سرویس سینمایی هنرآنلاین: یک بازیگر حاضر در صحنه، (غیر از چند نفری که در قالب پیامهای ویدئویی میبینیم)، یک اتاق و یک گوشی تلفن همه آن چیزی است که رضا رزم برای ساختن اولین فیلم بلندش «مکالمات» از آن استفاده کرده است. استفادهای حداقلی و مینیمال از عناصر و امکانات بیان سینمایی. نتیجه چهطور است؟ در پایان یادداشت درباره خوبی یا بدی نتیجه خواهم گفت.
شانزده سالی هست که رضا رزم را میشناسم. از دوران دانشجویی. نقاش، طراح صحنه، نویسنده و کارگردان. یک هنرمند تکرو و خلاف عرف و ضد قراردادهای رایج هنری، انگار که از دل تاریخ هنر احضار شده. پیگیر سلوکی شخصی با محوریت خالق اثر و نه الزاما مخاطب و اکران گسترده و تا مغز استخوان بیاعتنا به سرمایه. قابل مقایسه با بهترینهای این عرصه و همه اینها، صرفا نه به خاطر تولیداتاش، که به خاطر نحوه زیست و نگاهاش.
همه کارهای او را در این شانزده سال دیدهام، در دو سه تایشان همکاری داشتهام، اما هیچوقت طرفدارشان نبودهام. به خصوص وقتی مینویسد و کارگردانی میکند و بیش از هر زمانی به خودش نزدیک است. به این دلیل که هیچوقت شیفته «سینمای روشنفکرانه» نبودهام. طرفدار خودش هستم. به دلیل استقامت و جستجوگریاش. به دلیل احترامی که برای کارش قائل است، همین است که احترام ما را برمیانگیزد. همین است که باعث میشود فکر کنم این رهیافتیست که حتا اگر شیفتهاش نباشیم، باید با آن مواجه شویم. میگویم باید، برای اینکه دستاوردهایاش برای خود ماست. مایی که سینما و هنر عامهپسند را دوست داریم. این مواجهه برای ما ضروری و درسآموز است، حتا اگر خیلی لذتبخش نباشد و فیلم «مکالمات» از این جنس است. یکی از دورترین فیلمها به سلیقه من که دیدناش را توصیه میکنم. بیشتر از همه به همسلیقههای خودم. برای پی بردن به ظرفیتها و امکانات دیالوگنویسی و توجه به «انسان» به عنوان عناصر محوری فیلم. تجربهای که از دیدن یک فیلم بلند که ملال و دلزدگی را تبدیل به جزیی از زیباییشناسی خود کرده است.
حالا به ابتدای یادداشت میرسیم: نتیجه چهطور است؟ این تجربهای خوب است یا بد؟ نتیجهبخش بوده یا نه؟ جواب این است: نتیجه فراسوی نیک و بد است. همان چیزی که احتمالا صاحب اثر میخواهد.
ابراهیم امینی - فیلمنامهنویس و نویسنده «لاتاری»، «ماجرای نیمروز» و...