گروه سینما هنرآنلاین، این آثار به جای واکاوی ساختارهای تبعیض آمیز و نظام های ناعادلانه، فقر را یا به معضلی خانوادگی و تقصیری فردی تقلیل میدهند یا پدیده ای غیرقابل تغییر و تقدیر حتمی برای طبقه متوسط و فقیر صورت بندی می کنند.

در «چشم بادومی»،  نوجوانی قربانی مشغله های اقتصادی والدین میشود، بی آنکه نقش نظام آموزشی ناکارآمد یا سیاست های خانواده ستیزانه بررسی شود. «رها» فقر و بیکاری را عامل آسیب های اجتماعی و ازهم گسیختگی اخلاقی خانواده میداند و طبقه مرفه را عاملی فرعی برای این وضعیت صورت بندی می کند.

ماریا2

«گوزن های اتوبان» و «ماریا» نیز با برجسته سازی طبقات فرودست به قربانیان رسانه های جدید، نقد خود را در حد طنزهای فاقد عمق جامعه شناختی محدود میکنند. «لولی» و «صددام» نیز فقر را تراژدی تغییرناپذیری تصویر می کند که افراد را مجبور به فروش هویت (مانند تبدیل شدن به «بدل صدام») یا حاشیه نشینی میکند.  

آرام

راهکارهای پیشنهادی فیلم های اجتماعی این دوره از جشنواره نیز یا در بن بست شعارهای اخلاقی متوقف می شوند یا افراد را در برابر تقدیر بی اختیار و تسلیم نمایش می دهند. در «داد» و «رها»، تأکید بر تلاش فردی با پایان بندی های باز و شکست قهرمانان، ناکارآمدی این تلاش ها را فریاد میزند.  «آبستن» و «مرد آرام» مهاجرت را تلاش و فراری ناکام از فقر نمایش می دهند و «بازی را بکش» و «کفایت مذاکرات» با نمایش بلندپروازی های فردی چون قمار یا اجاره ی رحم این موارد را به عنوان میانبرهای ناکام برای فرار از فقر و تنگ دستی برجسته می کنند و در هیچ یک از این فیلم ها قهرمانان فعال به دنبال تغییر ساختارهای اجتماعی تاثیرگذار بر این وضعیت نمی روند

زیبا1

البته در این میان، نمونه هایی مانند «زیبا صدایم کن» هست که مقاومت فردی در برابر فقر را نشان میدهد، اما پیروزی شخصیت ها را وابسته به تصادف یا حمایت های غیرواقعی (مانند کمک مالی یک ثروتمند) معرفی میکند و امید را نه به تغییر ساختاری، که به معجزه گره میزند. البته باید گفت پیدا کردن قهرمانان فعالی چون «بچه ی مردم» همچون پیدا کردن سوزن در انبار این جشنواره کاری سخت است 

گوزن

ناتوانی در تحلیل و ناامیدی از تغییر ساختارهای اجتماعی، ضعف اصلی آثار اجتماعی سینمای این دوره است. در این آثار طبقات فرودست و متوسط عموماً به عنوان قربانیان منفعل نمایش داده میشوند که فاقد هرگونه عاملیت و امید برای تغییر اند. در نهایت، این فیلم ها با وجود پرداخت متنوع ریزبینانه به رنج های معیشتی جامعه، از نمایش نحوه مواجهه با ریشه های ساختاری فقر دورمانده و به «سینمای درماندگی» تبدیل شده اند. فقر در اینجا امری خصوصی است که یا حل نمی شود و یا تنها با معجزه حل میشود و عاملیت ها و مشارکت جمعی در اصلاح قوانین و تغییر ساختارهای قدرت در آن امری دست نایافتی است. 

تا زمانی که سینمای جشنواره ای ایران به جای نقد ساختارهای تبعیض آمیز، به بازتولید تصویر «فقرای نجیب» یا «طبقه‌ی متوسط ناامید » ادامه دهد، این جشنواره ها نه محلی برای گفت وگوی انتقادی و تغییر اجتماعی، که آیینه ای از واقعیتی خواهد بود که خود در تثبیت آن شریک است.

 

انتهای پیام