گروه سینمایی هنرآنلاین: «کت چرمی» قصه آدمهای تنها و شکستخورده است که در دلِ این شهر خاکستری نفس میکشند و هنوز به امیدِ دستیابی به عدالت تلاش میکنند. عیسی فرهمند (جواد عزتی) بازرس بهزیستی است، بازرسی که در جستوجویِ پرونده مشکوکِ پولشویی در یک خیریه به فجایعی بزرگتر پی میبرد. او در تحقیقاتِ خود درمییابد دکتر رفیعی سرپرستِ این خیریه که یک سرمایهدارِ معروف و بانفوذ است از دخترانِ بیسرپرست یا بدسرپرست برای خروج و انتقالِ موادِ مخدر استفاده میکند. دخترانِ این خیریه به مهمانی «کت چرمی» میروند و آنجا مواد مخدر در بدنشان جاسازی میشود...
فرهمند یک قهرمانِ تنها، شکستخورده و عاصی است همانندِ ضدِ قهرمانهایِ دهه پنجاهِ سینمای ایران، با این تفاوت که سلاح حمل نمیکند، تا حدودی ترسو است! دخترش بر اثرِ اُوردُز مرده، همسرش به خارج از کشور مهاجرت کرده، در شُرفِ اِخراج است، تلخ و عصبی است، قرص مصرف میکند (شبیه ضدِ قهرمانهای فیلمهای نوآرِ دهههای شصت و هفتادِ میلادی) اما کم نمیآورد و با روشهای خودش به مبارزه با بیعدالتی میرود. برای او دکتر رفیعی نمادِ فساد و بیعدالتی است پس باید به سزایِ عملش برسد.
او به دلِ شهر میزند تا شاهدی بیابد یا حداقل مدرک جرمی و در میانِ همین دست و پا زدنها به دخترکی معتاد (همسن و سالِ دخترِ از دست رفتهاش آذین) برمیخورد که میتواند کورسویِ امید باشد اما همه چیز به آن شکلی که باید، پیش نمیرود چون ظاهرا رفیعی نفوذِ زیادی دارد. او که از دستگاههای قضایی، امنیتی و پلیس ناامید شده شبیه خودش عمل میکند و به کنشِ فردی دست میزند اما این انتهایِ قصه نیست...
«کت چرمی» به موضوعهای مهم و حساس میپردازد، فسادِ اقتصادی، سرمایهدارانی که گویی هیچکس جلودارشان نیست، سوء استفاده از دخترانِ بیسرپرست یا بدسرپرست، ترانزیتِ موادِ مخدر، سوء استفاده از خیریهها و کمپهای ترکِ اعتیاد، ناکارآمدیِ قوانینِ قضایی و... که البته تا حد مقدور از طرحِ این موضوعها سربلند بیرون میآید اما خب همانطور که گفتیم تا حد مقدور و توان. حسن میرزامحمدی به عنوان کارگردان و همینطور مسعود هاشمینژاد به عنوان فیلمنامهنویس تلاش میکنند قصهای سرراست و پرتنش (البته با سویه اجتماعی) روایت کنند که تا حدود زیادی در این راه موفقند.
شناخت کاملِ آنها از شخصیتها، روابطِ آدمهایِ جنوبِ شهر، چگونگیِ زیست در کمپهای ترکِ اعتیاد و خیریهها کمک کرده تا قصهشان را با کمترین لکنت و شجاعانه به تصویر بکشند. میرزامحمدی در میزانسن و هدایت بازیگران هم موفق است و شاید نقطه ضعف او در زاویهبندیِ نماها و حفظ ریتمِ فیلم باشد. این درست که شخصیت اصلی میانسال است و شاید در رفتار و کُنش کند اما ریتم در فیلمهایِ اینچنینی نقشِ مهمی ایفا میکند. مثلا ریتمِ کندِ فیلم در سکانسِ شبِ اعدام باعث شده تماشاگر دچارِ التهابِ آنی نشود و با تنشِ رُخداد و شخصیتها همنبض نشود. یا کارگردان و فیلمبردار میتوانستند با انتخابِ زاویه بهترِ دوربین در صحنه تصادف شکلِ بهتری در روایتِ رُخداد به تصویر بکشند.
بازیگرانِ فیلم در نقشآفرینی موفقند، چواد عزتی تلاش کرده شبیه شخصیتِ احمد خسرویِ «مرد بازنده» نباشد که موفق هم بوده، همینطور نمیتوان از بازیهای خوبِ رویا تیموریان، پانتهآ پناهیها و ستاره پسیانی یاد نکرد. سارا حاتمی هم بسیار موفقتر از تجربه اولش یعنی سریال «زخم کاری» است.
«کت چرمی» یک فیلم اجتماعیِ موفق است که میخواهد قصه بگوید و قهرمانِ تنهایش متفاوتتر از ضدِ قهرمانهایِ سینمایِ اجتماعیِ دهههای پنجاه و هفتاد و حتی هشتاد باشد. عیسی فرهمند چاقو یا اسلحه نمیکشد وفقط میکوشد آنطور که بلد است عمل کند، به این امید که شاید، شاید تیری که در تاریکی رها کرده به هدف بخورد. هر چند به قولِ صادقی (مامور امنیتی با بازیِ صابر ابر) با مُردنِ رفیعی چیزی درست نمیشه.