فریدون جیرانی در ابتدای این برنامه اظهار کرد: یکی از اشتباهات ما در برنامه «هفت» این بود که وقتی فریبرز عربنیا به برنامه آمد ما درباره «مردی شبیه باران» حرف نزدیم و آن زمان آقای ضرغامی خودش به من زنگ زد و گفت که چرا به این فیلم نپرداختید و من گفتم که یادم رفت و این اتفاق بدون قصد بود. آقای ضرغامی گفت که یکی از بهترین فیلمهای پورعرب «مردی شبیه باران» است ولی این فیلم باز هم مظلوم واقع شد.
سعید سهیلی در پاسخ به اظهارات جیرانی گفت: پورعرب برای همین فیلم سیمرغ گرفت و این فیلم یکی از ویژگیهایش این بود که در یک اثر جنگی برای اولین بار از سوپراستار استفاده شده بود. پورعرب به من میگفت تو به من خیانت کردی چون همه دوست دخترهای من را پراندی. او بازیگری جوان و جذاب بود و فیلمهایی که بازی میکرد هم آثاری جوانپسند بود و اینکه یکباره لباس بسیجی تن او کنی و او را به خاکریز بفرستی دید مخاطب نسبت به بازیگر عوض میشود.
جیرانی با تأکید بر این نکته که مسائل بسیاری درباره شرایط مشاهده فیلم بر نظر مخاطب تأثیرگذار است، گفت: وقتی به عنوان منتقد به دیدن یک فیلم مینشینید ممکن است به فیلم ظلم کنید و من اخیراً که چندین فیلم قدیمی را بازنگری میکنم متوجه شدهام که به بسیاری از فیلمها ظلم شده است و به این نتیجه رسیدم که برخی منتقدان از جمله خود من فیلم را درست ندیدهایم. ظلمی که به سینمای عامهپسند قبل از انقلاب شد و همچنان ادامه دارد در حالیکه برخی از آن فیلمها، آثاری سرپا و درست هستند و کسی درباره آنها ننوشته است و این شرایط برای فیلمهای پس از انقلاب هم وجود دارد. فیلم خودت (سعید سهیلی) هم اثر سرپایی است و ما بسیاری از این فیلمها را درک نمیکردیم. نظرت درباره ظلم صورت گرفته به یک سینما در گذشته چیست؟
سهیلی در پاسخ تاکید کرد: یک فیلم میتواند همه ویژگیهای درست و استاندارد یک فیلم را داشته باشد اما اثر بدی باشد. فیلم خوب جدا از همه این فیلمها باید جان داشته باشد، به این معنا که رگ گردن فیلم را باید روی پرده ببینید و خشم را در صورت و نگاه فیلم باید ببینید. فیلم باید خون داشته باشد و اگر به دستش اشاره کنید باید خون از شاهرگش بیرون بزند. فیلمهایی که آثار خوبی هستند و هیچ ایرادی نمیتوان از آنها گرفت اما مخاطب با آنها ارتباط برقرار نمیکند، دلیلش این است که این فیلمها خون و جان ندارند و مثل یک تابلوی بسیار زیبای مینیاتوری است که یک مینیاتور بسیار زبده آن را کشیده ولی نمیتوانی با آن ارتباط برقرار کنی. اتفاقاً بعد از انقلاب یکی ضعفهای فیلمهای ما این بود که آثارمان جان، روح، خون و رگ ندارند.
در ادامه این برنامه جیرانی با اشاره به اینکه به فیلمهای عامهپسند و تجاری سینمای ایران ظلم شده است، تأکید کرد: من دوباره نقدهای مجله فیلم را میخوانم و متوجه میشوم که به بسیاری از فیلمها ظلم شده است.
سهیلی با اشاره به اینکه «تنگا» به کارگردانی امیر نادری بهترین فیلم پیش از انقلاب است گفت: من دو فیلم قبل از انقلاب را با فاصله از همه فیلمهای قبل از انقلاب بالاتر میدانم که «گوزنها» و «تنگنا» است. فیلمهایی به شدت کامل و بینقص هستند.
جیرانی خاطرنشان کرد: «گوزنها» فروش خوبی داشت و در واقع 4 هفته بر پرده سینما بود اما «تنگنا» یک هفتهای بود. علاوه بر این فیلم خوب دیگری هم وجود دارد به نام «سه قاب» که آن فیلم هم فروش چندانی نداشت اما در کنار این آثار فیلم «گنج قارون» وجود دارد که فروش بالایی داشت اما هیچکس درباره آن چیزی ننوشته و من فقط یک نوشته پیدا کردم که آن هم متعلق به نصرت کریمی بود. با وجود اینکه هیچکس درباره این فیلم ننوشته بود، الان همه درباره آن مینویسند و میگویند که فیلم خوبی است. این داستان به نظر بسیار تلخ است.
سهیلی درباره دلیل این اتفاق گفت: به نظر من دلیلش پُز دادن است. فیلمی مثل «فسیل» که یک کمدی پرفروش است اگر یک منتقد از آن تعریف کند احتمالاً به پُز روشنفکریاش خدشه وارد میشود. بعضی مواقع منتقدها فیلم را میبینند و آن را دوست دارند اما حاضر نیستند برای فیلم بنویسند چرا که احساس میکنند باعث کسر شأن است که درباره فیلم پرفروش بنویسند. اگر از بسیاری از منتقدان ما درباره سینمای کمدی بپرسید فیلم «اجارهنشینها» را مثال میزنند و حاضر نیستند مثل دیگری بزنند در حالیکه ما فیلمهای کمدی خوب دیگری هم داریم.
کارگردان «گشت ۲» در پاسخ به پرسشی درباره رویکرد انتقادی فیلمهایش گفت: من معتقدم که فیلم یک فیلمساز حتی از فرزند او هم به او شبیهتر است. همه ما شبیه فیلمهای خودمان هستیم؛ کیمیایی را که میبینی «قیصر» را میبینی، وقتی علی حاتمی را میبینی همه فیلمهای او را میبینی یا وقتی «تنگنا» و «علی خوش دست» را میبینی امیر نادری و پریشانحالی او را میبینی. ملاقلیپور تلخ، عاصی و عصبی را ببین و فیلمهایش را مشاهده کن؛ همه این افراد بی اندازه شبیه فیلمهایشان هستند. نمیشود فیلمی ساخت که اصلاً شبیه خودت نباشد. آنچه که شما در فیلمهای من میبینید بدانید که ناخواسته از دبستان نحوی تربت حیدریه تا مشهد و ارگ مشهد و تهران و لالهزار و... همه اینها یک سعید سهیلی ساخته که انعکاسش در فیلمها دیده میشود. آقای جیرانی من ابداً حالم خوب نیست و به شدت پریشان و خشمگین هستم و به شدت با خودم، با شما، با این ساختمان، با این سیاست، با این مسئول، با این سینما و با همه مشکل دارم. من یا آنها بیمار نیستیم؛ مشکل همه این مملکت و همه این سینما جهل و تزویر است و من نمیتوانم با وجود اینها راحت بخوابم، بنوشم، بخورم و راحت فیلم بسازم. هر چیزی که با فهم عجین نشود فاجعه است؛ قدرت بدون فهم، پول بدون فهم، تکنیک بدون فهم، چاقوی بدون فهم، فیلمساز و مسئول بدون فهم و هر چیزی که بدون فهم باشد به یک چیز خطرناک تبدیل میشود و عوارض بیفهمی تزویر است و آنچه که در فیلمهایم میبینید از عصبانیتم میآید. همه چیز ناخودآگاه است، خیلی وقتها به من میگویند در فیلمهای تو راهآهن، قبرستان یا آخر فیلمهایت قبرستان و رفتن به دنیایی دیگر وجود دارد اما واقعاً من به اینها فکر نکردهام. من از یک چیز بسیار رنج میبرم، خدا دکتر علی شریعتی را رحمت کند که به زر و زور و تزویر اشاره کرد. من میگویم زر و زور را رها کن؛ تزویر هر دو را باعث میشود و فاجعه است.
وی افزود: اگر میخواستیم قبل از انقلاب نجیبترین بازیگران را نام ببریم به آذر شیوا و پوری بنایی اشاره میکردیم. آذر شیوا نیست اما پوری بنایی که ایران است چه کار میکند؟ او خیریهای به نام حضرت زینب (س) راهاندازی کرده است؛ آیا ما یادی از پوری بنایی کردیم، آیا اجازه دادیم پس از 45 سال به جشنواره ما، به فیلم ما، به یک سکانس ما به مجلس ما بیاید؟ ما اجازه ندادیم، او باید چه کار میکرد تا پوری بنایی نجیب دوباره بتواند به بدنه سینما برگردد؟
جیرانی گفت: ما مردها را نتوانستیم برگردانیم و در حق فردین و ناصر ملک مطیعی ظلم کردیم.
سهیلی تصریح کرد: آنها رفتهاند، کسانی که رفتهاند را اجازه دهید اسمی از آنها نیاوریم. ما حسرت «قیصر» را میخوریم در صورتیکه خالق «قیصر» ایران است و ما قدرش را نمیدانیم؛ ما غافل از داشتههایمان و در حسرت نداشتههایمان هستیم. من به حرف شما که شبیه حرف افراد بسیاری است معترض میشوم که مدام میگوییم بهروز وثوقی نیامده اما خالق فیلم «قیصر» در ایران است و ما منزلتش را نمیدانیم. ما با حسرت از امیر قادری یاد میکنیم اما «علی خوش دستش» کنار ما بود، افتاد، مجروح شد، عفونت پیدا کرد، یک سال هیچکس از او خبر نداشت، مرد و رفت. آقای همایون بالای 200 فیلم بازی کرد و الان کجاست و چه کسی از او یاد کرد؟ آقای صالحی که وزیر ارشاد شدهاند اصلاً همایون را میشناسند؟ من آقای صالحی را دوست دارم و شاید صدای من به ایشان برسد و امیدوارم ایشان مثل وزیری نباشد که رخشان بنیاعتماد و پوران درخشنده را یکی میداند و بداند که همایون 200 فیلم بازی کرده است.
این کارگردان اظهار کرد: خیلی از فیلمسازان ما دوران شیرینشان دوران پیش تولید است، زیر باد کولر بنشیند، افراد بیایند و بازیگر انتخاب کنند و این فاجعه است که چنین دوران پیشتولید دوران لذت فیلمساز باشد، دوران لذت او باید زیر تیغ آفتاب یا زیر سرمایه شدید باشد و وقتی فیلمش تمام میشود باید حالش بد شود که این بار از شانهاش برداشته شده و حالا به تدوین رفته است. ولی درصد کمی از فیلمسازان ما برای سینما تب و لرز میکنند و فیلمسازی را ساده گرفتهاند.
وی افزود: آقای سماکباشی صدابردار سینما میگفت که هدفونهایم روی گوشم بود و صدای آقای انتظامی را میشنیدم که میگفت خدایا به من رحم کن، من را ببخش و خدایا مواظب من باشد و با خود میگفتم که انتظامی چقدر ریاکار و مزور است، هدفونها را از گوشم برداشتم و متوجه شدم که اصلاً صدایش شنیده نمیشود و او زیر لب این جملات را زمزمه میکند و من میشنوم. او چون میخواست جلوی دوربین برود، میترسید و میلرزید و میخواست استعانت از یک قدرت ماورایی بگیرد. بازیگر امروز سر صحنه میآید و دیالوگش را حفظ نیست و نمیداند که قرار است چه صحنهای ضبط شود.
کارگردان «کلاشینکف» خاطرنشان کرد: فیلم «مردی از جنس بلور» را که میساختم، پورعرب نقش پسر فخری خوروش را بازی میکرد که مثلاً شهید شده و روی برانکارد است. خانم خوروش از من یک ربع وقت خواست، به ته بیمارستان رفت، چادر روی سرش گذاشت و سرش را روی برانکارد گذاشت و به من گفت وقتی من به سمت برانکارد آمدم ضبط کنید، همین کار را کردیم و بعد از ضبط این صحنه از او پرسیدم چکار کردی و او گفت چادر را روی سرم کشیدم، فکر کردم او واقعاً پسرم است و چنین اتفاقی برایش رخ داده است.
جیرانی در ادامه اظهارات سهیلی تاکید کرد: نسل قدیم، نسلی قانونمند است و از بازماندگان آن علی نصیریان است که خدا حفظش کند. عزتالله انتظامی ساعت 5 صبح از خواب بیدار میشد، دوش میگرفت و 5 و نیم جلوی در منتظر ماشین بود، اگر ماشین پیدا میکرد با ما تماس میگرفت اما بازیگر نسل جوان امروز وقتی ماشین دنبالش میرود، خواب است و باید بیدارش کنند و سوار شود.
در بخش دیگر برنامه سهیلی کرد: در سینمای پس از انقلاب کمبود وجود فیلمی که برای پرده سینما ساخته شده باشد و آرتیست واقعاً احساس میشود.
جیرانی نیز اظهار کرد: در سینمای پس از انقلاب آرتیست شکل گرفت اما قدرش دانسته نشد. مثلاً جمشید هاشمپور که آرتیست فیلمها شد و بعد ممنوعالکار شد و بعد به پورعرب رسیدیم.
سهیلی در پاسخ به اظهارات جیرانی گفت: من معتقدم که پورعرب آرتیست نیست. ما بازیگر، سوپراستار و آرتیست داریم؛ آرتیست تعریف خودش را دارد و به نظر من آقای پورعرب بزرگترین سوپراستار زمان خودش بود.
جیرانی با تایید اظهارات سهیلی تصریح کرد: پورعرب و هاشمپور سوپراستارهای زمان خودشان بودند و بعد حامد بهداد و... سوپراستارهای بعدی میشوند که حالا نوید محمدزاده و... سوپراستار است.
در بخش دیگر این برنامه جیرانی اظهار کرد: سینما از سال 1327 تا 1357 به شکل طبیعی جلو آمد و به شکل طبیعی ستارهاش را ساخته، ستارهاش افول کرده، دوباره زنده شده و... . از سال 1357 این روال طبیعی میتوانست ادامه پیدا کند، همین روال طبیعی میتوانست آدمها را به وجود بیاورد و حذف کند. یک جریان سیاسی و یک تفکر به قدرت آمد که معتقد به یک دو قطبی غربگرا و انقلابی برای جامعه است. تعریفی برای انقلابی ندارد اما غربگرا مشخص است به طوریکه آقای لاریجانی، قالیباف، ناطق نوری و... هم غربگرا میشوند و یک خبری در یکی از رسانهها خواندم که نوشته بود این سه نفر با هم برای مقابله با جریان انقلابی با هم متحد شدهاند. معنای این خبر چیست، یعنی انقلابیها چه کسانی هستند که این افراد ضد آنها شدهاند.
سهیلی تاکید کرد: آقای قالیباف فرمانده من بوده، من فرمانده گردان بودم و او فرمانده لشگر بود. من شاهد رشادتهای قالیباف بودم، اصلاً از دیدگاههای سیاسی او دفاع نمیکنم و اصلاً با حاج باقر قالیباف کاری ندارم اما نمیتوانم بگویم که اوج رشادت و نترسی را در این آدم دیدم. گلولهها از کنار ما عبور میکرد، من در یک خاکریز تنگ وحشت کرده بودم و صد متر آن طرفتر عراقیها در تپههای قلاویزان ما را میزدند اما او ایستاده بود، گلولهها رد میشدند و به ما میگفت که نترسید. قالیباف انقلابی نیست؟ من هیچ تناسب و نسبتی با باقر قالیباف امروز ندارم اما کلاهم را به عنوان کسی که در رکاب او جنگیدم و رشادتهای او را دیدم از سر برمیدارم. برادرش شهید شده و در تمام طول جنگ در جبهه بوده است.
در بخش دیگر این برنامه سهیلی اظهار کرد: امروز کلمه قدرت پیدا کرده، یک زمانی کلمه قدرت نداشت چون انعکاس نداشت و پخش نمیشد. اگر شما یک ساعت هم سخنرانی میکردی اصلاً قدرت نداشت اما یک کلمه امروز جهان را بهم میریزد چون پخش میشود و انعکاس پیدا میکند و مثل یک تیر کمان جهان را بهم میریزد.
وی افزود: روز اول مناظره انتخاباتی جایی رفتم که دیدم پنج نفر نشستهاند و مناظره را نگاه میکنند و همه از نزدیکترین افراد به آقای پزشکیان بودند. وقتی مناظره تمام شد از من نظرم را پرسیدند، من گفتم شما هر کار میخواهید انجام دهید، آقای پزشکیان رئیس جمهور است و فقط یک کلمه لازم است و آن کلمه از دهان ایشان بیرون آمد؛ "تا آخر میمانی؟". این جمله سرنوشت یک انتخابات را عوض کرد. برای اینکه میگفتم ایشان رئیس جمهور است تحلیل داشتم، ما بعد از انقلاب همه جور رئیس جمهور داشتیم، غیر از یک رئیس جمهور آرتیست و پزشکیان یک آرتیست است. نوع دست دادن، حرف زدن، راه رفتن، نشستن، پایان صحبتهایش و نوع شروع حرفهایش همه آرتیستیک است و این برایشان نوع و تازه است و این نوع را ندیدهاند و میخواهند آن را امتحان کنند.
جیرانی در ادامه اظهارات سهیلی گفت: یک صفا و صمیمیتی در صحبتهایش بود که برای من خیلی جالب بود. صحبتهایش در مجلس و... . من همه مناظرهها را ندیدهام اما از این زاویه به او نگاه نکرده بودم.
سهیلی درباره ممیزیهای صورت گرفته بر آخرین اثر سینماییاش اظهار کرد: به من میگفتند برای «پول و پارتی» هم مثل «گشت» اذیت میشوی و فیلمت ممیزی میشود؟ باید بگویم که همه ممیزهای قبل، اکنون و بعد از این هیچکدام هنرمند نمیشوند و هر ممیزی هنرمند نیست. اگر روزی هر کسی حتی جیرانی ممیز شد بدانید که هنرمند نیست، یعنی از همان لحظهای که به قضاوت یک اثر هنری مینشیند باید بداند که تمام هنرمندی او تمام شده و دفن شده است. درباره «پول و پارتی» میگفتم که این فیلم یک ممیزی هم ندارد و فقط دو یا سه ممیزی میدهند که بگویند ما هم هستیم اما وقتی به ارشاد رفتم کسی که لیست ممیزیها را میخواست به ما بدهد خودش شوکه شده بود و میگفت تعداد ممیزیها بالا است.
هشتاد ممیزی برای یک فیلم سینمایی مشخص کرده بودند که البته آن هشتاد ممیزی انجام نشد. من از همینجا به آقای سهرابی درود میفرستم که با هم صحبت کردیم و هشتاد ممیزی را به هشت یا هجده ممیزی رساند.
این کارگردان تاکید کرد: برای فیلم «گشت» ما میگفتیم مثلاً 10 ممیزی برای مداحها، 5 تا برای امامجمعهها و 15 تا برای نمایندههای مجلس و 20 تا ممیزی برای هیئت دولت در نظر گرفته میشود تا همه راضی باشند و بگویند که نظر ما را هم دیدهاند. یادم است که فیلم «مردی شبیه باران» را 150 آزاده و اسیر به وزارت ارشاد آمدند تا فیلم را ببیند و نظر بدهند تا مجوز صادر شود. فکر میکردم برای «پول و پارتی» هم باید اینگونه باشد که آقای سهرابی انصافاً تعامل و همراهی کرد و بالاخره به یک جمعبندی رسیدیم که هم آنها و هم ما راضی باشیم.
ما هر فیلمی میسازیم یک عده منتقد و فیلمبین میشویم. «گشت 1» را که ساختم با آقای سعیدیپور در مقابل سینما آزادی ایستاده بودم. آقای سعیدیپور به من گفتند که این افراد مداح بودند و آنها را به من معرفی کرد. این مداحها منتقد فیلم شده بودند. ما «پول و پارتی» را ساختیم، ایران اینترنشنال که دائماً سیاسی است و تحلیلها و اخبارش به مسائل سیاسی مربوط است به یکباره پس از اکران «پول و پارتی» به نقد این فیلم میپردازد.
کسی که بیشترین احترام را به هنرمندان، فیلمسازان و بازیگران قبل از انقلاب احترام گذاشته، من بودم. آقای ملکمطیعی در بیمارستان دست من گرفته بود، گریه میکرد و میگفت سعید این آخرین باری است که به بیمارستان آمدهام. تا آخرین لحظات سعید راد را داخل گور میگذاشتند و من بالای سر قبر او بودم. سعید کنگرانی را دفن میکردند، ما یک بار هم همدیگر را ندیده بودیم و به اطرافم نگاه کردم و دیدم تنها فیلمسازی که بالای سر قبر اوست من هستم. من به شدت به این افراد احترام میگذارم و بعد ایران اینترنشنال در دفاع از بهروز وثوقی و ناصر ملکمطیعی و بازیگران قبل از انقلاب فیلم «پول و پارتی» را میزند. دنبال چه چیزی هستید که یک فیلم فروخته و حال مردم را خوب کرده است؟
من «ممل آمریکایی» و «همسفر» را دوست دارم ولی اگر بازیگر جیرانی سوار موتور شد و زن یا مادرش ترک موتور او نشست، این فیلم «ممل آمریکایی» میشود چون فقط موتور در آن وجود دارد؟ «پول و پارتی» با مخاطب خود ارتباط خوبی برقرار کرده و اعلام میکنم هر حسنی که این فیلم دارد مدیون فیلمسازان قبل از انقلاب هستم. من به کپی اعتقاد ندارم ولی مگر میشود «ممل آمریکایی»، «تنگسیر»، «تنگنا» و... در ناخودآگاه من و شما تأثیر نگذارد؟
جیرانی اظهار کرد: من معتقدم سینمای شما یا همان سینمای عامهپسند امروز سینمای انتقادی است که برای بدست آوردن آزادیهای اجتماعی تلاش میکند. تیزرهای شبکه «جم» را نگاه کنید همهاش رقص است و فیلم تو هم رقص و موسیقی دارد برای اینکه در تلویزیون رقص و موسیقی وجود ندارد و تلویزیون با آن بیگانه است. من معتقدم که سینمای شما سینمای اعتراضی است و این نظر جدید من است و معتقد نیستم که این سینما فقط یک سینمای سرگرمکننده است بلکه اعتراض هم میکند. جامعه موسیقی میخواهد، ترانه، آواز، خوشحال و شادمانی میخواهد.
آقای ضرغامی که در وزارت میراث فرهنگی بود و متأسفانه رفت جملهای تاریخی دارد که میگوید آنچه که در سالهای اخیر در جامعه ما گم شده است، شادی است. من این جمله را همیشه همه جا گفتم، آدمی که ظرفیت داشت در این دولت مسئولیت بگیرد و نگرفت.
در بخش دیگر قسمت هفتم برنامه «۳۵میلیمتری» سهیلی اظهار کرد: من فرسنگها و کیلومترها با امیر تتلو فاصله دارم، ما هر دو از دو دنیای دیگر هستیم، من مربوط به یک مقطع سنی متفاوت با او هستم و من در دنیای سینما و او در دنیای موسیقی است اما معترضم که چرا یک کسی مثل تتلو داخل زندان باشد. ممکن است بگویید که جرم انجام شده، من معتقدم که باید مجرم را دستگیر کنیم. مجرم کسی است که تتلو را به اینجا رساند، او را بازداشت کرد، حکم داد و در دادگاه و سالن دادگاه، زندان و در سلول به او توهین کردند و او را به اینجا رساندند. آنها باید گوشه زندان باشند.
من وقتی از ملکوتی، همایون و پوری بنایی دفاع میکنم برای این است که با آنها سنخیت دارم و در یک خانواده هستم اما با تتلو هیچ سنخیتی ندارم و حتی یک آهنگش را هم گوش نکردهام و نمیدانم چه میخواند اما میگویم وقتی او را به زندان میاندازی قطعاً تماشاچی ما به دنبال چیزی میگردد وگرنه تتلو که تتلو نمیشد. همانقدر که به بازداشت تتلو معترض هستم به زندانی شدن و حبس مصطفی تاجزاده هم معترض هستم و معتقدم اگر بستر مناسبی وجود داشته باشد همه این افراد میتوانند قانونمند کار کنند، به شرط اینکه مدیری در کار باشد که چتر مدیریتش بر سر همه بیوفتد؛ یکی زیر تیغ آفتاب نسوزد و کسی در خنکای سایه بلمد.
من معتقدم ما در هنرمان، در مملکت و به طور کل در تاریخمان ستاره زیاد داریم اما فوق ستاره به اندازه تعداد انگشتان دست پیدا میشود. ما در کشتی ستارههای زیادی داریم اما فوق ستارهمان فقط تختی است، ما در سینما ستارههای زیادی داریم اما فوق ستارهمان فقط فردین و فروزان هستند. ما باید قدر ستارهها و فوقستارههایمان را بدانیم و ستارهها را به فوق ستاره تبدیل کنیم نه اینکه آنها را به یک حبسکشیده عقدهای رنج کشیده معترض تبدیل کنیم. چیزی که باعث میشود آنچه که باید در جای خودش قرار بگیرد، در جای خودش نباشد، دو چیز است؛ جهل و تزویر. اگر در فیلمها، نوشتهها، موسیقی، نقد و ادبیاتمان توانستیم این دو را بزنیم به برد رسیدهایم. اگر به جای جهل، فهم بگذاریم و به جای تزویر، شجاعت بگذاریم برندهایم. ما به وزیر و مدیر سینمایی شجاع نیاز داریم، اگر او شجاع باشد از فیلم، سینما، فیلمساز و تماشاچی دفاع میکند. ما به وزیر، وکیل، رئیس جمهور، مسئول، مدیر و... شجاع و فهیم نیاز داریم.
او در پاسخ به این پرسش که در آینده چه اثری خواهد ساخت، گفت: من برای نهادهای حکومتی اصلاً فیلم نمیسازم. من «مردی شبیه باران» و «مردی از جنس بلور» را با پول خودم ساختم. تابحال از فارابی، حوزه هنری و دیگر نهادها هیچ پولی نگرفتهام. فیلمهای نفروشی که برای دلم ساخته بودم را با بودجه خودم ساختم اما یک تعداد فیلم دارم که باید شرایط ساختشان فراهم باشد که یا من پولدار باشم یا رفیق پولداری در کنارم قرار بگیرد آن فیلمها را میسازم. وقتی فیلم «گشت 1» را پس از 20 روز پایین آوردند گفتم که «گشت 2» را تندتر میسازم و الان هم میگویم که اگر شرایط لازم پیش بیاید فیلم دلم را میسازم وگرنه فیلمی را میسازم که در آن نقد، اعتراض، سیلی و عشق در آن باشد و با تماشاچی ارتباط برقرار کند. من هر دو گونه فیلمنامه را دارم.