سرویس سینمایی هنرآنلاین: مستند هفتاد دقیقهای "آنجا سپیدهدم" با فرم "سلفی بیوگرافی" و با گوشی موبایل در ۷۵ جلسه ساخته شد و روایتگر پشت صحنه زندگی محسن جهانی بهعنوان پرستار بخش کرونا و تأثیر کرونا بر خانوادههای کادر درمان است.
محسن جهانی و هاشم مسعودی دو کارگردان مستند "آنجا سپیدهدم" هستند که در چهاردهمین جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد و موفق شد جایزه ویژه هیئت داوران را در بخش کرونا از آن خود کند. حالا این مستند قرار است در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با 21 اثر دیگر به رقابت بپردازد.
هاشم مسعودی یکی از کارگردانان و تهیهکنندگان این مستند در گفتوگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره ایده شکلگیری این مستند، گفت: ایده اولیه "آنجا سپیدهدم" از شغل محسن (جهانی) شکل گرفت. با توجه به شیوع و همهگیری کرونا، محسن دغدغه کار در این حوزه را داشت، چرا که او هم پرستار است و هم فیلمساز و همین باعث شد تا بهترین بهره را ببریم. در همان ابتدا اغلب فیلمسازان در حوزه کرونا مشغول کار و تولید اثر بودند که در بیمارستان روایت میشد و پرداختها نیز تقریباً یکشکل بود. بنابراین ما تصمیم گرفتیم از زاویهای دیگر به این ماجرا نگاه کنیم و به خانواده کادر درمان که درگیر این موضوع هستند بپردازیم و ابعاد مختلف را نشان دهیم. برای این موضوع محسن سوژه اصلی ما بود و مسائل و مشکلاتی که خانواده خود محسن را نیز درگیر میکرد. محسن داوطلبانه میخواست بهعنوان پرستار از بخش سوختگی به بخش کرونا برود و نقطه آغازین کار ما نیز همین مسئله بود. ابعاد فیلم از اینجا شکل گرفت. اگر میخواستیم از دوربین حرفهای برای این کار استفاده کنیم بازخوردهایی غیرواقعی جلوی دوربین شکل میگرفت به همین جهت به سمت فرم موبایلی رفتیم.
او در ادامه درباره نحوه انتخاب دوربین و سلفی بیوگرافی توضیح داد: ما در مشهد یک دفتر سینمایی داریم که کارگروههای مختلفی دارد. زمانی که برای ساخت فیلم مصمم شدیم، تیم پژوهش ما روی این موضوع تمرکز کرد و از میان گوشیهای موبایلی که در بازار موجود بود بهواسطه میزان بودجهای که داشتیم گوشی سامسونگ انتخاب کردیم که متناسب با کار باشد. وقتی ما مشغول نگارش سناریو بودیم تیم پژوهش درگیر این مسئله بود چون حوزه صدا برای ما بسیار اهمیت داشت، باید گوشی انتخاب میکردیم که در این بخش نیز از قدرت خوبی برخوردار باشد.
مسعودی ادامه داد: در حوزه صدا هم محمدحسین ابراهیمی که سالهاست در سریالها و مستندها و سینمای فاخر، بهعنوان صداگذار کار کرده، پای کار آمد. اصلاح رنگ را یحیی محمدعلی، به عهده گرفت و آهنگسازی را نیز افشین عزیزی که سه بار جایزه بهترین موسیقی جشنواره حقیقت را از آن خود کرده، ساخت.
این مستندساز در ادامه و در پاسخ به این سؤال که تا چه اندازه سناریو از ابتدا تا زمان تدوین تغییر یافت، گفت: شروع، پایان و اوج کار را میدانستیم و تنها در ضبطها وقتی حس و حالی که میخواستیم درنمیآمد سناریو را تغییر میدادیم. درمجموع به 75 جلسه فیلمبرداری رسیدیم. 75 جلسه ساعت مشخصی برای روزانه کار کردن نداشتیم. شاید یک روز 14 ساعت زمان صرف آن میشد، شاید یک روز تنها 5 دقیقه زمان از ما میگرفت. آفیش خیلی مشخص نبود و قابل تغییر بود. تدوین کار توسط اسماعیل علیزاده انجام شد که سال گذشته برای فیلم "شنای پروانه" سیمرغ دریافت کرد و انصافاً برای این کار وقت گذاشت تا پروژه آنچه میخواستیم شد.
او بیان کرد: من و مجتبی احسانی تهیهکنندگان فیلم، دوست داشتیم فیلم خوبی داشته باشیم. اما در ابتدا برای محسن و خانواده او نگران بودیم که اتفاق ناگواری رخ ندهد، چراکه متأسفانه خواهر او درگیر سرطان بود و این به نگرانی ما شدت میبخشید و حتی به او گفتیم راضی نیستیم در این حوزه کار کند، اما محسن در پاسخ گفت چه فیلم ساخته شود چه نه او قصد انجام این کار را دارد و به بخش بیماران کرونایی میرود. پیش از ایام ضبط که بیماری ناشناختهای بود خیلی انجام کار سخت بود چون نمیخواستیم بهواسطه فیلم اتفاق ناگواری بیفتد. البته که درنهایت خود محسن درگیر کرونا شد، اما خوشبختانه بسیار خفیف بود و مشکل خاصی به وجود نیامد.
محسن جهانی دیگر کارگردان این فیلم مستند نیز در ادامه درباره سوژه اصلی و فضای احساسی حاکم بر کار گفت: کل فیلم فضای احساسی بود و تمامی حسها ازجمله ترس، ناامیدی و امید را در فیلم میبینیم. بهواسطه ترس ابتلای خانواده من در خانه تنها شدم و در کل زمان ضبط من از خانواده جدا بودم. درواقع اولین فضا و تجربه حسی برای من دوری و تنهایی بود. در فروردینماه که کرونا اوج گرفت و مشخص نبود به کجا ختم میشود، شرایط با امروز بسیار متفاوت بود چون برخلاف حالا که میتوان تقریباً وضعیت را پیشبینی کرد، آن زمان هیچچیزی معلوم نبود و هر روز علائم و نشانههای جدیدی از بیماری بروز میکرد و عملکرد مشخصی وجود نداشت و همین فضا ترس و وحشتی ایجاد میکرد که عجیب بود. تنهایی و کار در بیمارستان و دیدن مرگ روزانه عدهای از هموطنان و حتی همکاران فشارهای روحی را وارد میکرد که سخت بود.
او در پاسخ به این سؤال که ساخت این فیلم تا چه اندازه ادای دین به جامعه پزشکی و کادر درمان است، توضیح داد: فضا بسیار گسترده و دراماتیک است و هنوز میشود در این فضا فیلم ساخت و حتی بر اثر گذشت زمان کارهای عمیقتری نیز میشود تولید کرد. در آن مقطع برخی از کارها گزارش تصویری بودند و با وجود زحمات آنطور که باید نشان داده نشدند و سختی کادر درمان فقط در حد ماسک زدن و لباس پوشیدن نشان داده شد. ما سعی کردیم از زاویه دیگری این فضا را نشان دهیم که پشت صحنه ماجرا بود. این که به فضای خانواده این افراد برگردیم و این که فردی که در این فضا مشغول کار است، چه تأثیری روی خانواده میگذارد. اینکه فرد مدتها از خانواده دور است و یا نمیتواند فرزندش را بهواسطه حضور در این فضا بهراحتی در آغوش بکشد صرفاً در آثار گفته شد، اما لمس و درک نشد. اینکه با سوژه همراه شوید و فضاهای حسی او را نشان دهید، کار سادهای نیست. من در لحظاتی دوست داشتم در این تنهایی دخترم را در آغوش بگیرم اما بهواسطه کرونا از هم دور شدیم و این کرونا مانعی بود برای در آغوش کشیدن فرزندم و ما این را در فیلم به نمایش گذاشتیم.
جهانی در ادامه درباره حضور در جشنواره فیلم فجر اظهار کرد: در هر جشنواره ترکیب داوران و سلیقه داوران تعیین میکند که چه فیلمی دیده شود یا نه. اینکه یک فیلم درنهایت انتخاب میشود رقابت را سختتر میکند، اما امیدواریم، ضمن این که هر کارگردانی دوست دارد کار خودش دیده شود. امسال آثار خوبی در جشنواره سینما حقیقت حضور داشتند ولی همهچیز به دست داوران است.
این پرستار مستندساز درباره انتخاب عنوان فیلم بیان کرد: تلاش ما این بود که یک کار تلخ و سیاه درباره کرونا نسازیم، از سوی دیگر یک کار سرخوشانه هم نسازیم. ساختن یک فیلم تلخ و سیاه راحتترین کار بود و یک کار سرخوش هم متناسب با واقعیت کرونا نبود. بنابراین تلاش کردیم یک تعادل ایجاد کنیم در قصه و نشانهها؛ من میتوانستم بهراحتی بهواسطه حضورم در بیمارستان تصاویر وحشتناکی را به نمایش بگذارم اما قرار نبود پنجه روی احساسات مخاطب بکشیم و صرفاً او را آزار بدهیم. ما از عنصر تعادل و باران استفاده کردیم، به شکل تعمدی تا فضای حسی کار و تلخی آن گرفته شود. در اسم هم سعی کردیم این را رعایت کنیم و به قول معروف ناخودآگاه نشان دهیم که این شب سیاه تمام میشود و سپیدهدم سر برمیکشد و نور طلوع خواهد کرد. این حس امید حتی صرفاً در مواجه با اسم نیز دیده میشود و با دیدن خود فیلم نیز بیشتر خواهد شد.
جهانی در پاسخ به این سؤال که دوست دارد در فضای سینما گام بردارد یا در فضای درمانی، گفت: این دو فضا از اجزای مهم زندگی من هستند. بخشی از کار من فیلمنامهنویسی است و بیشتر از مستندسازی فیلمنامه مینویسم و اکثر شخصیتهای قصههای من برخاسته از اتفاقات داخل بیمارستان هستند و در فیلمنامههایم خود را نشان میدهند. درواقع بانک اطلاعاتی احساسی من همیشه پر است چرا که بیمارستان فضایی است که مستقیم با آدمها و قصههایشان در ارتباط هستید و فرصت ویژهای برای من ایجاد کرده است تا از این زاویه به ماجرا نگاه کنم.
او در خاتمه درباره پخش جهانی فیلم و ارتباط با مخاطب خارجی نیز عنوان کرد: بهزودی حضور جشنوارهای این فیلم آغاز خواهد شد و ما دوست داریم که فیلم دیده شود. بسیار تلاش کردیم قصه بینالمللی و قابل درکی برای همه بسازیم، ما قصهای گفتیم که برای خانواده یک پرستار اروپایی یا آمریکایی نیز قابل لمس باشد، امیدوارم تا جایی که ممکن است فیلم دیده شود. ضمن این که این فیلم من نیست، من به نمایندگی از جامعه پرستاری در این فیلم حضور دارم و جنس مشکلات و اتفاقاتی که من لمس میکنم مشترک در همه اعضای کادر درمان است که در این مدت درگیر بودند.