به گزارش هنرآنلاین، صوفیا نصرالهی در ابتدای این نشست درباره نسل جدید و جریان ساز سینمای ایران در دهه 90 گفت: دهه نود، دهه تاثیرگذاری است، چرا که افرادی که متولدین نیمه دوم دهه 50 و 60 هستند به سنی رسیدهاند که میتوانند در زمینههای مختلف سینما تجربه کنند. این آدمها نسل بعد از انقلاب هستند و در زمان جنگ متولد شدند، البته برخی مانند شهرام مکری با این که متولد دهه 50 است، اما در دهه 90 دیده میشود یا هومن سیدی که «آفریقا» را در این دوره ساخته و کارگردان دهه نودی محسوب میشود. با ورود این نسل، نسل اول سینمای ایران کمرنگ شد. هرچند داریوش مهرجویی فیلم ساخت، اما دیگر به آن شدت گذشته تاثیرگذار نبود و باید پذیرفت که نسل اول تجربههای خود را کرده و باید منتظر جریان جدید بود که از جشنواره سال 94 این اتفاق بسیار جدی شد. در این دوره در بخش فیلم اولیها شاهد چند فیلمساز مهم مانند سعید روستایی، محمد حسین مهدویان و ... بودیم که پیش از شروع جشنواره از استعدادهای جدید سینما از آنها یاد کردند و خیلی زود موفق شدند جریان سینمایی خود را تولید کنند. این فیلمسازان اغلب تیم خود را نیز وارد این جریان کردند و با افرادی کار میکنند که هم دوره خودشان هستند و بازیگرانی مانند نوید محمدزاده به سینما معرفی میشوند که مهمترین چهره بازیگری دهه نود سینمای ایران شده است و به لحاظ جریانی که ایجاد کرده بسیار تاثیرگذار بوده است. پریناز ایزدیار و سارا بهرامی نیز دو بازیگر زنی هستند که در این دهه وارد شدند، اما این دو نتوانستند با اقبال و طرفداران بازیگری چون نوید محمدزاده مواجه شوند. هرچند که نقشهای مختلف را تجربه کردند و جوایزی را نیز از آن خود کردند. پژمان جمشیدی، امیرجدیدی، ماهور الوند، فرشته حسینی بازیگرانی هستند که وارد این جریان شدند و همچنان در حال تجربه کردن هستند.
او ادامه داد: در این میان بودند فیلمسازانی که از یک نسل قبلتر هستند، اما در دهه نود خود را نشان دادند مانند سروش صحت، صفی یزدانیان که در این دهه شروع به فیلمسازی میکند و خیلی خوب میدرخشند. هرچند که بحران وضعیت اقتصادی در این دهه بسیار زیاد شد و اگر این مشکلات نبود، قطعا در این دهه فیلمسازان بیشتری داشتیم که وارد این جریان میشدند. پیشرفت تکنولوژی و سادهتر شدن ساخت فیلمها از سوی دیگر باعث شد تا کسانی که دغدغه فیلمسازی داشتند بتوانند وارد فضای سینما شوند و فیلم بسازند.
این منتقد سینما درباره حضور بازیگران در مقام کارگردان و افول ستارههای دهه هشتاد نیز اظهار کرد: این در راستای اتفاق ناگزیری است که بازیگران ستاره دهه هشتاد با کارگردانانی آمدند که در دهه نود دیگر آثار بحث برانگیزی نداشتند. کسانی که وارد گفتمان مخاطبان در این دهه شدند نگاهشان و آثارشان جدید بود و چهرههای جدید وارد این فضا شدند، البته حامد بهداد استثناست و توانست وجه ستاره بودن خود را حفظ کند و باقی رو به افول رفتند که بخشی از آن میتواند به دلیل بالا رفتن سنشان باشد که دیگر نقشی برای آنها نوشته نمیشود. سینمای ما با وجود تعداد صدور پروانه ساخت، اما مهجور است و ژانرهای مختلفی ندارد و اکثرا در دسته اجتماعی فیلم میسازند که باز هم فاقد تنوع داستان و شخصیت است. در این میان امیر جدیدی با انتخابهایی که داشت سریعتر در مسیر ستاره شدن قرار گرفت و ساعد سهیلی کمتر این اتفاق برایش رخ داد،اما ستارههای جدید هم در راه هستند.
نصرالهی همچنین درباره چهرههایی که تبدیل به ستارههای دهه بعد میشوند، گفت: سینمای دهه نود هرچند بارقههای درخشانی داشت، اما به لحاظ جریان عمومی دهه افول سینمای ایران بود و نمیتوان 20 فیلم برتر از آن انتخاب کرد، به همین دلیل چهرهای که بتواند تبدیل به پدیده آینده شوند، هنوز ندیدهام. نوید پورفرج بازیگر خوبی است و نقش مکملها را نیز خوب بازی میکند، اما آنچه که بخواهد او را تبدیل به ستاره کند و توجه عمومی را جلب کند، ندارد.
او در حوزه بازیگری به ویژگیهایی که میتواند او را تبدیل به ستاره کند، توضیح داد: کاریزما، شیوه انتخاب فیلمها، بازیگر نقش مکمل، فیزیک و ویژگیهای دیگر در این میان اثرگذار هستند. نوید محمدزاده یک آن دارد و او را با سایر بازیگران هم نسل خود متفاوت میکند حتی در نوع لباس، حضور در فرش قرمز، دیالوگ گفتن، او را تبدیل به پدیده کرده است. الان مسائلی فراتر از سینما همچون شبکههای اجتماعی، واکنش او نسبت به اتفاقات اجتماعی هم در میان است.
از سوی دیگر مخاطب سینمای ایران نشان داده که بازیگر برونگرا دوست دارد و بازیگرانی که بازیهای کنترل شده دارند شانس کمتری برای تبدیل به پدیده شدن دارند. یکی از مشکلات سینمای ایران در این دهه این است که فیلمها و بازیگران بسیار تکراری هستند و یک جریان دنبال میشود هرچند که هرکدام روایت خود را دارند.
این منتقد درباره پذیرش ریسک تهیهکنندگان برای ورود چهرههای جدید گفت: به دلیل این که سینمای ایران حاشیه اقتصادی ناامنی پیدا کرده و فیلمها به سود نمیرسند نمیتوان تهیه کننده را به خاطر این نبود ریسک سرزنش کرد ؛ مگر این که تهیه کننده آنقدر پشتوانه محکمی داشته باشد که بتواند جریانی را ایجاد کند و بازگشت مالی خیلی برایش اهمیتی نداشته باشد. سینمای ما هنوز هنرصنعتی نشده که از دل جریانش آدمها بیرون بیایند و اکثرا مبتنی بر استعدادها و اتفاقات فردی است.
نصرالهی در خاتمه اظهار کرد: در شرایطی که عمومیت فیلمها به سمتی رفتند که مخاطب و منتقد را نمیتوانند راضی کنند، اما در بخش فنی بسیار اتفاق خوشایندی افتاد و افرادی مانند مسعود سلامی، پیمان شادمانفر،هادی بهروز، هومن بهمنش و... وارد این جریان شدند که اتفاقات جدیدی را رقم زد و نیمی از کارگردانی روی دوششان است.
سید رضا صائمی دیگر منتقدی که در این گفتوگو شرکت کرد، درباره جریانات این دهه و پدیدههای آن بیان کرد: از منظر جامعه شناسی این عنوان یکی از مباحث اصلی و کهن الگوی علوم اجتماعی است. وقتی از تحولات سینما سخن میگوییم بحث درون سینمایی نیست و مباحث برون سینمایی نیز وجود دارد، یک سوی سینما هنر است و سوی دیگر صنعت و رسانه. در حال حاضر سینما اوضاع بهتری نسبت به سایر حوزههای علوم اجتماعی و انسانی دارد.
او ادامه داد: باید تفکیکی بین سوپراستار و پدیده سلبریتیها داشته باشیم. اینها مترادف با هم نیستند. ما سوپراستارهایی داریم که بازیگر به معنای واقعی نیستند. سلبریتیها محصول نظام رسانهای هستند و هویت آنها بیش از مسائل هنری است و به تغییر و تحولات رسانهای برمیگردد. آنچه که جهان دیجیتال رقم زد. جهان جدید نخبگان خود را خلق میکند در دهه 50 ستارگان ما حاصل ساختار همان دوره بودند، اما امروز هویت هنری زیر سایه هویت رسانه است و وابسته و منوط به حضور داشتن در رسانه و فضای مجازی است. این چرخش نخبگان در دهه نود، مبتنی بر نظام رسانهای و دیجیتالی است که شکل گرفته و بخشی از زیست جهان ایرانیان شده است.
این منتقد افزود: بازیگران ما ده سال پیش امکان ارتباط مستقیم با مخاطب را نداشتند، اما امروز بواسطه فضای مجازی این اتفاق افتاده و هویت نمایشی آنها که در سینما بود، تبدیل به هویت واقعی در رسانه شده و رمزگشایی میشود. از یک سو این امکانات به شخص کمک کرده که خودش را مطرح کند، اما از سوی دیگر اسطوره زدایی هم اتفاق افتاده است. در نسل گذشته سخت و دست نیافتنی بودن افراد آنها را تبدیل به اسطوره کرد در حالی که امروز ستاره زدایی شکل گرفته است. بسیاری از بازیگران پیش از این که دغدغه هنری داشته باشند، به دام شهرت افتادهاند و اهمیت آن از مهارتشان بیشتر شده است. تصویری که جامعه از بازیگران دارد سویههای منفیاش بسیار بیشتر شده است. در این شرایط دغدغههای هنری و انگیزههایی که بازیگر میخواهد تا خوب باشد از بین رفته و مشهور بودن پررنگ شده که مناسبات لازمه شکل گیری ستارهها را از بین میبرد.
صائمی همچنین عنوان کرد: بسیاری از این پدیدهها ساختاری هستند، دهه نود با یک بحران سیاسی آغاز شد که در سینما خود را نشان داد و در پایان با بحران اجتماعی مواجه شدیم. در دل همین فراز و نشیبها سینما توانست در سطح جهانی با حضور اصغر فرهادی و اولین اسکارش به یک اعتبار جهانی برسد. در آن سالهایی که اعتبار سینمای ایران در عرصه جهانی بیشتر شد اتفاقا مشکلات و کاستیها در عرصه داخلی افزایش یافت.
او گفت: مخاطب جدید نیز یکی از پدیدههای سینمای امروز است، مخاطب امروز تبدیل به کاربر شده است و دیگر یک تماشاگر نیست. مخاطب به راحتی اظهار نظر میکند یا از یک صحنه تراژدی در یک فیلم به خوانشی طنز میرسد.