به گزارش هنرآنلاین، رسول صدر عاملی داور بخش قصههای "90 ثانیه" بیست و دومین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون درباره جشنواره این رویداد، گفت: فکر میکنم در کل، شرایطی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به وجود آورده و کاری کرده تا افراد به شوق بیایند و به قصه گفتن فکر کنند، در ذات خود، اتفاق بزرگی است.
او ادامه داد: اغلب شرکتکنندگان در این رویداد فرهنگی و هنری به این نتیجه رسیدهاند که اگر قصه زندگی خودشان را تعریف کنند، از هر چیز دیگری جذابتر است. در طول مرور آثار این جشنواره، آدمهایی را میبینیم که در اوج پیشرفتهای فناوری، با کمترین ابزارها و امکانات ما را به کودکیهایشان و دنیای پررمزوراز آن میبرند و این رؤیاپردازی خیلی کار جذابی است. با این که از چند سال قبل تصمیم گرفتم هیچ جایی بهعنوان داور یا کارشناس در جشنوارهها نباشم، اما جشنواره قصهگویی در کانون خیلی جذاب است و اشاعه آن هوای با طراوتی در عرصه روایتگری ایجاد میکند که دلم خواست با آن همراه شوم.
صدر عاملی افزود: در بین آثار راهیافته به بخش پایانی داوری، حدود چهارده، پانزده اثر خیلی خوب هستند و از کسانی که توقع قصه شنیدن نداشتیم، قصههای خوبی شنیدیم که حسابی غافلگیرمان کرد. در مواجهه با تعدادی از ویدئوهای ارسالی، با افرادی مواجه شدیم که کاملاً مشخص است اصول قصه و روایت را میدانند و ما هم با رغبت آماده شنیدن شدیم. آنچه من را شگفتزده کرد، این بود که فردی در ویدئو مقابلم بنشیند و بگوید مثلاً در هشت سالگی میخواسته چه کاره شود و چه رؤیاهایی داشته و این آرزوها در 12 سالگی چه شده، در 20 سالگی به کجا رسیده، در 30 سالگی چه رؤیاهایی داشته، آرزوهای 40 سالگیاش چه بوده و حالا که 48 ساله است جلوی دوربین میگوید هیچکدام از آرزوهایش برآورده نشده و امروز راننده اسنپ است، اما جالب است که او هنوز هم در دلش آرزو دارد! چنین نمونههایی در آثار ارسالی به جشنواره قصهگویی کاملاً امیدوارکننده و جذاب است.
کارگردان "دختری با کفشهای کتانی" در پاسخ به اینکه بهعنوان یک سینماگر که فیلمهایش داستانگو هستند، تفاوت دیدگاه یک داستاننویس برای خلق قصه و نحوه رویکردش به روایت رویدادها را در مقایسه با مردم عادی در چه میداند، توضیح داد: این مسئله مربوط به چگونه نگاه کردن است و به زیست و نوع بزرگ شدن آدمها برمیگردد. همه چیز مربوط است به اینکه یک بچه بازیگوش باشد، سرک بکشد به همهجا و دقت داشته باشد و حواشی را ببیند. دیدن جزئیات و مسائل پیشپاافتاده یک بخش است، بخش دیگر مربوط است به اینکه ما اگر بخواهیم همه جذابیتهای فرهنگ و هنر را در یک کلمه خلاصه کنیم، اسم آن یک کلمه میشود "قصه"!
این داور جشنواره قصهگویی همچنین اظهار کرد: تا به ما میگویند قصه، ذهنمان پر از رؤیا و خیال میشود و کنجکاو میشویم تا بدانیم قرار است چه قصهای بشنویم و به کجا سفر خواهیم کرد. باید دید چگونه دل میکنیم و با خیال و رؤیای قصه همراه میشویم. اگر کسی خوب نقاشی میکشد یا خوب فیلم میسازد و...، بر این اساس است که استعداد قصهگویی دارد. استعداد قصهگویی از کجا میآید؟ این استعداد از قصه شنیدن میآید؛ اینکه آدم دوست داشته باشد قصه بشنود و وقتی قصهای میشنود، دلش بخواهد آن را بازگو کند.
صدر عاملی گفت: آرزو میکنم این روزها بچهها بهواسطه انبوه انرژی و دسترسی بیحدوحصری که به اطلاعات دارند چه دیداری و چه شنیداری یک چیز را در ذهنشان مدیریت کنند؛ آن مدیریت یعنی دوست داشتن قصه، قصه گفتن و قصه شنیدن. قصهها پر از راز و رمز و دارای فراز و نشیبهای متنوعی هستند و انسان را فعال کرده و امکان بروز خلاقیتهایش را به او میدهند.
او همچنین در پاسخ به پرسشی فانتزی با موضوع اینکه در صورت امکان برای بازگشت به دوران کودکی، چه قصه و روایتی را از آن دوران طراحی خواهد کرد، اظهار داشت: قطعاً این موقعیت میتواند زمینهساز کلی قصه جالب و خاطرهانگیز باشد. اتفاقاً در همین جشنواره قصهگویی آثاری را داشتیم که از جنبههای خلاقانهای به خاطرههای کودکی پرداخته بودند. اما خودم اصلیترین قصهای که میتوانم در موردش فکر کنم، قصه محله است. قصه بچههایی که با هم در یک کوچه بزرگ شدهاند، کوچهای که بنبست نبود، اما کوچهای فرعی در خیابان شکوفه امروزی بود که ما قبلاً به آن شهباز و میدان ژاله میگفتیم.
در آن محله دوستان عجیب و غریبی داشتم و هر کدام به راهی رفتند؛ یکی فوتبالیست شد، یکی خواننده، یکی کشتیگیر، یکی بازیگر و... فرض میکنم آن روز با محمد صالحعلاء که همسایهام بود، هادی نراقی فتوحی، مسعود امینی و... کودکی را تکرار میکنیم و همه وقت ما در کوچه میگذرد. حتماً بخشی از این وقت به فوتبال و بخشی دیگر به سرک کشیدن و شیطنت و حسرتهایم میگذشت مثل حسرت داشتن یک دوچرخه که نداشتم و خیلی دلم میخواست من هم یک دوچرخه داشته باشم و احتمالاً اگر روزی اینچنین از خواب بیدار شوم، دلم میخواهد حتماً برای خودم دوچرخهای داشته باشم تا بتوانم از آن لذت ببرم. در کنار همه اینها چشمانتظار دوشنبهها بودم که مجله اطلاعات دختران و پسران منتشر میشد و دلم میخواهد اولین نفری باشم که یک شماره از آن را میخرد. من اگر پول نداشتم هم به خاطر آشنایی با صاحب دکه روزنامهفروشی، مجله را میگرفتم و میخواندم و دوباره به او پس میدادم و مبلغ اندکی هم میپرداختم.
این کارگردان خاطرنشان کرد: واقعیت این است گاهی فکر میکنم 400 سال زندگی کردهام، به این دلیل که نسل ما بهصورت عرضی زندگی کرد نه طولی. نسل من این شانس را داشت که دوره قبل و بعد از انقلاب را ببیند. این شانس میتواند هم تلخ باشد هم شوقانگیز؛ به این دلیل که پر از حادثه بود. گاهی فکر میکنم کاش ما دو تا جان اضافه داشتیم!
او افزود: غیر از دوران کودکی که اصولاً میتواند برای هر فردی مملو از خاطره و قصه باشد و برگزاری جشنوارههایی نظیر همین جشنواره قصهگویی میتواند به صیقل خوردن آنها و ایجاد فرصت برای مطرح کردنشان مفید باشد، در مورد خودم واقعیت این است که اگر بخواهم قصهای را درباره مقطعی از زندگیام روایت کنم یا آن را به تصویر بکشم، سرگشتگیها و گشتوگذارهایم در دوران جوانی در کاخ دادگستری این ویژگی را داشته است. وی گفت: از وقتی بهعنوان کارآموز دوره خبرنگاری کار حرفهای خودم را آغاز کردم در راهروهای دادگستری بودم. هر روز صبح باید به این مکان میرفتم و با مردم حرف میزدم. تمام حوادثی که شب گذشته اتفاق افتاده بود را میتوانستم در دادگستری ببینم. در آن زمان درگیری دو انسان حادثه خیلی مهمی بود یا ازدواج دو چهره شناختهشده، خبر محسوب میشد.
صدر عاملی که علاقه وافری به سفر کردن دارد درباره نقش سفر در شکلگیری قصهها و تأثیر آن بر روایتپردازی نیز گفت: من عاشق سفرم و فکر میکنم اینقدر که آدم در سفر و دل کندنها یاد میگیرد و ظرفیت قصهپردازی در آنها مییابد، مستقر بودن در یکجا به او چیزی یاد نمیدهد. همینکه نیت رفتن داشته باشی، کافی است و کیفیت سفر خودش شکل میگیرد.
وی در پایان یادآور شد: قصهگویی میتواند در عین جنبههای رئالیستی، با فانتزی هم پیوندهای عمیقی داشته باشد. جالب است بگویم من تمام ذهنم پر از فانتزی است؛ در حالی که فیلمهایم جدی هستند و بهصورت اجتماعی ساخته میشوند. همیشه حسرت خوردهام چرا یک کار طنز و فانتزی نساختهام که برآمده از طنز شخصی خودم باشد و نه دیگران. در زندگی من آنقدر که وجه فانتزی و طنز وجود داشته، تراژدی نبوده؛ اگرچه تراژدیهای غمانگیزی هم داشتهام، اما همین فانتزیها من را نگه داشته و کمک کرده راهم را ادامه دهم. تا جایی که گاه ممکن بود به انواع و اقسام تیرهای غیب گرفتار شوم که خدا را شکر نشدم!
بیست و دومین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون از 26 تا 30 آذر در مرکز آفرینشهای فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در خیابان حجاب تهران برگزار میشود.