گروه سینمایی هنرآنلاین: آبیار فیلمسازی است که میخواهد دربارۀ زنان و مسائل آنان فیلم بسازد و در شگردها و فنون سینمایی تا اندازه قابل پذیرشی موفق اما در محتوا اهل مصلحتاندیشی و مماشات است و این رفتار به گونهای هم به میخ هم به نعل کوبیدن است و شاید در نوع برخورد افراطی و رادیکالش در واقع پاک کردن صورت مساله باشد.
یعنی از منظر زنانه این نوع گفتن و لاپوشانی کردن، دور زدن مسالهای اجتماعی است که بیشتر به ضرر جامعۀ زنان است تا اینکه بخواهد یا بتواند کمک حال وضعیت بغرنج و پیچیدۀ آنان باشد؛ در حالی که زنان نیازمند همدلی و همدردی و در نهایت دفاع از مسائل بارز خود برای گذر از بحران و فاجعه و رسیدن به جامعه آرمانی و برابریخواه هستند و فراتر از نامها و نشانها یک حقیقت تلخ و تراژیک وجود دارد که انکار و مطرح نشدنش به ستمی آشکار و رواداشته در بستری مردسالار با غفلتهای بزرگ همچنان دامن خواهد زد. شاید فیلمسازی و تولید آثار نمایشی یک راه بسیار تاثیرگذار فرهنگی برای برونرفت از این قضایای لاینحل تلقی شود. تاکنون نیز چنین بوده و هست و در کل هنر یک ابزار کارآمد برای بیان مسائل و روشنگری جامعه است و همین بیداری عاملی بنیادین برای آغاز حرکت و فعالیت و حل مسائل زنان خواهد شد.
نرگس آبیار پیرو حکایت شتر دیدی ندیدی در «ابلق» است. صورت مساله را به درستی مطرح و باز میکند اما در پایانبندی بیش از حد محافظهکار میشود و از پایه و اساس بنابر خواست جامعه مردسالار دنبال انکار این قضیه برمیآید. در حالی که بیان تراژیک راهگشای چنین دردی است که حتی این قضیه به نوعی ویرانگری تحمیلی از سوی جامعه مردسالاری خواهد بود که بیقاعده و زورگویانه دنبال تعرض و حریمشکنی است بیآنکه بشود یا بخواهند آن را زیر سوال ببرند.
در حالی که این حق زنان قربانی است که با اثبات حقانیتشان از هر نوع تعرض و خیال باطل پیشگیری کنند و در واقع در صورت تعرض میدان برای دادخواهی و تنبیه این اتهام چرک و کثیف باز باشد وگرنه در خفا بردن مسائل و در بستر شتر دیدی ندیدی و انکار حقیقت همچنان این وضع نابسامان و تحمیلی سر جای خود است و آب از آب هم تکان نخواهد خورد و متعرضان در کوچه و خیابان و در هر پنهان و آشکاری کار خود را خواهند کرد و مجازاتی هم در میان نیست و در این رسوایی زنان چوب دوسر طلایند و باید در آن خلوت هول و هراس بسوزند و همچنان با این ناجور بسازند.
فیلمساز برای پایانبندی فیلم خود وارد یک اشتباه رایج و مصطلح حاکم بر روابط اجتماعی میشود اما تن دادن یک هنرمند آگاه و نسبتا جسور چندان برای پیشبرد این قضیه منطقی نیست. اگر قرار است درجازدنی باشد پس چرا هزینه میشود که اثری تولید شود و اگر قرار است قبح قضیه شکسته و این مساله یا امر پنهانی از طریق یک فیلم به امری همگانی تبدیل شود، این خود بیشتر به ضرر جامعۀ زنان است تا بخواهد مرهمی بر دردشان شود و فراتر از این خود نیشتری بر دملهای چرکین است. به نظر مماشات نرگس آبیار در این بازی به نفع زنان نیست و نمیتواند بنابر همه تلاش مقتدرانهاش در بازنمایی یک مسالۀ مهم و حیاتی کارساز شود.
بنابراین آبیار هوش و حواس جمعی دارد که یک مساله قابل تعمیم را به درستی بیان کند و حتی نمونههای بسیاری از آن نیز برای محکومیت مردان متعرض دارد اما از جایی با مصلحتاندیشی کورکورانه تن به روال حاکم و مردسالار میدهد که همچنان یک ستم در روابط آدمها برقرار بماند در حالی که هر ستمی باید از بیخ و بن کنده شود و فراتر از تبعیضها و نابرابریهای اجتماعی، مردم آگاهانهتر دنبال استقرار عدالت و برابری برای یک زندگی برابر باشند و آسایش روانی زنان نیز در واقع بیانگر یک جامعۀ آرمانی و مطلوبتر خواهد بود.