سرویس سینمایی هنرآنلاین: مرتضی فرشباف نویسنده و کارگردان را با فیلم "بهمن" میشناسیم که در سال 1393 در سی و سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.
او پس از گذشت پنج سال به سراغ ساخت اثری متفاوت رفته است. "تومان" تازهترین اثر این کارگردان است که به موضوع قمار و شرطبندی در زندگی میپردازد. این فیلم درباره جاهطلبی نسل جوانان برای پیدا کردن راهی است تا بتوانند میانبر بزنند و وضعیت اقتصادی خود را بهبود ببخشند به همین دلیل دست به قمار میزنند تا در یک مدت زمان کوتاهتری بتوانند طبقه اجتماعی خود را عوض کنند و از طبقه پایین به طبقه بالا بیایند. میر سعید مولویان، مجتبی پیرزاده، پردیس احمدیه، ایمان صیادبرهانی، حامد نجابت در این فیلم که یکشنبه 13 بهمنماه در کاخ جشنواره به نمایش درآمد، به ایفای نقش پرداختهاند.
فرشباف در گفتوگو با خبرنگار هنرآنلاین درباره این فیلم توضیحاتی ارائه کرده است که در زیر میخوانید:
آقای فرشباف، چه شد که رفتید سراغ این موضوع و آن را برای ساخت تازهترین اثر خود انتخاب کردید؟
من خودم بزرگشده در شهرستان گنبدکاووس هستم که در اقلیم ترکمنصحرا است و مختصات خاص خودش را دارد. درواقع مردمان این منطقه زبان، فرهنگ و سنتشان و حتی مذهبشان متفاوت است و مردمانی بسیار مهربان و خونگرم هستند و بزرگ شدن در این منطقه برای من بسیار الهامبخش بوده است. از سوی دیگر مسابقات اسبدوانی و بساط پیشبینی رسمی و قانونی در این منطقه یک امر مرسوم است و یکی از تفریحات مردمان ترکمن دیدن مسابقات اسبدوانی و شرطبندی قانونی روی اسبهاست که چند سالی است پیشبینی فوتبال نیز در آنجا شیوع پیدا کرده و وقتی همنسلان خودم را در این منطقه دیدم که همگی به دنبال پیشبینی و شرطبندی برای رفع مشکلات زندگی خود هستند به این فکر افتادم که آن را تبدیل به فیلمی سینمایی کنم.
تا چه اندازه خودتان در این محافل حضور یافتید و از نزدیک با آنها آشنا شدید و چه مدت زمانی صرف نگارش فیلمنامه شد؟
مراحل تحقیقی من در این مورد بسیار زیاد بود، اما نگارش فیلمنامه دو سال و نیم طول کشید. یک سال اول به کامل کردن پلات قصه منجر شد و بعد از آن یک سال و نیم چارچوبها را درست کردیم و درنهایت به همراهی مهیار حیدریان منظمش کردیم تا تبدیل به آن چیزی شد که امروز شاهدش هستید.
آقای فرشباف به نظر میرسد این فیلم به نسبت فیلم قبلی شما "بهمن" از ریتم و تمپوی بیشتری برخوردار است و ضرباهنگ فیلم شما سریعتر اتفاق افتاده است، اما زمان فیلم دو ساعت و 10 دقیقه است که شاید برای مخاطب امروز طولانیمدت باشد...
ذات خود قمار در لحظه اتفاق افتادن را با خود به همراه دارد و برای من مهم بود که برای تماشاگر این ریتم قابل لمس باشد. در این فیلم زندگی چهار نفر را در یک چارچوب زمانی یک ساله به نمایش میگذاریم که روایتی رمان گونه دارد و نیازمند صرف زمان است، چرا که هم نمیشد از زمان یک سال بهسرعت عبور کرد و هم قصه افراد را ناتمام گذاشت. بنابراین با تغییرات روندی که برای هرکدام از کاراکترها رخ میدهد، این اطلاعات در فشردهترین حالت ممکن در معرض دید مخاطب قرار گرفته است. ضمن این که ریتم و تمپو از دل خود اثر بیرون میآید و من خواستم این فیلم در نقطه مقابل ریتم "بهمن" ساخته قبلیام قرار بگیرد تا فضایی جدید را تجربه کنم.
فرمی که برای روایت این قصه انتخاب کردید نیز حائز اهمیت است و تدوینی که برای آن استفاده کردید نیز به نظر میرسد کار بسیار سختی بوده است؟
بسیار زیاد، فیلم ما دو ساعت و 10 دقیقه است و 9 ماه روی تدوین آن به همراه مهدی سعدی کار کردیم تا به فرمی که میخواستیم برسیم. ما حدود سه ساعت راف کات داشتیم و رسیدن به این زمان و تراشیدن قصه به این شکل کار سختی بود که مدیون مهدی سعدی هستم.
با توجه به این که در چهار اپیزود بهار، تابستان، پاییز و زمستان قصه فیلم را روایت میکنید، قطعاً این روایت نیازمند یک مهندسی درست است که باید انجام شده باشد. این مهندسی از چه زمانی شکل گرفت؟
در این فیلم چند خط داستانی در سطوح مختلف بیان میشود و حتی از کنار هم رد میشوند. داود با همه این افراد ارتباط دارد و باید رابطه او با هرکدام از آنها و رابطهاش با قمار بهدرستی روایت میشد. چهار خط با هم در این فیلم همزمان پیش میروند و در هر فصل یکی پررنگ میشود و دیگری کمرنگ و این چطور تعریف کردن برای این که داستانها با هم و در کنار هم جلو بروند ساختار پیچیدهای دارد. حتی میزان کمرنگ شدن یا پررنگ شدن کاراکترها و اتفاقات اثرگذار است و تلاش کردم با جاهطلبی در مهندسی فیلمنامه این اتفاق را رقم بزنم و این جاهطلبی از زمان نگارش فیلمنامه تا پایان تدوین همراه ما بود برای این که هدفمند تماشاگر را هدایت کنیم. اگر یک عنصر بسیار مؤثر در این فیلم وجود داشته باشد برای رسیدن به این مهندسی، قطعاً تدوین است.
انتخاب بازیگرانتان برچه اساس بود؟ برخلاف فیلم قبلی که از بازیگران چهره استفاده کرده بودید این بار به سراغ بازیگران تئاتری رفتید که همگی جوان هستند و در سینما شناختهشده نیستند.
قصه اولیه فیلم را من با نوید محمدزاده مطرح کردم و حتی او با من همراه شد و بسیار در زمان نگارش کمک کرد و ایده داد، برای نقش آیلین نیز فرشته حسینی را انتخاب کردم که در مقابل نوید قرار بگیرد، اما به علت این که در تولید فیلم فاصله افتاد نوید به سر کار جدیدی رفت و درنهایت درباره میرسعید با من صحبت کرد و معتقد بود که انتخاب درستی است و تصمیم گرفتیم با کسی که سالهاست در تئاتر کار کرده و درخشیده است "تومان" را جان ببخشیم و این شانس را به فیلم بدهیم تا از حضورش بهرهمند شود. مجتبی پیرزاده نیز از تئاتر برخاسته است و برای این فیلم بسیار زحمت کشید و با وجود این که فرزندش خردسال است و دوری از او برایش بسیار سخت بود، اما پذیرفت و چند ماه از خانواده دور بود. ایمان صیاد برهانی نیز پیش از این با میرسعید همبازی بود و از آنجایی که چهرهاش به ترکمنها نزدیک بود انتخاب خوبی بود. خوشحالم با تمام سختیها این دوستان در کنارم بودند. "تومان" جزو عجیبترین کارهایی بود که انجام دادم و ساخت آن را مدیون این دوستان هستم.
سکانسهایی که شما در فیلم استفاده کردید پر از حرکت هستند و پر بازیگر که برای حضور و بازی در لوکیشنها کارشان سخت بوده است و این کار شما را نیز در هدایت و کارگردانی مشکلتر میکرد...
بله یکی از رنجهایی که گفتم دوری از خانواده بود، بخش دیگر فشاری بود که برای بازی و برای شکلگیری کاراکترها اتفاق افتاد. آنچه اهمیت داشت این بود که بازیگران باید هم به لحاظ حسی کار میکردند تا آنچه لازمه جانبخشی به کاراکتر بود شکل بگیرد و هم این که باید نقطههای میزانسن را پر میکردند. گاهی اوقات درباره نمای دوربین و چگونگی میزانسنها و بازیها مدتها با هم صحبت میکردیم. سینما هنر انتخاب چی نشان دادن نیست بلکه هنر چی نشان ندادن است. اول از همه احساس بازیگران و بعد بهترین تدوین برای نمایش این احساس، در فیلم بسیار اثرگذار است.
شما هم در فیلم قبلی و هم در این فیلم نشان دادید که تبحر خاصی در استفاده از تصاویر کارت پستالی از مناظر طبیعی دارید. استفاده از منطقه گنبد تا چه اندازه برای نمایش این تصاویر برایتان اهمیت داشت. بهصرف بکر بودن به سراغش رفتید یا ادای دینی به مردم منطقه بود؟
اتفاقاً میخواستم سینمای ما کارت پستالی نباشد و بافت بومی زیبایی که در این منطقه وجود دارد و فرهنگ و مردمش را که بسیار دوست دارم از طریق سینما نشان دهم و ابراز علاقه خودم را به آنها اینطور بروز دهم. این ارادت به منطقه فقط مختص به من نیست امیر نادری ارادتش به مردم جنوب را در "دونده" نمایش میدهد و بهرام بیضایی در "باشو غریبه کوچک" نیز همین کار را کرده است. برخلاف بسیاری که فیلم خارج از تهران نمیسازند و دوست ندارند که تصاویرشان کارت پستالی باشد من تمام تلاشم را کردم تا این منطقه را به نحوی به مخاطب نشان دهم که آن را حس کند و به فضای آنجا از طریق این تصاویر نزدیک شود. دوست داشتم این آشنایی را به مخاطب از طریق ابزار سینما بدهم.
از جشنواره فیلم فجر همواره بهعنوان ویترین سینمای ایران سخن میگویند، به نظر شما تا چه اندازه این جشنواره میتواند در نمایش و اکران فیلمها اثرگذار باشد؟
به نظر من حضور در جشنواره فیلم فجر تنها شانس حیات "تومان" است. ویترین جشنواره فیلم فجر و تماشاگری که جذب آن میشود، اگر در کنارش جایزهای هم باشد شانس شما را در هزارتوی اکران بالا میبرد. ضمن این که من با این گروه بازیگران بدون پشتوانه فجر شانسم در اکران به صفر میرسد و حیف است که این پروژه با این سر و شکل نتواند در اکران دیده شود.