گروه سینما هنرآنلاین: «آپاراتچی» اقتباسی است از کتابی به همین نام که داستان نقاش ساختمانی است به نام جلیل. او که دستی بر آتش فیلمسازی دارد قصد کرده به هر طریقی شده نخستین فیلم سینماییاش را بسازد و به بزرگترین رویایش که رسیدن به سیمرغ فجر است، برسد. این فیلم توانست در چهلودومین جشنواره فیلم فجر جایزه ویژه هیئت داوران در بخش بهترین کارگردانی نگاهنو را برای قربانعلی طاهرفر به دست بیاورد. به بهانه اکران این روزهای «آپاراتچی» قربانعلی طاهرفر با هنرآنلاین به گفتوگو نشسته که در ادامه خواهید خواند.
از آنجا که قربانعلی طاهرفر با مستندسازی به عرصه فیلمسازی وارد شده است در ابتدا از تفاوت مستندسازی و فیلمسازی در سینما صحبت کرد: در مستندسازی بدون هیچ دخل و تصرفی با یک دوربین به سراغ زندگی واقعی میرویم. مستندسازی زندگی واقعی را در مسیر دراماتورژی قرار نمیدهد. هر چند برخی نظریات جدید مثل کارگردانی مستند و حتی بازسازی و ضمیمهسازی بعضی از اتفاقات، به بدنه مستند ورود پیدا کرده؛ اما در مستند محض یا مستند غیرقابل تکرار با یک زندگی طرفیم که همانطور که گفتم دراماتورژی در آن تاثیری ندارد. بنابراین دنبال لایههای پیچیده در روایت نخواهیم بود. به نظرم این روند باعث خواهد شد که مستند محض زبانی گویاتر از زبان دراماتیک داشته باشد. چرا که ما تجربه زیسته خودمان را در قاب تلویزیون میبینیم یا با واقعیتهای پیرامونی آن روبهرو خواهیم شد و این اتفاق برایمان ملموستر خواهد بود.
او در بیان تاثیر مستندسازی بر ساختار دراماتیک فیلمهای داستانی گفت: کارگردانی که در حوزه مستندسازی تجربه کافی و وافی داشته باشد، در مواجه با هر سکانس و رویداد فیلم یک ناخوداگاه ذهنی رسوب شده در پس کارگردانی خواهد داشت. حتی اگر این امر آگاهانه و برنامهریزی نشده باشد. تا زمانی که ذهن کاگردان بازخورد مناسب را از بازیها، اتمسفر، جغرافیا، فضای حاکم بر سکانس نگیرد، راضی نخواهد شد. بر همین اساس وقتی یک مستندساز پشت دوربین سینمایی قرار میگیرد اتفاقات درون سکانسی یا همان درام درون سکانسی، تک به تک و در مجموع برآیند همه سکانسها در یک داستان، به واقعیت نزدیکتر خواهد بود و ملموستر جلوه میکند.
طاهرفر در ادامه افزود: در صورتی که تقسیمبندی ژانر را کنار بگذاریم مخصوصا در حوزه فیلمهای اجتماعی به نظر من مخاطب با این شیوه روایت حس بهتر و همذاتپنداری بیشتری خواهد داشت و منجر به سمپات بیشتری هم خواهد شد. در مجموع و به طور خلاصه در قالب فیلمهای سینمایی مخصوصا ژانر اجتماعی تجربه مستندسازی در پس ذهن ناخوداگاه کارگردان است و با چالشهای خودآگاهش در آمادهسازی سکانسها و روایت به کمک فیلمساز میآید تا بتواند ملموسترین لحظات را با مخاطبینش به اشتراک بگذارد و اینگونه لاجرم بهترین نتیجه را خواهد گرفت.
او اضافه کرد: «آپاراتچی» هم از این امر مستثنی نبوده. چرا که من هم تجربهی زیستهی دههی 60 را داشتم و هم تجربه مستندسازی با رویکرد مقاطع دهه 60 ، چه در حوزه جنگ و چه در حوزه اجتماعی. از «هنگامه شمردن ستارهها» با موضوع استاد شهریار گرفته تا اتوبیوگرافی استاد مبین با عنوان «به نام پدر» و مجموعه مستند «لشکر خوبان» که پیرامون تاریخ لشکر عاشورا در 5 قسمت برای مرکز مستندسازی سیما ساخته شد. از این قسم مستندها در کارنامهم کم نیست و چون اینها را در کارنامه داشتم اگر در مسیر تولید «آپاراتچی» به سکانسها و رویدادهای روایی در بطن درام میرسیدم و فصل مشترک داشتند قطعا این تجربه به کمکم میآمد ولی اینکه چقدر توانستم موفق عمل کنم را باید در بازخورد مخاطبان برآورد کرد.
قطع به یقین این اتفاقات در مستندسازی مخصوصا مستندهایی که در دهه 60 اتفاق افتاده خیلی در ساختار، روایت و همکاری در طراحی صحنه و لباس از کلیات تا جزییات به کمکم آماده تا بهترین اتفاق برای صحنهها رقم بخورد.
طاهرفر در خصوص تلاش عوامل تیم تولید برای نزدیکی فیلم و زیست بوم فرهنگی تبریز گفت: تمام تلاش عوامل در یکسال گذشته مدیریت در جزییات و نکات فیلمسازی متناسب با فولکلور تبریز بوده. مخصوصا در حوزه نگارش فیلمنامه که آقای ترابیان و آقای لطفیان در توجه و دقت به جزییات خیلی همراهی کردند و بازنویسیهای زیادی انجام دادند. وقتی به رویداد و بستر اتفاقی فکر میکردیم خیلی زمانها بستر اتفاق یا جغرافیا عوض شده تا به نتیجه ممکن و لازم برسیم.
این کارگردان ادامه داد: در لحظه لحظه فیلم تلاشمان این بوده که به «فیلم یعنی جزییات» پایبند باشیم. هر چند به دلیل چالشها و مشکلات زیادی که روبهرو بودیم در بسیاری از موارد نتوانستیم به کمال خواستههامان دست پیدا کنیم. با صداقت عرض میکنم حتی در برخی موارد به خواستههامان در جزییات حتی نزدیک هم نشدیم. اینها همه با حسرت و آه و افسوس برایمان همراه بود و به اجبار از کنارشان میگذشتیم. ولی آن جزییاتی که مخاطب در لابهلای سکانسها میبینید برایمان درآمدنشان مهم بوده. امیدوار بودیم برای مخاطب آگاه سوال ایجاد کند، نه اینکه مستقیما در فیلم سوال طرح شود. شکل و فضای کلی سکانس بار ایجاد سوال را بر دوش داشته. در صورتی که مخاطب متوجه این موضوع شده باشد میتوان اینگونه برداشت کرد که دوستانم موفق عمل کردهاند.
طاهرفر «آپاراتچی» را محصول یک تلاش دست جمعی دانست و افزود: این فیلم قطعا به هیچ عنوان محصول کارگردان به تنهایی نیست و حاصل یک تلاش جمعی است. مخصوصا در مواردی که فیلم به اصطلاح فیلم دههی دیگری است میطلبد که عوامل همگی تجربه زیست در آن دهه و تجربه کاری آن دهه را در کارنامه داشته باشند. این عوامل است که بزرگترین عامل تولید نهایی با کیفیت و تکیهگاه کارگردان خواهد شد.
در طول ساخت مشورت زیاد داشتیم. از آقای حسن پویا فیلمبردار کار و جعفر محمدشاهی عزیز که لحظه به لحظه کنارم بودند و حتی از عوامل پشت دوریبن مشورت میگرفتم. چون همگی برای یک کار خوب اهتمام داشتند و به آن کار ایمان داشتند، برای فیلمی با سطحی کیفی بالا و مطلوب تلاش داشتند.
با توجه به ژانر کمدیدرام روایت «آپاراتچی» در تبریز و حساسیتهای قومی و فرهنگی، کارگردان این فیلم گفت: حساسیتهای قومی و منطقهای حقیقتی انکارناشدنی است. یکی از چالشهای بزرگ من در این فیلم این بود که اتمسفر و جغرافیای فیلم تبریز است و وقتی من در تبریز کار میکنم چه لزومی دارد زبان فیلم من فارسی باشد، که سوالی منطقی و بجا است.
او ادامه داد: طی مطالعات و حتی پژوهشهای میدانیمردمی، بررسی آمار و ارقام مخاطبان، ما با دو چالش بزرگ مواجه بودیم یک زبان فیلم ترکی باشد، دو اینکه زبان فیلم فارسی باشد. چرا فارسی؟ وقتی فیلمهای گذشته را مرور میکردیم آنهایی که زبان اصلی با زیرنویس فارسی بودند اگر در حوزه سینمای هنر و تجربه حضور داشتند به احتمال زیاد دنبال مخاطب عام نبودند و مخاطب خاص داشتند و حتی بیشترین سهم آرتیستی قضیه بر عهده تصویر بود نه دیالوگ.
اما در مورد «آپاراتچی» اگر نگاه و موضوع آن آرتیستی بود و به تجربیات پیشینم در هنر و تجربه نزدیک بود قطعا زبان ترکی را انتخاب میکردم. چون معمولا این نوع فیلمها به جشنوارههای بینالمللی هم نیم نگاهی دارند. آن موقع دیگر بحث زبان مطرح نمیشد. ولی وقتی مخاطب ملی است مثل «پوست»، «آتابای» یا حتی «موقعیت مهدی»... طبق تحلیل ما در بازخورد این فیلمها، مخاطب ملی و مخاطب عام در اقصی نقاط ایران چه در زبان ترکی و چه کُردی و چه زبانهای دیگری که نیاز به زیرنویس دارند، ارتباط خوبی با فیلمهای زیرنویسدار برقرار نمیشود.
طاهرفر برای مثال گفت: در گفتوگویی که در شبکهی ترک زبان با مجری خانم همزبانم انجام دادم ایشان همین مثال«آتابای» را آوردند که با خانواده رفته بودند سینما، در سینما منی که به ترکی اشراف داشتم از صحنه صحنه و تک تک اتفاقات لذت میبردم؛ اما بچههای من که ترکی بلد نبودند از تماشای همزمان فیلم و زیرنویس خسته شدند. نمیتوانستند همزمان به فیلم و زیرنویس دقت کنند. غالبا در تماشای فیلمهای غیرایرانی خودمان هم تجربه کردهایم. البته آنهایی که نگاه هنری دارند فیلم را یکبار با زیرنویس میبینند و بار دیگر فقط به خود فیلم و حس منتقل شده از آن توجه میکنند. تا بتوانند علاوه بر داستان از جنبههای دیگر فیلم هم لذت وافر ببرند. جنبههایی مثل طراح صحنه، نور، و سایر جزئیات.
این کارگردان افزود: اینهمه مقدمه را برای این گفتم تا از دلیلم برای استفاده از زبان با لهجه ترکی و نه زبان ترکی صحبت کرده باشم. قصه ما قصهای کمدیدرام است که شوخیهای لحظهای دارد. اگر مخاطب غیرترک زبان، حواسش برود پی زیرنویس امکان از دست دادن شوخی بسیار محتمل است. راهحل دیگر استفاده از نسخهی دوبله بود که به زعم من و دیگر دوستان با توجه به امکان استفاده از لهجه ترکی نسخه دوبله محلی از اعراب نداشت.
او در خصوص تلاش برای استفاده از لهجه ترکی ادامه داد: ما تلاش کردیم برای حل این چالش در «آپاراتچی» رویکرد دیگری را پیش ببریم و آن مواجه ترک زبانها با زبان فارسی آغشته به لهجه ترکی است. این رویکرد، گمشده ما در سینمای ایران و حتی در ادوار مختلف تلویزیون و شبکههای ملی بود.
قربانعلی طاهرفر با گفتن «یک ظلم تاریخی به زبان ترکی و حتی چه بسا به سایر زبانهای ایرانی و قومیتی شده» اضافه کرد: هر زمان بازیگری خواست با لهجه ترکی یا زبان دیگری صحبت کند یا بلد نبود یا با ادای لهجه، آن زبان را به سمت استهزاء، لودگی و مسخرگی ناخواسته برده است. این امر همه همشهریان من و همهی همزبانهای من را در اقصی نقاط ایران آزرده خاطر کرده است. در این مورد پیش از این مطالبی را در روزنامهها نوشتم. موضوعاتی مثل دقت نکردن کارگردانها و تهیهکنندگان و برنامهسازهای رسانه ملی. نمونههاش را هم کم ندیدهایم. روزنامهای صرفا با استفاده نادرست از یک کلمه ترکی آشوب ایجاد کرده است. اینها کار ما را سخت میکرد.
وی از تلاشش برای فائق آمدن بر چالش حساسیتهای قومی گفت: تلاش کردیم در آپاراتچی به لهجهای معیار برسیم که الحمدالله مخاطبان هم آن را پسندیدند و برایشان دلنشین بود. در چهار دوره مدیریت سازمان صداوسیمایی که من افتخار همکاری با آن را داشتم معمولا در سفرهای استانی به دنبال لهجه شیرین ترکی در گویش فارسی بودند که محقق نشد. اما کسی قدم جدیای در این راستا برنمیداشت. امیدوارم قدمی که ما در «آپاراتچی» برای این منظور برداشتیم از این پس بانی تجربههای موفق شود.
طاهرفر در خصوص راهکارش برای رسیدن به لهجه درست گفت: ما در ابتدای راه تولید «آپاراتچی» به دنبال چهرههایی بودیم که رگههای درام و کمدی دارند و به گیشه هم فکر میکردیم. اما در میانه راه که چالش لهجه و گویش به وجود آمد ما احساس کردیم تیم اصلی بازیگری ما باید ترک زبان باشند تا بتوانند لهجه را به درستی ادا کنند.
وی ادامه داد: ستارگان سینما بالاخره با توجه به تجربهشان، قطعا از عهده خیلی از لهجهها برآمدهاند، اما این لهجهی ترکی مدنظر ما ممکن بود برایشان چالشبرانگیز باشد. چرا که لهجهی شیرازی، کرمانی، اصفهانی مبنا زبان فارسی است. اما در این مورد مبنا ترکی است و مخارج حروف متفاوت از زبان فارسی است. در کل ما از نیمه راه تصمیم گرفتیم در انتخاب بازیگران تجدیدنظر کنیم و بحث انتخاب بازیگران شاخص و چهره را کنار گذاشتیم و به ترکیبی از بازیگران اصالتا ترک از اقصی نقاط ایران رسیدیم.
این کارگردان افزود: تورج الوند عزیز که نقش جلیل را بازی میکرد، اصالتا ترک همدان هستند. در تیم تولید ما از زنجان، تبریز و اردبیل نیرو داشتیم. بهنام تشکر ترک تالش است. ایشان خیلی راحت ترکی صحبت میکنند. میتوان گفت 80 درصد تیم ترک زبان بودند. این امر «آپاراتچی» را به لهجهای شیرین رساند. لهجهای که شما را یاد علامه جعفری میاندازد.
کارگردان آپاراتچی تکمیل کرد: در مسیر تمرینها برای سنجش درستی لهجهها جمعی از فارس زبانها و ترک زبانها را به تمرینهای دور میزی میآوردم تا از مسیر ساخت و درآوردن لهجه مطمئن باشم. در اولین اکران در تبریز که برای خودم بسیار بسیار مهم بود همه مخاطبان از لهجه یکدست اجرا شده بسیار لذت بردند.
ادامه دارد...