به گزارش هنرآنلاین، عصر روز شنبه ۲۲ اردیبهشتماه مراسمی برای کیانوش عیاری که امروز ۲۳ اردیبهشتماه سالروز تولدش است، در موزه سینما برگزار شد و فیلمسازان و بازیگران مطرحی در این جشن صمیمانه که با افتتاح غرفه جوایز این کارگردان در موزه سینما و نمایش فیلمهای هشت میلیمتری او همراه بود، حاضر شدند.
در بخشی از این مراسم مهرداد اسکویی متنی را خواند که در آن بر تأثیر کیانوش عیاری بر فیلمسازی همنسلان اسکویی اشاره شده بود.
متن کاملتر این نوشتار را در ادامه میخوانید:
«وقتی نوجوان بودم آقای عیاری با چند فیلم به شهر کوچک بندر انزلی آمد. من آنجا یک بازیگر تئاتر بودم و عاشق سینما. شهر بارانی بود و من پوسترهای آقای عیاری را با آن تن نحیف آن سالها به درختان خیس میچسباندم و با طناب میبستم. بروشورهایی طراحی شده بود که یکی از آنها را نزد آقای عیاری بردم.
گفتم: آقای عیاری، این را برایم امضا میکنید؟
پرسید: فیلم میسازی؟
گفتم: هنوز نه.
گفت: فیلم بساز!
برایم امضا کرد. امضای امروز من، اسمم است. مهرداد اسکویی. کپی امضای شماست آقای عیاری. سینمای شما را کپی میکنیم. سینمای شما را دنبال میکنیم.
اگر امروز در موزه سینما در این ساختمان قجری که عقبه بسیاری دارد از شما تجلیل میشود، از نام و چهرهای تجلیل میشود که برای سینماگران نوجو و تجربهگرا سینمای ایران بسیار احترام میآورد،
در مکانی که بسیار احترام برانگیز است.
ما سینماگران راه و روش شما را ادامه میدهیم. آن شب بعد از دیدن فیلمهای شما پدرم مرا دعوا کرد چون خانه ما بیرون از شهر بود. تمام آن مسیر را قلبم تند میزد، تنم داغ شده بود. کف دستم عرق کرده بود که فیلم شما را دیده بودم. سه - چهار فیلم است که در زندگی روی من تاثیر گذاشتند و به من انرژی دادند که سینما را در این آب و خاک دنبال کنم، یکی از آنها همان «آن سوی آتش» شما بود (که آن شب دیدم).
آقای عیاری ما خیلی خوشحالیم که سینمای ایران شما را دارد. ما بسیار مفتخریم که همعصر شما زندگی میکنیم. تک تک پلانها و دکوپاژهای شما را دیدهایم و آنها را روی برگه کار کردهایم و میگوییم شبیه پلانهای آقای عیاری است. واقعگرایی شبیه آقای عیاری. باورپذیری شبیه آقای عیاری. حتی عرق پشت لباس کاراکتر در جنوب ایران اگر شبیه اثر شما باشد کار میکند و این سینماست که جان دارد، که حرکت میبخشد و در تاریخ ایران میماند.
من و نسل من شاگردان شما هستیم و به گمانم این مراسم بهانهای است که آثار شما را چند باره ببینیم. من از شما یاد گرفتم چگونه همت داشته باشم، حرف نزنم، با همه سختیها، مضیقهها و نظرتنگیها خسته نشوم و مسیرم را با اعتماد و ایمان ادامه دهم. از شما یاد گرفتم در هر مرحلهای به حرف خیلیها گوش ندهم، تجربهگرایی کنم و میل به تجربههای مختلف در سینمای شما چیزی است که همیشه وجود داشت و برخی دیگر از سینماگران هم آن را حفظ کردند. از شما به خصوص در سفرهایی که با شما بودم- مثل سلیمانیه عراق که اگر یادتان باشد یک پسر کچل و بیمو چسبیده بود به شما و رهایتان نمیکرد- بسیار فراتر از سینما آموختم. در همان سفرها به من انسانیت و اخلاق را یاد دادید که چطور میتوانم انسان باشم و چطور باید تیماردار انسانیت و سینما باشیم.
شما فروتنید استاد و ما همانند یک هنرجوی فیلمسازی عاشق مثل شما سعی میکنیم گام به گام برای کسب عرصههای نو و کمتر دیده شده سینما فعالیت کنیم. ما سینماگران و رهروان شما با همه سختیها و کمبودها با درک و شناخت ریشه تمدنی این سرزمین، با شناخت تکلیف و مأموریت خود به عنوان یک چهره فرهنگی سعی میکنیم مثل شما برای رشد و اعتلا و تجربهگرایی در سینمای عزیز ایران عاشقانه و بیتوقع مسیر شما سینماگر بزرگ کشور را متمرکز بر فیلمسازی ادامه دهیم. شما بر نسل من تاثیر بسیاری گذاشتید و ما وامدار تک تک لحظههای تلاش شما هستیم.»