گروه سینما هنرآنلاین: رونق بازار سینمای ایران در دو دهه اخیر به تولید و اکران فیلمهایی با ژانر کمدی وابسته است. هر چند این ژانر با هدف خندهآفرینی و تلطیف فضای روحی جامعه و انتقال پیام به صورت نرم و غیرمستقیم طراحی شده است؛ اما به گفته صاحبنظران و دستاندرکاران پیشکسوت سینما رفته رفته به ورطهی لودگی و ابتذال کشیده شده است. در نشست صمیمی که با هوشنگ گلمکانی نویسنده و کارگردان فیلم «آهو» داشتیم، فرصت را مغتنم دانستیم و در این خصوص با مرد منتقد سینما صحبت کردهایم.
هنرآنلاین: ما از آقای مقدسیان منتقد سینما پرسیدیم که آخرین کمدی خوبی که دیدید چه فیلمی بوده و ایشان از «سنپترزبورگ» اسم بردند. شما از چه فیلمی به عنوان آخرین کمدی خوب که روی پرده رفت، یاد میکنید.
گلمکانی: پاسخ به این سوال نیاز به تجدید حافظه دارد. باید فهرستی از کمدیهای این سالها را مرور کنم. اما موافقم که «سنپترزبورگ» کمدی خوبی بود. از سریالهای اخیر نمایش خانگی «روزی روزگاری مریخ» و «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» کمدیهای جذابی هستند.
هنرآنلاین: صحبت آقای مقدسیان و چه بسا آقای رضا کیانیان در گفتوگوی دیگری ناظر بر این بود که در دو دههی اخیر، فیلمهای کمدی، فاخر نیستند و بسیاری از مولفههای کمدی خوب را رعایت نمیکنند. ایشان علت فاصله ما از کمدی خوب را همین میدانستند.
گلمکانی: من یک تئوری در این زمینه دارم و مصاحبه مفصلی هم دربارهاش در مجله «آنگاه» داشتم. من بهندرت از صفت مبتذل برای فیلمی استفاده میکردم؛ اما بیشتر کمدیهای اخیر واقعا مبتذل هستند و معتقدم رواج این کمدیها واکنش افکار عمومی به وضعیت موجودشان است؛ حاصل خشم و نارضایتی به فشار اوضاع معیشتی و اوضاع اجتماعی و روانی جامعه... . حالا در چنین وضعیتی، مثلا تعیین اسم برای «چهارشنبه سوری» و «شب یلدا» انگار یک جوری دهنکجی به جامعه است. البته میگویند اسم همان اسم است، فقط صفت تعیین کردهایم. اما انگار مسئولین امر مردم و حساسیتهایشان را نمیشناسند و البته رواج فضای مجازی امکان واکنش را برای مردم فراهم کرده است. من معتقدم اینجور کمدیها به دلیل عبور از خطوط قرمز اخلاقی و اجتماعی و سیاسی نظام، مورد توجه قرار میگیرند. نظام در نگاه رسمیاش یکسری عصاقورتدادگی دارد و شعارها و اخلاقیاتی را در تریبونهای عمومی و در رسانههای رسمی و منابر و سخنرانیها ترویج میکند که افکار عمومی نسبت به آنها گارد دارد. مردم از این فیلمها به دلیل عبور از خطوط قرمز استقبال میکنند و چون به ارکان نظام صدمه نمیزنند گفته میشود «بذارید مردم ببینن». یک جور سوپاپ اطمینان است. چند روز پیش از جلوی مجتمع چارسو رد میشدم. به آنونس فیلمهای روی پرده که از مانیتورهای تبلیغی پخش میشد نگاه کردم. توی آنونس همة کمدیها عدهای مرد در حال رقص بودند؛ آن هم نه رقص درست؛ یک جور مسخرگی. لودگی. عدهای از این شاخپشمیها هم در هم میلولیدند، آدمهای یغوری که ریشهای داعشی دارند و تیشرتهایی میپوشند که قطر بازوها و عضلههاشان دیده شود. اینها عناصر اصلی کمدیها هستند. اخیرا پشت صحنهای دیدم از تمرین رقص یک فیلم روی پرده، که همزمان اسباب حیرت و تأسف است.
هنرآنلاین: موزیکال بودن انگار شده یک بخشی از کمدی.
گلمکانی: نه! موزیکال هم در دنیا شأن و مقامی دارد. اصلا یک ژانر است. چون نگاه رسمی در مقابل رقص و موسیقی گارد دارد، اینها را طوری لودهوار درست میکنند که اگر یقهشان را گرفتند بگویند ما داریم مسخره میکنیم. اما این یک توجیه است. فیلمها مملو از شوخیهای جنسیاند که این هم ظاهراً از خطوط قرمز است. این همه در این سالها سرمایهگذاری روی شعارهای اخلاقی شده، باید بررسی شود که چرا نتیجهاش این شده. یکی از این فیلمها را در سالنی که همه ظرفیتش پر بود دیدم. لحظهها و دیالوگهایی از فیلم بود که تماشاگران البته میخندیدند ولی جملهها و شوخیهای به قدری سخیف بود که همزمان در اطرافم صدای «نوچ نوچ» حاکی از حیرت را هم میشنیدم! فکر میکردم مگر میشود که این اتفاق علنی و به طور رسمی و با مجوز اتفاق بیفتد؟ من تشویق نمیکنم که بروند این فیلمها را توقیف کنند؛ اما میگویم اینها واکنش جامعه است به آن عصاقورتدادگی و شعارهای دروغینی که فقط برای بعضی از مصارف تولید میشود.
هنرآنلاین: نقطه شروع اینجور کمدیها را کجا میدانید.
گلمکانی: این به طور مشخص یادم است. ممکن است قبل از این هم بوده ولی من ندیدهام. نوع رقیقش را در فیلم «مرد عوضی» (1376) و نوع غلیظش را در «توکیو بدون توقف» (1381) به یاد میآورم که بهخصوص دومی باعث تعجبم شد. بعدش کمکم این رویه و عبور از خط قرمز رواج پیدا کرد و الان دیگر به اوج رسیده است. اصولا به نظرم عبور از خط قرمز فرمول طلایی فروش است؛ چه در کمدیها و چه در فیلمهای تلخ اجتماعی با مایههای تند اعتراضی، مثل همین مورد اخیرش «برادران لیلا». روزی یکی از سازندگان همین کمدیها سیدی فیلم تازهاش را آورد به دفتر کارم برای تماشا و نظرخواهی. گفتم «نظر مرا که میدانی.» فیلم جلو رفت و گفت این سکانس را ببین. از سکانسهای لودگی فیلم بود. میرقصیدند و شلوار از پایشان میافتاد. خندیدم. گفت «دیدی خندیدی؟ پس خندهداره!» گفتم «من به مسخره بودنش خندیدم. خیلی الکیه.» حرفی کلیدی زد. گفت «الکی میفروشه. الکی باید باشه که بفروشه!». شما به ویژگیهای عمومی این جور فیلمها نگاه کنید. یک ویلا یا خانة لاکچری، رقص نور و مردان با کلاهگیس و بزنوبکوب و جنگولکبازیهای الکی و حرکات لودهوار و شوخیهای جنسی و... دارند و همینها میفروشند. مسئولان هم میگویند برای ما که ضرری ندارند، بگذارید بسازند و پول دربیاورند. مردم هم راضی!
هنرآنلاین: راهکار برون رفت از این فضای لوده چیست؟
گلمکانی: سالهاست در یک وضعیت غیرطبیعی به سر میبریم. همه چیزمان غیرطبیعی است. تمام حوادث ناهنجار که در تمام زمینهها اتفاق میافتد حاصل همین وضعیت غیرطبیعی است. چطور از این وضعیت خارج میشویم؟ هر وقت وضعیت طبیعی شد همه چیز درست میشود!
هنرآنلاین: کمدی در کنار خنداندن چه رسالتی دارد؟
گلمکانی: هیچ رسالتی ندارد! یک سرگرمی در صورتی که سالم باشد، کافی است. فیلمساز دغدغهمند چه کمدی بسازد، چه تراژدی، چه ملودرام، فیلمش نکتهای مفید برای تماشاگر خواهد داشت. اصلا لازم نیست تصمیم بگیرد که رسالتی داشته باشد. در کار هنری تصمیم گرفتن برای تعبیه پیامها، حاصلش میشود شعار و ریا.
هنرآنلاین: در سینمای ما تنوع ژانر وجود ندارد. ما ژانر کمدی و تا حدودی درام داریم؛ اما میبینیم خیلی حرف برای گفتن ندارند. آیا این گزاره را قبول دارید؟
گلمکانی: سینما در همه جای دنیا مثل خیلی عرصههای دیگر، مطابق قانون عرضه و تقاضا پیش میرود. فیلمساز با بررسی جامعه و واکنشهای مردم موضوعها را انتخاب میکنند. در زمان رکود اقتصادی بزرگ آمریکا در دهه 1930 و سپس جنگ جهانی دوم ساخت دو جور فیلم رونق گرفت. موزیکال و گنگستری. هر کدام به یک وجه از نیازهای روانی جامعه پاسخ میدادند. الان فرض کنید در هند اتفاقی بیفتد و رقص و آواز ممنوع بشود. چه بر سر سینما و مردم هند میآید؟ آن بحث غیرطبیعی بودن که گفتم همین است. عرضه و تقاضا در بازار سینمای دنیا وجود دارد. در مملکت ما بین عرضه (تولیدکنندگان فیلم) و تقاضا (مردم)، دولت قرار گرفته و میخواهد مدل و کالای تولید را تعیین کند. این دخالت در وضعیت طبیعی است. تنوع ژانرها هم که میگویید، باید به شکل طبیعی و در یک شرایط طبیعی اتفاق بیفتد. با دخالت ممکن نیست. در زمینه فرهنگی هر جا دولت خواسته با دخالتش مسیری را کانالیزه کند، کار را خرابتر کرده. در دهه شصت سینمای موسوم به «عرفانی» ابداع شد. البته آن زمان به علت اینکه کلیت سینما از طرف بعضی نهادهای کلان و قدرتمندان نظام محل تردید بود و خیلیها اصلا دلشان میخواست سینما وجود نداشته باشد، مدیران سینمایی سعی کردند سینما را مکانی برای تفکر نشان بدهند نه سرگرمی، تا بتوانند مانع اقدام مخالفان سینما بشوند. کار به جایی رسید که ساموئل خاچیکیان فیلمساز ارمنی هم ناچار شد فیلم عرفانیاسلامی «چاووش» را بسازد یا مهدی فخیمزاده که در فیلمهای ملودرام و اکشن توانایی دارد فیلم «طپش» را ساخت که در مایههای همین فیلمهای عرفانی بود. زمانی مدیران سینمایی عنوان «سینمای معناگرا» را ابداع کردند که به نوعی ادامة همان فیلمهای عرفانی بود. مدتی هم با هدفهای تبلیغاتی، سازندگان فیلمها را تشویق میکردند که صحنهای فیلمهایشان را در اتوبانها و کنار پروژههای بزرگ سد و نیروگاه و غیره فیلمبرداری کنند. این فیلمها تماشاگر نداشت و فقط به درد بیلان دادن مدیران به روسایشان بود. توقعی که از سینما دارند تبلیغاتی بودنش است. در یک سینمای غیرطبیعی نمیتوانی انتظار تنوع ژانر داشته باشی. ژانر حاصل وضعیت طبیعی است. الان با هر فیلمسازی که صحبت کنید اصلا نمیداند چه کاری باید انجام دهد. فعلا تنها فیلمهایی که بخش خصوصی سرمایهگذاری میکند کمدی است. نهادها هم که فیلمهای تبلیغاتیشان را میسازند. عدهای از جوانها فیلمهای زیرزمینی میسازند، برخی مهاجرت را انتخاب کردهاند و عدهای هم دارند کلا فیلمسازی را رها میکنند.
هنرآنلاین: باتوجه به سینمای دفاع مقدس و پایداری، و جذابیت ژانر اکشن، چرا ژانر اکشن نداریم؟
گلمکانی: سینمای اکشن، کار آسانی نیست. در دنیا، سینمای اکشن با کمک تکنولوژی به مرزهایی رسیده که ورود ما به آن دشوار است، چون تماشاگر با توجه به دسترسیاش به فیلمهای روز دنیا، میتواند تولیدات داخلی و خارجی را مقایسه کند. به فیلمهای «ماموریت غیرممکن» و «جیمز باند» که نگاه میکنید میبینید به کمک تکنولوژی پرهزینه چه کارهایی در زمینه اکشن میکنند. الان دیگر اکشنسازی به شیوة قدیم با بدلکاران بومی جوابگو نیست. بنابراین فیلم اکشن ساختن بسیار پرمخاطره و گران و دشوار است.
* زهرا عباسی