سرویس سینمایی هنرآنلاین: حسین قورچیان یکی از جوانترین صداگذاران سینمای ایران است. او که به شکل جدی از سال 1381 با فیلم "خواب تلخ" وارد این فضا شد، در زمینه طراحی و ترکیب صدا و صداگذاری فعالیت میکند.
قورچیان تاکنون جوایز بینالمللی بهترین طراحی صدا از فستیوالهای گانادور مکزیک، فروستبیت آمریکا و ملبورن استرالیا و تندیس بهترین صداگذاری و میکس را از جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران برای فیلم "کل به جز" دریافت کرد.
قورچیان در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با فیلمهای "تعارض"، "سور بز"، "قصیده گاو سفید"، "عزیز"، "اشغال"، "مردن در آب مطهر" و "پدران" حضور دارد. علاوه بر این او این روزها فیلم "یک کامیون غروب" را در گروه هنر و تجربه در حال اکران دارد، به همین بهانه با این صداگذار پرکار به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر میخوانید:
آقای قورچیان از چه زمانی وارد سینما شدید و آیا تحصیلکرده این رشته سینمایی هستید؟
اولین فیلم مستقل جدیام فیلم "خواب تلخ" محسن امیریوسفی بود که در 1381 ساخته شد و در 1394 به اکران درآمد. من به شکل تجربی فعالیت کردهام. در دورهای انیمیشن خواندم ولی رشته صداگذاری در ایران آموزش آکادمیک ندارد. ما رشته آکادمیک صدابرداری داریم ولی صداگذاری نداریم و به همین خاطر من صداگذاری را به شکل تجربی یاد گرفتم.
چرا بیشتر در فضای فیلم کوتاه فعال هستید تا فیلم بلند؟
فعالیت من بیشتر با بچههای فیلم کوتاه بوده است که هنوز هم ادامه دارد و از این بابت خوشحالم. در دو، سه فیلم سینمایی آخر سامان سالور با او همکاری کردم و با او از زمانی آشنا بودم که فیلم کوتاه میساخت. با محسن امیریوسفی نیز به همین شکل. خیلی از این بچهها سینماگران کوتاه بودند که بعد ساخت فیلم بلند را هم تجربه کردند. من آن دوره همنسل این بچهها نبودم. چون دهه شصتی هستم و آنها دهه پنجاهی، اما الآن دارم با بچههای دهه هفتاد و دهه هشتاد هم کار میکنم و این به من انرژی میدهد. جسارتی که در فیلمسازی بچههای این نسل هست به ما هم یادآوری میکند که میتوانیم جسارت بیشتری داشته باشیم و میتوانیم از کرختی و یکنواختی که خیلی وقتها برای سینماگران ما اتفاق میافتد دور شویم. من فکر میکنم امسال صداگذاری یکسوم فیلمهای جشنواره فیلم کوتاه تهران را کار کردم و این برای من دلخوشی است، از این جهت اگر در سینمای بلند فیلمی پیش نمیآید که حالم را خوب کند همیشه یک سری فیلم کوتاه و فیلمهای تجربهگرا هستند که آن حال و احساس خوب را به من منتقل میکند. خیلی وقتها به دفتر تهیهکنندههایی رفتهام که پرسیدهاند چه فیلمهایی را کار کردهای و من گفتهام در تمام فستیوالهای مهم دنیا، از کن تا ونیز و برلین چهار، پنج فیلم کار کردهام که خیلیهایش مثل "خواب تلخ" موفق بوده است. "خواب تلخ" اولین کار جدی مستقل من بود و خوشبختانه این مسیر ادامهدار شد و فیلمهای بلندی که کار کردم نیز در همین حال و هوا بودند؛ مثل فیلم "ائو"، "احتمال باران اسیدی"، "کوپال" و فیلمهایی که به دنبال تجربه کردن و تجربهگرایی هستند. اینکه این فیلمها چقدر موفق بودهاند را شما بهتر میدانید ولی به هر حال این فیلمها تلاش کردهاند یک کار نو و جدید انجام بدهند.
با توجه به این صحبتها اصلاً چطور شد سراغ شاخه صداگذاری رفتید؟ آشنایی شما با سینما به چه شکلی رقم خورد؟ آیا بهواسطه خانواده با این هنر آشنا شدید؟
پدر من نقاش هستند و در بخش تجسمی فعالیت هنری دارند، اما من اینجا جا دارد از داییام آقای بهروز شهامت نام ببرم که استاد من در این زمینه بودند. او در دوره خودش سه، چهار سال در حال دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر بود. خوشبختانه من از سن خیلی کم وارد این عرصه شدم و او نیز حضور من را در کنار خود پذیرفت و در رشد شخصیتی من و حضورم در سینما تأثیرگذار بود. پدربزرگ او آقای مهدی ناظمی هم یک سنتورساز توانا بود که سنتورهایش صدای بسیار خاصی دارد و کمیاب است. بنابراین بخش صدا از طرف مادری در خانواده ما بوده است و از طرف پدری هم خود پدرم نقاش بودند و کار هنری میکردند. به همین جهت من در یک دورهای در کنار آقای بهروز شهامت بودم و بعد مستقل شدم و خودم شروع به کار کردم.
چند سال طول کشید تا شما به "خواب تلخ" برسید؟ در این فاصله صرفاً شاگردی داییتان را انجام دادید یا شاگرد اساتید دیگر هم بودید؟
آن دوره سالهای اولی بود که بهواسطه خود آقای شهامت سیستم دیجیتال داشت در این فضا باب میشد و مقاومت زیادی هم نسبت به آن وجود داشت. اولین صداگذاری دیجیتال را خود آقای شهامت کردند که من هم در کنارشان بودم. قطعاً در حال آزمون و خطا بودیم چون همانطور که گفتم صداگذاری به شکل تجربهای است و یک رشته آکادمیک نیست. شاید در سالهای اخیر دوستانی باشند که رفتهاند دورههای خارج از کشور را دیدهاند و آمدهاند ولی آن موقع تجربههای صداگذاری واقعاً آزمون و خطا بود و نسبت به سیستم دیجیتال نیز همانطور که گفتم یک مقاومتی وجود داشت. به هر حال آقای شهامت در آن سالها سراغ تجربههای جدید و آزمون و خطا رفت و من نیز در کنارشان بودم و چهار، پنج سال دستیاری کردم در عین حال روحیهام به گونهای است که دوست داشتم مستقل کار کنم و خیلی زود نیز مستقل شدم. "خواب تلخ" فیلمی است که با مرگ شوخی کرده است و در تیتراژش هم اگر اسم بقیه را بهعنوان جوان ناکام زده، اسم من را بهعنوان نوجوان ناکام زده است. آن زمان 18 سالم بود و وقتی فیلم پس از سالها اکران شد محسن امیریوسفی به کسانی که به افتتاحیه فیلمش در سینما فرهنگ آمده بودند میگفت حسین قورچیان آن موقع جوانترین صدابردار ایران بود و الآن سالها از کار اولش میگذرد. بنابراین من یک شتابزدگی داشتم تا هر چه زودتر کار مستقل را تجربه کنم که خوشبختانه این اتفاق برایم افتاد. البته الآن کار مستقل کردن بهواسطه سیستم دیجیتال، ابزاری که وجود دارد و اینکه فیلمهای به شکل لو باجت ساخته میشود بسیار راحتتر شده است. همه میتوانند این کار را خیلی سریع تجربه کنند ولی آن سالها اینطور نبود. در آن سالها وقتی شما میخواستید یک فیلم سینمایی بسازید، دوربین 35، نگاتیو و... نیاز داشتید که این در اختیار هر فیلم و فیلمسازی قرار نمیگرفت اما الآن خیلی راحت شده است. ابزارهای جدیدتری هم آمده است. بهطور مثال بهتازگی ابزاری در اختیار ما قرار گرفته که به ما این امکان را میدهد تا هر صدایی که در دیالوگها هست را حذف کنیم. آن زمان این امکان وجود نداشت. شما یک میکروفن داشتید و یک رکوردر آنالوگ، و زمان صداگذاری هم یک میز چسب و قیچی بود که فقط روی یک صدا میتوانستید ادیت کنید و در میکستان هم میتوانستید هشت صدا را با هم بشنوید، در حالی که الآن میتوانید پنجاه لاین صدا را با هم بشنوید. میخواهم بگویم آن موقع کار مستقل کردن بسیار سخت بود اما من روحیهام به شکلی بود که دوست داشتم این کار را تجربه کنم و خوشبختانه به هدفم رسیدم. من چهار، پنج سال دستیار آقای بهروز شهامت بودم و دستیاری فرد دیگری را نکردم. یک دورهای هم روحیهام طوری بود که هیجان سر صحنه را دوست داشتم و میخواستم صدابرداری را هم با آقای عباس رستگارپور امتحان کنم که او نیز از دوستان قدیمی داییام بود و پذیرفت؛ اما بعد از مدتی دیدم روحیه من روحیه سر صحنه نیست و من اگر در استودیو باشم میتوانم جریان و خروجی بهتری داشته باشم و چون در مرحله صداگذاری امکان فکر، خلاقیت و ایدهپردازی بیشتری وجود دارد من از یک مقطعی به بعد دیگر سر صحنه کار نکردم و در مسیر صداگذاری قرار گرفتم و الآن هشت، نه سالی است که فقط در عرصه صداگذاری فعالیت میکنم.
آیا میتوانیم بگوییم شما جوانترین صدابرداری هستید که سیستم قدیمی صدابرداری را هم تجربه کرده است؟
تقریباً بله. آن موقع جوانترین صدابردار بودم و حواشی خودش را داشت.
صدابرداری و صداگذاری با هم چه تفاوتی دارند؟ اگر یک نفر بخواهد وارد فضای صدابرداری و صداگذاری بشود باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
درمجموع موسیقی، صداگذاری و صدابرداری میشود لاین حاشیه صوتی فیلم. صدابرداری در مرحله فیلمبرداری اتفاق میافتد. یعنی شما نیازمند این هستید که ابزار، تجربه، تخصص و نیروی لازم برای این کار را داشته باشید تا بهعنوان یک صدابردار یا یک بوممَن شناخته شوید. بوممَن بودن خودش خیلی کار جدی و سختی است. یادم است اولین باری که من با آقای عباس رستگارپور سر کار بودم ایشان بوم را به من نمیدادند و به من میگفتند ببین تا یاد بگیری. یعنی اگر لازم بود بوم را خودشان میگرفتند. خود بوممَن بودن یک پروسه جدی و تخصصی است که شاید دستمزدش خیلی وقتها از صدابردار یک پروژه خارجی هم بیشتر باشد. صدابرداری ظاهرش کار سختی نیست ولی در عین حال بهشدت کار مهمی است و بیشتر هم ابعاد فنی و تکنیکی دارد. من اگر در مرحله صداگذاری بخواهم به یک لاین خوب برسم لازمهاش متریال سالم است و متریال سالم هم به صدابردار برمیگردد. صدابردار باید یک صدای خوب بگیرد که ما در مرحله صداگذاری کمترین مشکل را در لاین دیالوگ داشته باشیم. من در بخش صداگذاری فیلم کوتاه چهار، پنج جایزه بینالمللی دارم و میخواهم بگویم ما با حداقل نیرو کار میکنیم ولی کارمان به کیفیت صداگذاری یک فیلم اروپایی نزدیک است. شما اگر به تیتراژ یک فیلم اروپایی نگاه کنید میبینید در بخش معرفی صداگذاری اسم 20-30 نفر آدم میآید و این نشان میدهد صداگذاری یک پروسه گسترده است و بخشهای مختلفی مثل دیالوگ، افکت، پالایش افکتگذاری، فولی، چیدمان افکتها، طراحی صدا و... دارد و اینها میتواند به حس پلان، قصه و درام کمک کند. بخشی از کار ما کارهای تکنیکال است و یک بخشش این است که شما ایدهپردازی کنید که ببینید یک سکانس نیازمند چه حس و حالی است. تصویر به 180 درجه محدود است و صدا امکانی که به شما میدهد این است که ابعاد 360 درجه را دارید. شما در صدای حاشیه فیلم محدودیت ندارید و میتوانید خارج از تصویری که میبینید هر فضای صوتی را طراحی کنید. مثلاً برای تصویری که در آن خیابان وجود ندارد میتوانید یک خیابان تعریف کنید یا هر چیز دیگری. از این بابت بخش صداگذاری بیشتر بخش طراحی صدا محسوب میشود و عنوان کار ما هم در سالهای اخیر بهجای صداگذاری شده است طراحی صدا. یعنی ما دیگر کمتر فیلمی را میبینیم که بزنند "صداگذاری و میکس". این عنوان قدیمی بود که سالهاست تغییر کرده است و شده "طراحی و ترکیب صدای فیلم".
و خود شما علاقهمند به این هستید که آرشیوی از صداهای مختلف داشته باشید؟
جالب است که یک سری آرشیوها به اسم یک سری صدابردارهای قدیمی وجود دارد. مثلاً آرشیوهایی با نامهای "باد خانزادی"، "باد شهامت" یا "تیر شهامت" داریم. خیلی از این صداها توسط خود صدابردارها سر کارهای مختلف جمع میشد و دست به دست میچرخید و ما هنوز هم آنها را داریم. من هم وقتی صدابرداری میکردم سعی میکردم از این آرشیوها جمع کنم. یک سری آرشیوها هست که برای فیلمهای ایرانی است.
یعنی از آرشیو دیگران برای خودتان آرشیو درست میکردید؟
هم از آرشیو دیگران جمع میکردیم و هم ما صدا گرفتیم و دادیم به دیگران. به هر حال یک سری آرشیوها وجود دارد که دست به دست چرخیده است و در کارهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. اما عمده آرشیوی که ما الآن استفاده میکنیم آرشیو خارجی است. کمپانیهای بزرگی مثل "ساند آی" یا "دیجی افکت" در دنیا وجود دارند که افکتهای مختلف را با کیفیت خوب ضبط میکنند و دستهبندی میکنند و میفروشند یا در اختیار استودیوهای صداگذاری قرار میدهند. بنابراین بخشی از آرشیوهای ما آرشیوهای خارجی است و یک بخش هم آرشیوهای ایرانی است که مختص فیلمهای ایرانی استفاده میشود. بعضی وقتها هم لازم است ما یک سری صداها را ضبط کنیم و بسازیم. یعنی اینطور نیست که ما اگر صدای بسته شدن درب را بخواهیم و با سرچ کردن بتوانیم به راحتی به آن برسیم. من اگر الآن در آرشیو سرچ کنم "بسته شدن صدای در"، شاید هزار صدا به من بدهد، اما اینکه آیا صدایی پیدا شود که با تصویر هماهنگ شود مهم است. گاهی وقتها هم ممکن است شما صدای در را با یک صدای بیربط ترکیب کنید تا به حسی که میخواهید برسید. یک سری صداها مثل صدای آسانسور، صدای مترو یا صدای باجه بانک وجود دارد که شما یا باید این صداها را ضبط کنید یا در آرشیو ایرانیتان داشته باشید.
خود صداگذاری نیازمند داشتن چه دانشی است؟ شما باید ریاضی و فیزیک بلد باشید یا همین که صرفاً گوش شنوای خوبی داشته باشید کفایت میکند؟
به نظرم صداگذاری مجموع همه اینهاست. اگر دقت کنید ما در ایران صداگذارهای خیلی کمی داریم. صدابردارهای زیادی داریم که تقریباً در یک سطح هستند و شاید فاصله صدابردار خوب و صدابردار بد خیلی زیاد نباشد. ما صدابردار خوب زیاد داریم و یکی از مشکلاتی که همکاران صدابردار من دارند این است که تهیهکنندگان سر مباحث مالی میگویند اگر فلانی نشد بیاید یک صدابردار دیگر را میآوریم. همه هم کار را با یک کیفیت حداقلی انجام میدهند. اما صداگذاری بحثش متفاوت است. شاید یک نفر در ناخودآگاهش با فیزیک کوانتوم یا ریاضیات آشنایی داشته باشد چون هم بحث مهندسی است هم بحث هنری. این دو در کنار هم کار را خیلی مشکل میکند. ما در اسکار هم جایزه صدابرداری نداریم بلکه جایزه صداگذاری و میکس صدا داریم. میکس صدا اهمیت بسیار زیادی دارد و شاید لازم باشد ریاضی بدانید و بسیاری از مسائل علمی و فنی را به شکل آکادمیک دنبال کنید. اما بحث زیباییشناسی صدا بحثی است که بیشتر نیاز به حالتی از خلاقیت دارد که در ژن یک آدم باشد. شما گاهی اوقات میبینید یک استاد دانشگاه مدرک دکترای سینما دارد ولی فیلم نمیتواند بسازد و ما همین مسئله را میتوانیم به صداگذاری و فیلمبرداری نیز تعمیم بدهیم. شاید اگر شما هم روی یک فیلم متمرکز شوید یک سری ایدهها برای صدای فیلم در ذهنتان بیاید اما اینکه ذهنیتتان را چطور به عینیت تبدیل کنید و به اجرا دربیاورید کار سختی است که نیاز به تجربه و سالیان سال کار کردن دارد. ضمن اینکه صداگذاری نیاز به روحیات خاصی هم دارد. برخی از همکاران صدابردار ما تلاش کردهاند صداگذار شوند یا برعکسش هم اتفاق افتاده است ولی نشده. صداگذاری کاراکتر خاص خودش را میخواهد. درست است من بهواسطه فامیلی و آشنا داشتن وارد این حرفه شدهام اما خیلیهای دیگر نیز به این واسطه آمدهاند و کارشان ادامهدار نشده است. خوشبختانه روحیات خاصی که برای صداگذاری لازم است در وجود من بوده است و من با تکرار و تجربه کردن توانستهام پرورشش بدهم.
اگر بخواهیم یک تفاوتی بین سینمای کوتاه و سینمای داستانی بلند خودمان قائل شویم، به نظر شما خلاقیت در کدام بخش بیشتر است؟ ما فیلمساز فیلم کوتاه مستقل نداریم و خیلی از فیلمسازان فیلم کوتاه هستند که فیلم میسازند تا وارد سینمای بدنه شوند، با این وجود آیا فیلمساز فیلم کوتاه که وارد سینمای بدنه میشود همچنان آن خلاقیتهایی که در فیلم کوتاه داشته است را حفظ میکند؟
خیر. خلاقیت را از او میگیرند. ما "کوپال" را با کاظم مولایی کار کردیم که فیلمش را با وام ساخت. یا "اِئو" را کار کردیم که کارگردانش فیلم را با بودجه شخصی ساخت. این کارگردانها فیلمشان را با سختی ساختهاند و برای ساخت فیلم بعدیشان مشکل دارند. من پارسال بعد از اینکه جایزه بهترین صداگذاری برای فیلم کوتاه را دریافت کردم به این نکته اشاره کردم که فیلم کوتاه پیشنهاد میدهد به فیلم بلند. یعنی اگر شما در فیلم کوتاه میتوانید راحتتر تجربهگرا باشید و جسارت داشته باشید دلیلش این است که شما نگران نیستید و حتی اگر خودتان برای فیلم هزینه کرده باشید هم ضرر آنچنانی نمیکنید و قرار نیست مسیر زندگیتان عوض شود. اما در فیلم بلند قرار است یک امنیتی برای سرمایهگذار فراهم شود که فیلم بازگشت مالی داشته باشد که این باعث میشود شما از خیلی چیزها بگذرید تا فیلم متضرر نشود. آقای اصغر فرهادی یک استثناء است که هم در جشنواره فیلم کن، بهعنوان محلی برای درخشش فیلمهای مستقل و هنری و هم در اسکار بهعنوان جایزهای برای فیلمهای برتر سینمای بدنه، جایزه میگیرد. این یک استثناء است وگرنه معمولاً این شکلی است که مسیر فیلمسازها به خاطر مسائل مالی عوض میشود. یا حالت دیگرش این است که فیلمسازهای فیلم کوتاه سعی میکنند مسیر خودشان در فیلم کوتاه را در سینمای بلند مستقل ادامه بدهند که البته آن هم بهمراتب سخت است. اما در کل فیلمسازهای فیلم کوتاه وقتی شروع به ساختن فیلم بلند میکنند بهمرور از ایدهپرداز بودن و تجربهگرایی فاصله میگیرند و حرف شخصیشان در فیلمها کمتر میشود چون ناگزیر هستند به یک سری اتفاقات در سینما تن بدهند تا بتوانند بمانند و این مسیر را ادامه دهند.
اگر ما بخواهیم در نظر بگیریم که فیلم بلند و سینمای بدنه ما دارد یک جریانی را پیش میبرد و سینمای فیلم کوتاهمان هم دارد یک جریان دیگر را پیش میبرد، این وسط یک حلقه مفقوده میبینیم که بخشی از این حلقه مفقوده برمیگردد به اقتصاد. در این فضا خود صداگذارها چقدر خلاقیت به خرج میدهند؟ ما در سینمای بدنه میبینیم که برخی از کارگردانها میگویند ما به دلیل فروش نکردن فیلم اجتماعی و نداشتن مخاطب و... مجبور هستیم اگر یک فیلم اجتماعی ساختیم یک فیلم کمدی هم بسازیم تا یک پولی از آن دربیاوریم و بعد دوباره آن پول را خرج سینمای اجتماعی کنیم. آیا صداگذارها هم این فضا را تجربه میکنند؟
من شخصاً در کارم خلاقیت به خرج میدهم. من الآن پنج، شش فیلم دستم است که شاید هیچکدامشان در جشنواره فیلم فجر حضور پیدا نکنند ولی همه به یک نوعی تجربهگرا هستند و من با این نوع کارها حالم خوب است. کار ما بهشدت کار سختی است. ما یک یا دو ماه درگیر صداگذاری یک فیلم سینمایی هستیم. در ظاهر همه میگویند صداگذاری یعنی چه، اما در اصل صداگذاری آنقدر ظرافت دارد که مستلزم زمان زیادی است و اگر در حالت مکانیکی اتفاق بیفتد میتواند کار سخت و حوصله سر بری باشد. اما من دوست دارم در کارم خلاقیت به خرج بدهم. من از تورج اصلانی که کارش را بهعنوان یک فیلمبردار تجربهگرا دوست دارم این سؤال را پرسیدم که تو چطور این حرکتها به ذهنت میرسد که او گفت من در حال بازی کردن و تجربهگرایی هستم و از نظر خودم کار سختی نمیکنم. حالا میخواهم بگویم در کار من نیز همین اتفاق میافتد. مثلاً من در فیلم "چشم و گوش بسته" فرزاد مؤتمن کاری که دوست داشتهام را کردهام. همیشه تلاش کردهام روحیه خلاق بودن را داشته باشم و در کارم یک سری بازیها انجام دهم. به یکی از دوستان میگفتم چرا فیلمهای مالیخولیایی سمت من میآید که میگفت چون تو مدل خودت هستی.
یعنی امضاء خودتان را به دست آوردهاید.
حالا اگر اسمش را بگذارید امضاء! من نمیخواهم به آن عنوان بدهم. نه اینکه من خوب هستم یا بد، من جوان هستم و همچنان در حال تجربهگرایی هستم و زمان میخواهد تا به چیزی که دوست دارم برسم. واقعیت این است که من بر اساس کاراکتر و روحیاتم مدلی هستم و یک صداگذار دیگر هم یک جور دیگر است که شاید من نمیتوانم شبیه او باشم. این تفاوت در صدابرداری کمرنگ است ولی در صداگذاری ممکن است هر کسی مدل خودش را داشته باشد و این در جریان کار تأثیرگذار است و دیده میشود.
در کار صداگذاری ژانر فیلم چقدر اهمیت دارد؟
ژانر بسیار مهم است. بخشی از کار شما بهعنوان صداگذار شانسی است که میتوانید داشته باشید، یعنی فیلمی را کار کنید که امکان صداگذاری بیشتری داشته باشد تا کارتان به چشم بیاید و دیده شود. گاه ممکن است من در یک فیلم رئال سعی کنم خلاق باشم و بازیهایی که دوست دارم را انجام بدهم اما کار من به چشم نیاید و یک فیلم جنگی بیاید جایزه صداگذاری را بگیرد. حالا این هم یک بحث دیگر است که درست است جایزه را به صداگذاری آن فیلم جنگی بدهند یا نه، اما واقعیت این است که بعضی از فیلمها به شما این اجازه و فرصت را میدهد که وقت بگذارید و کارتان بیشتر دیده شود. معمولاً صداگذاری فیلمهایی که شلوغ است بیشتر به چشم میآید. من برای بعضی فیلمها وقت زیادی گذاشتهام و طراحی سکوت و فضاهای متفاوتی را ایجاد کردهام ولی درنهایت کمتر به چشم آمده است و شاید فقط پنج درصد بینندگان فیلم متوجه خلاقیت من شدهاند.
دانش مخاطب چقدر میتواند روی درک صداها و درک سکوتها تأثیرگذار باشد؟
مخاطب عام با مخاطب خاص فرق دارد، اما در کل میگویند صدا نباید سوار بر تصویر باشد و درنهایت هم اگر تأثیری میگذارد بهتر است که تأثیر ناخودآگاه باشد. یکی از شگردهایی که من در کارهایم دارم این است که فضا را به سکوت میرسانم و بعد یکدفعه یک غافلگیری ایجاد میکنم. خیلی وقتها شما باید تأثیر ناخودآگاه بگذارید. حتی صدا در فیلمی که جای اغراق دارد هم باید مرز داشته باشد و قرار نیست صدای شما بر تصویر غالب شود و خودنمایی کند. صدا باید در خدمت تصویر باشد. خیلی از بینندگان عام ممکن است از مقوله صداگذاری تعریف و شناخت خاصی نداشته باشند ولی بسیاری از بینندگان خاص دغدغه صدا دارند. بعضی از بچههای نسل جدید و بچههایی که فیلمهای تجربهگرا و اکسپریمنتال میسازند بهاندازه یک صداگذاری که 30 سال است در این فضا کار میکند وسواس دارند.
به نظر شما ما در طی این سالها بهواسطه حضور سینما، تلویزیون، رادیو، تئاتر و موسیقی، گوش مخاطبمان را برای شنیدن خوب تربیت کردهایم؟
به نظر من بله. حداقلش این است که الآن برای یک گروه فیلمسازی خیلی اهمیت دارد که چه کسی صداگذاری انجام بدهد و چطوری انجام بدهد. اهمیت این موضوع به دلیل تأثیری است که لاین صدا روی فیلم میگذارد. شاید صداگذاری و حتی صدابرداری در گذشته زیاد مهم نبود ولی الآن جدی میگیرند و آدمشان را با وسواس انتخاب میکنند تا به کیفیت لازم برسند چون هر فیلمسازی میداند که صدا چقدر میتواند تأثیر مثبتی بگذارد، حتی در یک فیلم رئال. شاید بیننده یک فیلم رئال دقیق نفهمد که صداگذار چه تأثیر مثبتی گذاشته است ولی کارگردان خوب میفهمد که یک صداگذار چقدر به فیلمش کمک کرده است. بنابراین به اعتقاد من فیلمسازان و بینندگان حرفهای ما نسبت به صداگذاری شناخت دارند و خیلی وقتها بازخورد بیننده حرفهای که کار سینما نمیکند هم به ما رسیده است. در کل موضوع صداگذاری به نسبت گذشته برای فیلمسازان و بینندگان حرفهای سینما مهم و جدیتر شده است.
در حال حاضر عمدهترین مشکل شما در فضای کاریتان چیست؟
نمیخواهم بگویم مسائل مالی است، اما واقعیت این است که در خارج از کشور وقتی صداگذار یک فیلمی را میگیرد شش ماه روی آن وقت میگذارد و دستمزدی را میگیرد که حتی اگر در طول سال در فیلم دیگری کار نکند تأمین باشد، در حالی که ما این شرایط را نداریم. ما به لحاظ نیرو و ایده، صداگذارهای متخصص و خوشفکری داریم که هیچی کم ندارند ولی به لحاظ امکانات کم داریم. من از هالیوود حرف نمیزنم ولی حتی در یک کشور اروپای شرقی که یکصدم ما ثروت ندارد هم وقتی میخواهند یک فیلم بسازند جدای از اینکه چند آدم متخصص در پروژه طراحی صدا فعالیت دارند، امکاناتشان به شکلی است که میکس نهاییشان را در یک شرایطی مثل سالن سینما انجام میدهند ولی ما به لحاظ امکاناتی و مالی نیز چنین فرصتی را نداریم. ما با حداقلها کار میکنیم و به خاطر بحث مالی ناگزیر هستیم که در پروژههای مختلفی کار کنیم که این باعث میشود حجم کارها بالا برود و روی کیفیت کارها تأثیر بگذارد.
یعنی درواقع تمرکز از روی یک کار با کیفیت برداشته میشود؟
کیفیت ناخودآگاه کم میشود ولی من باز هم سعی میکنم روی بعضی فیلمها تمرکز بیشتری داشته باشم. اما بعضی وقتها هم شرایط طوری است که کار را به شما میدهند و میگویند چند ساعت بعد به ما خروجی بدهید که در این شرایط شما ناگزیر هستید تا جایی که میشود خطاها را کم کنید و کار را آماده کنید و تحویل بدهید. در مقابل یک سری فیلمها نیز هستند که من آنقدر آنها را دوست دارم که به بحث مالی قضیه فکر نمیکنم و حتی میگویم یک ماه فرصتی که به من دادهای را به دو ماه تبدیل کن تا من در زمانهای خوب و مناسب بنشینم و کارم را انجام بدهم. شرایطی که در سینما داریم شرایط ایدهآلی نیست ولی ما داریم خودمان را با شرایط منطبق میکنیم.
همین ددلاین گذاشتنها باعث میشود که ما در تلویزیون بحث صدا را پررنگ نبینیم؟
یک بخشش همین است. مخصوصاً در بخش پست پروداکشن این مشکلات وجود دارد. البته در بحث تولید هم موانعی هست که مجبور میشوند از همه چیز بزنند تا کار را راه بیندازند. در سینما دست شما بازتر است. مثلاً وقتی شما در بکگراند صدایتان یک صدای مزاحم دارید میگویند دست نگه دارید چون سینما است و قرار است روی پرده سینما نمایش پیدا کند و خیلی شرایطش فرق دارد. در تلویزیون شرایط سختتر است و بهخصوص در مرحله پست پروداکشن مشکلات زیادی وجود دارد و تا یادم است ما به "روز پخش" خوردهایم. یعنی مثلاً سریالی را کار کردهایم که کار را الآن به ما میدادند و در خوشبینانهترین حالت دو روز بعد باید پخش میشد. یا الآن سریال را ظهر به ما میدهند و بعد از ظهر باید پخش شود. بنابراین هم مسئله کمبود زمان وجود دارد و هم این مسئله وجود دارد که به هر حال ریزهکاریهایی که شما میکنید شاید در تلویزیون بهخوبی سینما شنیده نشود. مادر یک بچه دارد ظرف میشورد و همزمان تلویزیون هم میبیند، هر چند که در آن اشل هم شما میتوانید یک فیلم را از یک فیلم دیگر متمایز کنید.
در جشنواره فجر امسال با چند فیلم حضور دارید؟
فیلم "مردن در آب مطهر" برادران محمودی، "قصیده گاو سفید" بهتاش صناعیها را در بخش سودای سیمرغ دارم. "تعارض (ریست)" به کارگردانی محمدرضا لطفی را در بخش نگاه نو دارم که دقیقاً از همان فیلمهای تجربهگرایی است که امیدوارم آن را ببینید و از دیدنش لذت ببرید. چرا که از زاویه دوربین مداربسته است و بهشدت فیلمی وابسته به صدا است و من خودم لاین صدا و خود فیلم را بسیار دوست دارم. فیلم "پدران" سالم صلواتی را نیز در بخش نگاه نو دارم و سه فیلم " سور بز"،"عزیز" و "اشغال" را هم در بخش فیلم کوتاه دارم. فیلم "مقیمان ناکجا" شهاب حسینی را هم در دست دارم که متأسفانه در جشنواره حضور ندارد.
جشنواره فیلم فجر تا چه اندازهای توانسته روی حوزه شما مؤثر باشد؟ در حوزه فیلمهای گیشه میگویند جشنواره فیلم فجر ویترین سینمای ایران است به دلیل اینکه انتخابکننده اکران است و همه کارگردانها دوست دارند در جشنواره فجر حضور داشته باشند تا جایزهای که میگیرند بتواند تأثیرگذار باشد برای کارهای بعدیشان. در بحث صدا هم سیمرغی که به صداگذاران یا طراحان صدا داده میشود تأثیرگذار است؟
بله. قطعاً با گرفتن هر جایزه، دستمزد شما بالاتر میرود و آدمهای بیشتری شما را میشناسند و به شما مراجعه میکنند. من خودم آدمی نیستم که بخواهم در کاری حضور داشته باشم. بیشتر اینطور است که یک کسی یک فیلمی از من دیده است یا جایزهای گرفتهام که توجه سینماگران را جلب کرده و بهواسطه آن، کار دیگری به من پیشنهاد شده است. سیمرغ بلورین با همه ایراداتی که در نحوه داوری و انتخاب آن وجود دارد، قطعاً تأثیرگذار است. ما داوری تخصصی نداریم و هیئت داوران جشنواره چهار، پنج کارگردان و تهیهکننده هستند و شخصی که تخصصی در حوزه صدا داشته باشد در آن میان نیست. به هر حال گرفتن جایزه قطعاً در کار شما تأثیر میگذارد ولی داوری جشنواره کارشناسی نیست. در جایزه اسکار متخصصان صدا تشخیص میدهند که اسکار صداگذاری به چه فیلمی برسد ولی در مورد جشنواره ما اینطور نیست و صداگذاری زیاد تخصصی دیده نمیشود. نمیخواهم بگویم فیلمهایی که جایزه صدا گرفتهاند بهناحق به این جایزه رسیدهاند. اتفاقاً خیلیهایشان بهحق جایزه گرفتهاند و آن جایزه در سرنوشت کاری افرادی که در آن حضور داشتند نیز تأثیر گذاشته و این خوب است. حتی کاندیدا شدن نیز بسیار کمک میکند و در مسیر سینمایی شما تأثیر میگذارد، اما در بسیاری از اوقات همانطور که اشاره کردم انتخابها تخصصی نیست.