گروه سینمایی هنرانلاین: 25 اردیبهشت را در تقویم ملی ایران، روز فردوسی نام نهادهاند، شاعری بلند آوازه که با اثرش شاهنامه در سطح ادبیات جهان خوش درخشیده است.
شاهنامه فردوسی که آوازهای جهانی دارد، علاوه بر بیان داستانهای حماسی و عاشقانه، گنجینهای عمیق از اخلاق، انسانیت و معنویات است و از سوی دیگر به لحاظ نمایشی نیز دارای تراژدی، داستان پردازی و ابعادی دراماتیک است. از همین منظر در فضای نمایشی و سینما جای کار بسیار دارد. شاهنامه از جنبه درام نویسی، قصه پردازی، شخصیت سازی، گفت و گونویسی، تنظیم حوادث و فضاهای داستان، مقدمه پردازی، صحنه آرایی، تصویرگری، دقت در کاربردهای رنگ و صدا و مهارت در توصیف و تجسم و دیگر جنبههای هنری برای نقاشان، نمایشگران، فیلم سازان، قصه نویسان و سایر هنرمندان شاخه های هنر نکتهها دارد، اما متاسفانه در طی گذشت حدود یک قرن از عمر سینما اثر درخشانی ازاین گوهر ادبیات ایران ساخته و پرداخته نشده است.
در عرصه نمایش به یمن حضور بهرام بیضایی و نمایشنامه نویسانی چون او اثاری خلق شدند، اما متاسفانه در عرصه سینما پرداخت مناسبی به این شاعر نشده است و اثرش همچنان مهجور مانده است.
این در حالیست که همانطور که در بالا نیز ذکر شد، نه تنها شاهنامه فردوسی و داستانهایش میتواند قصهای برای ساخت یک فیلم سینمایی یا حتی سریال باشد، بلکه قصه زندگی خود این شاعر نیز میتواند موضوعی برای ساخت اثاری از این دست قرار گیرد.
سینمای ایران در پیش از انقلاب نگاهی به آثار شاهنامه داشته است، هرچند که در آن زمان چندان مورد وثوق قرار نگرفت، اما در طی چهل سال اخیر با وجود آنکه دستاوردهای خوبی در این عرصه بدست آوردیم و به لحاظ تکنیکی کمی از اثار هالیوودی نداریم اما هنوز فیلمسازی به سمت ساخت اثری از این شاعر حماسی ایرانی نرفته است و شاید بتوان گفت تنها اثری که تاکنون درباره یکی از داستانهای فردوسی ساخته شده است «پرچمهای قلعه کاوه» بوده است که آن هم آنطور که باید وشاید مورد توجه واقع نشد. در نسل جدید سینماگران اما این اتفاق در فضای انیمیشن رنگ و بوی دیگری گرفته است واشکان رهگذر در فیلم «آخرین داستان» نگاهی به شاهنامه داشت که مورد توجه سینمادوستان واقع شد و نشان داد که میتوان در قالبهای متفاوت از آثار این شاعر ایرانی بهره گرفت و از قبل آن آثاری خلق کرد که مورد توجه جهانیان واقع شود.
متاسفانه در طی این سالها آنقدر به شاهنامه و موضوعات آن در سینمای ایران بی مهری شده است که نمیتوان به تعداد انگشتان یک دست رسید. در حالی که در کشورهای دیگر نویسندگان به دنبال خلق آثار تخیلی هستند که آن را تبدیل به سریالهای عظیمی چون بازی«تاج و تخت» میکنند که مورد توجه جهانیان قرار میگیرد، ما با وجود داشتن قصههای اصلی خلق چنین آثاری که میتوان با پرداخت مناسب دهها برابر بهتر از سریالهای خارجی تولید کرد، اما هنوز کمر همت نبستهایم و آثار درخشانمان را به فراموشی تصویری سپردهایم.
سینمای ایران در طی این سالها نه تنها به فردوسی بلکه به بسیاری از شاعران خوش نام و پرآوازه ایرانی پشت کرده است در حالی که قصه زندگی هرکدام از آنها میتواند اتفاق تاریخی را در سینمای ایران رقم بزند.
در این میان تلویزیون و مدیران فرهنگی نیز غافل ماندهاند، اگر در هر سال بودجه ساخت یک سریال تاریخی از این دست تامین شود قطعا مخاطبان را نیز میتوانند با خود همراه کنند. متاسفانه نه مدیران فرهنگی و نه فیلمسازان همتی در این زمینه نداشتهاند و شاید همین نبود نگاه فرهنگی است که موجب شده کشورهای دیگر دست بر روی شاعران ایرانی گذارند و آن را مصادره به نام خود کنند.
جا دارد که با ساخت اثار فاخر ایرانی و به تصویر کشیدن قصههای ایرانی از جنس «رستم وسهراب»، «گردآفرید»،«آرش کمانگیر»،«هفت خان رستم» و ... از ادبیات غنی ایران بهره گرفت و آثاری خلق کرد که حتی بتوان آن را به کشورهای دیگر نیز فروخت و علاوه بر این که ادبیات ایران را به جهانیان معرفی کرد، بلکه داستانهای حماسی و اسطورههای ایرانی را نیز برای مخاطبی که شناختی از این حماسهها ندارد معرفی کرد. این امر تنها نیازمند یک حرکت جمعی است که با حضور مدیران و سینماگران امکان پذیر خواهد بود تا پروژههای ملی ایران تبدیل به پروژههای جهانی شوند.