گروه سینما خبرگزاری هنر ایران: در ایران یک جریان رسمی بر صنعت سینما و سازوکارها و گردش مالی آن حاکم است و در کنار این جریان رسمی گروهی هستند که به صورت غیررسمی و به عبارتی  مستقل فیلم می سازند. اما نکته اینجاست که امروزه گروهی از این فیلم سازان مستقل تصمیم گرفته‌اند، تا از مسیر غیرقانونی و زیرزمینی کار خود را پیش گیرند. ویژگی این دسته از فیلم‌ها، بیانی اعتراضی همراه با تابوشکنی است که خود را آوانگارد می‌خوانند. سینمایی که حامیان بزرگی هم چون جشنواره کن را در کنار خود دارند. بر اساس آخرین سیاست‌گذاری ها در این رویداد هنری، تنها فیلم هایی مجوز حضور در این جشنواره را از ایران دارند که از همین مسیر غیرقانونی یعنی زیرزمینی خود را به جشنواره برسانند. در حقیقت، سوال اصلی آنجاست که آنچه به‌عنوان سینمای انتقادی در مجامع هنری دنیا، امروزه خودنمایی می‌کند، چه نسبتی با سینمای ایران دارد و چگونه می‌توان سینمای زیرزمینی  را هدایت کرد؟ 

نقش جشنواره کن در شکل‌گیری سینمای زیرزمینی در ایران

برآیند آنچه در جشنواره های خارجی مانند کن  در حال رخ دادن است نشان می دهد که سیاست های امروز  جشنواره کن در شکل گیری این مدار معیوب بی تاثیر نبوده است. آنجایی  که برخی رسانه‌ها در فرانسه  این دوره را با تیتر «مرگ سینما» آذین کردند، تیتری که از دل مصاحبه با مدیر این جشنواره بیرون آمد، آنجایی که تیری فرمو مدیر این جشنواره در گفتگو با اهلی مطبوعات  از مرگ سینما خبر داد. فرمو در پاسخ به این سال که به نظر شما سیاسی بودن می‌تواند ماهیت یک جشنواره هنری را شکل دهد، گفته بود: «یک جشنواره به‌واسطه، فیلم‌هایی که نشان می‌دهد، از طریق صدای هنرمندانی که باید آزادانه خود را بیان کنند، همیشه سیاسی است.این چیزی است که بیشترین اهمیت را دارد. وقتی فیلم‌ها سیاسی هستند، جشنواره‌ها سیاسی می‌شود و وقتی آن‌ها رمانتیک هستند، جشنواره‌ها نیز عاشقانه هستند.» این اظهارنظر از این جهت موردتوجه است که این جشنواره به‌عنوان معتبرترین جشنواره‌ی فرهنگی هنری در جهان شناخته می‌شود، هرچند که پایه‌های اصلی شکل‌گیری این جشنواره همواره برمدار سیاست شکل‌گرفته است. بنابراین اظهارات امروز مدیر این جشنواره نشان می‌دهد که اهداف سیاسی بر سایر جنبه‌های هنری و فرهنگی این جشنواره پیشی گرفته و یا به تعبیر روزنامه فرانسوی زبان، مرگ سینما را فریاد می‌زند.

تاریخ-برگزاری-هفتاد-و-هفتمین-دوره-جشنواره-کن-۲۰۲۴-2

در کنار این تغییر و تحولات در جشنوار کن  چند سالی است که دیگر دست‌اندرکاران این رویداد چندان روی خوش به سینمای ایران نشان نمی‌‌دهند و دیگر خبری از حضور فیلم‌های ایرانی در بخش مسابقه نیست؛ اگرچه برخی فیلم‌سازان ایرانی بدجور این در و آن در می‌زنند تا واسطه‌ای بتراشند و هر جور شده خود را به این فستیوال برسانند. در کنار این بی‌توجهی به سینمای ایران اما هرچند آن‌ها از سینمای ایران رویگردانند اما از مستقل سازان ایران حمایت می‌کنند.

مستقل سازانی که به دلیل لحن ساختار شکنانه خود ترجیح می‌دهند، خود را  از سینمای رسمی کشور جدا کنند و به‌ صورت مستقل فیلم بسازند، اما نکته اینجاست، این فیلم‌سازان مستقل که زمانی بدنه جامعه فیلم‌سازان منتقد را شکل می‌دادند و امروزه آثار خود را به‌صورت زیرزمینی تولید می‌کنند و در بستر انتقاد از هیچ ساختار شکنی فرو نمی گذارند نسبتشان با سینمای ایران چیست؟

جالب اینجاست که در عین حال که  ایرانیان معترض و حاضر در کف جشنواره کن که هر سال از در و دیوار آن صدای اعتراض خود را بلند می‌کنند، چرا این فضای باز اعتراضی برای خود فرانسویان این قابلیت را ندارد. سؤال اینجاست که چرا خود مردم فرانسه نمی‌توانند از این تریبون حرفشان را بزنند. نمونه‌اش معترضان به قانون اصلاح بازنشستگی است که بر اساس تدابیر اندیشیده شده یک سال قبل تا کیلومتر‌ها نمی‌توانستند به این رویداد نزدیک شوند. تا آنجا که در جشنواره کن هفتاد و ششم درحالی که تیری فرمو، مدیر این جشنواره خود را هم صدا با معترضان ایرانی نشان می داد، برای فرانسویان معترض جایی  در نظر نگرفت. در هر حال این جشنواره با سیاست هایی که پیش گرفته است هر روز از ماهیت خود به عنوان یک جشنواره فرهنگی اجتماعی دور می شود و به عبارتی کن نه مکانی برای اعتراضات مدنی بلکه مکانی برای کودتاچیانی در لباس فرهنگ تبدیل می شود که دکان پر درآمد وآینده ای به اندازه براندازی را برایشان به ارمغان خواهد آورد.

در این میان گروهی از منتقدان و کارشناسان سینمایی معتقدند که سیاست های فرهنگی مانند کم کاری سیاست گذاران و محدودیت های سینمای جریان ساز این محافل شده اند، موضوعی که احسان رستگار روزنامه نگار و منتقد سینما تحلیل دیگری در این ارتباط ارائه می دهد، او در گفتگو با هنرآنلاین  در خصوص  این جریان  زیرزمینی می گوید: البته این جریان، از جهتی، آن‌چنان اصیل و موضوعیت‌دار نیست؛ شکل‌گیری این دسته از فیلم سازان، مادامی که بی‌وطن‌ها و ایران‌ستیزها هستند اجتناب‌ناپذیر است. اما چند نکته در این باره، حائز اهمیت است اولا قالب سینمای داستانی، بستر استاندارد اعتراض پرهیاهو نیست و قالب مستند، مطلوب‌ترین قالب برای فریادهای نامحدود معترضانه است. ثانیا اغلب فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی، معترضانه، پرخاش‌گرانه و پرآشوبند و علی رغم این، در بسترهای قانونی متنوع، در حال تولید و نمایش هستند و هیچ کس هم مانع این تولیدات سراپا معترضانه نیست. ثالثا محافل زیرزمینی، نه به دلیل محدودیت‌ها یا کم‌کاری سیاست‌گذاران بلکه به دلیل گرایش آن طیف خاص سینماگر به نگاه ضدایرانی و قانون‌گریزی است که شکل می‌گیرد. رابعا در مورد رسول‌اف‌ها، اشتباه همان بوده که از ابتدا، برخی اصرار داشتند که حتی این جنس افراد وطن‌فروش دافعه‌برانگیز هم وجاهت قانونی یابند و به خیال آن مدیران، مشمول جذب حداکثری شوند.

 این کارشناس سینما در ادامه در خصوص  نگاه های جانبدارانه  برخی از اهالی رسانه نسبت به نقش ممیزی ها در شکل گیری این جریان توضیح می دهد: وجود پروانه‌ی ساخت و پروانه‌ی نمایش، متناسب با واقعیات سینمای امروز ایران، بیش از پیش، واجب است. انگار جای متهم و شاکی در ذهن برخی جا به جا شده چرا که امروز، مخاطب شاکی است از کیفیت و مضامین آثار و بعضی سینماگران، متهم اند. دولت هم در بازترین حالت ممکن، در حال تعامل و صدور پروانه‌ی ساخت و پروانه‌ی نمایش است. فلذا بد نیست افرادی منافع شخصی خود را رها کنند و حامی مردم باشند. باید حامی مردم و مخاطبان بود، نه دل‌نگران زیاده‌خواهی‌های اقلیتی از سینماگران. ضمن این‌که مشخص نیست دقیقا منظور این دست از افراد  از عبارت «فیلم‌های مستقل» چیست؛ ما به معنای دقیق عبارت، سینمای مستقل به‌ ویژه در گونه‌هایی غیر از طنز، در سینمای ایران عملا نداریم. نامشخص بودن بودجه‌ ساخت بعضی آثار، دال بر خصوصی یا مستقل بودن آن‌ها نیست بلکه بیشتر بیانگر هوشمندی صاحبان آن آثار، در پنهان کردن و لو ندادن حامیان مالی آن فیلم‌ها و سریال‌هاست. امروز دیگر شوخی‌های بی‌مزه و دروغ‌هایی چون سینمای مستقل و سینمای خصوصی، از جانب چشم‌ها، گوش‌ها و هوش‌های تیز مخاطبان و منتقدان، قابل پذیرش نیست.

وی در ادامه بیان می کند: دقیقا کدام ممیزی‌ها؟ همان ممیزی‌هایی که حتی در سینمای آمریکا و اروپا رعایت می‌شود، اما در ایران نه؟ مثلا همان قانون رده‌بندی سنی که گرچه ده سال قبل، در برنامه‌ی هفت، بنده آن را به عنوان یکی از حقوق مخاطب مطالبه کردم، ولی هنوز که هنوز است، به صورت فراگیر و دقیق رعایت نمی‌شود؟ یا انواع و اقسام نادیده گرفتن‌های فرهنگی و تربیتی در آثار مختلف؟ بابد پرسید اولا کدام محدودیت‌ها، دست و پای سینماگران را بسته؟ ثانیا الان واقعا ممیزی‌ها محدودیت‌زا بوده‌اند یا بی‌هنری سینماگران؟ ثالثا سینماگران مگر در حال طرح دغدغه‌های مردم هستند؟! اصلا مگر مردم را می‌فهمند، می‌بینند و به حساب می‌آورند؟ پس چرا دغدغه‌های شخصی و بی‌اهمیت خود را به اسم دغدغه‌های مردم، به سینما قالب می‌کنند؟! بالاخره به قول خودشان، حدیث نفس می‌گویند، یا دغدغه‌های مردم را بیان می‌کنند؟ سینما اگر راهش از مردم و نیازهای جامعه جدا باشد، دیگر سینمای ایران و برای مردم ایران نیست بلکه می‌شود سینمای ضدایرانی که توسط برخی ایرانی‌زادگان بی وطن از جمله رسول‌اف، به ازای واحد «ایران‌ستیزی بر ثانیه» یا واحد «وطن‌فروشی بر صحنه» خرس، شیر، پلنگ را دریافت می‌کنند.

 

هانیه شجاعی زند