به گزارش هنرآنلاین به نقل از آی سینما، از نظر تنابنده ممیزی درباره موضوعات حساس، آثار کمدی را به آثار لوده تبدیل کرده است و هزار برابر این جو بر تلویزیون حاکم است. او به مناظره معروف دو نامزد ریاست جمهوری در سال 88 اشاره میکند و آن اتفاق را باعث رواج فرهنگی میداند که اینروزها میتوان آن را در درگیری میان سینماگران هم دید.
تنابنده که عاشق بازیگری بوده، از جمشید هاشمپور به عنوان الگویش در زمان کودکی و نوجوانی یاد میکند و علیرضا خمسه و اکبر عبدی را به عنوان هنرپیشههای کمدی دوره خود میداند و البته از عبدی به عنوان هنرپیشه کاملی در زمینههای مختلف اسم میبرد. تنابنده که با توجه به استعداد بازیگریاش به اصطلاح ادای برخی از فامیلها را در میآورده به اکبر هاشمی رفسنجانی نیز به عنوان یکی از شخصیتهایی که خوب از او تقلید میکرده اشاره میکند.
این بازیگر متولد 1354 و فارغالتحصیل دانشکده هنر و معماری فارغالتحصیل در رشته بازیگری است. او شروع کارش را با تئاتر میداند و به جوایز دانشجویی در این رشته و نوشتن برخی نمایشنامهها اشاره میکند.
اولین حضور تنابنده در سینما به فیلمی از علیرضا امینی با عنوان "دانههای ریز برف" برمیگردد که به بسیاری از فستیوالهای هنری نیز راه یافت. تنابنده درباره نحوه همکاریاش با امینی میگوید: "روزی همراه با چند نفر از دوستان که برای تست به دفتر امینی رفته بودند رفتم و اصلا نمیخواستم تست بدهم چون فکر میکردم نمیشود، بعد علیرضا امینی گفت شما هم که تا اینجا آمدهای میخواهی تست بدهی؟ که من گفتم بله و اینطور شد که در فیلمش بازی کردم."
کسی راهم نمیداد بازی کنم برای همین فیلمنامه مینوشتم
جیرانی اولین مواجههاش با نام تنابنده را به عنوان فیلمنامهنویس در فیلم "چند میگیری گریه کنی؟" میداند و میپرسد این اولین فیلمنامه او بوده؟ که تنابنده اینطور پاسخ میدهد: "آن موقع فراوانی سیمرغ بود که یک جایزه هم برای هنر و استعداد و خلاقیت... گذاشته بودند که آن فیلمنامه این جایزه را گرفت."
جیرانی میپرسد چطور شده که او به فکر فیلمنامه نوشتن افتاد؟ که تنابنده میگوید: "هیچکس راهم نمیداد که بازی کنم، برای همین رفتم فیلمنامه بنویسم. کمیهم دستی در نوشتن داشتم، یادم است آقای حسن توکلنیا یک فیلمنامهای داشت از دوستی که اسمش را نمیبرم و فیلمنامه خوبی نبود، آن موقع من صبحها همه روزنامهها را میگرفتم و میخواندم و این طرح "چند میگیری گریه کنی؟" هم از آنجا آمده بود مربوط به یکسری گریهکن بود که پولی به آنها میدادند تا برای آدمهایی که کسوکاری نداشتند گریه کنند. آقای توکلنیا آن فیلمنامه را به من داده بودند که بازنویسی کنم، رفتم دفتر ایشان و گفتم فیلمنامه خوبی نیست و از آن چیزی در نمیآید."
جیرانی از نحوه آشنایی و شروع همکاری تنابنده با توکلنیا سوال میکند که این بازیگر و نویسنده نیز در پاسخ میگوید: "خیلی جالب است یک روز واقعا گرم تابستانی که اکثر دفاتر خوابیده بودند رفتم و دیدم در دفترشان باز است و قرار بود من آن فیلمنامه را بازنویسی کنم، در را هل دادم همه چیز ساکت بود و تنها پنکهای صدا میداد، آقای توکلنیا پایش را گذاشته بود روی مبل و خوابیده بود، من آرام رفتم تو و دیدم خواب هستند، وضع دفتر هم یکطوری بود که چند سوسک بزرگ قشنگ برای خودشان چرخ میزدند. یکی از بچههایی که آنجا کار میکرد سرک کشید و من گفتم فلانی هستم آمدهام برای فیلمنامه، آقای توکلنیا یک چشمش را باز کرد و نشست. دمپاییهایش را پوشید و من گفتم این فیلمنامه خوب نیست."
به گفته او توکلنیا احتمالا برای اینکه پول کمتری خرج کند فیلمنامه را به او داده است، البته تنابنده از طریق شاهد احمدلو به توکلنیا معرفی شده است که پیش از آن فیلمنامهای به اسم "جنین" را با هم نوشته بودند و کار نشده بود.
او توضیحاتش را اینطور ادامه میدهد: "توکلنیا پرسید خب تو که میگویی این خوب نیست چه چیزی داری؟ من هم که آن خبر را خوانده بودم دفتر دانشگاهم را باز کردم و شروع کردم طرح را برایش خواندن؛ البته خبر را فقط در روزنامه خوانده بودم و چیزی ننوشته بودم، خواندم و توکلنیا هم کمی اینطرف و آنطرف را نگاه کرد و رفت با برادرش صحبت کرد و آمد گفت خب چند میگیری اینرا بنویسی؟ گفتم پنج میلیون گفت سه میلیون گفتم چشم و نوشتم و تمام شد."
جیرانی به این موضوع اشاره میکند که این فیلمنامه تنابنده را مطرح کرده است و او نیز حرفهایش را اینطور تکمیل میکند: "بله آنها خیلی عجله داشتند و از فردای آن روز –زمستان هم بود- مرا در یک اتاق جا کردند یک کرسی گذاشتند و آب و نان میدادند و من هم هفده روزه آن فیلمنامه را نوشتم."
تنابنده که بعد از این فیلمنامه فیلمنامههای مختلف دیگری نوشته است و همزمان بازی هم کرده است، بازی در فیلم "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین" ساخته سامان سالور را یکی از تجربههای مورد علاقهاش در بازیگری میداند.
جیرانی با اشاره به اینکه تنابنده هم کار جدی و هم کمدی انجام میدهد، در ادامه از او میپرسد چطور قدرت انتخاب برای کارهای مختلف را به دست آورده؟ که تنابنده نتیجه اثری که خلق شده رادر این موضوع تاثیرگذار میداند. او در اینباره بیشتر توضیح میدهد و میگوید: "در فیلمنامهنویسی همان "چند میگیری گریه کنی؟" این کار را کرد که سراغم بیایند و در بازیگری هم واقعیت این است که یک جریان هنری وجود دارد که در آن شما نقشهای خوبی بازی میکنید اما چون سینما سینمای مخاطبپسندی نیست چندان به چشم نمیآیید و حجم زیادی از آدمها شما را نمیبینند و به خاطر همین تهیهکنندههای حرفهای روی شما حساب نمیکنند. برای اینکه باید یک جلوهای برای مردم داشته باشید که تهیهکننده را مجاب کند و بگویند این بازیگر هم میتواند این کار را بازی کند."
تقریبا همه کارهایی که نوشتهام درجا رد میشدند!
به گفته جیرانی چهار مجموعه "پایتخت" از تنابنده یک شخصیت ویژه ساخته است، او حتی به گفتوگوی هوشنگ گلمکانی با تنابنده و علاقه این منتقد به مجموعه "پایتخت" هم اشاره میکند و در ادامه از تنابنده میخواهد درباره شکل گرفتن داستان و شخصیتهای "پایتخت" توضیح دهد که تنابنده در پاسخ میگوید: "تورج اصلانی ایدهای داشت درباره یک خانواده که از شهرستان به تهران میآمدند و خانهشان به مشکلاتی برمیخورد و صاحبخانه بلند نمیشد و... من آن ایده اصلی را از تورج خریدم، او قرار بود برود با بهمن قبادی کار کند، بعد از آن طرح را فرستادیم به تلویزیون و در تلویزیون درجا رد شد؛ تقریبا همه کارهایی که من نوشتهام درجا رد شدهاند، بعد روی طرح دوباره کار کردم و بعدها خشایار الوند اضافه شد و دوستان زیادی آمدند، مثل امیرحسین قاسمی و حسن وارسته، کم کم قصه شکل گرفت و بازنویسی دوباره و بیکاری تلویزیون کمک کرد که این طرح تصویب شود؛ مثل اینکه آن موقع کاری نداشتند و گفتند آقا همین را بکشیم جلو و کار کنیم. یادم است که وقتی "پایتخت 1" را شروع کردیم، تقریبا 90 درصد به غیر از تیم تولیدکننده مخالفش بودند و دلایل خودشان را هم داشتند، اول اینکه در شهرستان میگذشت، دوم اینکه بازیگر بهنام و کمدین شیرین که برای زمان عید مناسب باشد نداشت. یادم است که دو قسمت اول را با آقای سیروس مقدم و خانم الهام غفوری دلی ساختیم و بردیم یعنی گفتند بسازند بیارند ببینیم چه میشود، خلاصه قسمت اول و دوم این سریال ساخته شد."
به گفته او از همان ابتدا این سریال قرار بود با کارگردانی سیروس مقدم ساخته شود: "آقای مقدم آنقدر باهوش بود که تا ایده را مطرح کردیم سریع روی هوا زد و رفتیم کارهایش را کردیم، یادم است که طرح را آن موقع نهایتا 500 تا 600 هزار تومان میخریدند اما تیم ما شش و نیم میلیون تومان فقط بابت ایده پول دادیم."
جیرانی درباره ترکیب بازیگران این سریال و تاثیرگذاری تنابنده درباره این موضوع میپرسد که او میگوید: "در واقع قبل از آن ما به یک تعاملی با آقای مقدم رسیده بودیم و یک اعتمادی وجود داشت که این موضوع را به من سپرد، چون من بازیگردان هم بودم و من هم این بچهها را آوردم." از نظر تنابنده بازیگردانی این نیست که بازی یاد بدهی بلکه حد واسطی است بین کارگردان و بازیگر که لحن بازی و... را هدایت میکند.
جیرانی میپرسد تیپ احمد مهرانفر از همینجا شکل گرفته است که تنابنده توضیح میدهد بعد از چند قسمت او، مهرانفر و دیگر بازیگران پرسوناژها را پیدا کردهاند: "اینهم مربوط به سالهایی است که من زیاد به مازندران میرفتم یک خالهای داشتم که فوت شد، به بندر گز میرفتم و آدمهای بسیاری را میدیدم که اینطور بودند با یک سری دستکاریها برای شیرین شدن کار این پرسوناژها شکل گرفت."
دوره آقای سرافراز گفتند اصلا اسم "پایتخت" را نیاورید
تنبانده توضیح میدهد که همه "پایتخت"ها اول در تلویزیون رد شدهاند فقط در سری چهارم دیگر به آنها اعتماد شده که کار مخاطبپسند و محترم است، جیرانی میپرسد چرا "پایتخت 5" را نساختید و رفتید سراغ "علیالبدل"؟ که تنابنده میگوید: "خب شما میدانید که تلویزیون در حال گذراندن یک دورهای است آقای ضرغامی رفت، آقای سرافراز هم رفت و حالا آقای علیعسگری هستند و اینها باعث اتفاقات عجیب شد، مثلا در دوره آقای سرافراز گفته بودند اصلا اسم "پایتخت" را نیاورید، اسمش را یک چیز دیگر بگذارید، مثل اینکه شما سالها آدیداس را تولید کنید و بعد که معروف شد اسمش را یک چیز دیگر بگذارید، بگذارید نایک. فقط گفته بودند اسمش را بگذارید یک چیز دیگر، البته من حس میکنم... شاید خودشان دلایل دیگری داشته باشند، فقط به این دلیل که میخواستند بگویند ما یک دولت جدید هستیم و باید محصول محصول ما باشد، انگار با عوض کردن یک اسم میشود چنین اتفاقی بیافتد. البته این اتفاقات برای "پایتخت 4" افتاد که ما ایستادیم و گفتیم اسمش باید پایتخت باشد."
بازیگر و نویسنده این مجموعه محبوب ادامه میدهد: "آقای سرافراز جلسهای گذاشتند و ما سالها بود دنبال این بودیم که بتوانیم مجوزی برای ساخت "پایتخت" سینمایی را بگیریم یعنی از "پایتخت 1" این شروع شد. خب تکنیک تلویزیون معمولا این است که آدمهایش را به بدترین شکل ممکن نگه میدارد یعنی پولشان را نگه میدارد و بعد میگوید حالا آنیکی سریال را هم برای من بسازید. یعنی به جای اینکه شرایطی را برای کارکنانش به وجود آورد تلاش میکند با این تکنیکهای واقعا غیر اخلاقی به همکاری ادامه دهد، یعنی پولت را نگه میدارد و میگوید حالا بروید اینکار را هم برای من بکنید تا من اینکار را برای شما بکنم و همینطور از "پایتخت" یک، شد دو و گفتند حالا دو را بسازید بهتان میدهیم، سه را بسازید... ندادند، چهار را بسازید... ندادند و گفتند یک سریال دیگر بسازید میدهیم، "علی البدل" را ساختیم که باز هم ندادند و گفتند که یک سریال دیگر بسازید."
جیرانی میپرسد آن را بسازید پولتان را میدهند؟ که تنابنده میگوید: "من به شخصه دیگر گذشتهام. حالا دیگر خیلی برایم مهم نیست که بدهند یا ندهند."
در "گینس" نمیخواستم یک فیلم صرفا خندهدار بسازم
جیرانی به این موضوع اشاره میکند که تنابنده در نقشهای کمدی خیلی خوب جاافتاده است و میگوید به همین دلیل با اشتیاق بسیاری به تماشای "گینس" نشسته است و انتظار داشته که یک فیلم متفاوت ببیند: "البته متفاوت بود اما انتظار داشتیم با یک اثر تاثیرگذار و خیلی خندهدار و بامزه روبرو شوم اما تو در فاز دیگری رفتی و فیلم آنطور که ما تصور میکردیم نبود، البته فیلم بدی نیست اما آنطور که ما تصور میکردیم نشد، یعنی من احساس میکردم یک فیلم بسیار خندهدار و بسیار بامزه با توجه به شناختی که ما نسبت به تو و عطاران پیدا کرده بودیم باشد اما "گینس" یک جور دیگر شد و کمی رگههای روشنفکری هم داشت. واقعا عامدانه میخواستی ترکیبی از اینها باشد؟"
تنابنده حرفهای جیرانی را تایید میکند و میگوید: "یقینا نمیخواستم به کاری صرفا یک کار خندهدار فکر کنم، اما عمده مشکلش به دلیل کارگردانی اول است. یعنی برای شما این مشکل پیش میآید که برای اینکه بتوانی درست شرایط را فراهم کنی، خودم هم این تقصیر را داشتم که خیلی عجله کردم و شاید آنقدری که باید سر فیلمنامه صبر میکردم صبر نکردم، شاید -نمیخواهم اینرا بگویم- ولی خیلی حرفهای برخورد نکردم، چون شما میدانید سرمایه و همهچیز داشتم ولی عجله کردم، بخشی به خاطر اینبود که نزدیک جشنواره بود و میخواستیم فیلم را برسانیم بعد هم سرما و زمستان و تعطیلیها نگذاشت و اینکه همزمان در حال نوشتن فیلمنامه هم بودم، کارگردانی و بازیگری هم میکردم."
تنابنده اینطور ادامه میدهد: "البته فیلمنامه حاضر بود و احمد رفیعزاده هم کنار من بود اما ارشاد به قسمتی از آن ایراداتی گرفته بود و اگر دقت کنید در فیلم هم مشخص است که از یک جایی به بعد فیلم یک تغییراتی میکند، یک ایراداتی گرفتند که چون در حین ساخت بودیم کمی برایمان معضل شد و من به عنوان کارگردان فیلم اول خیلی نمیتوانستم آنهمه فشار را تحمل کنم."
البته جیرانی تنبانده را به خاطر تجربیات قبلیاش کارگردان اول نمیداند و با اشاره به فیلمنامهنویسی و بازیگری خوب او میگوید فیلم همه چیزش سر جایش است اما انتظار مخاطبان را برآورده نمیکرد که فکر میکردند با یک اتفاق خوب روبرو میشوند که تنابنده پاسخ میدهد: "یک بخشی از آن به خاطر این است که به خاطر عقبهای که داری همه منتظرند -چون من کارهای شیرین کرده بودم- یک کار صرفا شیرین ببینند، این واقعا مدنظر من نبود یعنی دوست داشتم کمی با تامل و تعمق این اتفاق بیافتد."
او همچنین از یکی دو فیلم که اخیرا برای ساخت به او پیشنهاد شده خبر میدهد که آنها را دوست نداشته است، از نظر او در فیلم دوم نمیتوان اشتباهات فیلم اول را داشت: "گفتم کمی با تامل و تعمق منتظر بمانم و فیلمی که دلم میخواهد را بسازم."
تنابنده در ادامه به فیلمنامه آمادهای که دلخواهش است اشاره میکند و میگوید: "الان دو سه فیلمنامه دارم که فکر میکنم برای سال بعد مجالی باشد که آنها را بسازم. البته دو تا از آنها جدی هستند ولی در بستهبندی شیرینی به تماشاگر ارائه میشود."
مشکل کمدی، ممیزی است
جیرانی در ادامه از تنابنده میپرسد شرایط سینمای کمدی را چگونه میبیند و از نظر او معضلات ساخت کمدی در حال حاضر چیست که تنابنده توضیح میدهد: "من مهمترینش را در متن میبینم، ذوق وجود دارد و آدم این کار هم وجود دارد اما در جامعه ما مباحث هرچه جدیتر شوخی با آن جذابتر خواهد بود، اما ما الان این مشکل را داریم که سمت بسیاری از مسائل نمیتوانیم برویم، به سمت سیاست نمیتوانیم برویم یا به شکل الکن میتوانیم برویم که در نهایت چیزی که بیرون میآید کار لودهای خواهد بود. به خاطر اینکه شما نمیتوانید به آن عمق دهید چون عمق دادن به آن ماجرا میشود. به سمت مذهب نمیتوانید بروید، سمت مشاغل نمیتوانید بروید. تا اینها هم مرتفع نشود فایدهای ندارد ما هرچه حرف بزنیم راجع به آن اتفاقی نمیافتد."
او با این حساب تلاشهایی که برای ساخت کمدی میشود را در حد سطح میداند: "مثلا یک نمونه موفق که میتوان راجع به آن حرف زد "مارمولک" است که آنهم آنقدر ماجرا پیدا کرد، از آنجایی که بحث مربوط به منتقدان میشود به نظر میآید عادیترین و معمولترین چیزهایی که برآیند فیلم است فراموش میشود و یک چیزهایی از فیلم درآید که... یادم میآید در "گینس" در یک صحنهای در محل تولید سوسیس و کالباس چون باید فضا استریل باشد من نایلون به پا میکردم، از بالا میگفتند که این شبهه رفتن به مراکز هستهای را دارد، چطور میشود؟ اینجا کالباسسازی است اصلا ربطی ندارد، از همین مسئله ساده میتوان فهمید که چه تعبیرها و تفسیرهایی میشود."
جیرانی از تنابنده میپرسد که فکر میکند در حال حاضر کمدین داریم؟ که تنابنده میگوید: "شما وقتی نمیتوانید پرسوناژ خلق کنید چطور میشود کمدین به وجود آورد؟ مثلا در "پایتخت" به شکلی شدنی بود و به نظرم هم در یک سطح معقول، باحجب و حیا و شریفی است ولی چقدر میتوان این کار را کرد؟ واقعا باید کمی فضا باز شود که ما بتوانیم کار بکنیم."
بعد از رفتن ضرغامی همهچیز در تلویزیون گم و گور است
جیرانی میپرسد در تلویزیون معضلات کمدی چگونه است که تنابنده در پاسخ جالبی میگوید: "این را ضرب در هزار بکنید میشود تلویزیون! تلویزیون اول باید شرایطش با خودش مشخص شود، یعنی اول باید خودش را پیدا کند چون بعد از رفتن آقای ضرغامی به نظر میآید همه چیز آنقدر گم و گور است که اصلا شما نمیدانید با کی طرف هستید و با چه کسی باید صحبت کنید. من نمونه دارم، واقعا آدمی در تلویزیون وجود دارد که نهایتا یک کار پسندیده به عنوان متن ندارد که چهار نفر بتوانند راجع به آن حرف بزنند، همین آدم راجع به آثار دیگر صحبت میکند، به سادگی و راحتی! و جزو مشاورین اعظم است. خب وقتی در این بخش تصمیمگیرنده تلویزیون شایسته سالاری نیست و معلوم نیست کی به کی هست، شما طبیعتا نمیتوانید کاری کنید."
او صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: "شما در تلویزیون رضا عطاران به وجود میآورید بعد وقتی که این آرتیست میخواهد نتیجه بدهد کاری میکنید که برود، یا در مورد مهران مدیری البته با وجود اینکه برگشته است اما با دو ژانر کاملا متفاوت. ببینید اینها محصولات تلویزیون است که آنها را در نهایت پس میزند."
جیرانی از او میپرسد کمدیهای مهران مدیری را بیشتر دوست داشته است یا عطاران؟ و تنابنده نیز اینطور پاسخ میدهد: "نوع کارهای آقای مدیری فانتزیتر است و پرسوناژها اتوکشیدهترند و به لحاظ بصری رخدادها و صحنه و همه چیز تروتمیزتر است، شاید رضا و من بیشتر باورپذیری و رئال بودن ماجرا برایمان مهمتر است. البته نه به این معنی که آن کارها رئالتر است، در واقع بیشتر مربوط به طبقه خودش است."
از نظر تنابنده آثار عطاران بیشتر لحظهمحور است تا قصهمحور: "برای این است که شما اگر خیلی چیزها را از دست بدهی اما یک لحظه را ببینی از همان لحظه میتوانی وارد شوی و به تماشای کار بنشینی." البته خود او بیشتر سعی میکند لحظه و قصهمحور بودن را با هم داشته باشد.
شما در "هفت" ریشه یک نوع سینما را به بهانه سینمای مستهجن زدید
در چند گفتوگوی اخیر سوال ثابت جیرانی از هنرمندان سینما تقاضای آنها از وزیر ارشاد جدید بوده است، او همین سوال را از تنابنده نیز میپرسد که تنابنده نیز پیش از پاسخ میپرسد: "ایشان ماندگارند؟" و جیرانی میگوید فکر میکند این وزیر ماندگار باشد که تنابنده حرفش را اینطور ادامه میدهد: "ما که یاد گرفتهایم تقاضایی نداشته باشیم، به این دلیل که اهمیتی ندارد. شما تقاضایی داشته باشی یا نداشته باشی انجام نمیشود و چون به در بسته میخوری بهتر است که تقاضایی نداشته باشی و من تقاضایی ندارم شاید دوستان داشته باشند."
جیرانی از تنابنده میپرسد از نظر او مشکل بزرگ سینمای ایران چیست؟ که این هنرمند پاسخ میدهد: "من فکر میکنم مشکل عمده سینما جدا از سیاستگذاریها در درون عوامل سینماست. جدا از بحثهایی که درباره قصه و... شد ما اگر خودمان به هم کمی فرصت و مجال بدهیم..."
که جیرانی حرف او را قطع میکند و میپرسد منظورت از عوامل سینما چیست؟ با هم مشکل و اختلاف دارند؟ که تنابنده میگوید: "بله مثلا از دوره قبل، به طور مثال میگویم در برنامه "هفت" که شما هم مسئولیتش را داشتید ریشه یک نوع سینما زده شد که اسمش را گذاشتند سینمای مستهجن یا سینمای مستهلک."
جیرانی حرف تنابنده را تایید میکند و او نیز ادامه میدهد: "به نظر من مفهوم انقلاب با مفهوم هوچیگری و اینها کمی متفاوت است. انقلاب بیشتر به این معناست که شما یک حکومت را حذف میکنی ولی جایگزینی برای آن دارید. مشکل ما عمدتا این است که میپرسیم پس چه باشد؟ میگویند فعلا نمیدانیم "این" نباشد! این به نظرم یکی از معضلات بزرگ ماست."
جیرانی میپرسد یعنی ما نباید آن کمدیها را در "هفت" میزدیم؟ که تنبانده میگوید: "نه الان خیلیها از بین رفتهاند و من هم نظرم این بود که کمدیهای بسیار نازل و پستی بودند اما چه شکلی بعدا ارائه شد؟"
جیرانی توضیح میدهد که از نظر او سینما به هر دو نوع کمدی چه نازل و چه فاخر احتیاج داشته است که تنابنده ادامه میدهد: "شما رفتید و آن نوع سینما رخت بربست. بعدها یک سینمایی آمد که امسال محصولاتش را میبینید و به نظر من به لحاظ کیفیت بالاتر از قبل بودند اما همان هجمه به آنها وارد است، شما از تریبون تلویزیون بازهم همان هجمهها را وارد میکنید، وقتی آقای فراستی دوباره ریشه اینها را میزند اهالی سینما باید بروند دست آقای فلانی را که پارسال کمدیاش خوب فروخته است ببوسند، به یک دلیل، نه به خاطر اینکه آن فیلم خیلی فیلم عالیای بوده است. به این دلیل که آن فیلم تماشاگر بسیاری را به سینما آورده است ما اول باید یاد بگیریم که تماشاگرمان را به سینما بیاوریم بعد اگر قرار است تغییر ذائقه داده شود و اگر قرار است تغییراتی ایجاد شود آرام آرام ایجاد شود. این جدیدها را میکوبیم، قدیمیها را هم که کوبیدیم پس چه کار کنیم؟ کمی آرامتر... کمی سعه صدر داشته باشیم. برای همین است که میگویم اهالی سینما کمی خودشان به خودشان رحم کنند شاید شرایط بهتری شود."
تنابنده در ادامه به هجمههای وحشتناک اشاره میکند و میگوید: "من فکر میکنم نتیجه گفتوگوی دو نامزد ریاست جمهوری در دوره قبلی و حملههایی که روی آنتن به هم کردند باعث شد آرام آرام آن نوع اخلاق در سطح جامعه رواج داده شود. سینما با سینماگر، اهالی سینما با هم، در جامعه با هم، شما کامنتها را میخوانی و میبینی که وحشتناک به هم حمله میکنند." که جیرانی باز هم حرفهای تنابنده درباره رواج این فرهنگ درگیری و تخاصم را میپذیرد.
تنابنده در ادامه میگوید: "مردم دیدند در بلندمرتبهترین شخصیتها، این اتفاق به نازلترین شکل میافتد، من میتوانم مثالهای بسیاری بزنم، نه اینکه قبل از این نبوده است اما اینقدر عمومی نبوده. وقتی در آن سطح اتفاق افتاد بقیه هم این کار را کردند شما در نقد میبینید که در بخشی از آن جز فحاشی چیزی نمیگذرد. شما نقد چند جلسه قبل را دیدید که به کجا انجامید (گفتوگوی مسعود فراستی و اصغر نعیمی) خب این خیلی روی آنتن بد است و حق هم کاملا با آقای نعیمی است. ببینید من آقای فراستی را دوست دارم و به نظرم بخش عظیمی از حرفهایش درست است اگر تا کنون بخش بزرگی از سینمای ما تنبل بوده و این آقا مجبور است مدام نقد کند بخش بسیاری از آن درست است اما چگونگی آن و اینطور بد حرف زدنها ماجرا شده است. این "مزخرفی" که تو ساختی و... اینها شکل خوبی ندارد."
اصلا عضو خانه سینما نیستم
تنابنده به این موضوع اشاره میکند که باید مجمع تشکیل شود و آدمها با هم حرف بزنند که جیرانی میپرسد او تا به حال به خانه سینما رفته است؟ که تنابنده پاسخ جالبی میدهد و میگوید: "اصلا عضو خانه سینما نیستم! چون دوست ندارم. عضو هیچ انجمنی نه بازیگران، نه فیلمنامهنویسان و نه کارگردانان نیستم."
جیرانی دلیل این موضوع را میپرسد که با بیعلاقگی تنابنده به حضور در چنین جمعهایی مواجه میشود و دوباره میگوید جمعها اصولا برای گفتن خواستهها خوب است و تنابنده پاسخ میدهد: "بله ولی خب نتایجی که بیرون آمده است بر این گفته شما صحه نمیگذارد و نتایج آن نتایج مثبتی نیست." البته تنابنده تاکید میکند که مدافع تعطیلی خانه سینما نیز نبوده است.
قاسمخانی از انقلاب به بالا مینویسد من از انقلاب به پایین!
در ادامه جیرانی به "سن پطرزبورگ" اشاره میکند و تنابنده میگوید با قسم و آیه پیمان قاسمخانی را برای بازی نگه داشتهاند او موفقیت آن فیلم را مدیون حضور بهروز افخمی و پیمان قاسمخانی میداند. جیرانی میپرسد که او چرا با قاسمخانی برای نوشتن فیلمنامه کار نمیکند که تنابنده پاسخ جالبی میدهد و میگوید: "پیمان بلد است از انقلاب به بالا بنویسد، من بلدم از انقلاب به پایین بنویسم! هرجا او آنطرف چهارراه باشد و من اینطرف چهارراه به هم میخوریم و میتوانیم یککارهایی بکنیم. البته خشایار الوند وسط میدان است هم اینطرفی است و هم آنطرفی."
او در پایان این گفتوگو از فیلمهای اخیر به "فروشنده" و "ابد و یکروز" به عنوان فیلمهای مورد علاقهاش اشاره میکند و فیلم آخر فرهادی و "درباره الی" را مخاطبپسندتر میداند او البته علاقه بسیاری به "فروشنده" دارد و بازی فرید سجادیحسینی را در این فیلم هیجانانگیز و محیرالعقول میداند. البته از نظر او این نوع بازیها در رویارویی دو نقش و با توجه به اتمسفر کار به وجود میآید.