سرویس سینمایی هنرآنلاین: این روزها فیلمی بر روی پرده سینماهاست به نام " امتحان نهایی" که عادل یراقی آن را کارگردانی کرده و شهاب حسینی به همراه لیلا زارع در آن ایفای نقش کردهاند.
آنچه بیش از هر چیز در عنوان بندی ابتدایی فیلم نظر مخاطبان حرفهای سینما را به سمت خود جلب میکند دیدن نام عباس کیارستمی است. موضوع فیلم درباره فرهاد معلم ریاضی دبیرستانی است که به واسطه تدریس خصوصی به یکی از شاگردانش با مادر او پونه آشنا میشود و همین آشنایی فتح بابی است برای اتفاقاتی که در طی داستان رخ میدهد. به بهانه اکران فیلم "امتحان نهایی" با عادل یراقی نویسنده و کارگردان فیلم به گفتگو نشستیم که در زیر میخوانید:
آقای یراقی شما از شاگردان مرحوم کیارستمی بودید و در کارگاههای او حضور داشتید. کمی درباره این حضور و چگونگی همکاری آقای کیارستمی در اثرتان برایمان بگویید؟
ارتباط من با عباس کیارستمی به 10 سال پیش باز میگردد که به کارگاههای او میرفتم و در همان زمان فیلمهای کوتاهم مورد قبول وی واقع شد. بعدها او فیلمنامه "آشنایی با لیلا" را ارائه کرد و به این شرط که در آن بازی کنم، اجازه کارگردانی آن را به من داد و چون از آن کار و همکاری راضی بودند، پیشنهاد ساخت "امتحان نهایی" نیز داده شد و من فیلمنامه را براساس طرحی که آقای کیارستمی نوشته بودند، نوشتم و به همراه او بازنویسی کردیم. رفاقت ما به گونهای بود که در عین زندگی، گاهی که حرف سینما میشد حرف از فیلمنامه هم میشد و در خلال صحبتها پیشنهاداتی ارائه میکردند. بعد میرفتیم لوکیشنهایی را میدیدیم و بر مبنای آنها اصلاحاتی در فیلمنامه صورت میگرفت.
چقدر آقای کیارستمی در این میان نظارت داشتند ؟
طرح متعلق به آقای کیارستمی بود و من در آن دخالتی نداشتم. اگر با فیلمهای او و به خصوص فیلمهای اخیرش آشنا باشید میدانید که بیشتر به خصایص انسانی پرداخته و در دوران مدرن امروزی، موضوع تک سرپرست بودن موضوع جدیدی است و کمتر به آن پرداخته شده است. در واقع "امتحان نهایی" به این موضوع که یک بحران روحی را در مقطعی از زندگی در بر میگیرد و همچنین حسادت، رقابت و فاصله طبقاتی میپردازد. مشکلات اقتصادی خانواده تک سرپرست، نوجوانی که در سن بلوغ است و مردی که به عنوان رقیب وارد فضای زندگی این خانواده میشود، سه ضلعی است که در کنار خصایص انسانی در این فیلم مطرح میشود.
با توجه به این که موضوع اصلی در مدرسه میگذرد و درباره دو نوجوان است و همچنین عنوان فیلم، ایا میتوان گفت این فیلم درباره نوجوانان است یا خیر؟
بهتر میدانم این تعبیر را به تماشاگر بسپارم تا خودشان با شخصیتها ارتباط برقرار کنند و تشخیص دهند که این فیلم درباره نوجوانان است یا درباره خانواده. این چهار ضلع داستان هر کدام درگیریهای خاص خود را دارند. فرهاد که به خاطر سوتفاهمی که پیش میآید به آن سرانجامی که در فیلم دیدید دچار میشود. پونه هم به نوعی دیگر درگیریهای خاص خودش را دارد و دو نوجوان هم هر کدام از زاویهای دیگر مشکلات خاص خود را دارند. البته جغرافیای فیلم به این حرف صحه میگذارد و اختلاف این دو به لحاظ طبقاتی و نوع فرهنگ زندگی شان باز میگردد.
در حالی که ما در سینما بازیگران نوجوان چهره در این سن و سال داریم، اما ترجیح دادید از نابازیگر استفاده کنید و در نقطه مقابل برای دو شخصیت بزرگسال از دو بازیگر چهره، آیا این انتخابها دلیل خاصی داشتند؟
ترجیح ما از ابتدا این بود که کلیه بازیگران نابازیگر باشند، ولی شرایط اکران این موقعیت را به ما نمیداد و اگر از بازیگران حرفهای استفاده نمیکردیم اجازه اکران هم نمییافتیم. من دوست داشتم این فیلم اکران عمومی شود و اولین فیلمی بود که از میان شاگردان آقای کیارستمی به شکل عمومی اکران شد. دوست داشتم این اتفاق را امتحان کنم و از سوی دیگر دوست داشتم تعهدم به فیلم اجرا شود و همه نابازیگر باشند، اما با فشار تهیه کننده و بخصوص پخش کننده فیلم به این بازیگران حرفهای رسیدیم. البته فیلم ما شش ماه قبل از فیلم "فروشنده" ساخته شد وانتخاب او ربطی به افتخاراتش در عرصه جهانی ندارد. از این جهت شهاب حسینی را برای این نقش انتخاب کردم که باور پذیر بازی میکند و پس از اینکه با او به توافق رسیدیم، خانم لیلا زارع را پیشنهاد داد و خوشحالیم که این اتفاق افتاده است و آقای کیارستمی هم از این اتفاق راضی بودند.
اما به نظر میرسد دو نابازیگر نوجوان آن طور که باید نتوانستند بازی در خوری را به نمایش بگذارند.
مخالفم چرا که بازی دو بازیگر نوجوان فیلم بسیار ما را حیرت زده کرد و آقای کیارستمی وقتی نسخه پایانی را دیدند، بسیار از بازی آنها راضی بودند و خیلی خوب بازی کردند و توانستند آنچه که مدنظر ما بود را خیلی خوب به اجرا درآورند.
ایا این دو نابازیگر را از کلاسهای بازیگری انتخاب کردید؟
خیر، هیچ یک از این دو نوجوان بازیگر نبودند و در کلاس بازیگری هم شرکت نکرده بودند. از آنجایی که شخصیت غلام برای ما بسیار اهمیت داشت و نوجوانی بود که در آهنگری کار میکرد به منطقه شادآباد رفتم و خیلیها را در آنجا دیدم. به طور کلی انتخاب غلام انتخاب بسیار سختی بود، چرا که بار اصلی کار بر دوش او بود. وقتی این نوجوان را یافتیم ابتدا موافقت نمیکرد ولی بعد از صحبتهایی که با او داشتیم پذیرفت و پس از تمرینات مختلف به نتیجه رسیدیم.
این کار را برای شما سخت نمیکرد؟
انتخاب کاملا سختی بود و بهترین شیوه برای اینکه بتوان نابازیگر را وارد بازی کرد این است که باید ابتدا او را پیدا کرد و در جای درست خود قرار داد و احساساتش را دست کاری نکرد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد نیازی به کارگردانی نیست، بنابراین انتخاب بسیار مهم است و من فکر میکنم نقش غلام چون ویژه بود، خیلی خوب از عهده آن برآمد و انتخاب کاملا درستی بود.
اشاره کردید به اینکه تمرین داشتید چقدر با این دو بازیگر و بازیگران اصلی تمرین و دورخوانی داشتید؟
با بچهها تمرین داشتیم ولی نه به آن مفهومی که همه با آن آشنا هستند. ما میخواستیم این دو نوجوان پیش از هر چیز با هم دوست باشند و به هم نزدیک شوند. وقتی این اتفاق رخ داد و این دو با هم آشنا شدند باز هم فیلمنامه را به آنها ندادیم و تنها درباره داستان و دیالوگها با آنها صحبت میکردیم. بعد از بحث درباره موضوعات مختلف و داستان فیلم تلاش کردم از دیالوگهایی که انها استفاده کرده بودند در فیلمنامه بهره بگیرم و مناسب آنها دیالوگها را بنویسم تا در زمان اجرا با مشکل خاصی مواجه نباشند. در نهایت هم فکر میکنم این پروسه مدت 4 ماه طول کشید و تنها این دو را در حال و هوای داستان قرار دادیم و در نهایت هنگام ضبط فیلمنامه را دست آنها دادم و آنها با قرار دادن تکههای این پازل که طی مدت 4 ماه شکل گرفته بود متوجه داستان کلی فیلم شدند.
با توجه به مراوداتی که با آقای کیارستمی داشتید چقدر از سینمای او در ساخت این فیلم پیروی کردید؟
من به دنبال پیروی نبودم، معتقدم وقتی با کسی دوست میشوید شاید برنامه خاصی نداشته باشید. من هم مثل همه وقتی وارد این کارگاهها شدم هیچ تصور دوستی با آقای کیارستمی نداشتم و حتی دیدن او برای من امری معجزه آسا بود، اما خواست خدا به این شکل بود که این دوستی شکل گرفت و نزدیکی روحیه و خلقیات ما، این دوستی محکم را شکل داد. ما اکثر وقتمان را با هم بودیم و حتی درباره سینما صحبت هم نمیکردیم. بیشتر به مسائل روزمره میپرداختیم، در واقع برنامهای چیده نشده بود و خیلی طبیعی و عادی و به مرور این اتفاق شکل گرفت و به این جا رسید.
عادل یراقی
شخص آقای کیارستمی چقدر در حین کار با شما همکاری و نظارت داشتند؟
در حین فیلمبرداری ایشان حضور نداشتند، اما اصلاحاتی داشتند و در مرحله تدوین فیلم را هم دیدند و حتی پیشنهادهایی داشتند و یا تصاویری را خواستند که به فیلم افزوده شود و تا تیتراژ همراه ما بودند.
با توجه به این که فیلم خاص است و سالنهای اندکی هم در اختیارتان قرار گرفته است، چقدر از این میزان فروش راضی هستید؟
ما راضی به رضای خدا هستیم و همین که فیلم اکران شد، از نظر ما خوب است. پخش کننده اول کار خودش را انجام نداد و کار را واگذار کرد به پخش کنندهای دیگر، اما آنچه در دست داریم همین است و همین فروش هم که فیلم دارد شکرگذار هستیم. تمام دوستان سینماگری که فیلم را دیدند از آن راضی هستند و بسیار لذت بردند، اما مخاطب عام باید به صورت خاص تعلیم دیده باشد و بدون هیچ پیش زمینه و پیش فرضی فیلم را ببیند، دیدن این گونه فیلمها یک آموزشی میخواهد و باید با یک جهان بینی خاص دیده شود تا آن را درک کرد. کسانی که فیلم را میبینند با یک نوع جدید از سینما آشنا میشوند مثل طعم یک مزه جدید است که شاید در وهله اول با آن خیلی آشنا نباشند اما بعد رفته رفته از طعم آن خوششان میآید و برایشان لذت بخش میشود. این نوع از فیلم نیز به همین شکل است ابتدا باید با آن آشنا شد تا بعد برای همه لذت بخش شود. "امتحان نهایی" را باید با ذهن باز دید و انتظار کمی داشت چرا که این فیلم اطلاعات کمی در اختیار مخاطب میگذارد.
فیلمهای بدنه به خاطر ترس از دست دادن بیننده، مرتب با کاتهای سریع، ریتم، موسیقی و ... مخاطب را نگه میدارند، اما این نوع فیلم این ترس را ندارد که مخاطب را از دست بدهد و باید با تامل فیلم را دید و با این قرارداد پیش رفت. گره افکنی دائم ندارد و با نمایش کلوزآپ فشاری هم به مخاطب نمیآورد. بلکه به شما نماهای لانگ شات میدهد و میگذارد، روال عادی زندگی در فیلم جریان داشته باشد، البته تا جایی که برای سینما مقدور است. مخاطب امروز خیلی حوصله ندارد، ما در این دنیا غیر از کشف معنی کار دیگری نداریم و اگر کسی حوصله این کشف و شهود را ندارد، من نمیتوانم به او اصرار کنم که حتما از دیدن کار لذت ببرد.
چقدر استفاده از بازیگر چهره را برای فروش بیشتر در گیشه انتخاب کردید؟
ما با یک اجبار طرف هستیم و یک تعهد، اجبار این بود که باید از یک بازیگر معروف استفاده کنیم تا به اکران برسیم. بنابراین ما پذیرفتیم، ولی کارخودمان را نیز انجام دادیم و به شخصیتی که تعریف کردیم متعهد بودیم. تعهد ما یک معلم ریاضی آرام و متعهد به زندگی بود. اینکه چه کسی بازی کرد جبر بود ولی خوشحالیم که شهاب حسینی پذیرفت تا در کنار ما باشد، اما به این دلیل که سوپر استار سینماست نمیخواستیم مولفههای سینمای گیشه را بیاوریم. بنابراین تلاش کردیم یک توازن برقرار کنیم. تنها پیشنهادم این است که قصه، بازی، طراحی آن نزدیک به رئال است و سعی کردیم جوری بسازیم که بیننده و مخاطب در نوشتن و ساختن آن شریک باشند و با همان قابهای باز و کمی اطلاعات درباره شخصیتها این آزادی را برای مخاطب فراهم کردیم تا وقت داشته باشد و بدون کاتهای سریع و موسیقی به ذهن او فضا دادیم تا با همان اطلاعات اندک جای خالیها را خودش پر کند. این درباره شخصیتها و خود داستان هم صدق میکند. ما در زندگی معمولی هم از همان ابتدا افرادی که وارد زندگیمان میشوند را نمیشناسیم و کم کم با همه چیز روبرو میشویم و خیلی از مسائل را هم درباره او نمیدانیم، در این فیلم هم به همین شکل است. بیننده باید دراین فیلم مشارکت داشته باشد و خودش اطلاعات نداده را بیابد و دنیای خودش را بسازد. در این نوع فیلم وقتی موفقیت حاصل میشود که مخاطب میتواند پس از دیدن فیلم به جای موسیقی تند و عجیب و کاتهای سریع و پس از خروج از سالن خودش بار دیگر داستان را مرور کند. کیارستمی در این زمینه جمله بسیار جذابی داشت. او میگفت: خوب است که بتوان پلانهای فیلم را بعد از دیدن آن دانه دانه شمرد و مرور کرد. به نظرم در این صورت فیلم شریف و نجیب میشود که به مخاطب کلک نزده و گروگان نگرفته و سعی کرده با او صادق باشد.
و در نهایت پس از "امتحان نهایی" برنامه بعدی تان چیست؟
فیلمنامه ای دارم که قرار بود آقای کیارستمی آن را بسازد که این اتفاق نیفتاد و شاید خودم آن را ساختم. یک فیلمنامه دیگر هم دارم که وضعیت آن هنوز مشخص نیست. سبک و سیاق هر دو اثر به فیلم "آشنایی لیلا" نزدیک است و طنز کمی دارد. از سوی دیگر در صدد هستیم تا "امتحان نهایی" را در دانشگاه UCLA امریکا به نمایش درآوریم که مشغول آماده سازی کارهایش هستیم.