گروه سینما هنرآنلاین، در دل داستان، «بیبدن» سعی دارد نگاهی دقیق به روانشناسی جنایت و تاثیرات آن بر افراد و جامعه داشته باشد. فیلم به شکل ملموسی از فضای تاریک و پرالتهاب استفاده میکند تا بیننده را به عمق افکار و احساسات کاراکترها بکشاند؛ بهویژه کسانی که درگیر پروندههای قضایی و جنایی هستند. تیرگی و اضطراب که در سراسر فیلم حس میشود، فراتر از یک تم هنری ساده است و به نوعی بازتابی از واقعیتهای تلخ اجتماعی، خانوادگی و روانی است که در چنین پروندههایی جریان دارد.
فیلم در ژانر پلیسی-معمایی جای میگیرد و همچون آثار کلاسیک این ژانر، از اصول سبک نوآر بهره میبرد. نوآر به عنوان یک زیرشاخه از ژانر جنایی، بر تاریکی، بدبینی و وضعیتهایی تمرکز دارد که معمولاً بازتابدهنده فساد اجتماعی و بحرانهای اخلاقی است. انتخاب پالت رنگی تیره و فضای سرد و گرفته در فیلم بیبدن بر همین اصول استوار است و به خوبی به خلق فضایی کمک میکند که پر از تنش، اضطراب و عدم قطعیت است.
روانشناسی رنگها در این فیلم قابل تأمل است؛ انتخاب رنگهای تیره مثل طوسی، زرشکی، و مشکی علاوه بر تداعی فضای جنایی، به نوعی از عدم آرامش درونی کاراکترها و ناامنی محیط اشاره دارد. استفاده از رنگهای تیره در پوشش شخصیتهای پلیسی، همچون شخصیت سرگرد با بازی نوید پورفرج، به بیننده احساس قدرت و کنترل میدهد؛ در حالی که همین رنگها در لباس دیگر کاراکترها همچون پدر و مادر قاتل یا مقتول، حس بیچارگی و ضعف را القا میکند.
فیلمبرداری در فصل زمستان با بهرهگیری از عناصر طبیعی مثل سرما و یخبندان، نمادی از سردی و بیرحمی فضای کلی داستان است. پوشش شخصیتها با پالتوهای بلند و کتهای ضخیم نیز به این سرما و سنگینی ماجرا دامن میزند.
طراحی لباس توسط امیر ملکپور، که برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی لباس است، در راستای واقعگرایی فیلم صورت گرفته است. در فیلمهایی با موضوعات جنایی، لباسها نه تنها نقش پوشش فیزیکی دارند، بلکه به عنوان بخشی از روایتگری داستان عمل میکنند. انتخاب پوشش ساده و کلاسیک برای شخصیتهای والدین قاتل و مقتول نیز به خوبی تفاوتهای طبقاتی و دغدغههای آنها را به نمایش میگذارد. در واقع، توجه به جزئیات لباسها میتواند به بیننده در درک بهتر شخصیتها کمک کند؛ مثلاً پدر و مادر قاتل که از لحاظ مالی وضعیت خوبی دارند، اما احساس شکست و اضطراب درونیشان با پوشش ساده آنها تضاد پیدا میکند.
گریم نیز یکی از نکات مهمی است که به واقعگرایی داستان کمک کرده است. مهدی صیاد، طراح گریم فیلم، از اغراق در نمایش ویژه گیهای چهره اجتناب کرده و تلاش کرده است شخصیتها را به شکلی باورپذیر و طبیعی به تصویر بکشد. در سینمای واقعگرا، گریم یکی از ابزارهای اصلی برای ایجاد ارتباط احساسی بیننده با شخصیتها است. چین و چروکهای صورت الناز شاکردوست به عنوان مادر داغدیده، یا حالتهای چهره پژمان جمشیدی که نقش پدری مضطرب را ایفا میکند، باعث میشود که مخاطب به عمق درد و رنج این شخصیتها پی ببرد.
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، فیلم «بیبدن» نه تنها به جنایت، بلکه به واکنشهای اجتماعی پیرامون جنایت هم میپردازد. این فیلم میتواند تلنگری برای جامعه باشد تا به پیامدهای روانی و اجتماعی خشونت و جنایت توجه بیشتری کند. بازنمایی روابط میان قاتل، مقتول و خانوادههای آنان، سؤالاتی درباره عدالت، انتقام، و بخشش به میان میآورد که همواره در پروندههای قضایی پیچیده مطرح هستند.
در نهایت، «بیبدن» فیلمی است که با ترکیبی از طراحی لباس، گریم، فیلمبرداری و داستانپردازی، توانسته فضایی پرتنش و واقعگرایانه خلق کند. این فیلم با استفاده از نمادگراییهای مختلف و روایتگری دقیق، تماشاگر را به فکر وادار میکند و باعث میشود تا عمیقتر درباره پیامدهای اجتماعی و روانشناسی جنایت بیاندیشد.
نویسنده: آلما حقیقی