گروه سینما هنرآنلاین، در سینمای ایران از دهه شصت تا به امروز با طیف متنوعی از این دسته آثار مواجه هستیم که برخی از آنها معتبرترین جوایز جشنوارههای بینالمللی را به خود اختصاص داده و حتی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را نصیب سینمای کشورمان کردهاند. تقریبا همگی آنها هم در جهانی بودن سوژههایشان وجه اشتراک داشته و قادر به برقراری ارتباط با مخاطبان جهانی بودهاند. یکی از این سوژهها که گاه اخبار تلخ مربوط به آن تیتر اول خبرگزاریها و روزنامه ها شده، بحث مهاجرت است. موضوعی که بسیاری از کشورهای جهان درگیر آن بوده و ایران نیز شامل آن میشود. فیلم سینمایی «نبودنت» به کارگردانی کاوه سجادی حسینی یکی از تازهترین آنها به حساب میآید که این روزها بر پرده سینماهای کشور است.
سجادی حسینی که فیلمنامه این فیلم را براساس داستانی واقعی نوشته، از مهاجرت به عنوان درونمایه اصلی بهره گرفته و قصه کمشخصیت و خلوت خود را بر پایه آن شکل داده است. داستان زنی به نام مرضیه که پنج سال قبل همسرش فرهاد به قصد مهاجرت از کشور خارج شده بدون آن که اطلاعی از زنده یا مرده بودناش در دست باشد. تلاش مرضیه برای پیدا کردن ردی از فرهاد و بیرون آمدناش از یک سرگردانی چند ساله، موتور حرکت قصه در پرده نخست به حساب میآید. شبی که فرهاد به خانه آمده و صبح زود از خانه بیرون میزند، نقطه عطف نخست فیلمنامه «نبودنت» را رقم میزند که الباقی داستان حول محور آن میچرخد. یک اتفاق که مرضیه را به ورطه هولناکی کشانده و تمام زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد. نبودنت که ملودرامی زنانه به حساب میآید، با توجه به حضور مقتدرانه مرضیه در متن آن فیلمنامهای شخصیتمحور نیز محسوب میشود. به همین خاطر هم بسیار متکی بر قهرمان خود است که خوب از کاردرآمده و تماشاگر آشنا با سینمای هنری و غیرکلاسیک را با خود همراه میکند.
در این بین حضور پسری نوجوان به نام عادل که علاقه مند موسیقی رپ بوده و آن را پلی برای رسیدن به شهرت و پول میداند نیز به کمک مرضیه آمده و چالشهای عمیقتری را پیش روی او در مقام شخصیت مرکزی قصه قرار میدهد. به موازات او پروانه قرار دارد که داستانکی را رقم زده و به واسطه دوستیاش با مرضیه و عادل به یک شخصیت مکمل کلیدی تبدیل میشود. یک تیپ-شخصیت آشنا که وجوه بیرونی پررنگی داشته و در یک سوم پایانی نقش مهمی در شکلگیری نقطه عطف سوم ایفا میکند. سجادی حسینی برای قوام بخشیدن به درام، احسان را خلق کرده که دوست قدیمی فرهاد بوده و حال نگران زندگی مرضیه است. ناپدید شدن سیاوش پسر شیرین و بهرام صاحبخانه مرضیه، دیگر داستانک فیلم به حساب می آید که به سرنوشت فرهاد گره خورده و بخش مهمی از معمای فیلمنامه را شکل می دهد. شخصیت غایبی که تاثیر نبودن اش را می توان در آشفته حالی پدر و مادرش مشاهده کرد.
«نبودنت» به لحاظ دکوپاژ فیلمنامه و قاب بندیها، فیلم مهندسی شدهای است که ظرافتهای بسیار در آن به چشم میخورد. سجادی حسینی که در این فیلم تلاش کرده به سبک فیلمسازی همچون: نوری بیلگه جیلان نزدیک شود، از همان سکانس نخست از دوربین به عنوان یک شخصیت سود جسته تا نوعی سرگردانی را القا کند. تا جایی که میتوان آن را به جای قهرمان غایب (فرهاد) در نظر گرفت. همچنین باید به انتخاب یک مجتمع مسکونی جایی اطراف تهران که رنگ دیوارها و نیز فرم راه پلههایش نیز سردی حاکم بر قصه را دو چندان کرده، اشاره کرد. از طرف دیگر، «نبودنت» از بازیگران شناخته شده و مطرحی بهره میگیرد اما فرم بازیها کمتر شباهت به نقش آفرینیهای معمول بازیگران یاد شده دارد.
در واقع فیلمساز با کاستن از اکت بازیگرها، آنها را به قالب شخصیتها نزدیک کرده است. برای مثال میتوان به بازی سحر دولتشاهی و امیر آقایی در نقشهای مرضیه و احسان اشاره کرد که با فضای آرام و سرد فیلم کاملا همخوانی دارند. تنها آزاده صمدی به واسطه وجوه بیرونی پررنگ پروانه، بازی متفاوتتری را ارائه کرده است. البته ظرافتهایی هم در کار بازیگران نقشهای مکمل دیده میشود که میتوان نمونههای آن را در بازی رضا بهبودی و شیوا سرمست مشاهده کرد. لنگ زدن ظریف پای بهبودی با توجه به اشارهاش به رانندگی کردن مداوم و نیز کار سخت سرمست زیر پوشش گریمی سنگین از جمله آنها است.
«نبودنت» در بین خیل فیلمهای کمدی که پرده سینماهای ایران را تسخیر کردهاند، میتواند گزینه متفاوتی برای مخاطبان خاص خود باشد.
نویسنده: محمد جلیلوند