سرویس سینمایی هنرآنلاین: نوروز همواره توام است با شادی و خاطرات خوب؛ از بوی سبزه تازه گرفته تا سمنو و سنجد و تازگی و طراوت و بیدار شدن طبیعت همواره خاطره برانگیز است، اما این خاطرات شاید در دوران کودکی پررنگ تر باشند. کم کم که بزرگ می شویم، این رنگ و بو نوعی دیگر است.
داریوش اسدزاده به عنوان پدر خانواده هنر ایران، مهمان نوروزی هنرآنلاین بود، با او از دیروز و امروز صحبت کردیم و بخشی از این گفت وگو به خاطرات نوروزی باز می گردد که در این ایام خواندن آن ها خالی از لطف نیست. اسدزاده این روزها مشغول نگارش کتاب جدید خود با عنوان "باغ لاله زار" است.
شما از جایی به بعد علاوه بر کار در سینما، تلویزیون و تئاتر، به قصهگویی و کتابنویسی هم روی آوردید و ضمن پژوهش و نگارش تخصصی در حوزه تئاتر، روی کتابنویسی درباره مقولههای دیگر هم متمرکز شدید. چطور شد که به این سمت سوق پیدا کردید؟
من کتابهای زیادی در حوزههای تئاتر، سینما، ادبیات، مذهب و... میخواندم و همانها باعث شد که روی یک سری از موضوعات متمرکز شوم و به دنبال پژوهش در خصوص آنها بروم. همین حالا هم زندگی من در کتابخانه میگذرد و من تا ساعت 4 صبح در کتابخانه مشغول مطالعه هستم. من اتفاقاتی را دیدهام که میتواند برای مردم ایران جالب باشد. میتوانم در خصوص طهران قدیم و جمعیت 300 هزار نفری آن بنویسم که الآن برای کسی قابل تصور نیست. زمانی بالاتر از لالهزار بیابان بود و دور شهر پر از خندق. من خندقهای دور شهر را یادم میآید، تئاتر آن زمان را به خاطر دارم و همه چیز را به چشم دیدهام، بنابراین میتوانم بر اساس دیدههای خودم در خصوص تاریخ طهران قدیم بنویسم نه بر اساس شنیدههایی که ممکن است برخی از آنها راست نباشد.
در پژوهشهایی که میکنید به سراغ آدمهای همدوره خودتان نمیروید؟
دیگر کسی از آن زمان برایمان باقی نمانده. همه رفتهاند و من آخرین نفر هستم. مدتها پیش مرا به جلسهای دعوت کردند که در آنجا گفتم مرحوم مرتضی احمدی به جز من آخرین نفری بود که از آن نسل مانده بود و او هم پر کشید. "بگو به خضر که زین عمر جاودانه ترا چه حاصل است، جز از مرگ دوستان دیدن؟" حضرت خضر 300 سال عمر کرد و در این مدت شاهد مرگ همه کسانی بود که یک روزگاری با آنها سر میکرد. من الآن 94 سال دارم و در این حوزه هیچکس از من قدیمیتر نیست. من اگر راجع به 70 سال پیش حرف میزنم، همه چیز را به چشم دیدهام و حقیقت را میگویم. من دیدم که چه مردم متدین و صادقی داشتیم. زمان ما نه چک بود و نه سفته و نه اینقدر گرفتاری. ما اگر میخواستیم پول قرض بگیریم، تضمینی لازم نبود و بدهیهایمان را هم در مدتی کوتاه پرداخت میکردیم. من همه این چیزها را دیدهام و برای همین است که دلم میخواهد راجع به آنها بنویسم.
دلتان برای آن زمان تنگ نشده است؟
بسیار دلم میخواهد آن دوران را ببینم، آن کوچههای تنگ و تاریک و آن جویهای گل آلود که جاری بود. گذشته در ذهنم مرور میشود و مثل این است که دارم دیروز را میبینم.
الآن مشغول نگارش چه کتابی هستید؟
مشغول نوشتن یک کتاب راجع به باغ لالهزار هستم. لالهزار در زمان فتحعلی شاه باغی در خارج از شهر بود که خود فتحعلی شاه گاهاً میآمد و در آنجا گردش میکرد. علت آنکه به این باغ لالهزار میگفتند هم روییدن گل لاله در آن بود. بعدها ناصرالدین شاه این باغ را به قیمت هزار تومان فروخت و در زمان رضا شاه هم به شکل دیگری درآمد. این باغ محل زندگی خیلی از سیاستمدارهای معروف چون مخبرالدوله، علیاصغر اتابک، قائم مقام فراهانی و... بوده است. من در کتاب جدیدم که فعلاً 20 ،30 صفحه آن به نگارش درآمده، از زمان شاه طهماسب تا زمان رضاخان راجع به لالهزار نوشتهام که اواخر آن بخشی از خاطرات و دیدههای مستند خود من همراه با عکس است.
عکسهای این کتاب را خودتان گرفتهاید یا عکسهای جمعآوری شده هستند؟
خیر. آنها را جمعآوری کردهام. من خودم عاشق عکسبرداری بودم و با یک دوربین آگفا قدیمی این کار را انجام میدادم، اما پس از مدتی به علت گرفتاریهای زیاد آن را رها کردم. البته عکسهای مربوط به تئاترها همه برای خودم است.
این روزها در حوزه سینما و تلویزیون فعالیتی ندارید؟
در سال 95 در یک سری فیلم از جمله فیلم "دل دیوانه" آقای فرمانآرا کار کردهام اما الآن دیگر نمیتوانم کار کنم و حوصله کار کردن ندارم.
حالا که در آغاز فصل بهار و نو شدن طبیعت هستیم، به نظر شما عید نوروز چه ویژگی دارد که برای ما ایرانیها تا این اندازه پر اهمیت است؟
تمام کشورها و مذاهب دنیا عید دارند، اما هیچ عیدی در دنیا مثل عید نوروز نمیشود. عید ایران بزرگترین و بهترین عید دنیا است. این عید همزمان با وزیدن نسیم بهاری بر درختان و شکفتهشدن و غنچه باز کردن گل و گیاهان آغاز میشود و توأمان با بهار است که در دنیا نمونه ندارد. عید نوروز از نیاکان به ما رسیده و برایمان اهمیت زیادی دارد. من تمام عیدهای کشورها و مذاهب دنیا را دیدهام و به نظرم هیچ عیدی مثل عید نوروز نیست.
در نوروز چه چیزی برای شما جذابتر است و به وجدتان میآورد؟
تنهایی. از تنهایی بیشتر لذت میبرم چراکه سن من اینطور ایجاب میکند.
از میان سینهای سفره هفت سین کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
همه قشنگ هستند و لازم و ملزوم یکدیگرند به طوریکه اگر یکی از سینهای سفره هفت سین برداشته شود، بقیه ناقص میشوند.
در دوران کودکی و نوجوانیتان، سفرههای هفت سین چه شکلی بود و چه تفاوتی با امروز داشت؟
سفره هفت سین عوض نشده و به مانند همان سنت قدیمی است که در 70 ،80 سال پیش هم وجود داشت.
بهترین عیدی که آن زمان گرفتید را به یاد دارید؟
من یک عمو داشتم که هر سال 2 تومان به من عیدی میداد. 2 تومان آن زمان خیلی زیاد بود و یک بچه نمیدانست با آن چهکار کند، حالا بماند که پول مرا پدرم میگرفت. (با خنده)
خودتان الآن به بچهها چه هدیهای به عنوان عیدی میدهید؟
من عیدی دادن بلد نیستم و نمیتوانم عیدی بدهم، اما اگر پول داشته باشم به آنها پول میدهم و اگر نداشته باشم به جای عیدی بوسشان میکنم.(باخنده)
سفره هفتسین را شما میچینید یا همسرتان؟
هر دو.
آرزویتان برای سال 96 چیست؟
من زمانی که سر سفره هفت سین مینشینم، از درگاه خداوند متعال برای تمامی اعضای خانوادهام، کشورم و تمامی مردم دنیا طلب سلامتی دارم. امیدوارم که دنیا را راستی، صداقت و پاکی فرا بگیرد. من سر سفره هفت سین دعا میکنم چون به نظرم بهترین موقع برای دعا کردن همان لحظه و همان جا است. از خداوند متعال میخواهم که به من سلامتی بدهد چون در یک جایی قرار گرفتهام که خدا نکند برایم کسالت یا درد و ناراحتی پیش بیاید. دیگر طاقت این چیزها را ندارم. آرزویم این است که سلامتی داشته باشم تا بتوانم کارهایم را تمام کنم.