به گزارش هنرآنلاین، در این جلسه که روز چهارشنبه چهارم مهر ۱۴۰۳ پس از نمایش فیلم در سالن شادروان سیف‌الله داد خانه سینما برگزار شد، حمیدرضا حاجی‌حسینی منتقد و نویسنده سینمایی به عنوان منتقد مهمان، ادوین خاچیکیان فیلم‌ساز و تدوینگر سینما و فرزند شادروان ساموئل خاچیکیان و مازیار فکری ارشاد مدیر سینماتک خانه سینما در جایگاه میزبان به نقد و بررسی این فیلم شاخص سینمای ایران پرداختند.

فکری ارشاد در ابتدای به عنوان مقدمه گفت: اگر با نرخ امروز حساب کنیم، فیلم «عقاب‌ها» در اکران اولش چیزی حدود ۵۰۰ میلیارد تومان فروش داشته است. ضمن اینکه در تهران و دیگر شهرستان‌ها اکران دوم، سوم و چندمش همچنان تا سال‌ها مخاطب داشت و همچنان سالن‌ها را پر می‌کرد. در اکران عقاب‌ها دست کم ده میلیون نفر فقط در تهران به تماشای این فیلم نشستند. در زمان جنگ سینما به هر حال به یک نوع پروپاگاندای دولتی و جنگی نیاز داشت. پیش از «عقاب‌ها» چند فیلم جنگی دیگر نیز ساخته شده بود اما این فیلم از چند منظر با آنها متفاوت است؛ مثلا این میزان استفاده از تصویر پرواز هواپیماهای جنگنده در سینمای ایران بی‌سابقه و یا کم سابقه بود. ضمن اینکه کارگردان کاربلد و شناخته شده‌ای که در ژانرهای مختلف سینمایی اعم از فیلم‌های جنایی و پلیسی و غیره تجربه کسب کرده بود این فیلم را کارگردانی کرد. فیلم «عقاب‌ها» فیلم نمونه‌ای و مثالی میانه دهه شصت است؛ ترکیبی از اکشن، ملودرام و جنگ. چیزی که در آن دوران سینمای ایران و مخاطبش می‌پسندید. شاید اگر امروزه چنین فیلمی با این رویکرد ساخته شود چندان مورد توجه قرار نگیرد اما فروش نجومی و صف‌های طولانی نشان دهنده این بود که فیلم عقاب‌ها کاملاً با توجه به سلیقه عمومی مخاطبان آن دوران ساخته شد.

 ادوین خاچیکیان در بخش اول صحبت‌هایش به بیان فرآیند و شرایط ساخت فیلم «عقاب‌ها» پرداخت: من از همان اولین جلساتی که برادران مزینانی به دفتر پدر می‌آمدند تا ایشان را برای ساخت فیلم «عقاب‌ها» متقاعد کنند همراه و ناظر این ساخت این فیلم بودم. جالب است که عقاب‌ها برخلاف فروش بسیار خوبی که کرد با بودجه بسیار محدودی ساخته شد و به معنی واقعی کلمه یک فیلم کم بودجه بود. فارغ از صحنه‌های مربوط به کردستان عراق و همچنین جلسات نیروی هوایی باقی فیلم غالباً روی میز تدوین ساخته شده است. یعنی حتی یک هواپیما به خاطر این فیلم از روی زمین بلند نشد. یا از مانورها فیلمبرداری کرده‌اند و یا از صحنه‌های آرشیوی استفاده کرده‌اند. پدرم فیلم را در باکس‌های تدوین وزارت ارشاد و با دستگاه‌های موویولای آنجا تدوین می‌کرد. حجم بسیار زیادی از فیلم‌های آرشیوی را آوردند و پدر از میان آنها انتخاب می‌کرد و در انتخابشان میان هواپیماهای ایرانی و عراقی جهت‌ها و نوع شلیکشان و همچنین اصابت‌ها تفاوت قائل می‌شد. در واقع می‌توان گفت یک فیلمنامه برای این صحنه‌های پروازی روی میز تدوین شکل گرفت. بعد از آن متاسفانه پدر دچار مشکل شدید کلیوی و خونریزی داخلی شد، به طوری که دیگر نمی‌توانست راه برود. بنابراین بخش‌هایی از فیلم را آقای امیر قویدل کمک کردند تا ساخته شود. آقای قویدل قبل از این دستیار محبوب پدر بودند. دکوپاژ صحنه‌هایی که قرار بود گرفته شود مورد تایید پدر بود و آقای قویدل می‌رفتند و آنها را اجرا می‌کردند. بنابراین کار متوقف نشد و حدود یک هفته تا ده روز آقای قویدل صحنه‌ها را گرفتند. متاسفانه چند سال پیش که به مناسبتی در جایی با تهیه کننده فیلم صحبت می‌کردیم ایشان به قاطعیت گفتند که ساموئل هم خودش را به مریضی زد تا برود بنشیند و فیلمنامه «یوزپلنگ» - فیلم بعدی­اش - را بنویسد که این حرف من را بسیار برافروخته کرد. در اکثر مراحل تدوین نیز من در کنار پدر بودم و شاهد بودم که بسیار تدوین سختی داشت. پدر اعتقاد بسیار زیادی به دکوپاژ داشت به همین خاطر برای هر تدوینگری تدوین فیلم‌های خاچیکیان کار بسیار راحتی بود. البته که اغلب فیلم‌های پدر را خودش تدوین کرد، به جز دو فیلم آخر که من افتخار این را داشتم که در کنار ایشان تدوین فیلم را بر عهده بگیرم. شیوه دکوپاژ کردن پدر هم بسیار تقطیع شده بود و پلان‌ها را از همان ابتدا کاملاً خُرد می‌کرد. مثل امروز نبود که مثلاً دوربین را یک بار از یک زاویه بکاریم دیالوگ‌ها را بگیریم و بعد جهت دوربین را عوض کنیم و دوباره تمام صحنه‌ها را بگیریم. پدر اصلاً به همان شیوه خُرد شده رج می‌زد و فیلمبرداری می‌کرد. «عقاب‌ها» فیلمی بود که مردم دوستش داشتند و این تنها دستاورد پدر از عقاب‌ها بود. هنوز هم که هنوز است من با هر کسی درباره عقاب‌ها صحبت می‌کنم می‌گوید من چند بار رفته‌ام و آن را تماشا کردم. به غیر از این حاصل «عقاب‌ها» برای پدر و خانواده‌ و همچنین آینده کاری او بسیار تلخ بود. در همان دوران مدرسه بچه‌ها به من نگاه می‌کردند و می‌گفتند پدر این «عقاب‌ها»را ساخته است پس این‌ها بسیار پولدار هستند در صورتی که فقط شش سال خانه نشینی نصیب پدر من شد. امروز هم در فضای مجازی یک مقاله دیدم و بانوی محترمی - که متاسفانه نامشان را به خاطر ندارم - نوشته بودند که بعد از «عقاب‌ها» سالخوردگی ساموئل خاچیکیان و میل مسئولان و مدیران سینمایی به جوانگرایی سبب حذف خاچیکیان شده بود اما واقعیت این نیست. پدر بعد از عقاب‌ها خانه‌نشین شد. همچنین آقای سعید راد از فعالیت منع شدند و کشور را ترک کردند و آقای جمشید هاشم‌پور نیز مدت‌ها محدودیت را پشت سر گذاشتند. این‌ها سبب انزوا و افسردگی پدر شد.

 در ادامه، حمیدرضا حاجی‌حسینی نقد خود بر فیلم «عقاب‌ها» را این‌گونه آغاز کرد: در دهه شصت مدیران سینمایی می‌خواستند نوع خاصی از سینما را شکل بدهند. افرادی نیز از جریان سینمای پیش از انقلاب هنوز فعالیت می‌کردند که برخی از آنها در ماجرای ساخت فیلم «برزخی‌ها» دچار ممنوعیت و محرومیت‌های طولانی شدند. ولی اندک کسانی همچنان بودند که اجازه فعالیت داشتند؛ مثلاً آقای ایرج قادری فقط اجازه کارگردانی داشت یا آقای سعید راد همچنان بازی می‌کرد. اما جو عمومی و سلیقه مسئولان ارشاد وقت می‌خواست که آن فضای سابق به طور کامل حذف شود.

 حاجی‌حسینی در ادامه به نقل خاطره‌ای از مهدی فخیم‌زاده درباره «عقاب ها» پرداخت: آقای "مهدی فخیم‌زاده" در کتابشان به نام "سینما و من" درباره فیلم عقاب‌ها خاطره‌ای را نقل کرده‌اند که متنش را برایتان می‌خوانم. آقای فخیم‌زاده می‌گویند: «علی مزینانی فیلمنامه‌ای به نام «عقاب‌ها» به من داد که بخوانم و گفت که کارگردانش ساموئل خاچیکیان است و می‌خواهیم که نقش اصلی را تو بازی کنی. نگاه کردم و دیدم که نویسنده فیلمنامه مسعود بهنود است. فیلمنامه را خواندم و فردایش به دفتر مزینانی رفتم و عیب و ایرادهای فیلمنامه را برایشان ذکر کردم، اما متوجه شدم که ساموئل و مزینانی به ایرادهای آن واقف هستند. چون خود خاچیکیان کتابی به من داد و گفت که فیلمنامه بر اساس این کتاب نوشته شده اما به خوبی نتوانسته‌ ظرایف آن را پیاده کنند. فهمیدم که از من می‌خواهد فیلمنامه را بازنویسی کنم، پس من هم کتاب را خواندم و صحنه‌های جذاب و قابل استفاده‌اش را یادداشت کردم و به صورت سکانس بندی در آوردم. ده روز بعد مجدداً به دفتر مزینانی رفتم و فیلمنامه را بدون دیالوگ برای او و ساموئل خواندم. بسیار خوششان آمد. مزینانی همان جا می‌خواست قرارداد بازی‌ام در فیلم را ببندد. گفتم فعلاً بگذار روی فیلمنامه کار کنم. از دفتر بیرون آمدم و دچار تردید شده بودم. آن روزها خلبانان تقدس پیدا کرده بودند و از عزت و احترام خاصی برخوردار بودند. حتی برایشان آهنگ ساخته بودند و مدام از رادیو و تلویزیون پخش می‌کردند. به خودم گفتم فلانی این کار شبیه برزخی‌هاست. خطرناک است. بازی کنی توی تله می‌افتی. فردا می‌نویسند که هنرپیشه طاغوتی آمده و نقش خلبان بازی کرده و بعد کسی مثل محسن مخملباف پیدا می‌شود و فیلم‌های قبل از انقلابت را بیرون می‌کشد و این طرف و آن طرف نشان می‌دهد و دیگر نمی‌گذارند کار کنی. نباید دچار طمع شوی. به دفترم رسیدم با مزینانی تماس گرفتم و گفتم بازی نمی‌کنم و قرار شد فیلمنامه را تمام کنم، اما دیگر انگیزه‌ای برای کار روی فیلمنامه نداشتم. مزینانی هم پشت سر هم زنگ می‌زد و سراغ فیلمنامه را می‌گرفت. بالاخره برای اینکه از دستش خلاص شوم به دستیارم محمدرضا یوسفی گفتم بنشین و برای این صحنه‌ها دیالوگ بنویس. آنقدر از کار ترسیده بودم که به مزینانی گفتم اسمی از من در تیتراژ فیلم نیاورد و او هم اسم دستیارم یعنی محمدرضا یوسفی را به عنوان نویسنده فیلمنامه ذکر کرد. یک سال بعد «عقاب‌ها» اکران شد و فروش بسیار خوبی کرد اما ساخته شدن یک فیلم جنگی توسط یک کارگردان ارمنی با بازی سعید راد در نقش خلبان جمهوری اسلامی آنچنان جنجالی به پا کرد که فخرالدین انوار و سید محمد بهشتی شیرازی به شدت دستپاچه شده بودند. یادم است حتی در مجلس هم به خاطر این فیلم سر و صدا به پا شده بود و به وزارت ارشاد فشار می‌آوردند که فیلم باید توقیف شود، ولی انوار و بهشتی که می‌دانستند این کار چه بلایی بر سر تولید فیلم می‌آورد به شدت مقاومت کردند. در نهایت برای خاموش شدن اعتراضات ساموئل خاچیکیان، سعید راد، جمشید هاشم‌پور، یمین ایلخانی و همسرش زری برومند را از کار محروم کردند».

عقابها1

ادوین خاچیکیان پیرامون خاطره نقل‌شده از آقای فخیم‌زاده گفت: تمام مواردی که آقای فخیم‌زاده در کتابشان به آنها اشاره کرده‌اند درست است، به جز اینکه به ایشان پیشنهاد بازی در فیلم «عقاب‌ها» شده باشد. با قاطعیت می‌توانم بگویم برای نقش خلبان قبل از آقای سعید راد، چنگیز وثوقی کاندیدا بود. همچنین عبدالرضا آشتیانی که بازیگر اصلی فیلم توقیف‌شده قبلی پدرم یعنی«انفجار» بود کاندیدای دیگر بازی در این نقش محسوب می‌شد. البته چون پدر می‌خواستند به انتخاب نهایی بهتری برسند در نهایت نام آقای سعید راد مطرح شد. برای این نقش آقای فخیم‌زاده اصلاً مناسب نبودند و چنین پیشنهادی به ایشان نشده بود و فقط مدتی بر روی فیلمنامه کار کردند. فیلمنامه «عقاب‌ها» تا به نسخه نهایی تبدیل شود در چند ورسیون نوشته شد. محل فیلمبرداری در طالقان بود و اکیپ در یک مدرسه اسکان داشتند. خارج از مدرسه هم در فاصله‌ای نزدیک، چند خانه ویلایی بود که ما در آن مستقر می‌شدیم. خوب یادم است که صبح خیلی زود بیدار می‌شدند و آفیش می‌کردند. گاه پیش می‌آمد که من از خواب بیدار می‌شدم و می‌دیدم هوا روشن شده، اما پدر همچنان دارد می‌نویسد. دو سه نسخه فیلمنامه مختلف داشت که آنها را با هم ادغام می‌کرد و حتی بخش‌های جدیدی می‌نوشت و دکوپاژ می‌کرد. می‌دانم که خیلی روزها نخوابیده به سر صحنه فیلمبرداری می‌رفت.

 حمیدرضا حاجی‌حسینی در بخش دیگر نقدش، منبع اقتباس این فیلم را معرفی کرد: فیلمنامه «عقاب‌ها» بر اساس کتابی به نام«سقوط در چهلمین پرواز» شامل خاطرات خلبان «یدالله شریفی راد» که در سال ۱۳۶۲ در نشر چاپ گل‌ها منتشر شد نوشته شده است. پس داستان کاملاً بر اساس یک ماجرای واقعی شکل گرفته. البته در تیتراژ فیلم به این مسئله اشاره‌ای نشده است، اما خود آقای خاچیکیان در مصاحبه‌ای که هم‌زمان نمایش فیلم با مجله فیلم داشته‌اند به این نکته اذعان نمودند: «پس از فیلمبرداری حدود ۸۰ دقیقه از عقاب‌ها در سرمای طالقان بیمار شدم، کلیه‌ام خونریزی کرد و بیست روز بستری شدم. درستش این بود که به من فرصت دهند تا بهبود پیدا کنم و کار را خودم ادامه دهم. فیلم را باید خود من تمام می‌کردم، اما چنین نشد. به همین خاطر، امروز فیلم یک دستی نیست. البته من از زحمات امیر قویدل ممنونم که به کمک فیلم آمد، منتها معتقدم که کارگردان خودش باید فیلم را تمام کند. قصه اصلی درباره یک خلبان ایرانی بود که هواپیمایش سقوط می‌کند و خودش در یک دهکده عراقی فرود می‌آید. بقیه مسائل و شاخ و برگ‌ها در نسخه بعدی فیلمنامه اضافه شد. در کل هفت نسخه فیلمنامه نوشته شد. یکی از علت‌های اصلی این تغییرات مکرر، وسواس تهیه‌کننده بود که تحت تاثیر نظرات افراد مختلف قرار می‌گرفت. عامل دیگر بی‌ارتباطی نویسندگان با خواست‌ها و نظرات من بود که اغلب طبق نظر تهیه‌کنندگان می‌نوشتند. از جمله کسانی که روی فیلمنامه کار کردند مسعود بهنود، مهدی فخیم‌زاده، غفار رضایی مدیر تهیه فیلم، حسن صفایی و نعمت شاه قدسی بودند. ماه‌ها گذشت و یک روز کاسه صبرم لبریز شد و گفتم که باید به بنیاد فارابی بروم و فیلمنامه آخر را نشان بدهم تا کار را شروع کنم. آنها هم نظراتشان را درباره تغییرات فیلمنامه گفتند و من تمامی صحنه‌ها و بیشتر نماهای فیلم را از قسمتی که سروان درخشان با چتر فرود می‌آید تا پایان فیلم به طور کامل نوشتم. به علت بیماری من با نظر تهیه کننده تغییرات زیادی در بخش اول انجام شد و این صحنه‌ها را امیر قویدل کارگردانی کرد. واقعیت این است که او طی یکی دو روز به گروه اضافه شد و فرصت کافی را نداشت تا روی صحنه‌هایی که باید می‌گرفت کار لازم را انجام دهد. به او گفته بودند اگر معطل کند ممکن است پایگاه با تمدید مهلت فیلمبرداری موافقت نکند. من برای کل این صحنه‌ها جور دیگری فکر کرده بودم و اگر به قویدل هم فرصت کافی داده می‌شد او موفق‌تر عمل می‌کرد. مختصر بگویم این فیلم را مونتاژ ساخت و نه هیچ کدام از ما. اگر افتخاری برای من در این فیلم است نه در کارگردانی آن بلکه در مونتاژ آن است. چهار ماه وقت صرف مونتاژ این فیلم شد و برای برخی از صحنه‌های پرواز و درگیری هواپیماها از آرشیو مانور ارتش قبل از انقلاب استفاده کردیم و بخش دیگر در دهه فجر به هنگام مانور هواپیماهای ارتش مفصلاً فیلمبرداری شد. برای بخش آغازین فیلم و معرفی خلبان‌ها و خانواده‌هایشان هم من نظر دیگری داشتم، مثلاً برای شخصیت مادر ستوان کریمی تصویر یک زن رنج دیده مد نظرم بود که بعد از سقوط سروان درخشان می‌آید و به همسر او دلداری می‌دهد و همچنین همسر سروان درخشان را هم آنقدر گریان و منفعل تصویر نمی‌کردم. در واقع بخش اول فیلم از نظر فیلمنامه چندان قوی نیست و در واقع آن بخش احساسی و عاطفی این مدل فیلم‌های جنگی است و ترکیب آن با بخش دوم اکشنش سبب می‌شود تا مخاطبان از آن استقبال کنند. درباره پایان‌بندی هم در کتاب بعد از آن که خلبان نجات می‌یابد او را با هلی‌کوپتر به فرودگاه ارومیه می‌برند و خانواده‌اش به استقبال او می‌آیند. نظر من هم درباره پایان‌بندی چنین چیزی بود. از چهار ماه وقتی که صرف تدوین فیلم شد فقط ده روزش به نیمه دوم فیلم اختصاص پیدا کرد و مابقی آن صرف جستجو برای پیدا کردن صحنه‌های پرواز، مانور، بمباران و انفجار و مونتاژ آنها شد. مشکل دیگر این بود که باید صحنه‌های پرواز و درگیری هواپیماها هم از نظر سینمایی و هم از نظر تناسب هواپیماها در نماهای پی در پی جور در می‌آمد و این اشکال گاه کار مونتاژ را طاقت فرسا می‌کرد. نوع هواپیماهایی که در فیلم استفاده شده کم بود و ما می‌بایست در فیلم‌های آرشیوی حتماً همان نوع خاص هواپیما را پیدا می‌کردیم. من می‌پذیرم که «عقاب‌ه»ا نقطه ضعف‌های زیادی دارد و به نظرم فیلم متوسطی است».

ادوین خاچیکیان در تکمیل سخنان حاجی‌حسینی گفت: اینکه فرمودید این داستان بر اساس یک ماجرای واقعی شکل گرفته کاملاً درست است. پدر همیشه می‌گفت من قبل از اینکه وارد رینگ بشوم همیشه خودم را خلع سلاح می‌کنم، یعنی خودم ایرادهای کار را قبل از همه می‌گویم. بنابراین خودش همیشه منتقد کارهای خودش بود. در بخش ابتدایی فیلم که در واقع همان بخش ملودرام است، زوایایی که در فیلمبرداری استفاده شده زوایای خاچیکیانی نیست. قاب بندی‌ها خاچیکیانی نیست. آن ضرباهنگی که حتی در کارهای ملودرام پدر شاهد هستیم ندارد و البته همانطور که پدر خودشان در مصاحبه اشاره می‌کنند اگر فرصت بیشتری به آقای قویدل داده می‌شد با توجه به اینکه ایشان سال‌ها دستیار پدر بودند و با سلیقه و نگاه پدر آشنا بودند احتمالاً می‌توانستند هماهنگی بهتری با فرم و ساختار کلی فیلم پیدا کنند. زمان و دوران ساخت فیلم «عقاب‌ها» با دوران ساخت آن فیلم‌های جنایی موفق در اوایل دهه چهل متفاوت است. آن نورپردازی‌ها و سایه روشن‌ها و کنتراست‌های شدیدی که در تصویر می‌بینیم که مشابهش را در فیلم‌های اکسپرسیونیستی آلمانی و یا فیلم‌های نوآر فرانسوی شاهد هستیم در اینجا شرایطش کاملاً تغییر می‌کند. این مسئله تا حد زیادی به این باز می‌گشت که پدر تدوین شده فیلمبرداری می‌کرد و دقیقاً می‌دانست از هر نما چه می‌خواهد و اندازه هر نما و ریتم و تمپویش باید به چه صورت باشد. قبل از رفتن به سر صحنه همه زمان بندی‌ها را داشت. همچنین زاویه بندی خاصی داشت که پایین‌تر از نمای«آی لول» فیلمبرداری می‌شد. ما در نیمه اول عقاب‌ها چنین نمایی نمی‌بینیم و این یک دست نبودن هم از همین مسئله ناشی می‌شود. امروزه مفهوم دکوپاژ شامل طیف گسترده‌ای می‌شود. یکی فقط یادداشت می‌کند که می‌خواهم این پلان‌ها را بگیرم و می‌گوید که دکوپاژ کرده است، ولی پدر به این مفهوم دکوپاژ می‌کرد که شما از دل همان دکوپاژ فیلمبرداری نشده می‌توانستید شکل تدوین شده آن سکانس را بر روی کاغذ ببینید. حتی دکوپاژ اولیه فیلم «فریاد نیمه شب»(۱۳۴۰) استوری برد دارد که در آن دوران بسیار عجیب است! پلان‌ها تایم مشخص دارند، افکت‌ها دقیقاً جانمایی شده‌اند، حرکت دوربین‌ها نقاشی شده، پلان‌ها شماره‌بندی شده و بعد ارجاع می‌دهد و همچنین پلان آغاز و پایان هر پرده ۱۰ دقیقه‌ای را کاملاً مشخص کرده بود. این از یک دید تدوینی و ذهنی که ضرباهنگ را می‌شناسد و به نورپردازی بسیار توجه دارد ناشی می‌شود.

عقاب ها

در بخش بعد، حمیدرضا حاجی حسینی تبارشناسی سینمای جنگ در ایران را بررسی نمود و فیلمسازان این گونه را چنین تقسیم‌بندی کرد: در دهه شصت که این فیلم‌های جنگی ساخته می‌شد ما دو گونه کارگردان داشتیم. یکی کارگردان‌هایی که از پیش از انقلاب کارشان را آغاز کرده بودند یا حداقل دستیار بودند و تحت تاثیر آن مدل از سینما بودند. در دوران انقلاب و پیش از آن،  فیلم‌های جنگی خارجی بسیاری به نمایش در می‌آمد. یک بخش از آنها فیلم‌های کماندویی بودند که اسم‌هایشان بعضاً برای نمایش در ایران تغییر می‌کرد، مثلاً هنگ جانبازان، هنگ شیطان، دوازده مرد خبیث، دوازده جانباز، نبرد برای پیروزی، فرمان گمشده و کلاه سبزها. همچنین یک سری فیلم‌های جنگی با موضوع نبردهای هوایی نیز در این دوران به نمایش در می‌آمد که پلان‌هایی از این فیلم‌ها در عقاب‌ها استفاده شده است، مثل نبرد بریتانیا، دوازده ساعت پرواز و گذرگاهی به مارسی. فیلم‌سازانی که در دهه شصت فعالیت می‌کردند عمدتاً تحت تاثیر این مدل فیلم‌ها بودند و شخصیت‌های اصلی فیلم‌هایشان نیز اغلب ارتشی بودند و اکثریت بار فیلم بر روی عملیات نظامی و اکشن است‌. گروه دیگر نیز فیلم‌سازانی بودند که در همین دوران جنگ پرورش پیدا کردند. امثال ابراهیم حاتم کیا، رسول ملاقلی‌پور، کمال تبریزی، سعید حاجی میری و احمدرضا درویش که شخصیت‌های محوری فیلم‌هایشان عمدتاً بسیجی و سپاهی بودند و در کارشان بر روی اکشن و عملیات نظامی کمتر تاکید دارند. این دو جریان به صورت موازی با هم جلو می‌آمد. مثلاً آقای ناصر محمدی در سال ۱۳۶۲ فیلمی با نام «جانبازان» ساخت که در آن فیلم نیز مانند «عقاب‌ها» از تصاویر آرشیوی زیادی استفاده شده بود. منتها همانطور که آقای ادوین خاچیکیان اشاره داشتند شادروان خاچیکیان دقیقاً می‌دانستند که از این تصاویر چه می‌خواهند. شما اگر فیلم جانبازان ناصر محمدی را ببینید یک سری تصاویر آرشیوی بدون هدف در آن استفاده شده و حتی در میانه فیلم تصاویری از جنگ ویتنام گنجانده شده که بسیار با بخش‌های دیگر ناسازگار است ولی در عقاب‌ها تصاویر آرشیوی دقیقاً به جا استفاده شده و به معنی واقعی کلمه «عقاب‌ها» فیلم مونتاژ است. البته در نیمه دوم فیلم، اکشن و حادثه بسیار خوبی وجود دارد و اینطور نیست که در «عقاب‌ها» موضوع کارگردانی بی‌اهمیت باشد. در واقع استفاده از تصاویر آرشیوی از سر ناچاری و به دلیل محدودیت شدید امکانات در آن دوران است که عملاً امکان فیلمبرداری چنین صحنه‌هایی را به صورت واقعی از کارگردان سلب می‌کرد. نکته مهم دیگر اینکه موسیقی مجید انتظامی هم بسیار در فیلم موثر است و چند تم دارد که یکی از آنها حماسی و دیگری حزن انگیز است که در قسمت‌های مختلف قرار گرفته. البته الان که نگاه می‌کنیم به نظر می‌رسد که حجم موسیقی در فیلم بسیار زیاد است. تقریبا در نصف فیلم موسیقی پخش می‌شود. در نیمه اول فیلم وقتی شما یک سری نماها گرفته‌اید که مانند کلیپ بدون دیالوگ هستند مجبور هستید فضا را با موسیقی پر کنید.

«قهرمان‌پروری» موضوع بخش بعدی صحبتهای ادوین خاچیکیان بود: یکی از مهم‌ترین جنبه‌های جذابیت «عقاب‌ها» به این مسئله برمی‌گردد که قهرمان درستی ارائه می‌کند. یک قهرمان هم ندارد و به روایتی سه قهرمان محوری دارد. سعید راد و حتی جلوتر از او جمشید هاشم‌پور و در کنار آنها آن کُرد عراقی که نقشش را عبدالرضا آشتیانی بازی کرد. پررنگ بودن این قهرمانان سبب می‌شد که تماشاگر دوست داشته باشد دوباره به تماشای فیلم بنشیند و قهرمانان فیلم را تشویق کند. همچنین عقاب‌ها به درستی عِرق ملی را نشانه می‌گرفت. با وجود اینکه درست در بدترین زمان ممکن اکران شد؛ دوران جنگ، دوران امتحانات مدارس و همزمان با بمباران‌های شهری و همچنین ایام سوگواری. تهیه کنندگان به خاطر شکست فیلم‌های جنگی قبل از «عقاب‌ها» مثل «بلمی به سوی ساحل» از اکران فیلم ترسیده بودند و حتی به دنبال این بودند که فیلم را قبل از اکران بفروشند که پدر آنها را منصرف کرد. فکر می‌کنم فیلم در آن زمان با بودجه دو میلیون تومان ساخته شد و البته تهیه کنندگان هم برای فیلم بسیار زحمت کشیدند. آقای علی مزینانی فیلمبردار بسیار خوبی هم بودند.

خاچیکیان در پایان گفت: پدر برای ساخت فیلم «عقاب‌ها» دستمزد بسیار ناچیزی گرفت. او قبل از انقلاب می‌خواست فیلمی به نام ۲۶ بسازد و از وزارت ارشاد وقت وامی گرفت، اما انقلاب شد و فیلم ساخته نشد و بدهی وام برای پدرم باقی ماند. او را ممنوع الخروج کردند حتی اخطاریه‌هایی برای پدر آمد و نزدیک بود که او را جلب کنند. آقای مزینانی آن زمان این بدهی را پرداخت کرد که مبلغش حدود ۳۵۰ هزار تومان بود و در ازایش دفتر ارباب جمشید پدر را گرفت و پدر نیز فیلم «عقاب‌ها» را کارگردانی کرد. اخیرا شنیدم که آنجا را فروخته‌اند. در آن دفتر اتاقی وجود داشت که از مقداری از لوازم پدر در آن قرار گرفته بود. حالا آنجا را فروخته‌اند و به ما گفتند که چیزی در آنجا نبوده!