گروه سینمایی هنرآنلاین: گرچه نخستین فصل «زندگی پس از زندگی» دو سال پیش روی آنتن شبکه چهار رفت اما فصل سوم آن در رمضان امسال بیش از همیشه دیده شد. با اینکه برنامهسازان و کارشناسان میگویند یکی دو ساعت مانده به افطار نامناسبترین زمان تلویزیون برای پخش یک برنامه است اما «زندگی پس از زندگی» به لطف مهارت و استادی عباس موزون و همکارانش در کمبینندهترین شبکه سراسری تلویزیون چنان درخشید که چشمها را خیره کرد و سریالهای مناسبتی و تکراری را هم پشت سر گذاشت. این گفتگو سال گذشته در رمضان ۱۴۰۰ همزمان با پخش فصل دوم «زندگی پس از زندگی» با مجری و پژوهشگر این برنامه انجام شده و امسال به بهانه دیده شدن بیش از پیش آن بازنشر میشود.
***
این شبها ساعاتی مانده به افطار برنامهای از شبکه چهار روی آنتن میرود که درباره تجربهگران مرگ است؛ کسانی که برای زمان کوتاهی به عالم غیب میروند و بعد بازمیگردند و فرصت دوباره زندگی کردن به آنها داده میشود. حالا این موضوع پژوهشهای دکتر عباس موزون شده که حاصل سالها تلاش و پژوهش خود را در قالب برنامه «زندگی پس از زندگی» روانه آنتن شبکه چهار کرده است. به همین بهانه گفتوگوی کوتاهی با این کارگردان، تهیهکننده و پژوهشگر داشتیم که میخوانید:
آقای موزون شما سالها قبل سراغ ساختن مستند و ترجمه کتاب رفتید. چه شد زندگی تجربهگران مرگ برای شما جالب شد و بیش از یک دهه از عمر خودتان را صرف این موضوع کردید؟
از آنجا که من هم مثل همه هموطنانم نگران اخلاق و نگران زیباییهای قومم هستم، چه ایران و چه فراتر از آن بشر که همگی از قوم من انسان به حساب میآیند. براساس نگرش شخصی خودم حس کردم مشکل اصلی در فرهنگ است و حتی مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... از فرهنگ ریشه میگیرد؛ وقتی فرهنگ سالم باشد باقی مسائل نیز حل میشود. از دوران نوجوانی همیشه معتقد بودم و هستم که برای حل هر مشکلی در جامعه باید ابتدا مشکل فرهنگی آن جامعه حل شود، با این نگاه ماموریت خود را فرهنگی دانستم. پس از آن به این فکر کردم که مشکل فرهنگ کجاست؟ به نظر من نوع آموزش و پرورش و آموزش عالی ما در تمام دو قرن اخیر غربی بوده و پیش از آن هر کشور، فرهنگ مختص به خود را داشته است. حالا تفکر غربی که خود متاثر از تفکر یونانی است، در همه جا ریشه دوانده است. تفکر یونانی که حتی بر مسیحیت نیز تاثیر گذاشته و آن را تغییر داده و پشت پا به عالم غیب زده است. در واقع این تفکر معتقد است هرچه هست ماده است و عالم غیبی وجود ندارد و مشکل فرهنگی انسان نیز دقیقا از همین جا آغاز میشود. ما در دورانی زندگی میکنیم که آدمها خرید و فروش میشوند، خورده میشوند و تکه تکه میشوند؛ ظلم و ستمهایی از این دست وجود دارد که همگی نشات گرفته از مسائل فرهنگی در جوامع هستند و در حالی که در دنیای کهن این رفتار و اعمالها وحشیانه محسوب میشد، در این دویست سال هرچند ظاهر شیک و امروزی یافته است، اما رفتارهای انسانی به مراتب بدتر شده است. در سطح جزیی و رفتاری هم کم توجهتر شدیم و خیلی اعتمادی به یکدیگر نداریم. من فکر میکنم همه اینها ناشی از یک چیز است و آن هم باور نداشتن به عالم غیب است. آموزش امروز تجربهگرا شده است و میگوید عالم غیبی وجود ندارد. همه چیز ماده است و فرصت نیزمحدود، پس برای رفع نیازهایمان دست به هرکاری میزنیم، در این فضا به دنبال اغنای خود هستیم و راه حل رفع این مشکل نیز یادآوری عالم غیب است.
این جرقه از کجا زده شد؟
متوجه شدم همه ذهنشان به این سمت رفته است وهرچیزی که وجود دارد به دانستنیهای ما بازمیگردد، بنابراین من باید از طریق ماده و تجربه این را به مخاطب خودم یادآوری کنم. سال 85 کتاب «ندای آب» از ماسارو ایموتو را ترجمه کردم که آزمایشاتی روی آب انجام داده بود و به واسطه این تجربیات بیان کرد که مولکولهای آب زنده هستند و درمقابل کلمات و افکار انسان سریعا واکنش نشان میدهند. از آن زمان به این نتیجه رسیدم که از طریق علوم تجربی به همین مردم که مغزشان را به سمت تجربیات سوق داده و تربیت کردهاند باید گفت عالم غیب وجود دارد، درغیر اینصورت به این مغزی که جز با علوم تجربی کار نکرده نمیتوان با احساس و کلام و روایت چیزی را گفت که بپذیرد، بنابراین به سمت روشهای مختلف از جمله ترجمه کتاب رفتم.
چطور با تجربهگران مرگ آشنا شدید؟
به کتاب ریموند مودی روانپزشک امریکایی برخوردم که درباره تجربه نزدیک مرگ و افرادی که آن را تجربه کردهاند بود، این که تمامی این افراد یکسری تجربیات مشترک داشتند برایم جالب شد و سالها دنبال این بودم که به مخاطبانم بگویم با علوم تجربی باور کنید که عالم غیب وجود دارد و همه مسائل مشابهی میبینند که مغز سالم آن را درک نمیکند. راهبرد اصلی این مسیر در صفحه اول قرآن کریم آمده است. هر کتابی مقدمه ای دارد و در قران نیز این مقدمه سوره حمد است، اما اولین متن قران، سوره بقره است ودر خط اول این سوره آمده است این کتاب که هیچ شک در آن نیست، راهنمای پرهیزگاران است. آن کسانی که به جهان غیب ایمان آرند. در ادامه این راهبرد راه حل و مسئله را کشف کردم که رسیدن به اصل ماجرا و ایمان به غیب و بعداز پذیرش آن، اصول دین است.
و مخاطبان هدف شما چه گروهی هستند؟
مخاطب اول این برنامه، کسانیاند که به عالم غیب اعتقادی ندارند و آن را رد میکنند. مخاطب دوم آن، افراد مرددی هستند که تردید خود را به زبان میآورند و آن را مطرح میکنند. سومین گروه مخاطب، افراد مرددی هستند که تردید خود را بیان نمیکنند و چهارمین قشر مخاطب این برنامه نیز افرادیاند که هم قلبی هم زبانی به عالم غیب اعتقاد دارند این دسته بیشترین رویکرد را دارند. من با ساخت این برنامه به دنبال بیشتر شدن مخاطب نیستم در واقع سعی میکنم جلوی چشمه آب سیاه را ببندم، بنابراین مخاطب هدف من در واقع گروه اول است که اگر یکی از آنها کم شود خیلی بهتر است و من به نتیجه مطلوب رسیدهام. برخی از شبکههای سیما 24 ساعته تمام گروههای برنامهسازی خود را معطوف گروه چهار کردهاند و مابقی شبکهها نیز برنامههای معارفشان برای این گروه در حال تولید است، اما من معتقدم یک تک برنامه باشد برای گروه دسته اول که مخاطب هدف من است، ولی موفق باشد. من کار سخت را انتخاب کردم چون دوردستترین مخاطب را انتخاب کردهام. جالب است بدانید که صدها پیام از خارج از کشور به دست ما میرسد که سالهاست مخاطب برنامههای تلویزیون نبودند و حالا به واسطه این برنامه مخاطب شدهاند و آن را دنبال میکنند.
در این میان چطور تجربهگران را راستیآزمایی میکنید؟
راستیآزمایی که انجام میدهیم برگرفته از چندین روش است و شاخصههایی دارد که در این تجارب بدست آمده است. دردنیا از زمان آقای مودی، پزشکان قلب و جراحان بسیاری به ما ملحق شدند و شاخصهایی را اعلام کردند. ما با پزشکانی از سوییس، آلمان، امریکا، هلند به شکل مستقیم و از روسیه و رومانی به شکل غیرمستقیم در ارتباط هستیم و سنجههایی گرفتیم که گردآوری شدند، بخشی را نیز من به آنها اضافه کردم و به زودی آن را در قالب کتابی منتشر خواهم کرد. علاوه بر این 10 تکنیک دارم که شخصا اضافه کردم. با توجه به این که 15 سال است تدریس زبان بدن میکنم و سمینارها و کارگاههایی در این زمینه داشته و دارم که زبان بدن ایرانی را آموزش میدهم، آن را نیز به این شاخصها اضافه کردم و امکان ندارد شخصی از این 60 شاخص و 10 گروه تکنیکی بتواند از تجربهای که حاصل از توهم، خواب، خودنمایی یا بیماری است عبور کند. ضمن این که در تدوین برنامه نیز به شکلی کار شده است که مخاطب نمیتواند همه شاخصها را فراگیری کند.
تصمیم به ادامه تولید برنامه در زمانی خارج از ماه رمضان دارید؟
سال گذشته نیز این تصمیم گرفته شد، اما در شبکه برخی از مدیران علاقمند به سالانه اجرا شدن این برنامه هستند و برخی نیز علاقمند به مناسبتی بودن برنامه؛ آنچه محتمل است این که ما با تجربهگران بسیاری صحبت کردیم و گاهی کلاکت دو تجربهگر را در یک برنامه گنجاندیم، با این که سعی کردیم تجربهگران بیشتری داشته باشیم در حال حاضر چهار برنامه اضافه داریم و ممکن است بعد از ماه رمضان چهار شب به ما بدهند که به شکل هفتگی پخش داشته باشیم و همین اتفاق شاید زمینهای باشد برای بررسی و دریافت بازخوردهای مخاطبان برای ادامه این راه در طی سال.
و سخن آخر؟
امیدوارم مخاطبان همه 30 قسمت برنامه را ببینند و بعد آن را قضاوت کنند. چون گاهی مخاطب انتظاری دارد و اگر در یکی دو قسمت آن را نیابد، دست به گلایه میزند در حالی که باید صبرکنند و تمامی قسمتها را ببینند بعد درباره آن نظر بدهند و اگر به آنچه مدنظر نبود نرسیدند اعتراض کنند. این نظرات به ما کمک خواهد کرد. ضمن این که امیدوارم براساس شنیدهها برنامه را قضاوت نکنند، چرا که از اثربخشی کار با وجود شایعهپراکنیها کاسته میشود. از مخاطبان برنامه خواهش میکنم اگر برنامه را کامل ندیدند درباره کل برنامه قضاوت نداشته باشند.