سرویس سینمایی هنرآنلاین: صداگذاری را شاید نه یک کار تکنیکی که یک کار هنری باید دانست، چرا که صداگذار با ایده و خلاقیتی که دارد میتواند آنچه را که قرار است مخاطب بشنود زیباتر جلوه دهد و حسی را که تصویر قرار است عرضه کند، برای مخاطب چند برابر کند.
آرش قاسمی یکی از صداگذاران شناختهشده سینمای ایران است و با وجود آن که به گفته خودش علاقهای به این رشته نداشت، اما بهترینهایش را ارائه کرد و در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم "شنای پروانه" به کارگردانی محمد کارت که در نوروز 1399 به روی پرده میرود، سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری و صداگذاری را بهطور مشترک با مهدی صالحکرمانی دریافت کرد. او صداگذار این فیلم است. قاسمی در مقام صداگذار فیلم "خروج" ساخته ابراهیم حاتمیکیا را هم در جشنواره امسال داشت.
به همین بهانه پس از جشنواره میزبان قاسمی شدیم و با او درباره صداگذاری در سینمای ایران به گفتوگو نشستیم که در زیر میخوانید:
آقای قاسمی، علاقه شما به بحث صدا و صداگذاری از کجا نشات میگیرد؟
اگر بخواهم راستش را بگویم، من اصلاً به این حوزه علاقهای نداشتم و بسیار اتفاقی وارد این حوزه شدم. سالهای 1369 یا 1370 باید به خدمت سربازی میرفتم و بین زمان دیپلم تا خدمت سربازی و کار زمان آزادی داشتم. از آنجا که پدرم در حوزه هنری از مدیران بخش تولید بود و من بهواسطه او با فضای هنر و سینما آشنا بودم، از من خواست برای مدتی به آنجا بروم تا کار مورد دلخواهم پیدا شود. پس از ورودم به حوزه هنری دستیار آقای شهامت شدم و فیلم "گلی برای هیوا" را با او کار کردم. بعد از آن به خدمت سربازی رفتم و تا سال 1373 این روند ادامه یافت. پس از فارغ شدن از خدمت بار دیگر به حوزه هنری برگشتم و رفتم به استودیو صدا خدمت آقای محسن روشن تا به شکل موقتی آنجا باشم و بتوانم کار مورد علاقهام را پیدا کنم. و ایستادن همان و ادامه یافتن این حرفه در زندگیام همان. این نبود که علاقه داشته باشم و به دنبال آن رفته باشم.
پس شما به دنبال کار نرفتید، کار به سراغ شما آمد؟
بله دقیقاً، به هرکسی هم که میگویم به این رشته علاقهای نداشتم باورش نمیشود.
یعنی پس از گذشت این همه سال هنوز هم علاقهای به این کار ندارید؟
امروز دیگر عادت شده است. اما یاد گرفتم هر کاری را در دست میگیرم تمام توانم را برای هرچه بهتر انجام دادن آن به خدمت بگیرم و کم نگذارم.
اینکه علاقهمند نبودید و به این مرحله رسیدید دو مقوله کاملاً متضاد است. بسیاری از افراد در این فضا کار میکنند، چون علاقهمند هستند و به دنبال کشف دنیاهای جدید هستند، شما به دلیل این عدم علاقهمندی به سراغ این موضوعات رفتید یا از هر آنچه موجود بود برای کارتان استفاده کردید؟
این که چون علاقه نداشتم پشت گوش بیندازم، نبود. به هر حال شغل من است و مجبورم ابزارهای کارم را فراهم کنم. مثلاً برای فیلم "خروج" به دلیل این که بخشی از فیلم به تراکتور مربوط میشد و ما در بخش داشتن آرشیو تراکتورهای تمیز، ضعف داشتیم تا بتوانیم از آنها استفاده کنیم، مجبور شدیم برای آن هزینه کنیم و از یک آرشیو خارجی بهره بگیریم که با توجه به تحریمها خود خرید این آرشیوها نیز مسائل بسیاری برای ما به همراه دارد. من همیشه یک دستگاه ضبط صدا با خود همراه دارم و هر جا که احساس کنم نیاز است صدایی را ضبط کنم این کار را انجام میدهم. چون ممکن است این صدا در جایی به کار من بیاید. من کارم را انجام میدهم، اما مثل خیلیها که علاقهمند هستند و تحقیق و تفحص میکنند این کارها را انجام ندادم.
بعد از این که در کنار آقای روشن شروع به کسب تجربه کردید به فکر تحصیل در این فضا هم افتادید؟
آقای روشن خود برای من یک دانشگاه بود. کسی که سابقه کار طولانی دارد و تجربیات موفقی را در کارنامه خود ثبت کرده است یک دانشگاه است و یک کلاس درس بسیار خوب، بعد از او نیز در خدمت آقای دلپاک بودم و استاد بعدی من او بود. تا زمانی که در خدمت آقای روشن بودم به دانشگاه نرفتم و همه چیز تجربی بود، اما بعد از آن تحصیلاتم را در حوزه فیلمنامه نویسی ادامه دادم.
در بخش صدا چطور به کلاس یا دانشگاه نرفتید؟
متأسفانه در زمینه صدا در ایران به غیر از دانشکده صداوسیما که آن هم فیزیک صوت را تدریس میکند، در آن زمان کلاسی وجود نداشت. در حال حاضر هم در یکسری از دانشگاههای علمی کاربردی دورههایی گذاشتهاند که خود من نیز در آنها تدریس میکنم، اما در آن زمان اینطور نبود که ما برویم دانشگاه و تحصیلات آکادمیک صدا داشته باشیم و وارد سینما شویم. نه من و نه هیچکدام از همکاران من اینگونه نیستند. شاید واحدهایی را گذرانده باشند، اما به شکل تخصصی رشتهای در حوزه صدا وجود نداشته است.
اولین فیلمی که مستقل کار کردید چه بود؟
فیلم "انتظار" بود و بعد از آن فیلم "آدم" عبدالرضا کاهانی که اولین فیلم بلند سینمایی او نیز محسوب میشد.
خودتان بیشتر دوست داشتید در بخش صدابرداری فعالیت داشته باشید یا صداگذاری؟
صداگذاری؛ هم روحیات و هم فیزیک من برای صداگذاری مناسبتر بود. یک صدابردار باید قد بلندی داشته باشد و قدرتمند باشد تا بتواند از بوم منی آغاز کند و بعد از چند سال صدابردار شود و در شرایط سخت کار کند، اما در صداگذاری اینگونه نیست و روحیات من باعث شد تا صداگذاری را به صدابرداری ترجیح دهم. ضمن این که فکر میکردم صداگذاری هنر بیشتری دارد. حتی در وزارت ارشاد نیز برای اعطای درجه هنری، صداگذاری را درجه یک دانستهاند چون خلاقیت در آن نقش بیشتری دارد.
همانطور که اشاره کردید متأسفانه در بحث صدا اگر کلاسی هم وجود داشته باشد بیشتر به سراغ مباحث فنی و فیزیک میروند؟
بله در حالی که این دو مقوله جدا از هم است. یک بحث آن فنی است و یک بحث هنری؛ بحث فنی ربطی به من صداگذار خیلی ندارد. اینکه میکروفن چه ساختاری داشته باشد برای من خیلی مهم نیست، من باید ایده طراحی صوت داشته باشم. متخصصین مهندسی صدا میتوانند در این زمینه به ما کمک کنند و من برای یک صداگذار خوب بودن نیازی به دانستن فیزیک صدا ندارم. مگر کسی که فیلمبردار است مهندس الکترونیک است که تمامی ابزار دوربین را بشناسد و بتواند آن را باز کند و ببندد یا تعمیر کند؟ یک فیلمبردار خوب باید بتواند قاب خود ببندد. آنچه در دانشگاههای ما تدریس میشود، متأسفانه خیلی کارآیی ندارد و سرفصلها اغلب قدیمی است و به درد کسی که در این حوزه تحصیل میکند نمیخورد. یک صداگذار نیازمند دانش زیباییشناسی و هنری در این مقوله است.
قبول دارید که بسیاری از کارگردانان ما در بخش شناخت هنری و زیباییشناسی صدا ضعف دارند؟
بله، افراد خیلی کمی هستند که صدا را بشناسند، اما نسل جدید بسیار باهوش است. نسل کارگردانان جدیدی که آمدهاند به مقوله صدا نیز توجه میکنند. شاید پیش از این 20 یا 30 درصد از کارگردانان ما به این مقوله توجه داشتند، اما امروز بیش از 70 درصد آنها در این زمینه شناخت کافی دارند. حتی در زمان نگارش فیلمنامه روی صدا فکر میکنند. درباره صدابرداری با صدابردار قبل کار گپ میزنند و فضای صوتی را توضیح میدهند و این همکاری تا انتها ادامه دارد.
فکر میکنید چه عاملی سبب شده که نسل جدید تا این اندازه به مقوله صدا آشنا باشد و نسل قدیم اینگونه نباشد. بحث نبود صدابرداری سر صحنه و دوبله در نسل گذشته مطرح است یا به مسائل دیگری مرتبط است؟
البته این برای همه عزیزانی که نسل گذشته سینما را شکل میدهند مصداق نیست، اما قبل از ورود صدابرداری سر صحنه چون در استودیو همه چیز ساخته میشد و هنوز به قدرت صدا پی نبرده بودند و نمیدانستند که صدا تا چه اندازه میتواند در فیلم اثرگذار باشد به غیر از آوازهایی که در فیلمها وجود داشت، بحث صدا خیلی مهم نبود و روی آن فکر نمیکردند. از سوی دیگر نبود صدای سر صحنه مطرح بود و برایشان مهم نبود که در زمان فیلمبرداری چه اتفاقی در حوزه صدا رخ میدهد. هنوز هم در سینما بحث فیلمبرداری مهم است و تصویر اهمیت دارد، بنابراین صدا در این میان گم میشود. به همین دلیل برخی از کارگردانان ما به خاطر نبود تحصیلات مرتبط و بخشی هم نداشتن شناخت نسبت به قدرت صدا در فیلم، برایشان اهمیتی نداشت که صداگذاری و طراحی صدا چگونه است. اما فیلمسازان جوان به دلیل شناخت سینمای هالیوود و اروپا و دقت در مباحث فنی چون صدا و تأکید صدا در برخی ژانرها مانند وحشت که بر پایه صدا ساخته میشود، به این مسئله اهمیت میدهند. همچنین فن بیان بازیگران اثرگذار است، اما در دوبله این اتفاق کمتر بود. نسل جوان بسیار روی این موضوع مطالعه دارد بهطور مثال محمد کارت در زمان نگارش فیلمنامه "شنای پروانه" روی صدا فکر میکرد، مثلاً صدای کمپرسور گذاشته بود تا عمداً استرس ایجاد کند و ایده صدا داشت. در نسل قدیمیتر هم هستند افرادی که نسبت به صدا شناخت دارند. مثلاً ابراهیم حاتمی کیا این شناخت را داشته و دارد. از همان زمانی که من دستیار آقای روشن بودم، میدیدم که او روی هر مسئله صدا با روشن بسیار بحث میکردند تا به نتیجه مطلوب برسند.
این هنر زیباییشناسی که از آن صحبت میشود تا چه اندازه بین صداگذار، صدابردار و حتی کارگردان به اشتراک گذاشته میشود و ما میتوانیم بگوییم این ایده و نبوغ صداگذار است یا صدابردار یا حتی کارگردان؟
از آنجا که بحث آکادمیک در این زمینه در ایران نداریم من نظر خودم را دراینباره میگویم. اولین طراح صدا و ایده نویسنده فیلمنامه است و میتواند ایدههایی خام در فیلمنامه بگنجاند که صدابردار سر صحنه طراح صدای شما شود. کارگردان نیز همینطور است. درست است که درنهایت صداگذار طراحی میکند اما بستر اولیه توسط نویسنده شکل گرفته است. اگر بخواهیم اصولیتر نگاه کنیم یک طراح صدا و صداگذار باید در کنار تیم فیلمنامه قرار گیرد و آنجا باهم صحبت کنند و ایدههای صوتی را در آن زمان با هم لحاظ کنند تا صدابردار بتواند در آن بستر عمل کند و صداگذار آن را کامل کند. چرا که اگر این بستر نباشد من بهعنوان یک صداگذار نمیتوانم هیچ کاری انجام دهم.
این بستر در فضاهای فنی سینما وجود دارد؟ بسیاری از متخصصان میگویند باید از ابتدا در این روند حضور داشته باشند تا بتوانند ضمن ارزیابی، نظرات خود را نیز بیان کنند. در سینمای ایران تا چه اندازه این بستر فراهم است؟
قبلاً طبق آنچه در خاطرم است وجود نداشت و بعد از این که فیلم تمام میشد، فیلمسازان به ما مراجعه میکردند و از ما میخواستند برایشان طراحی صدا انجام دهیم. مثل این میماند که شما خانه را ساخته باشید و حالا بخواهید برای آن تیغه بکشید، عملاً این کار نشدنی است. در بستر صدا متأسفانه هنوز این موضوع جا نیفتاده است اما کمکم در حال شکلگیری است و کارگردانان و نویسندگان میآیند و با افرادی که کارشان صداست صحبت میکنند تا به آنچه مدنظر دارند برسند، اما در مسائل دیگر این موضوع به شکل پیشفرض، جا افتاده است و پیش از شروع کار به آن فکر میکنند و از متخصصان در زمان فیلمبرداری و حتی پیشتولید بهره میگیرند. من خواهش میکنم دوستان پیش از شروع کار با صدابردار و صداگذار صحبت کنند و ایدههای خود را مطرح کنند تا در پایان به نتیجه مطلوب برسند.
این حضور در مراحل دورخوانی هم میتواند اثرگذار باشد؟
در صدابرداری بله، اما در مورد صداگذاری لزومی ندارد. صدابردار میتواند چون او حتی میتواند در بیان بازیگر نیز نقش داشته باشد به این دلیل که تمرکزش روی دیالوگ است و اولین شنونده اوست.
شما مرحلهبهمرحله بالا آمدید. یعنی دستیاری صدا، میکس، سینک و کارهای دیگر را انجام دادید تا بهعنوان صداگذار به شکل مستقل فعالیت خود را آغاز کردید. فکر میکنید برای یک صداگذار لزوماً باید اینطور پلهپله بالا بیاید یا این که نه میتواند از همان ابتدا به این مرحله برسد؟
من در دانشگاه به دانشجویانم نیز این نکته را همواره متذکر هستم که صداگذاری مانند تدوین و عمدتاً کارهای پست پروداکشن شغلی است که باید در زمان طولانی دستیاری کرد و دلیل هم دارد. حداقل برای صداگذاری ده سال طول میکشد تا شما به اینجا برسید. چراکه تجربه به کمک شما میآید و اصول نیست که بگویید آنها را حفظ میکنم و بعد به کار میگیرم. در صداگذاری مجبوریم از تجربیاتمان و آنچه داشتیم استفاده کنیم. به نظر من پلهپله بهترین روش برای رسیدن به این نقطه است. من سالها دستیار بودم. در زمانی که دستیار آقای روشن بودم او دو سال من را به آپاراتخانه فرستاد. ابتدا فکر میکردم این چه کار بیهودهای است و چرا باید اینجا باشم، اما کمکم فهمیدم که او با این کار من را عادت به صبور بودن داد تا وقتی میخواهم کار میکس انجام دهم با صبر همراه باشد و عجله نداشته باشم. زمانی که در آرشیو بودم مدام به من متذکر میشد که بشنوم برای اینکه گوشم به شنیدن و خوب شنیدن عادت کند. من در تمام عرصههای فیلمسازی اعم از کوتاه، مستند، انیمیشن، داستانی چرخیدم و سعی کردم بهترین کار را انجام دهم و نتیجه آن را هم گرفتهام چون پلهپله بالا آمدم. شما کار با ابزار تدوین یا صداگذاری را میتوانید در سه ماه یاد بگیرید، اما تا تجربه نداشته باشید، آن دانش به کار شما نمیآید. شما باید بسیار فیلم ببینید، دستیاری کنید، آزمون و خطا داشته باشید، خوب بشنوید تا بتوانید بهدرستی در این حوزه کار کنید.
کسب تجربه بسیار اهمیت دارد اما این گوش شنوا و عادت کردن به شنیدن چقدر تأثیرگذار است و کسی که علاقهمند است چطور باید گوشش را به خوب شنیدن عادت دهد؟
زمانی که دانشجو بودم میگفتند یک فیلمبردار باید بتواند عکسهای خوبی بگیرد تا قاببندی را بهدرستی انجام دهد. من در صداگذاری میگویم اگر میخواهید یک صدابردار یا صداگذار خوب شوید باید بتوانید در یک محیط شلوغ، روی یک صدا، تمرکز کنید. مثلاً در یک محیط شلوغ فقط صدای مکالمه دو نفر را بشنوید، یا روی صدای پای افراد در خیابان تمرکز کنید و بسیاری موارد دیگر، این تمرین باعث میشود که گوشتان عادت کند. این عادت و تمرکز شما را بعدها به زیبایی میرساند. استاد دلپاک همیشه به من میگفت فقط صدا انتخاب نکن که در کار از آن استفاده کنی، بلکه ریتم و هارمونی آن صدا را هم در نظر بگیر. مثلاً از قرار دادن فنجانی در نعلبکی چندین صدا تولید میشود که هرکدام حس مخصوص به خود را دارد. باید خوب گوش کرد و گوش را به خوب شنیدن عادت داد.
در بخشهای فنی سینما مثل جلوههای ویژه افرادی حضور دارند که بعضاً خیلی حرفهای نیستند و تخصصی در این زمینه ندارند، در بخش صداگذاری هم این معضل وجود دارد؟
بله این هم یکی از مشکلات حرفه ماست که وجود دارد. به دلیل مسائل مالی، وقتی به لحاظ مالی شما تأمین باشید ترجیح میدهید از بهترین متخصصان هر عرصه بهره بگیرید، اما متأسفانه امروز به دلیل مسائل مالی اینگونه نیست و بهطور مثال یک تدوینگر کار صداگذاری را نیز انجام میدهد. در حالی که دو مقوله جدا از هم هستند. یکی از مسائل دیگری که مرسوم شده است میگویند مثلاً صدابردار کار صداگذاری را هم انجام دهد. در حالی که هرکدام دو شغل متفاوت هستند. من بارها سر کارهای مختلف این مشکلات را دیدهام. نیروهای غیرمتخصص به دلیل مسائل مالی قیمتهای پایین پیشنهاد میدهند تا بتوانند کار کنند و کسب تجربه کنند که این بدترین شکل ممکن است و باعث میشود فیلمهای کم بودجه آسیب ببینند. درنتیجه کیفیت آثار سینمایی روزبهروز پایین میآید و به غیر از چند فیلم که میتوانند دستمزد خوبی پرداخت کنند، سطح هنری و کیفی آثار روزبهروز در حال افت است.
این اتفاق در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر نیز رخ داد و در بحث فنی و کیفیت به غیر از چند اثر اغلب آثار در سطح ضعیفی بودند؟
بله همینطور است، در تمام بخشها این اتفاق در حال رخ دادن است و ما شاهد افت هستیم. از بازیگر گرفته تا فیلمبردار و صدابردار و ... این مشکلات وجود دارد. تجربه و بهکارگیری نیروی متخصص بسیار حائز اهمیت است. بهطور مثال محمود سماک باشی علاوه بر این که صدابردار حرفهای است در زمان فیلمبرداری حتی به شما ایده نیز میدهد یا مشکلاتتان را برطرف میکند، چون این تجربه چندین ساله است که او با خود همراه دارد، اما یک نیروی جوان غیرمتخصص هرگز نمیتواند در این حوزه به کمک شما بیاید.
طبق آمار در سال هزار و اندی فیلم کوتاه، مستند و بلند تولید میشود، اما آیا به لحاظ تکنیکی در سطح استانداردهای جهانی هستیم؟ اگر هستیم چرا در بخشهای فنی جوایزی به نیروهای ما تعلق نمیگیرد؟
اگر بخواهیم تعارف را کنار بگذاریم، ما در بخش صدا حداقل 10 تا 15 سال از نظر تکنیک عقب هستیم. هنوز در سینما و بخش صوتی دالبی دیجیتال واقعی نداریم. ایدههای صوتی شاید داشته باشیم، اما ابزار نداریم. یک استودیو استاندارد برای میکس صدا نداریم که در هر جای دنیا برویم صدا را درست بشنویم. در ایران شاید 10 نفر باشند که بحث صدا را بهخوبی بشناسند و ایده داشته باشند، اما ابزار نداریم. چند هزار جشنواره در خارج از کشور داریم، اما در بحث فنی چند جایزه از این جشنوارهها میگیریم! در رقابت از نظر تکنیک با خارج از کشور هنوز عقب هستیم.
در بخش ابزار چرا ضعیف هستیم؟ حمایتی صورت نمیگیرد؟
ابزارها و لوازم تخصصی در انحصار یکسری از کشورهاست که میتوانند آنها را بسازند. ما باید بتوانیم ابزارها را با کمک نهادهای متولی این کار، وارد کنیم و بعد بگویند از امسال تا دو سال آینده سیستمهای صوتی تجهیز شوند. ما امکانات نداریم و این امکانات نیز گرانقیمت هستند. من هنوز با یکسری بلندگوی معمولی کار میکنم. باید برای خرید این ابزار بودجه تعریف شود و چشماندازی برای آینده وجود داشته باشد. اینجا کسی نیست که متولی باشد تا شما کارتان را ارتقا دهید.
این ارتقا به لحاظ ابزاری است یا از نظر دانشی هم همچنان عقب هستیم؟
از نظر دانش عقب هستیم، اما با دیدن فیلمهای آموزشی خارجی و با آوردن متخصصان خارجی و برگزاری ورکشاپ و انتقال تجربه میتوانیم خودمان را به سطح دانشی آنها برسانیم. چند سال پیش آقای میرکریمی یک ورک شاپ برگزار کردند و یکی از صدابرداران خوب هنگ کنگی را آوردند. ما از نظر دانشی هرکدام از روی هم کسب تجربه میکنیم و چیزی بهعنوان مرجع نداریم.
در عرصه کارگردانی هرچند وقت یک بار در سینمای ما موجهایی راه میافتد و هر بار عدهای پیرو یک فیلمساز میشوند مثل موج سینمای اصغر فرهادی، در حوزه صدا نیز این اتفاق میافتد؟
نه بهشدت کارگردانی، اما طبیعتاً هر کسی از استاد خود تأثیر میگیرد. مقلد نیستیم ولی تحت تأثیر هستیم.
امسال دو فیلم در جشنواره فیلم فجر داشتید؟ به نظر میرسد گزیدهکار شدهاید.
بله دو فیلم "خروج" و "شنای پروانه" را داشتم. در این کار باید خودت را ثابت کنی. در برههای از زمان من مجبور بودم این کار را انجام دهم، اما از جایی احساس کردم این پرکاری کیفیت کارم را پایین آورده است و طبیعی است که باید چند جا تمرکز داشته باشم و نمیتوانم در آن واحد در همه کارها خلاقیت داشته باشم. بنابراین از جایی به بعد احساس کردم باید گزیده کار کنم اما با کیفیت و بتوانم خلاقیت در آن داشته باشم. امیدوارم مسائل مالی اجازه دهد که به همین شکل ادامه دهم.
آقای قاسمی، تا چه اندازه به آن امضای شخصی که مدنظرتان بود رسیدید؟
سعی کردم برای خودم جای پا درست کنم. به قول آقای دلپاک که هم استاد کار من و هم استاد اخلاق من است، همیشه به من میگوید تو صندلیات را پیدا کردهای و باید مراقب آن باشی که بیهوده از دستش ندهی. من باید مراقب باشم تا این صندلی برایش اتفاقی نیفتد. اما هنوز به انتهای این مسیر نرسیدهام و در ابتدای راه قرار دارم.
نسل جدیدی که وارد عرصه صداگذاری میشوند را چطور ارزیابی میکنید؟
نسل جدید بسیار قدرتمند است و تکنولوژی را با وجود اینترنت میتوانم بگویم قورت داده است.
اگر بخواهید منصفانه به جشنواره امسال نگاه کنید آن را چطور ارزیابی میکنید؟
این را نه به دلیل این که جایزه گرفتهام میگویم نه، اما آنطور که میگفتند هم جشنواره بدی نبود. جشنواره همیشه همین است. یکسری خوشحال بیرون میآیند و یکسری هم ناراحت. اما نباید اینطور همه چیز را صفر و صد ببینیم. اگر یک سال دستمان خالی است نباید ادعا کنیم که بد بوده است. من سال گذشته کار سختم را با فیلم "شبی که ماه کامل شد" انجام دادم اما اثرم در داوری دیده نشد. در آن زمان نیامدم بگویم جشنواره بدی بود، اتفاقاً به دوستانم تبریک هم گفتم. جشنواره امسال جشنواره بدی نبود، اما سطح کیفی آثار پایین بود که مقصر فیلمساز نیست و بانیان و مدیران در رأس هستند که اجازه نمیدهند و دست فیلمسازان را بستهاند که حاصل این اتفاق نیز ساخت یکسری فیلم بدون فیلمنامه و بیمحتواست که شبیه هم ساخته میشوند. در بخش فنی نیز جشنواره امسال در سطح خودمان بد نبود، اما مسائل مالی در کارها اثر گذاشته است و باید این مشکل برطرف شود. با حفظ احترام به داوران جشنواره که از دوستان من هستند، جای دوستان خوبم در فیلم "روز صفر" در این بخش خالی بود چون درجه یک کار کردند. در فیلم "خورشید" هم همیشه با یک استاندارد خاص از سوی آقای دلپاک مواجه هستیم. "پوست" کار دوست خوبم علویان هم قطعاً کار خوبی بود.
در جشنواره امسال آثاری در ژانر وحشت داشتیم و همانطور که اشاره کردید این ژانر همواره مبتنی بر صدا بوده است، به نظر میرسد فیلمسازان ایرانی این تمرکز بر صدا را بیشتر مدنظر قرار دادند و از جایی به بعد برای مخاطب عادی شد و دیگر نسبت به آن واکنشی نداشت. فکر میکنید چرا این اتفاق افتاده است؟
به نظرم این که ما حتماً در تمام ژانرها اثر داشته باشیم، اشتباه است. فیلمهای ایرانی مبتنی بر فضای انسانی هستند. باید قبول کنیم که نباید در تمام ژانرها فیلم بسازیم. فیلمهای ژانر وحشت ما بیشتر شبیه به آثار دهه 80 هالیوود بود که بسیار ناشیانه و کپی شده از آثار آنها ساخته شده است. صدای این فیلمها مخاطب را نمیترساند بلکه بیشتر آزار میدهد و این اتفاق باعث میشود که برای مخاطب عادی شود و دیگر این دست فیلمها مورد توجه او قرار نگیرد. ما سینما داریم و سینمای ما میتواند در عرصه اجتماعی موفق باشد و باید در همین زمینه هم فعالیت داشته باشد و خود را به رشد جهانی برساند. صدا هر زمان که در فیلم کمک میکند باید حضور داشته باشد، اگر کمکی نمیکند نباید باشد.
با توجه به این که سکوت یک مقوله کاملاً مشخص در سینمای جهان است اما بحث سکوت در سینمای ما خیلی دیده نمیشود و انگار هنوز استفاده از سکوت جا نیفتاده است؟
من در اکثر آثارم برای بیننده جای تنفس میگذارم. اگر دقت کنید در "شنای پروانه" بعد از هر شلوغی یک سکوت ایجاد کردیم که تعمدی است و مدام سر بیننده صدا را خراب نکردیم. درواقع ریتمی وجود دارد که گوش مخاطب بتواند یک استراحت داشته باشد. شاید بتوانم بگویم امضای من همین استفاده از سکوت است. در "خشم و هیاهو" من پنج دقیقه سکوت گذاشتم تا بیننده بتواند تمرکز داشته باشد. این هم تفاوت کار صداگذاری است، شاید یک نفر بخواهد پر صدا کار کند، اما من معتقدم نباید گوش بیننده را استثمار کرد. مثل تدوین است که از زوایای مختلف استفاده میکنید و در بحث صدا هم باید از این ریتم بهره بگیرید تا مخاطب خسته و آزرده نشود.
انتظار دریافت سیمرغ بلورین این بخش را داشتید؟
من تمام انرژیام را برای این دو فیلم صرف کردم و معتقدم اگر تمام انرژیام را به کار گرفتهام داوران نیز باید این انرژی را به من برگردانند که این اتفاق افتاد. در بخش ما تقریباً داوریها درست بود.
اما در مبحث صدابرداری و صداگذاری چند سالی است که این موضوع تفکیک بخشها از هم مطرح است؟
بله متأسفانه ترکیب این دو بخش بسیار ناشایست است. وقتی صحبت میکنیم میگویند ما متوجه نمیشویم کدام صدابرداری یا صداگذاری خوب است به همین دلیل یک جایزه در نظر میگیریم. خب اگر متوجه نمیشوید در بحث داوری از متخصصان این امر بهره بگیرید اگرنه صورت مسئله را پاک کنید و کلاً این بخش را حذف کنید کاری که جشن منتقدان انجام داد. در آن زمان آمدند بخش مهندسی صدا گذاشتند، ما گفتیم این کار هنری است. گفتند ما نمیفهمیم که کدام صدابرداری است و کدام صداگذاری، ما هم گفتیم جایزه این بخش بگذارید کنار که این کار هم انجام شد. امیدوارم این دو مبحث از هم تفکیک شوند. چرا که صدابردار میتواند یک کار خوب انجام دهد و صداگذار آن را خراب کند یا بالعکس یک صدای خراب را صداگذار به بهترین شکل ممکن ارائه دهد. این دو مقوله از هم جدا هستند و بهتر است صداگذاری و صدابرداری جدا دیده شوند. امیدوارم که سال آینده یکی از اعضای هیئت داوران یک متخصص از این حوزه باشد تا بتواند بهدرستی در این زمینه نظر ارائه دهد.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
کار "سگ بند" مهران احمدی روزهای پایانیاش را پشت سر میگذارد. "کارو" آقای مرادپور که بهتازگی شروع کردم. "سه سپیده" رحیم طوفان و یک فیلم اولی که صحبتهایی درباره آن شده است و همچنین سریال "جشن سربری" کار مجتبی راعی که کار سنگینی است را در دست دارم.