سرویس سینمایی هنرآنلاین: "شماره 17 سهیلا" یکی از فیلمهای بخش مسابقه سینمای ایران سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر است.
این فیلم داستان دختری حدوداً 40 ساله است که در تلاش است سریعتر ازدواج کند و بچهدار شود. زهرا داودنژاد نقش اصلی را بازی میکند و بابک حمیدیان، احسان امانی و مهرداد صدیقیان نیز در فیلم مقابل دوربین رفتهاند.
محمود غفاری کارگردان این فیلم، که خودش نیز در سکانسی کوتاه به ایفای نقش پرداخته است به سؤالات خبرنگار هنرآنلاین پاسخ گفت، که در ادامه میخوانید:
ایده "شماره 17 سهیلا" از کجا آمد و چقدر طول کشید این ایده به فیلمنامه و فیلم تبدیل شود؟
10 سال پیش در یکی از اقوام دور ما خانمی بود که با همین موضوع مواجه بود، آن زمان خود موضوع برایم جالب بود و به فکر فیلم ساختن درباره آن نبودم، اما همواره در پس ذهنم چنین دختری با شرایط متفاوت بود؛ دو سال پیش یک آگهی در اینترنت دیدم که یک جایی مثل سکانس ابتدایی فیلم هست، که در این زمینه خدماتی به متقاضیان میدهد، ثبت نام کردم و در جلسات آنها حضور یافتم و هر چه جلوتر رفتم موضوع برایم جالبتر بود و به نظرم خیلی سینمایی رسید. در نتیجه با آدمهای مختلفی در آنجا مواجه شدم و حس کردم میشود در این باره فیلم ساخت. از آن زمان حدود یک سال طول کشید تا به فیلمنامه مورد نظر رسیدم. در طی این مدت تحقیقات لازم را هم انجام دادم و مطالعاتی در این حوزه داشتم و بیشتر روی این موضوع تمرکز کردم تا در نتیجه به این قصه رسیدم.شاید نزدیک به 20 بار فیلمنامه را بازنویسی کردم، از یک فیلمنامه کلاسیک رسیدم به جایی که فکر کردم همه را دور بریزم و بیشتر موقعیتها را نشان دهم تا از آن حالت ناراحت و تلخ دور شوم و موقعیتهای بامزه برای آن ایجاد کنم.
مطالعاتی که در این حوزه داشتید چطور بود؟
در طی این مدت بسیار فیلم دیدم، با یکسری از آدمهای دیگر شبیه به کاراکتر سهیلا در این حوزه به صحبت نشستم و حتی خانمی را دیدم که این اتفاق برایش افتاده بود و حالا خودش جایی را تاسیس کرده بود و البته کمی هم خرافاتی بود و شرایط متفاوتی داشت. حتی در یکی از نسخههای فیلمنامه هم این موضوع را نوشتم، اما بعد حس کردم که سطح آن بسیار پایین است. آدمهای هم دوره و هم سن خودم را هم در این حوزه دیدم و اتفاقا متوجه شدم که تعداد زیادی هستند که چنین شرایطی دارند و از سن ازدواجشان گذشته است و با مشکلات بسیاری مواجه هستند، وقتی روی موضوع تمرکز بیشتری کردم بیشتر از این آدمها را در اطرافم دیدم و با آنها از دغدغهها و چالشهایشان پرسیدم و همه را ارزیابی کردم و نهایتا به این ایده رسیدم.
انتخاب زهرا داودنژاد بر چه مبنایی بود؟ به نظر میرسد اگر از هر بازیگر دیگری برای این کاراکتر استفاده میکردید این تاثیرگذاری را روی مخاطب نداشت.
بله درست است. از آنجایی که فیلم کاراکتر محور است و قصه بخصوصی ندارد، به همین دلیل مهم بود که چه کسی ایفاگر نقش سهیلا میشود، برایم مهم بود که تماشاگر او را نشناسد و چهره خیلی آشنایی نباشد. قبل آن به فکر نابازیگر افتادم اما وقتی فیلم "کلاس بازیگری" داودنژاد را دیدم بسیار از آن خوشم آمد و از سوی دیگر شکل کار من شرایط بسیار سخت تری نسبت به فیلمهای سینمایی معمول داشت و ممکن است بازیگر حرفهای نتواند با آن شرایط همسو شود، اما زهرا داودنژاد به دلیل اینکه بیشتر در فیلمهای پدرش حضور داشت و تقریبا سبک کار آقای داودنژاد نیز همین سبک بود، بنابراین به این شیوه کار آشنا بود و در طی کار میدانستم که به مشکل بر نمیخوردیم. از نکات دیگر فیزیک او بود و فکر کردم که کاراکتر سهیلا حتما مسئلهای باید به لحاظ فیزیکی داشته باشد. زهرا داودنژاد انتخاب اولم بود، ولی در مراحل مختلف پیشنهاداتی شد اما هر چه تلاش کردم تا نفر دیگری را به جای او بپذیرم نشد در نهایت تصمیم گرفتم فیلم را به لحاظ هزینهها و شرایط کوچکتر کنم تا او بازی کند.
به لحاظ فرمی به نظر میرسد که فیلم سبکی مستندگونه دارد چرا رفتید به سراغ این سبک و این شیوه ؟
اولین نکته این بود که شکل و فرم مستند را دوست دارم و قبل از همه باید خودم از آن چه که ساختم لذت ببرم. فضای مستندگونه و باور پذیری آن اهمیت بسیاری دارد . نکته دوم اینکه بالاخره جدای از اینکه سینما برای همه مهم است، بخش دیگر این است که میخواهد تاثیرگذار باشد و این تاثیر باید حتما قابل باور باشد. در نتیجه برای جذاب بودن آن در بخش نگارش به گونهای نوشتیم تا تماشاگر لذت سینمایی هم ببرد و علاوه بر آن تاثیر مستند گونه هم داشته باشد، فیلم باید به درد بخورد. فکر میکنم فیلم به این شیوه هم آن تلنگر لازم را به همراه داشت و هم این که به لحاظ سینمایی نیز مخاطب را با خود همراه میکرد.
اما شما علاوه بر این که نقش اصلی فیلمتان را به زهرا داودنژاد سپردید که شاید چهره چندان شناخته شدهای برای تماشاگران نباشد، از دوچهره کاملا شناخته شده چون بابک حمیدیان و مهرداد صدیقیان در کنار او استفاده کردید. آیا این انتخاب بیشتر برای جذب مخاطب درگیشه بود؟
بهرحال فیلم باید پرزنت حرفهای هم داشته باشد، چرا که روی آن سرمایه گذاری شده و باید این سرمایه بازگشت داشته باشد. از سوی دیگر تماشاگر باید ابتدا به فیلم اعتماد کند و به سینما بیاید. برای کاراکتری که مهرداد صدیقیان در آن ایفای نقش کرد، خود او از ابتدا گزینه اولم بود ومیدانستم که پیدا کردن نابازیگری که بتواند این نقش را ایفا کند بسیار سخت است. ضمن اینکه تماشاگر و فروش را هم باید لحاظ میکردم و باید تماشاگر را به سالن سینما میکشاندم و بعد سوژه را برای او مطرح میکردم.
در بسیاری از صحنه ها شما از دوربین روی دست استفاده کردید، این استفاده بیشتر از این جهت بود که مستند گونه بودن فیلم را به مخاطب گوشزد کنید؟
مستند گونه بودن فیلم خیلی برایم نقش مهمی داشت و از دوربین روی دست استفاده کردیم تا باور پذیری را بیشتر کنیم و از حالت نمایشی آن را خارج کنیم. از سوی دیگر حرکت دوربین خیلی دیده نمیشود. ما در یک مدت کوتاه فیلم را ساختیم و دکوپاژ باید بر مبنای آن مدت زمان کوتاه در نظر گرفته می شد، برای اینکه بتوانیم یک بالانس در روند کار ایجاد کنیم از شیوهای در تصویربرداری استفاده کردم که بتوانم هم در زمان مشخص کار را انجام دهم و هم مستندگونه بودن را حفظ کنم. به هر حال این حرکت و تکان دوربین در حین حرکت دیده میشود و نظر من و اشکان اشکانی این بود که روند طبیعی اتفاق بیفتد. در بسیاری از پلانهای فیلم، دوربین روی دست فیکس است و تنها در سکانس آخر که کاراکتر در حال دویدن بود به عمد این حرکت را نشان دادیم که حس التهاب و عدم تعادل کاراکتر را به مخاطب منتقل کنیم.
شما خودتان در این فیلم بازی هم داشتید. چطور شد که تصمیم گرفتید بازی کنید؟
تصمیم به بازی نداشتم برای آن نقش، چند نابازیگر هم آوردیم و بعد از فریدون محرابی دعوت کردیم تا یکی از نقشها را برعهده بگیرد و برای نقش بعدی هم از چند نفر تست گرفتیم، اما نتوانستند آن لحنی را که مد نظر ما بود شکل دهند یک سکانس بازی کردم تا هم داودنژاد با حس کار آشنا شود و هم اینکه بتوانیم برای دوستانی که میآیند تا بازی کنند به نمایش بگذاریم و بگوییم که چه چیزی میخواهیم. اما وقتی کار تمام شد حس کردیم باید از همین راشهایی که خودم بازی کردم استفاده کنیم و به نظرم خوب بود، بازی کردن کار سختی بود اما جالب و چون خودم نوشته بودم راحت تر بودم.
آیا قصد دارید فیلم در گروه هنر و تجربه به نمایش درآید یا در سرگروه آزاد؟
نمیدانم هر کسی دوست دارد نمایش فیلمش گسترده باشد، من هم مستثنی نیستم. تلاش خودم را میکنم تا فیلم را در گروه هنر و تجربه اکران نکنم، چرا که دراین گروه ممکن است تماشاگر کار را نبیند. از آنجایی که فیلم یک بار طنز دارد که میتواند تماشاگر را راضی نگه دارد و تا پایان در سالن نگه دارد، فکر میکنم اندازه خودش اقبال عمومی داشته باشد .
برخی از سکانسهای فیلم مسائلی را مطرح میکند که خیلی در سینمای ما دیده نشده است، تا چه اندازه فیلم دچار ممیزی شد؟
برخلاف آنچه فکر میکردیم که ممکن است فیلم دچار ممیزی شود، اما ممیزی به فیلم نخورد. در واقع به ما گفتند فیلم حجب و حیایی دارد که به خاطر آن میتوان از باقی ممیزیها گذشت.
خود شما تاکنون چقدر از فیلمهایی که در جشنواره به نمایش درامدند را دیدید؟
من دوفیلم را دیدم و از آن لذت بردم. یکی فیلم" ایتالیا ایتالیا" بود که خیلی دوست داشتم و به لحاظ فرم شیوه جدیدی بود و به نظرم سینما به این حرکتهای نو و جدید نیاز دارد. ممکن است نواقصی هم داشته باشد اما بخشهای خوبی داشت که قابل دیدن است. فیلم "خانه" را هم دوست داشتم چرا که در شهرستان و با بازیگران بومی کار کردن بسیار سخت است.
و خود جشنواره فیلم فجر را چطور ارزیابی میکنید؟
جشنواره مانند همیشه است. فستیوالهای مهم دنیا هرگز به سراغ فیلمهای گیشه پسند نمیروند و این در تمام دنیا مرسوم است که به سراغ فیلمهای تاثیرگذار میروند. آنها نهایتا 20 فیلم انتخاب میکنند و فیلمهای اصلی سال را هم بر نمیدارند، بلکه به سراغ فیلمهایی می روند که درآنها تجربیات جدید دیده میشود، اما در جشنواره فیلم فجر همه چیز متفاوت است و بیشتر به دنبال فیلمهایی هستند که در گیشه دیده میشوند. در واقع فرصتی به فیلمسازنمیدهند و به همین دلیل هم ترکیب فیلمها ناهمگون است. یک فیلم گیشهای در کنار یک فیلم تجربی قرار میگیرد و وقتی این اتفاق میافتد تماشاگر هم دچار سردرگمی میشود و نمیداند کدام را باید بپذیرد. در چنین حالتی جشنواره از تاثیرگذاری میافتد. باید دید جشنواره هدفش چیست و سطح سینما را به چه لحاظی میخواهد ارتقا دهد؟ اینجا معلوم نیست و به همین خاطر منتقدان هم به همین شکل و تماشاگر نیز به همین شکل انتخاب میکند. جشنواره باید دید برای چه برگزار میشود، اگر ویترین سینمای ایران باشد، بنابراین باید خیلی راحت با انتخاب فیلمها برخورد کرد.