به گزارش هنرآنلاین، در دورهای که سینمای ایران از نگاه هنرمندانه تهی شده و سینماگران نسبت به افول کیفی فیلمها ابراز نگرانی میکنند، مشخص نیست چرا فیلم خوشساختی مثل «علت مرگ نامعلوم» باید به مدت سه سال رنگ پرده را نبیند. از آن عجیبتر اینکه هیچ مسئول سینمایی طی این سالها نسبت به این اعمال محدودیت سلیقهای صحبتی نکرده و توضیح نداده است چرا باید سینما و مخاطبان جدیاش را از تماشای چنین فیلمهایی محروم کرد.
ساختن فیلمهای جادهای در سینمای امریکا و اروپا رواجی نسبی دارد و معمولاً کارگردانان نسبت به ساخت چنین فیلمهایی علاقه نشان میدهند. نمونههای درخشان زیادی از این فیلمها موجود است که فعلاً محل بررسیمان نیست، اما ساخت فیلمهای جادهای در سینمای ایران چنان مرسوم نیست و فیلمسازان بنا به سختیهای کار علاقهای به ساختن چنین فیلمهایی نشان نمیدهند.
یک فیلم جادهای سرپا
«علت مرگ نامعلوم» یک فیلم جادهای سرپاست که توانسته تعلیق خوبی به داستانش دهد و با بهرهگیری از همین تعلیق تماشاگرش را تا پایان نگه دارد. در نگاهی کلی عنصر تعلیق برای این فیلمها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. حال اگر این فضای پر از تعلیق، با ماجرای مرگ ناگهانی یک انسان همراه شود، بر بار دراماتیک قصه میافزاید و کمک بیشتری به جذابشدن فیلم میکند.
در «علت مرگ نامعلوم» به کارگردانی علی زرنگار، با چند شخصیت همراه هستیم که هر کدام بنا به دلیلی خاص راهی سفر هستند. در چنین فیلمهایی معمولاً شخصیتها به طور کامل رمزگشایی و معرفی نمیشوند و کارگردان با بهره گرفتن از همین فضای رازآلود، بر ابهام داستان و پی بردن به نیت درونی شخصیتها اضافه میکند. شش مسافر به همراه راننده یک ون میخواهند خودشان را به شهر کرمان برسانند. هر کدام از این شخصیتها، مشکلات، رازها و چالشهایی پیشرویشان دارند و هر کدام بنا به دلیلی باید از بیابانها عبور کنند و به کرمان برسند.
مرگ ناگهانی مسافر
گره اصلی داستان خیلی زود و با مرگ ناگهانی یکی از مسافران اتفاق میافتد؛ مردی بینام و نشان که ناگهان به خاطر تکانهای شدید ماشین از دنیا میرود و مسافران در هول و ولای اتفاق پیش آمده از لباس مرد مرده پول زیادی را پیدا میکنند.
اگر مرگ مرد گره اصلی داستان را شکل میدهد، دعوا و بحث بر سر جنازه و پولهای او به نقطه عطف قصه تبدیل میشود. حالا در چنین وضعیت بغرنجی با شش انسان طرف هستیم که در هیاهوی وجدان و نیاز گیر کردهاند و دقیق نمیدانند باید با پول و جنازه چه کار کنند.
بحث و بگومگوی شخصیتها برای تصمیمگیری درباره پولها به چالشی حلنشدنی میان شخصیتها تبدیل میشود. هر کدام از آنها مشکلات مالی خودشان را دارند و برای حلشدن مشکلشان به این پول نیاز دارند، از طرفی دیگر آنها میدانند این پول مال آنها نیست و برداشتنش در حکم دزدی به شمار میرود. نکته مهم در فیلم «علت مرگ نامعلوم» به فیلمنامه درست و چفت و بستدار زرنگار برمیگردد.
چنین فیلمی برای سرپا ماندن به فیلمنامهای محکم در روابط علت و معلولی نیاز دارد و زرنگار به خوبی توانسته است از پس این مورد بربیاید. تناقض و درگیری شخصیتها در تصمیمگیری کاملاً درست طراحی شده و مخاطب از پس همین تناقضات به شناختی نسبی از وضعیت شخصیتها میرسد؛ شخصیتهایی که هر کدام آدمهایی معمولی هستند که در یک موقعیت و بزنگاه سخت باید تصمیمی اخلاقی بگیرند.
زرنگار در «علت مرگ نامعلوم» علاوه بر حفظ درست خط اصلی داستان، موقعیتهای هوشمندانهای وارد قصه میکند و اجازه نمیدهد فیلم تا انتها از ریتم ملتهبش بیفتد. پیدا شدن سر و کله پلیس در بحبوحه تصمیمگیری برای خاک کردن جنازه و فرار دختر و پسر و برداشتن کیف پر از پول از سوی یکی از شخصیتها، نمونهای از اتفاقاتی هستند که کاملاً بموقع فراز و فرودهای لازم را به فیلم میدهند. بازی بازیگران نیز کاملاً طبیعی و به اندازه است و کمک زیادی به باورپذیرشدن فضای فیلم میکند.
احساسگرایی در پایانبندی
شاید تنها ضعف فیلم را باید در پایانبندی آن دانست. کارگردان که در طول فیلم اجازه نداده است فیلمش فضایی احساسی به خود بگیرد، ناگهان در سکانس پایانی میخواهد حجم عظیمی از احساس و ترحم را به مخاطبش منتقل کند. زرنگار در طول فیلم بدون قضاوت یا پیشداوری خاصی نسبت به شخصیتها، قصهاش را پیش میبرد که اتفاقاً همین نقطه مثبت فیلم است که دچار احساساتگرایی و پیشداوریهای اخلاقی نمیشود، اما ناگهان در پایان، یک تغییر فضای عجیب میدهد تا احساس مخاطبش را درگیر کند.
پایانبندی فیلم مثل وصلهناجوری است که به کلیت فیلم نمیآید وای کاش کارگردان برای پایان دادن به فیلمش فکر و ایده دیگری به ذهنش میرسید، حتی اگر کارگردان میخواست بر کار زشت و غیراخلاقی شخصیتها جهت برداشتن پول و رها کردن جنازه مرد صحه بگذارد، باز میتوانست آن را به شکل بهتری نشان دهد.
افتادن ناگهانی در دام احساسگرایی چیزی نبود که به کلیت فیلم بیاید. در کل «علت مرگ نامعلوم» اتفاق خوشایند این روزهای سینماست که سینمادوستان را جهت ساخته شدن چنین فیلمهایی امیدوار میکند. سینمای ایران برای رهاشدن از وضعیتفعلی به چنین فیلمهایی نیاز دارد. دقیقاً چنین فیلمهایی هستند که سینما را زنده نگه میدارند و در سالهای آینده همه از این فیلمها صحبت خواهند کرد نه کمدیهای تاریخمصرفداری که سطح سلیقه مخاطب را پایین آوردهاند.
انتهای پیام