گروه سینمای "هنرآنلاین": روز دوم جشنواره فیلم فجر تا به اینجا که دو فیلم اکران شده است، هر دو رضایت مخاطب را به نسبتهای متفاوت به دست آورده است. بعد از «تمساح خونی» از جواد عزتی، «تابستان همان سال» به کارگردانی و نویسندگی محمود کلاری اکران شد.
محمود کلاری در این فیلم روایتی قصهپرداز دارد از خاطرات دوران کودکی عطا پسری ۸ ساله که در صحنهی آخر متوجه خواهیم شد ممکن است عطا روایتی از کودکی خود کلاری باشد. او که استاد فیلمبرداری و به گفتهی پسرش کوهیار کلاری (مدیر فیلمبرداری همین فیلم) خدای فیلمبرداری است، با قصهی داستان ارتباطی مستقیم دارد و کاملا بر آنچه که قرار است در فیلم به تصویر کشیده شود، با همهی متعلقات الزامی قصهاش احاطه دارد. نه چیزی کم و نه چیزی اضافه. مگر اینکه مخاطب اهل خاطرهبازی نباشد و مثلا دوچرخهسواری داود، عطا و مسیح و رفتن پیش فالوده فروش را اضافه بداند و نداند که آن بخش جهت شخصیتپردازی داود و پرداختن به شکلگیری علاقهی عطا به داوود در فیلم جا گرفته، که در آن صورت فیلم کلاری ممکن است نتواند انگیزهی لازم برای صبر در روایتگری برای رسیدن به پایان را به او هدیه دهد.
کلاری در «تابستان همان سال» میداند داستانش در هر صحنه و سکانس به چه نور و حرکت دوربینی متناسب با مضمون نیاز دارد و این حرفهی کلاری است. این فیلم با بیتی از نیما یوشیج که هم ولایتی پدران کلاری است شروع میشود «چه بسیار از عقوبتهای افزون/ که گشتش لغزش خردی بهانه» و او از پس این بیت با تلویحی آرام در پس زمینهای تار از عقوبت عملی در گذشتهای دور خبر میدهد. خطایی که کودکی و خامی و خیالپردازی عامل آن شده است.
قصهی «تابستان همان سال» قصهی خانهی پدربزرگ عطا است که وابستگان دیگرش هم هر کدام به بهانهای در اتاقی ساکن شدهاند. ماه منیر، مادربزرگ عطا میزبان عاطی و عطا، عروس و نوهاش و از طرفی عمهیِ عطا و دو فرزند او به نامهای داود و مسیح است.
قصهی اصلی از آنجا شروع میشود که تق تق تق عمه مرضی، عمهی دیگر عطا در میزند و از دزدیده شدن طلاهاش و شک به داود میگوید. اینجاست که گرهی اول داستان در نیم ساعت اول فیلم شکل میگیرد. چرا عمه مرضی به داود بر خلاف شخصیت مثبتی که در فیلم دارد شک کرده و چرا ماه منیر به مرضی اصرار میکند بدون دلیل به داود تهمت نزند؟ چرا باید ماه منیر فکر کند مرضی ممکن است از سر لجاجت به داود بهتان بزند و چرا میگوید تو از زمانی که خواهرت بعد از مرگ شوهرش به این خانه آمده هنوز با او صحبت نکردهای؟ بین این دو خواهر چه گذشته؟
این قلاب نرم فیلم کلاری است. البته او در این فیلم از علاقهی خردسالانهی عطا به مسیح دختر عمهاش کمک گرفته تا از لطافت این دلدادگی کودکانه، تمی عاشقانه بسازد و با مخاطب خاطرهی مشترک ایجاد کند.
«تایستان همان سال» خیلی اصرار ندارد که قصهاش ضربآهنگی سریع داشته باشد و نیامده تا مخاطب را با شلوغ کاری و معما حفظ کند. کلاری که نویسندگی و کارگردانی کار را عهدهدار است نرم و آهسته به دنبال حکمی تکراری اما مهم است که از تاثیر گذشته بر زمان صحبت میکند.
تابستان همان سال با همزمانی روایت خانوادهی عطا در کنار بهمریختگی انقلابی چند جایی هم بیانیههایی سیاسی و اجتماعی را بسیار کوتاه میگوید و میگذرد. مثل این است که میخواهد بیانیه بدهد اما عواقب بیانیهها گریبان فیلمش را نگیرد. مثلا آنجا که عمه مرضی و عطا و مادرش در سلمانی مردانه برای دقایقی پناه میگیرند و سلمانی میپرسد مگر با این کارها مملکت درست میشود، کلاری از زبان عمه مرضی از امکان موفقیت و تاثیر انقلابها و به زعمی کوتاه نیامدن در مقابل اشتباهات حکومتی میگوید. اینکه زن فیلم این را میگوید جای تامل دارد.
به طور کلی فیلم «تابستان همان سال» برای مخاطبی است که خاطرهبازی را میپسندد و به دنبال شور و هیجان کاذب نیست. کلاری مخاطبش را به سینمای معنا و خانواده دعوت میکند. اگر شما هم اهل صبرید و خاطرهباز شما را به دیدن این فیلم دعوت میکنم. شما در این فیلم قصهای آرام و به دور از حاشیه را تماشا خواهید کرد که ممکن است گیشهی سینما بنا بر روال این سالها به آن اقبال نشان ندهد.
زهرا عباسی