گروه سینمایی هنرآنلاین: آرتور میلر در همان صفحه آغازین نمایشنامه «مرگ فروشنده» خانه و محل زندگی یک زوج قدیمی به نامهای ویلی و لیندا لومن در نیویورک با جزئیات شرح میدهد. فرهادی در فیلم «فروشنده» خود سراغ نمادگرایی میرود و یک زوج جوانتر را جایگزین ویلی و لیندا میکند. عماد و رعنا اعتصامی بازیگران آماتور تئاتر هستند و با خرابیهای ساختمان خود به شوخی برخورد میکند.
آنها ناچار میشوند از خانه بروند و وارد جایی دیگر شوند و این خروج و ورود در «فروشنده» فرهادی گرچه ابتدا با شوخی و خنده است اما به تدریج تکانهها و شکافهای زندگی مشترک آنها را آشکار میکند. فاجعه درونی عماد و رعنا زمانی رخ مینماید که آنها در حال تمرین کردن نمایشنامه برنده پولیتزر میلر هستند و به ترتیب نقشهای ویلی و لیندا لومن را ایفا میکنند.
«فروشنده» فیلمی است که پیشنهاد میشود تماشاگر بدون دانستن جزئیات به تماشای آن بنشیند. اعتصامیها به لطف همکارشان بابک به یک خانه تازه میروند اما یک برداشت اشتباه درباره مالک پیشین خانه دردی بزرگ برای رعنا در پی دارد و عماد را هم به فکر گرفتن انتقام میاندازد. تا اینجا شباهتها میان فیلم فرهادی و نمایشنامه آرتور میلر چندان هم زیاد نیست.
هیچ معادلی برای در هم شدن دنیاهای واقعی و خیالی در «فروشنده» نیست و اعتصامیها آشکارا از خانواده لومن جوانترند. ضمن اینکه فرزند هم ندارند. با این حال، فرهادی میکوشد برخی نشانهها را از نمایشنامه میلر وام بگیرد، از جمله حس مردانه غرور، جاهطلبی و شرم. شهاب حسینی و ترانه علیدوستی نقشهای اصلی فیلم سینمایی «فروشنده» را بازی میکنند.
عماد دبیر ادبیات است اما هیچکدام از شاگردانش درباره «مرگ فروشنده» چیزی نشنیدهاند. در عوض، بینندگانی که نمایشنامه میلر را میشناسند، به شباهتهای میان دنیای فیلم و دنیای لومنها پی میبرند. وقتی عماد و رعنا به پشت بام خانه تازهشان میروند، چشمانداز شهر تهران برای آنها مانند صحنه نمایش است. میلر هم در نمایشنامه همین تصویر را برای خانه لومنها روایت کرده است.
با اینکه رعنا میخواهد با ایفا کردن نقش روی صحنه از بحران درونی خود فاصله بگیرد اما با تدبیر فرهادی این ابتکار پاسخ نمیگیرد و حتی به درگیری عماد با بابک روی صحنه جلوی چشم تماشاگر ختم میشود. فرهادی که در دانشگاه هنرهای نمایشی و کارگردانی خوانده، از دانستههای تئاتری خود برای قدرت بخشیدن به صحنههای «فروشنده» نهایت بهره را برده است.