به گزارش هنرآنلاین به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی با حضور کیوان کثیریان منتقد و مجری برنامه و حسین عیدیزاده منتقد و کارشناس برگزار شد. عیدیزاده بیان کرد: کوروساوا یکی از چهرههای مهم سینمای ژاپن است. او با آنکه برای ساخت فیلمهای ترسناک شناخته میشود اما فیلمهایی در ژانرهای مختلف ساخته است. نام او که میآید به یاد آکیرا کوروساوا میافتیم درحالی که با هم ارتباطی ندارند، او جامعهشناسی خوانده اما به سینما علاقه پیدا کرده است.
وی افزود: کوروساوا ابتدا به عنوان منتقد شروع به دیدن فیلم میکند و یاد میگیرد که چگونه فیلم نگاه کند. در دوران دانشجویی فیلم هشت میلیمتری میسازد و سپس جذب استودیوها میشود.
عیدیزاده بیان کرد: کوروساوا کم کم متوجه میشود به ژانر ترسناک علاقهمند است البته همچنان میگوید که سختترین شکل ساخت فیلم، همان فیلم ترسناک است با این حال با این فیلمها شناخته و به دنیا معرفی میشود و در نهایت در اواسط دهه نود غربیها او را میشناسند.
این منتقد اظهار کرد: به جز چند فیلم کوروساوا، اغلب فیلمهایش در ژانر وحشت نیستند و دلیلش این است که او آن اِلمانی را که باعث ترس میشود، نشان نمیدهد چون معتقد است ما آدمهای معمولی هستیم و آنچه از آن میترسیم هم معمولی است.
عیدیزاده مطرح کرد: کوروساوا فیلمهایی در ژانرهای دیگر هم ساخته مثلاً فیلم علمی-تخیلی هم دارد، حتی فیلم تاریخی هم ساخته است. این نشان میدهد کوروساوا در مسیر فیلمسازی هر وقت فرصت کند ژانرهای مختلف را میآزماید.
این منتقد درباره تغییر لحن فیلم توضیح داد: تغییر لحن اساسأ سبک اوست. کوروساوا خودش را مقید به ژانر نمیداند در این فیلم هم، چنین است بهطوری که گاهی دیالوگهایش خندهدار میشود، البته این ویژگی همه فیلمهای اوست اما این نشاندهنده آن آزادیای است که به واسطه آن میتواند دنیاهای دیگر را هم تجربه کند. فیلمنامه «سونات توکیو» طبق اسمش سه بخش است و هر کدام از این بخشها هم یک لحن دارد، بخش اول «سونات توکیو» رئالیستی و به واسطه بحران اقتصادی تلخ است، تایم اول یعنی بیکار شدن پدر اشارهای به بحرانی در ژاپن دارد. بر اثر این بحران آدمهای طبقه متوسط بیکار میشدند و به آنها بیکار پنهان میگفتند چون آنها در عین حال که از خانه بیرون میآمدند، دیگران فکر میکردند آنها شغل دارند در حالی که افراد به دنبال شغل بودند. در بخش دوم لحن فیلم سوررئال میشود، در بخش پایانی هم همه چیز خوش است و همه چیز حل میشود. جدا از ساختار دقیق «سونات توکیو» این تغییر لحن به فیلم کمک میکند چون اگر فیلم با لحن اولیه ادامه پیدا میکرد در نهایت با یک فیلم سوزناک رو به رو میشدیم اما کوروساوا در بخش دوم کار متفاوتی میکند؛ در واقع پایش را از گلوی ما برمیدارد و درد را به شکل راحتتری به ما نشان میدهد. البته در اینجا هم تغییر لحن مشهود است.
عیدیزاده مطرح کرد: در یکی از تحلیلهایی که درباره فیلم خواندم به نکته جالبی رسیدم، اینکه در این فیلم سه مردی که مشکل دارند، مشکلشان بیرونی است، اما مشکل زن با خود این آدمهاست. این خانم درگیر خانواده و جمع کردن آن است اما علت مشکل سه مرد دیگر میتواند جامعه باشد. انگار در نهایت این خانم خانه، تبدیل به شخصیت اصلی فیلم میشود.
وی درباره نام فیلم و ارتباطش با یک قطعه موسیقی گفت: طبق تعریفی که بهطور عام از سونات وجود دارد، تقسیمبندی آن، فیلم را بخشبندی میکند. بعید میدانم تدوین یا شکل فیلم حالت موسیقایی داشته باشد، این نام بیشتر از سر ساختار فیلمنامه انتخاب شده است.
وی درباره شکستن غرور مرد در خانواده ژاپنی اظهار کرد: «سونات توکیو» بسیار فیلم نقادانهای درباره جامعه مردسالار ژاپن است. در این فیلم میبینیم با بیکار شدن مرد، سیستم زندگی نقد میشود و فیلمساز با بنیان خانواده کار گزندهای میکند. مثلاً آن خودکشی مضاعف فیلم خیلی چیز تند و تیزی برای جامعه مرد سالار است. در ژاپن خودکشی مضاعف اغلب برای عاشق و معشوقها بود، اما در اینجا یک زن و شوهر این کار را میکنند و از این لحاظ کوروساوا پایههای جامعه ژاپنی را نقد میکند و زیر سوال میبرد که این یک رویه دیگر فیلم است.
وی در بخش دیگر از صحبتهایش اظهار کرد: برخی سکانسهای این فیلم منطق ندارد؛ در واقع فیلمساز میخواهد بگوید هرچیزی ممکن است رخ دهد و اتفاقاً این قسمتها خود سینماست. بهنظرم فیلم به اندازه کافی این اجازه را میدهد. اینچنین نگاه کنیم که گاهی چیزهای دیگری رخ میدهد. کوروساوا همیشه میگوید برای من مهم این است که یک امر واقعی و غیر واقعی را به گونهای کنار هم بگذارم که قابل تشخیص نباشند.
وی توضیح داد: در برخی جاها انقدر تغییر لحن فیلم زیاد است که فکر میکنید آن را مسعود اطیابی ساخته، در فیلمهایی که اینقدر تغییر لحن زیاد است اغراق خیلی مهم است. در واقع ما یا آن اغراق را میتوانیم بپذیریم یا نه مثلاً در این فیلم دزد ماشین اتفاقا رانندگی بلد نیست.
عیدیزاده با بیان اینکه در فیلم بهنظرم هم رئالیسم هم رئالیسم جادویی داریم، درباره فیلمسازان مورد علاقه کوروساوا گفت: هیچکاک و اوزو فیلمسازان مورد علاقه او هستند. درس بزرگی که او از هیچکاک یاد گرفته این است که آدمهای معمولی را در موقعیتهای غیر معمولی قرار دهد، اما در این فیلم گاهی، میشود رد پای اوزو را هم دید اما ردپایی از هیچکاک دیده نمیشود. با این حال کمی دلهره آفرینی هیچکاکی وجود دارد. بهطور کلی شما در فیلمهای ژاپنی ترس را به شکل مکانیکی میبینید با این حال در کارهای کوروساوا اعمال خشونت کمتر دیده میشود، اما اثراتش را بیشتر میبینیم.
این منتقد درباره آن قسمت از فیلم که شخصیت پسر به جنگ میرود اظهار کرد: برای جوامع غیرآمریکایی و غیر غربی، کشور آمریکا کشوری به نظر میرسد که رسیدن به آرزوها در آن محقق میشود. این پسر در این فیلم هم میتواند نماینده آن بخش از جامعه باشد که چنین فکری میکنند اما در نهایت پسر در آمریکا کشته میشود. کوروساوا میخواهد نشان دهد برای جامعه ژاپن راه عبور از مشکلات رفتن به آمریکا نیست البته این حرفها را در لفافه میگوید.
عیدیزاده گفت: هرچند لحن فیلم با لحن کارگری شروع میشود اما در ادامه آدم انتظار ندارد ارزشهای نهادینه شده در ژاپن را به چالش بکشد. اگر این فیلم را دوست داشتید، به عنوان تجربه متفاوت سراغ ساختههای دیگر او هم بروید.