‌شود و منتشر نشد. در حالی که وظیفه من بود، این کار را انجام بدهم. 

تصور عمومی این است هنرمندان سعی می‌کنند نسبت به دولت سیزدهم و مدیران فرهنگی‌اش، فاصله‌گذاری خود را حفظ کنند، یعنی این خواسته از جانب آنهاست. این گزاره درست است؟

اتفاقی در کشور افتاد، این افراد احساس می‌کردند میزان سرمایه اجتماعی حاکمیت، پایین آمده است. برای همین اتصال به دولت ممکن بود برای آنها امتیازی نداشته باشد! یا اینکه باعث اذیت او شود. من در حوزه فرهنگ کاملا منطبق بر نگاه نظام کار کردم و این افراد نگاه‌شان این است، اگر با اسماعیلی دیده شوم فردا در فلان موضوع، صنف خودم من را طرد می‌کنند. اتفاق اینچنینی درحال شکل گرفتن بود. تلاش می‌شد با دولتی‌ها دیده نشوند و با دولت سر یک میز نیایند. 

این حرف‌ها بود و این را می‌فهمیدیم. اما در مقابل به خودم اجازه نمی‌دادم این قصه باعث شود کار این فرد را حل نکنم. نمایندگان مجلس به اتاقم می‌آمدند مثل همیشه عکس می‌گرفتیم و خبر تهیه می‌کردیم ولی وقتی هنرمندان می‌آمدند حق حضور عکاس در اتاق من نبود. در سه سال گذشته یک عکس از هنرمندان در اتاق من نمی‌بینید. می‌خواهم بگویم این رویه ما بود. 

هیچ‌وقت فکر نکردید از حسن تعامل شما سوءاستفاده می‌شود؟ خاطره‌ای هم که از حمید فرخ نژاد منتشرشده این سوءبرداشت وجود دارد که ممکن است برخی هنرمندان با همین رویه با دولت برخورد کرده باشند. 

اگر یکی، دونفر سوءاستفاده می‌کنند حق ندارم ده‌ها نفر را از پیگیری و حق آنها محروم کنم. فضا را باز می‌کنیم دونفر هم سوءاستفاده کنند مشکلی نیست. بالاخره کار 200 نفر دیگر راه افتاده است. قرار است من چه کار کنم؟ تعریف و تمجید کنند که من چه کار کنم؟ من برای این کارها هیچ‌وقت به خودم حق ندادم از نیاز مردم به‌عنوان فرصت رسانه‌ای استفاده کنم و هیچ وقت به کسی هم اجازه ندادم در وزارتخانه این کار را انجام دهد. 

99 درصد از اهالی رسانه هم مطلع نبودند، فلانی به دفتر من آمده و رفته است. پنج‌و نیم صبح از خانه بیرون می‌آمدم و تا 12 شب در دفتر کار هستم. محافظینم و بچه‌های دفتر شیفت عوض می‌کنند ولی من همچنان هستم. برخی مواقع همین معاونان من گله می‌کنند، فلانی گفته است دوماه قبل، پیش وزیر رفتم و چرا به ما نگفتید! من هم در پاسخ می‌گویم اگر می‌خواستند شما بدانید که خودش می‌گفت، یعنی می‌خواهم بگویم وضعیت این‌طور بود. من حق ندارم به‌عنوان یک مدیر در مکتب دینی، از نیاز آنها برای خودم فرصت ایجاد محبوبیت کنم، حتی اگر در دل و نگاه آنها اینچنین باشد که می‌خواهند با عکس یادگاری ما پز بدهند، من کلا این را قیچی کردم. الان هم که دولت تمام‌شده هیچ مهم نیست! اولا نزد خدا باید کار کنیم و پرونده داشته باشیم. من وزیر هستم و مردم می‌آیند و می‌روند. سه‌ماه دیگر هم ممکن است 90 درصد اینها جواب سلام من را ندهند. طبیعی است. شهرت همین است. در خیابان الان می‌روید وزیر هستید و یک‌سال بعد 50 درصد مردم شما را فراموش می‌کنند. آیا ارزش این را دارد که آخرت خود را برای این دو روز خراب کنم؟ نگاه ما این بود. 

پس علاقه‌ای به این نداشتید تصویر واقعی از خودتان و وزارت ارشاد نشان دهید و این حسن تعاملی را که دارید همه ببینند؟

به‌هرحال اگر امروز از هنرمندان بپرسید، قطعا تصویر سال 1400 را نسبت به مدیران فرهنگی دولت سیزدهم ندارند. مثلا من به صندوق پیشکسوتان در مشهد که برنامه‌ای برگزار کرده بودند، رفتم و همه بزرگان حوزه فرهنگ و هنر آنجا بودند. ماجرای رفتن ما این بود که داریوش ارجمند و دیگران اصرار داشتند ما در جلسه حضور داشته باشیم. سالن برنامه پر بود و من ساعت ۹ شب، سوار هواپیما شدم و 10:30 به برنامه رسیدم که در طرقبه بود. 12 شب هم برگشتم. ببینید چطور رفتم و برگشتم! لطف خود این جماعت بود که عکس بزرگی از ما زده بودند و تک‌تک امضا کردند. این منتشر شد و کلی به اینها فحش دادند. اینها چه گناهی کرده بودند؟ این ماجرا برای شهریور 1401 بود و اتفاقات آن سال پیش آمد؛ اگر قرار باشد یک عکس منتشر شود که فرد این چنین فحش بخورد من قبول نمی‌کنم. 

الان شما بدانید من با صنوف مختلف فرهنگی و هنری جلسه برگزار کردم و اگر بخواهیم با شوآف و کار رسانه‌ای مساله را جلو ببریم، چیزهایی دست‌مان است. الان دوهزار و 200 واحد مسکونی برای اهالی فرهنگ و هنر می‌سازیم. کار من ساختمان‌سازی نبوده است ولی صندوق را وادار کردم که زمین‌هایی را تبدیل کنیم. 10 بار با وزیر راه نشستم و جلسه داشتم. الان ناراحتی من این است که یکباره دچار تغییر مدیریت شویم و این بخوابد و بعد بگویند این کار اسماعیلی بود و این را ادامه ندهید، چون از این موارد در کشور کم نبوده، مثلا ممکن است یک نفر مصاحبه کند و بگوید کارهایی که شده شوآف بوده و زمین‌ها فلان مشکل را داشته است. به همین دلیل گفته‌ام گزارشی این روزها آماده کنند و کارهایی را که قرار بود تا پایان دولت انجام شود لیست بدهم که فردا مردم و اهالی رسانه خودشان بگویند، مثلا پروژه «آسمان هنر» چطور شد؟ بدانند که زمین‌ها را اسماعیلی فروخت، هزارمیلیارد از سازمان برنامه گرفت و سه‌هزار میلیارد با بانک رسالت به تهاتر رسیدند و نقشه نیز آمد و باید پنج ساله ساخته می‌شد و بزرگ‌ترین مجموعه فرهنگی و هنری کشور شود. این باید مطالبه شود. برخی می‌گویند سیاست ما ساختمان‌سازی نیست. در همین زمان که می‌خواستیم این پروژه را جلو ببریم، خیلی از دوستان حزب‌اللهی می‌گفتند درنهایت اینها دست افرادی می‌افتد که ممکن است در آن مسائلی ایجاد شود که خلاف است. اما می‌گفتم این ساخته شده و نباید به‌خاطر این مسائل تعطیل کنیم. هنر من این است که بتوانم این را بسازم و محتوای خوب در آن تهیه شود. 

در بین مدیران فرهنگی بعد از انقلاب شما منتهی‌الیه رواداری نسبت به جریان‌های هنری داشتید و از خواننده‌ای نام بردید که مدت‌هاست در خارج از ایران است. چه شد که از معین خواننده نام بردید و گفتید می‌تواند در ایران کنسرت برگزار کند؟ اصلا برگزاری کنسرت معین تا چه مرحله‌ای پیش‌رفت؟

اصل اظهارنظر از یک سوال و پرسش معمولی درآمد. اولین ‌بار در تالار وحدت خبرنگار خبرگزاری برنا این را پرسید. گفت ایشان می‌تواند به ایران برگردد؟ گفتم هر ایرانی‌ای می‌تواند برگردد. گفت می‌تواند برنامه داشته باشد؟ گفتم مطابق با قانون باید باشد. از این سوال و پرسش بسیار بود، برخی جریانات که کج‌اندیش هستند به من توهین کردند و به دولت توهین کردند که اینها می‌خواهند با اسم یک هنرمند برای خود کسب موقعیت کنند. اینکه ایشان تمایل به بازگشت دارد درست است و خیلی مواقع اعلام کرده و ما هم موافق بودیم. نه‌تنها با ایشان، بلکه با هر هنرمندی که بخواهد بازگردد. 

با معین تماس یا گفت‌وگویی داشتید؟

من تماس نداشتم. 

از سمت مدیران وزارت ارشاد چطور؟

خیر، تمایل ایشان بعد از این بحث‌ها به دست ما رسید و سوال شد که منعی دارد؟ ما هم گفتیم منع قانونی ندارد و ایشان هر وقت خواست می‌تواند بیاید. نه‌تنها ایشان که هر کس دیگر می‌تواند بیاید. 

به لحاظ راهبردی این را درست می‌دانید هنرمندانی که رفته‌اند بازگردند و فعالیت خود را ادامه دهند؟

بسیاری از هنرمندان و چهره‌هایی که الان مورد احترام ما هستند، فیلم‌هایی داشتند که بعضا صحنه‌های غیرارزشی داشت و ناهنجاری هم در آن بود. بعد از انقلاب فضای بازگشت باز بود و خیلی‌ها به‌طور عادی فعالیت خود را ادامه دادند. هنرمندی رفته و خطایی هم کرده، باید تا ابد راه او برای بازگشت بسته باشد؟ از نظر من جز افرادی که دچار جرائم امنیتی شدند و آن هم جرائم خصوصی بقیه مشکلی ندارند. بنده خدایی می‌خواست برگردد که پرونده شخصی مفتوح داشت. ربطی به حوزه فعالیتش نداشت. در زندگی شخصی او مساله‌ای پیش آمده بود و باید آن را حل‌وفصل می‌کرد. مساله او ربطی به دولت و حاکمیت نداشت. در اولین نشست خبری آقای رئیسی در دولت، همین مطلب بیان شد. مگر از هنرمندانی که رفتند چند درصد مسائل سیاسی و امنیتی دارند؟ در همین زمان هنرمندی داشتیم که به خارج از کشور رفته و مکشوفه بازی کرده و اظهار پشیمانی کرده و برگشته است و الان هم در فیلم‌های ما حضور دارد و بازی می‌کند. این هم مثل آن هنرمند است. چه اشکالی دارد؟ 

من خودم روحانی هستم و آخرت خود را به این شکل فدای یک موضوع دنیوی نمی‌کنم. آقایی می‌گوید من اشتباه کردم. یکی از همین هنرمندانی که می‌خواست فعالیت کند، ما کمکش کردیم کار کند. یک مجموعه‌ای تمام فیلم‌ها و عکس‌های مستهجن قبل از انقلاب او را برای مجامع مختلف ارسال کرده بود که فلانی چنین فردی را دارد می‌آورد. گفتیم این برای 40 سال پیش است و الان می‌گوید من اشتباه کردم. خداوند متعال ستارالعیوب است. حدیثی از پیامبر اکرم(ص) هست که می‌فرمایند اگر باطن افراد برای همدیگر مشخص شود هیچ مرده‌ای دفن نمی‌شود. این حدیث عجیبی است. طرف می‌گوید من اشتباه کردم، 20-10  سال پیش بود و این را قبول نمی‌کنند. 

برخی اعمال منافی عفت است و دادگاه می‌خواهد رسیدگی کند اما اگر طرف قبل از دادگاه توبه کرده باشد دادگاه موظف است حتی اجرای حد را از او ساقط کند. طرف می‌گوید من توبه کردم. حالا طرف، یک گناه صغیره یا کبیره‌ای کرده و 10 دفعه می‌گوید اشتباه کردم. جریمه کنید، دو سال بگویید ممنوع الکارید. هر چیزی یک ما به ازایی دارد. می گویند حق ندارد به ایران بیاید و حق ندارد فعالیت داشته باشید. شما دیدید آقای عباس قادری آمد و حاج آقا را دید. 45 سال در کشور نشسته و نرفته است. آقای جواد یساری هم همین‌طور بود. مگر من اینها را رسانه‌ای کردم؟ آقای یساری سال 1401 نزد من آمد و بعد در شبکه نمایش خانگی اجرا کرد. مگر من گفتم پیش من آمده و من مجوز کار ایشان را دادم؟ 

شما به مردمی‌سازی اشاره کردید. در برنامه‌هایی که داشتید و به مجلس دادید از عدم تصدی‌گری دولت صحبت کردید اما یک نکته وجود دارد. در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، نمایشگاه‌های کتاب با کمک تشکل‌های نشر برگزار شد؛ کمک کردند و می‌دیدم در اجرا با وجود ضعف‌هایی که وجود داشت اما این برون سپاری انجام شد. ولی در دولت سیزدهم وقتی با تشکل‌های نشر صحبت می‌کنید، می‌توان گفت به سمت ضعیف شدن رفتند و حتی در نمایشگاه‌های کتاب از آنها استفاده‌ای نشد و هروقت با آنها صحبت می‌کردیم می‌گفتند ما می‌توانیم کمک کنیم و حاضریم کمک کنیم. این‌طور نبود که بگوییم اینها قهر کرده‌اند و رفته‌اند و هیچ کسی از آنها استفاده‌ای نمی‌کند. واقعا می‌خواستند کمک کنند. اگر در مورد این صحبت کنید خوب است. بحث دیگر درباره شفافیت مالی است. در دولت قبل وقتی نمایشگاه کتاب برگزار می‌شد یک لیستی منتشر میشد. کاری ندارم در این لیست ممکن بود اعداد اشتباه باشد یا نباشد. اما واضح و شفاف مشخص بود که در نمایشگاه هر کسی چه کاری انجام داده و با جزئیات منتشر می‌شد اما در این سه‌سال ما هر چه قدر پرسیدیم، هر قدر خواستیم و خواهش کردیم بگویند چطور نمایشگاه را برگزار کردند و چقدر هزینه شده، هیچ‌وقت هزینه‌ها را منتشر نکردند و هیچ‌گاه این شفافیت وجود نداشت. البته در مورد جشنواره‌های فیلم فجر و کلیت سینما هم این مورد وجود دارد که هیچ‌گاه شفافیت مالی اعلام نشد

در مورد بخش دوم سوال شما باید بگویم تاکنون هیچ‌گاه از من این سوال را نپرسیدید. از من می‌پرسیدید این اطلاعات را می‌گرفتم و به شما می‌دادم. الان هم می‌گیرم و به شما می‌دهم. بحث این است که به لحاظ قانونی هر آنچه تکلیف ماست انجام دادیم. نمی‌خواهم کسی را متهم کنم ولی همه می‌دانیم ده‌ها دستگاه نظارتی در سیستم داریم. سازمان بازرسی قبل از اینکه کاری انجام شود آنها بررسی می‌کنند. 

بحث ما فارغ از این است که بگوییم مشکلی بوده، بلکه می‌گوییم رسانه وقتی می‌گوید این کار را بکنید، برای شفافیت است. ما وقتی گزارش می‌نویسیم، می‌بینیم یک عملکرد هشت‌ساله‌ای وجود دارد اما در این سه‌سال هیچ آماری نیست. احمدوند، معاون فرهنگی شما در جلسه‌ای ‌گفت نمایشگاه کتاب به سوددهی رسیده، یعنی درآمدها بیشتر از هزینه شده است. این موردی است که به‌خوبی می‌تواند در دولت به‌عنوان دستاورد مطرح شود. 

معاونت‌های مختلف ما این کار را تا وقتی که مسئولیت را تحویل بدهند انجام می‌دهند. این مطلب درستی است. آنها مسئول ماده ۱۸ هستند که برای شفافیت است. اگر از معاونت‌ها سوال می‌کردید موظف بودند به لحاظ قانونی جواب بدهند. حتی اگر به عنوان شهروند سوال کنید. ده‌ها مورد بوده که کسانی از ارشاد این را خواستند و من دادم. هر ماه آقای مهدی‌پور این را گزارش می‌دهند. الان هم در مجموعه ما در هیات‌مدیره موسسات فرهنگی حضور دارند. از نظر قانونی موظف هستیم جواب بدهیم. همین الان اگر سوال‌هایتان را در سامانه ثبت کنید، ما یک ماه فرصت داریم به شما پاسخ دهیم. این قانون طوری نیست که بگوییم قبلا نبوده و الان هست. بخش اول پرسش شما در مورد تشکل‌های نشر که گفتید قدیانی و دیگران مسئولان سیاستگذاری‌اش در این سال‌ها بودند. من خودم بخشی از کارها را به این افراد واگذار می‌کردم. نمی‌دانم منظور شما از این کار چیست، یعنی ما برگزار نکنیم و دست اینها باشد؟ تقسیم کاری بود و اولویت‌بندی می‌شد. شما می‌توانید بپرسید که بیشترین جلسات را با صنوف نشر داشتم. 

اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران یکی از صنوف بسیار فعال در حوزه نشر در دولت‌های قبلی بود. بحث معافیت مالیاتی کتابفروش‌ها از آنجا شروع شد اما واقعا در این دولت تعامل با این نهاد صنفی بسیار کم شد.

موارد خاص را الان اشراف ندارم. معاونت ما باید این کار را می‌کرد یا نمی‌کرد باید بپرسم ولیکن من که رئیس شورای سیاستگذاری بودم در هر نمایشگاه اعم از نمایشگاه قرآن و کتاب همیشه تعدادی از صنوف با ما همراهی داشتند، مثلا سال 1402 که بحث‌های فتنه بود اکثرا حتی اعضای شورای معاونان ما می‌گفتند به شهر آفتاب برویم اما همین آقای قدیانی می‌گفت اگر بروید بخش خصوصی متضرر می‌شود. می‌گفت ما اصرار داریم در مصلی باشد. همه دستگاه‌ها حتی دادستان کل کشور نامه زدند که اینجا بروز ناهنجاری می‌شود. بهتر است اینجا برگزار نکنید. می دانید معنی این حرف چیست؟ یعنی ما گفتیم چنین نتیجه‌ای دارد اما شما این کار را کردید. من فقط بخاطر بخش خصوصی و اتحادیه بود که در مصلی برگزار کردم و خیلی هم برای ما سخت بود ولی برگزار کردیم. در این سطح همکاری بود که حتی در مورد مکان با نظر اینها انجام شد. با وجود اینکه همه دستگاه‌ها حتی نهادهای امنیتی مخالف بودند و می‌گفتند ممکن است اتفاقی بیفتد. می‌گفتند از چند جهت درها باز است و همه می‌توانند وارد شوند و اگر اتفاقی بیفتد می‌توانید جواب بدهید؟ ما این خطرپذیری را کردیم ولی حرف مجموعه مردمی را گوش دادیم. 

رویکردی که در برنامه وزارت ارشاد دولت سیزدهم اشاره کردید پرهیز از دخالت و تصدی‌گری دولت است. چون مرتبط با این سوال است می‌پرسم. درمورد این دولت این اتهام را مطرح می‌کنند که فرهنگ را دولتی کرده است. به هر حال دولت ورود جدی به تولیدات سینمایی داشته است و ما جشنواره‌ای را پشت سر گذاشتم که ۷۰ درصد از آثار سینمایی با پول دولت ساخته شده بودند. اگر این را به‌عنوان یکی از گزاره‌های دولتی شدن فرهنگ در نظر بگیریم، می‌توان گفت که ریل‌گذاری دولت شما در حوزه فرهنگ به‌گونه‌ای بوده که دیگر بخش خصوصی به تولید صنایع فرهنگی تمایلی نداشته باشد؟

خیر. موافق نیستم. اینها می‌گویند دولت نباید در حوزه فرهنگ حضور داشته باشد. ما با هم اختلاف ذاتی داریم. من معلم دانشگاه هستم. درس دکترای سیاستگذاری فرهنگی دارم. همین ترم در دانشگاه چند دانشجوی نخبه دانشگاه تهران پایان‌نامه‌های خود را با من دارند. اینها معتقدند دولت بی‌معنی است، دولت فرهنگی و فرهنگ دولتی اشاره به این دارد که دولت حق دخالت در حوزه فرهنگی را ندارد. ما در اندیشه انقلاب اسلامی این را قبول نداریم. این را با صراحت بیان می‌کنم و ابایی ندارم. دولت وظیفه تنظیم‌گری حوزه فرهنگ را دارد. این را نمی‌تواند واگذار کند. این از شئون حاکمیتی است. 

اما از نقش تنظیم‌گری فراتر رفتید. 

مثال بزنید. 

مثلا تولیداتی که در فارابی داشتید. 

در آنجا از چه کسی حمایت کردیم؟ مثلا یک فیلم دفاع مقدسی 40 میلیارد هزینه دارد کدام بخش خصوصی هزینه می‌دهد؟ این جزء هویت ملی ماست. ما این را هزینه کردیم. 

کدام فیلم منظور شماست؟

مثلا فیلم خانم شاه‌حسینی. 

شما واقعا از آن فیلم دفاع می‌کنید؟ فیلم خانم شاه‌حسینی با هزینه بالایی که شما اشاره می‌کنید ۴۰ میلیارد بود، واقعا یکی از مواردی است که به آن خیلی انتقاد شده است. 

این را مثال می‌زنم. ایرادی ندارد. هر بازیگر، هر کارگردان، هر تهیه‌کننده‌ای یک فیلم خوب دارد و یک فیلم بد دارد. هر فیلمی خیلی خوب در نمی‌آید. البته من قضاوتی ندارم. 

اما مطلع هستیم مجموعه دلسوزانی که در حوزه هنر و سینما هستند مشورت دادند که خانم شاه‌حسینی با توجه به کیفیتی که تولیدات‌شان قبل از این داشت، نباید مشمول حمایت‌های دولتی شوند. 

این دفعه ۱۱ فیلمساز جوان فیلم‌اولی داشتیم. از بین فیلم‌های جشنواره، 11 فیلم کار فیلم‌اولی بود. این را ببینید! کل حضور دولت به زیر 50 درصد می‌رسید. مشارکتی هم بود. مثلا بچه‌های راه، «آپاراتچی» و... را کمک کردیم. آپاراتچی خیلی فیلم خوبی است. کتابی بود و تبدیل به فیلم شد. سینمای اقتباسی را تقویت کردیم. «باغ کیانوش» هم برای من حالت تداعی خاطرات داشت. خانه ما نزدیک پایگاه هوایی بود. این اتفاق آنجا رخ داد. برای من کاملا تداعی‌کننده دوران کودکی بود. ما بچه‌های زمان جنگ هستیم. این ساخته شده و کار اولی بود. من اگر از اینها حمایت نکنم، چون همه‌چیز در سینما گران شده و ورود نمایش خانگی یکی از مشکلاتی که ایجاد کرده همین موضوع گران شدن سینما است. 

شما همیشه از انتهای کار می‌بینید. چرا این میزان گران شده است؟ چرا دستمزد افزایش یافته است؟ یک مجموعه‌های شبه‌دولتی به اسم بخش دولتی با رانت‌هایی که در اختیار آنها قرار گرفته رشد کردند. الان بودجه ساخت سریال آنها بالای دو هزار میلیارد است و ما ۱۰۰ میلیارد در سازمان سینمایی داشتیم. این هم بخش خصوصی بود ولی او در بخش خصوصی فیلم نساخته است، بلکه سریال ساخته است. نگاه اقتصادی دارد. اینها باعث تضعیف شده است. اگر در فارابی دخالت نمی‌کردیم، اگر فارابی را وادار نمی‌کردم در 17-16 فیلم مشارکت کند، این فیلم‌ها ساخته نمی‌شد. فلسفه فارابی همین است. من دیگر دخالت نمی‌کنم، اتفاقی که می‌افتد این است که ده‌ها آدمی که می‌توانستند کار تولید کنند دیگر نمی‌توانند کار کنند؛ وگرنه می‌شود گفت همین الان فیلیمو چقدر هزینه دارد؟ به جای این همه سریال دو فیلم سینمایی بسازد. 

یکی از مواردی که به این دولت انتقاد شد همین بود که نحوه حمایت از تولیدات به صورت پروسه یا فرآیند نبود بلکه رویدادی نگاه می‌کرد. در جشنواره فیلم فجر انبوه تولیدات دولتی را داشتیم اما در اکران به فیلمی همچون فسیل ضریبی داده می‌شود که فسیل دیده شود. برای حمایت از فیلم سینمایی فقط در قسمت تولید نیست که مثلا 100 میلیارد هزینه شود. باید در قسمت اکران هم این حمایت انجام شود. 

قبول دارم. نکته درستی می‌گویید. وقتی بحث وارد انجمن سینماداران می‌شود، ابعاد خاصی پیدا می‌کند. انجمن سینماداران بیانیه‌ای دادند که می‌خواهیم تعطیل کنیم؛ چراکه در حال ورشکستگی بودند. آنجا بخش خصوصی وارد می‌شود و باید بچرخد. فیلم را که به آنجا می‌برم، 10 هزار نفر بازدید می‌کنند و یک فیلم دیگر 7 میلیون نفر. مذاق عمومی این‌گونه فیلم‌ها را در عرضه عمومی نمی‌پسندد. آیا ما تنها راهی که برای نمایش فیلم داریم سینماست؟ 

تولید می‌کنید و از طریق سینماسیار اکران می‌کنید. سینماسیار در مناطق محروم و مدارس اکران شود. در مدارس زنگ سینما راه‌اندازی می‌کنیم. اکران عمومی اما بخش اقتصادی سینماست و اقتصاد که می‌آید محاسبات خودش را وارد می‌کند. در فومن سینمادار می‌گوید در تاریخی که من سالن سینما دارم، چنین سودی نکردم که امسال کردم. حالا من بگویم شما که در فومن نشسته‌اید حق سود کردن ندارید؟ 

حالا مثلا شما می‌گویید باید فیلم خانم شاه‌حسینی را در نوبت اکران بگذارید. اینکه دخالت بیشتری است. من تولید را دامن می‌زنم و در عرضه آنجایی که می‌خواهد اقتصاد بچرخد بر حسب قواعد اقتصادی تلاش می‌کنم مدیریت کنم، نه مدیریتی که دخالت شود. در حد چینش کار باشد. بقیه را با استفاده از ابزارهای دیگری که دارم به افکار عمومی عرضه می‌کنم. با آقای صحرایی تفاهمنامه امضا کردم برای 16 میلیون دانش‌آموز که زنگ سینما راه‌اندازی کنم. در زنگ سینما فسیل را نمایش نمی‌دهم، بلکه بچه‌زرنگ را نمایش می‌دهم. سیاستگذاری مهم است. مهم این است که زنگ سینما شکل بگیرد که از امسال قرار بود شکل بگیرد و هر دانش‌آموزی دو ساعت به سینما برود. ما طبق این برنامه ۵۰۰ سالن را در آموزش‌و‌پرورش مجهز به امکانات استاندارد نمایش می‌کردیم. سینما را به صورت نصف قیمت داشتیم. از 8 صبح تا 12 ظهر بود. همه اینها را انجام دادیم. در‌مورد این کارهایی که شما گفتید و مثلا مضامین فلسفی دارند هم من فیلم «هامون» آقای مهرجویی را بچه بودم و دیدم. هیچ‌چیز از فیلم نفهمیدم. اگر آن موقع «عقاب‌ها» را گذاشته بودند من عقاب‌ها را می‌دیدم. همین است که ما دو ماه جلوی سینما راه رفتیم که ببینیم افعی را برمی‌دارد یا خیر. من باید دسترسی‌ها را آسان کنم و در شبکه کانون پرورش فکری متناسب سن مخاطبان، فیلم اکران کنم. 

منبع: فرهیختگان