گروه سینما هنرآنلاین، در سینمای ایران نیز نمونههای درخشانی را شاهد بودهایم که اغلب نامی تک سیلابی داشته و زنان قهرمانهای آن بودهاند. برای مثال هم میتوان به سه گانه ماندگار داریوش مهرجویی به نامهای سارا، پری و بانو اشاره کرد. در عین حال میتوان به آثاری اشاره کرد که در یک دهه اخیر ساخته شده و بین تماشاگران خاص پسندتر سینمای ایران محبوبیت فوق العادهای پیدا کردهاند. از جمله «در دنیای تو ساعت چند است» ساخته صفی یزدانیان. البته نمیتوان از ملودرامهای عاشقانه گفت و اشارهای به «شبهای روشن» ساخته فرزاد موتمن نکرد که در یک بازه زمانی 20 ساله طرفداران پروپاقرصی برای خود دست و پا کرده است.
روی آوردن نویسندگان سینمایی و منتقدان به سینما، اتفاقی تازه در سینمای ایران به حساب نمیآید که گاه حاصل کارشان درخشان از کار درآمده و گاه ناامیدکننده که اغلب دومی بر اولی غلبه داشته است. «آهو» به کارگردانی هوشنگ گلمکانی را میتوان در همین گروه قرار داد که سازندهاش سابقه مطبوعاتی 50 ساله داشته و نزدیک به 4 دهه سردبیر یکی از مهم ترین ماهنامههای سینمایی پس از انقلاب به نام فیلم بوده است. «آهو» به عنوان نخستین ساخته سینمایی گلمکانی بیش از آن که از دل سینما و قواعد ژانر بیرون آمده باشد، از دل ادبیات بیرون آمده و در عین حال نوعی حدیث نفس فیلمساز به حساب میآید. از ارجاع به دیالوگهای مشهور فیلمی مثل «سوته دلان» علی حاتمی تا سریال «دایی جان ناپلئون» تقوایی. همین طور ارجاع به فیلم محبوبی همچون «مالنا» از طریق خلق پسربچهای که رابطهای عاطفی با پروانه به عنوان قهرمان فیلم برقرار میکند.
«آهو» یک سکانس معرف خوب در آغاز دارد که تماشاگر را با اتمسفر داستان آشنا کرده و سپس با قهرمان خود روبرو میکند. دختر جوانی که از شهر و متعلقاتش دل بریده و ساکن روستایی در شمال ایران شده و آثار چوبی خلق میکند. فیلمنامهای کاملا شخصیت محور که با ریتمی ملایم و تا حدودی کند قصهاش را روایت میکند. همچنین در آن به ندرت خرده داستان جذابی به چشم میخورد که این امر نقطه ضعف بزرگ فیلم محسوب میشود. چرا که نیمه میانی فیلم کاملا خالی به نظر رسیده و شخصیت مرکزی آن توان کشیدن بار دراماتیک کار را ندارد.
گلمکانی و سپیده آرمان به عنوان نویسندگان فیلمنامهای که از یک رمان ایرانی اقتباس شده، به شخصیت پردازی نگاهی مینیمال داشته و اطلاعات را به شکل قطره چکانی در اختیار تماشاگران خود قرار میدهند. به ویژه در رابطه با پروانه که این موضوع شدت بیشتری هم گرفته است. الباقی شخصیتها همچون مازیار، کیانی و حتی سعید کاملا تخت و تک بعدی از کار درآمدهاند و صرفا از طریق چند خط دیالوگ با آنها آشنا میشویم و تمام. حتی فیلمساز برای خلاصی از دست یکی از آنها مازیار که شخصیتی گنگ و پادرهواس و بازیگرش رضا یزدانی هم هیچ درک درستی از نقش نداشته، به یک ترفند قدیمی از جنس رمانهای عاشقانه قدیمی متوسل شده و در دریای توفانی غرقاش می کند!
یکی از نقاط قوت «آهو» برخی وجوه فنی آن است که از جمله میتوان به فیلمبرداری و موسیقی آن اشاره کرد. علیرضا زرین دست انتخاب فوقالعادهای برای این فیلم بوده که به غنای تصویری آن کمک شایانی کرده است. موسیقی فردین خلعتبری نیز اندک، به اندازه و کاملا همخوان با بافت فیلم است. هوشنگ گلمکانی در نخستین تجربه سینمایی خود، ضعفهای ریز و درشتی داشته که بخش مهمی از آن به دکوپاژش برمیگردد. برای مثال میتوان به حجم انبوه کلوزآپها اشاره کرد که غیرضروری به نظر میرسد. همین طور نماهای نقطه نظر پروانه از داخل اتومبیل کیانی در یک سوم ابتدایی فیلم که بیش از اندازه بوده و روی پرده سینما آزاردهنده به نظر میرسد.
در فیلمهایی از جنس «آهو» با توجه به شخصیتمحور بودنشان، بازیگر نقشی کلیدی دارد. سپیده آرمان که در شکلگیری فیلمنامه «آهو» نیز نقش داشته، به لحاظ سن و میمیک چهره متناسب با شخصیت پروانه بوده و با توجه به مونوتون بودن تعمدی فیلم و قهرمانش چیزی را که مدنظر کارگردان بوده ارائه کرده که البته تماشاگر را پس میزند. در این بین، تنها سکانس درددل شبانه پروانه با بنفشه نسبتا خوب از کار درآمده و یکی از بهترین سکانسهای فیلم شکل گرفته است.
«آهو» حاصل وسوسه منتقد و روزنامهنگاری قدیمی برای نمایش علاقه خود به سینما روی پرده نقرهای است که حاصل دندانگیری نداشته و به عاشقانهای ماندگار تبدیل نشده است.
محمد جلیلوند