سرویس سینمایی هنرآنلاین: جامعه نابینایان بخشی از جامعه مدنی ما را تشکیل میدهند که به دلیل محدودیتی که دارند اغلب برای آنها از سوی مراکز دولتی آنطور که بایدوشاید شرایط زیستی فراهم نمیشود و بیشتر از سوی انجیاوها (سازمانهای مردمنهاد) تلاش میشود تا بخشی از شرایط برای زیست این قشر از جامعه فراهم شود.
یکی از بخشهایی که در سالهای گذشته همواره جامعه نابینایان از آن محروم بودند بخش فرهنگ و هنر بود که با پیشرفت تکنولوژی و ورود دستگاههای جدید تا حدودی این کاستیها برطرف شد. بهطور مثال در بخش کتاب با ورود کتابهای گویا این ضعف تا حدودی کاسته شد و حالا با اقدام گلاره عباسی بازیگر سینما و تلویزیون و دوستانش این کاستی در بخش سینما نیز در حال از بین رفتن است.
سوینا عنوان سینمای ویژه نابینایان است که با همت گلاره عباسی شکل یافته و با برگزاری برنامههای مختلف درصدد است تا این کاستی برای این قشر از جامعه نیز برطرف شود. هرچند اندک اما گامهای قوی و مثبتی است که میتواند در آینده تبدیل به درختی تنومند شود. به بهانه شکلگیری سوینا و برنامههای آن با گلاره عباسی مؤسس، مریم ناظران مدیر اجرایی، محمد محقق نویسنده، مجری و عضو شورای سیاستگذاری سوینا، ماهگل مقتدر نویسنده، آهنگساز و عضو اصلی سوینا و امیرحسین سلیمانی نویسنده و سردبیر رادیو سوینا گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید. توضیح این که آقایان محقق و سلیمانی و خانم مقتدر خود نابینا هستند.
خانم عباسی، به نظر میرسد ما هر چقدر داریم پیشتر میرویم موضوع سینمای ویژه نابینایان (سوینا) دارد گسترش پیدا میکند و به یک سمتوسوی دیگری میرود. درست است؟
گلاره عباسی: بله از آنجایی که فضای هنر وسیع است، وقتی یک طرحی شروع میشود نیازها و پیشنهادهای جدیدی ایجاد میشود. مثلاً طرح ابتدایی ما فقط سینمای ویژه نابینایان بود و بعد فهمیدیم که باید نابینایان عزیزی که در شهرستانها هستند و نمیتوانند در رخدادهای ما شرکت کنند را هم پوشش بدهیم. در واقع آنها هم دوست دارند که در جریان رخدادهای ما قرار بگیرند. به همین خاطر ما فکر کردیم که بیاییم یک سایت درست کنیم و در آن سریالهای صوتی را قرار بدهیم. اینطور شد که ما برای نابینایان یک سایت دسترسپذیر درست کردیم. در حال حاضر شروع به صوتی کردن یک سری سریال کردهایم که از ماه آینده آنها را درون سایت قرار خواهیم داد. از طرفی فکر کردیم روزی که ما دور هم جمع میشویم و جلسه نقد و بررسی فیلم داریم، باید نابینایان عزیزمان که در شهرستان حضور دارند هم به صورت همزمان در جریان آن برنامهها باشند به همین خاطر فکر کردیم که باید پوشش زنده سراسری بدهیم. اینطور شد که رادیو سوینا را راهاندازی کردیم. یک سری از دوستان و هنرمندان دیگر نظیر آقای منصور ضابطیان و آقای نیما رئیسی هم قرار است به رادیو سوینا بپیوندند. در حقیقت خود بچههای نابینا رادیو سوینا را میگردانند. البته تفکیکی بین نابینایان و بینایان وجود ندارد چون من خودم هم عضو رادیو سوینا هستم و بچههای دیگر هم کمک میکنند ولی عزیزان نابینا به نکته خوبی اشاره کردند و گفتند ما تئاترها را هم میتوانیم به صورت زنده پوشش بدهیم و صدای تئاتر را هم از طریق سایت و یا رادیو سوینا پخش کنیم. دنیای هنر همینقدر گسترده و وسیع است و همینطور شاخههای جدیدی به این کار اضافه میشوند و همه اینها در حقیقت همان سوینا (سینمای ویژه نابینایان) است که کمی شاخهشاخه و گسترده میشود. امیدوارم که در آینده به نتایج خوبی برسیم.
ایده راهاندازی سوینا از کجا شکل گرفت؟
گلاره عباسی: یک روز دو تا از عزیزان نابینا، آقای اشکان آذرماسوله و خانم الهه واحدی به من گفتند شما میآیی در رادیو اجرا کنی؟ از آنجایی که من به فعالیت برای کودکان نابینا علاقه داشتم و قبلاً هم یک کار کتاب صوتی انجام داده بودم ولی ناتمام مانده بود، مایل بودم این کار را هم انجام بدهم و با کمال میل پذیرفتم و در رادیو اجرا کردم. آن دوره شروع یک اتفاق بسیار بزرگ برای من شد. وقتی به آنجا رفتم متوجه شدم که آن عزیزان من را میشناسند و نقشهایی را که بازی کرده بودم با هم مقایسه میکنند و نظرات و نقدهای بسیار درستی را به من پیشنهاد میدهند. وقتی کمی با آنها صمیمی شدم از آنها پرسیدم که بچهها شما چطور اینقدر دقیق همه چیز را میدانید؟ گفتند ما معمولاً به یک همراه نیاز داریم که با ما به سینما بیاید و یا پای تلویزیون بنشیند تا سکانسهای که فقط اکت دارند را برای ما تعریف کنند. مثلاً اگر این عزیزان سکانس کشتن یک نفر در فیلم را متوجه نشوند بهطور کل قصه از دست آنها در میرود. من فکر کردم که ما هم میتوانیم این کار را برای این عزیزان انجام بدهیم و به همین خاطر به استودیو رفتم و فیلم "اجارهنشینها" را برای نابینایان صوتی کردم. تقریباً از 60 نفر نابینا و خانوادههایشان دعوت کردیم تا در موسسه فرهنگی راش حضور پیدا کنند و ما هم فیلم را برای آنها اکران کنیم. تجربه بسیار موفقیتآمیزی بود و دوستان حاضر در سالن آن کار را دوست داشتند. ما فیلم "اجارهنشینها" را بسیار ابتدایی صوتی کرده بودیم. نظراتی که آن روز گرفتم این بود که چرا فیلمهای روز سینما را صوتی نمیکنید؟ مرحله بعدی این بود که ما بیاییم فیلمهای روز سینما را صوتی کنیم ولی ما به دلیل قانون کپیرایت نمیتوانستیم فیلمهای روی پرده را ببریم در استودیو و صوتی کنیم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم که یک فیلم را به صورت زنده صوتی کنیم. یک روز آقای حبیب رضایی مهمان ما شدند و فیلم "سرخپوست" را به صورت زنده صوتی کردند. در تجربه سوم آقای نیما رئیسی آمدند و فیلم "آشغالهای دوستداشتنی" را صوتی کردند. استقبال دوستان نابینا در اکران سوم بینظیر بود. در این ماجرا سینما چارسو با ما همکاری بسیار خوبی داشت. آقای مهران مدیری هم با حمایت بسیار زیاد سریال "هیولا" را در اختیار ما قرار داد تا ما این سریال را برای سایت خودمان صوتی کنیم. آقای مدیری حامی بسیار خوبی بودند و ما از همان روز اول از نظرات ایشان استقبال میکردیم. میخواهم بگویم که این کار تنهایی صورت نگرفته، بلکه واقعاً یک کار جمعی بوده است. ما قرار است که یک برنامه بسیار مهم نیز در رابطه با نقد و بررسی کتاب داشته باشیم.
اساساً این کار میتواند برای دوستان نابینا اشتغالزایی هم داشته باشد. اینطور نیست؟
گلاره عباسی: بله ما در جامعه نابیناها، نیروهای بسیار توانایی داریم که فقط باید شناخته شوند و از آنها استفاده شود. در حال حاضر یک دختر نازنین با نام ماهگل مقتدر را داریم که موزیسین بسیار فوقالعادهای است. ماهگل، عود و کمانچه مینوازد و فوق لیسانس دارد. امیر سلیمانی، مدیر رادیو سوینا برنامهساز بسیار توانایی است. ما از تبریز یک دختر نابینا به نام آنیتا را داریم که قرار است برای ما یک سری متنها را ضبط کند و بفرستد. همانطور که گفتم هیچ تفکیکی بین نابینا و بینا وجود ندارد و حتی خود من هم جزو رادیو سوینا هستم. همه در کنار هم این کار را انجام میدهیم.
در اکران سوم شما یک سری افراد از شهرستانها آمده بودند.
گلاره عباسی: من در اکران دوم تأکید داشتم برای اینکه عزیزان نابینا در شهرستانها هم در جریان قرار بگیرند دو سه نفر مهمان داشته باشیم ولی در اکران سوم دیدیم که 15 نفر خودشان از شهرستانها آمدند و از این رخداد استقبال بینظیری کردند. به نظرم کار بزرگی بود که برای یک اکران سه ساعته 15 نفر از شهرستان آمده بودند.
گویا دارید یک سری کارهای خدماتی هم انجام میدهید...
گلاره عباسی: کافهها و رستورانهای ما منوی بریل ندارند. من تا زمانی که با دوستان نابینا رستوران نرفته بودم لزوم منوی بریل را حس نمیکردم. کاری که ما کردیم این بود که کافه سینما چارسو را به صورت نمادین مجهز به منوی بریل کردیم تا دوستان نابینا از آن کافه استفاده کنند. من در مورد جاهای دیگر اطلاعی ندارم و ممکن است این اتفاق در جاهای دیگر هم افتاده باشد. این کار نمادین را انجام دادیم تا سایر کافهها و رستورانها هم به ما بپیوندند. من از طرف همه بچههای سوینا از شهاب حسینی بابت ویدئویی که برای ما فرستاد تشکر میکنم. امروز میبینم که بچهها میگویند ما چند بار ویدئو شهاب حسینی را گوش دادیم. این حرکت بسیار ارزشمند است و یک جریان ایجاد میکند. آقای امین تارخ هم لطف کردند و انتخاب کردند که روز تولدشان بیایند در سینمای ویژه نابینایان و از سایت ما رونمایی کنند. جا دارد که بگویم احسان علیخانی جزو اولین کسانی بود که به ما کمک کرد تا ما برای اولین بار این ماجرا را در تلویزیون عنوان کنیم. واقعاً افراد نابینای زیادی بودند که از طریق برنامه "عصر جدید" و رسانه تلویزیون متوجه وجود ما شدند. من میگویم همه چیز بودجه و پول نیست و گاهی بعضی کارها مثل این کار احتیاج به وقت و انرژی دارد. سرمایههای ما این دوستانی هستند که نام آنها را آوردم. سرمایه و ثروتی که من بهعنوان گلاره عباسی دارم این دوستیها و لطفی است که از طرف دوستان و همکارها شامل حال من میشود.
به هر حال گلاره عباسی تا جایی میتواند این ماجرا را به صورت شخصی پیش ببرد ولی من تصورم این است که از یک جایی به بعد باید یک سری سازمانها و نهادها بیایند به شما کمک کنند. اینطور نیست؟
گلاره عباسی: واقعاً در حوزه فعالیت من نیست که بدانم چه کسی چه امکانی دارد. اصلاً چرا به من کمک کنند؟ هر کسی که میخواهد میتواند خودش به صورت مستقل بیاید کمک کند. من شغلم چیز دیگری است و این فعالیتی است که من به اتفاق دوستان نابینا و هنرمند خودمان داریم انجام میدهیم. حالا اگر این فعالیت باعث شود هر شخص دیگری بیاید برنامه دیگری را انجام بدهد عالی میشود. فعالیتی نیست که در انحصار کسی باشد و فقط یک نفر بخواهد بگوید که چهکار کنیم.
اشاره کردید که میخواستید در یک پروژه برای کودکان و نوجوانان یک کتاب صوتی تهیه کنید ولی به سرانجام نرسید. علت به سرانجام نرسیدن آن پروژه چه بود؟
گلاره عباسی: ما گاهی یک سری تصمیمات میگیریم ولی چون در آن حوزه شناخت نداریم، کار ما به سرانجام نمیرسد؛ یعنی من الآن اگر بخواهم همان کار را انجام بدهم، با توجه به شناختی که از دوستان نابینا پیدا کردهام میتوانم از زاویه دید آنها به این ماجرا نگاه کنم و موفق شوم. اگر آن پروژه انجام نشد به خاطر این بود که ما از مخاطبمان شناخت درستی نداشتیم و مردد بودیم و نمیدانستیم چهکار باید بکنیم ولی الآن شرایط فرق کرده است. ما الآن آنقدر با بچههای نابینا در ارتباط هستیم و با آنها حرف میزنیم که میتوانیم از آنها کمک بگیریم. شاید آن موقع مشکل اصلی این بود که من این رفقا را نداشتم ولی الآن تعداد زیادی رفیق نابینا دارم که با کمک آنها میتوانم یک عالم کار انجام بدهم.
شما یک سری مثال مانند به وجود آوردن منوی بریل در کافهها و رستورانها زدید و یا کاری که خودتان در سینماها انجام میدهید. در حال حاضر با توجه به شناختی که نسبت به این ماجرا پیدا کردهاید، اگر بخواهید به یک گروه تئاتر و یا موسیقی پیشنهادی بدهید چه چیزی به آنها میگویید؟
گلاره عباسی: ما در جامعه نابینایان، آدمهای درجه یکی داریم که باید بیایند از آنها راهنمایی بگیرند. مثلاً ما در گروهمان بهترین موزیسین را داریم. بیایند با ماهگل مقتدر حرف بزنند. ما کسی را داریم که به سایت احاطه کامل دارد و در کار خودش بهترین است. یک سری مجریهای خوب داریم. چیزی که همیشه ذهن من را مشغول میکند این است که ما روی برخی از داروها خط بریل نداریم. نکتهای که وجود دارد این است که من واقعاً پیشنهاددهنده نیستم چون نمیشناسم. حالا مسئله دارو چون با بچهها دوست هستم و در جریان آن قرار دارم را میگویم. بیایند از خود بچههای نابینا راهنمایی بگیرند. ما دختر نابینایی داریم که کوهنورد است و قلههای زیادی را فتح کرده است. من وقتی میبینم آنها خودشان میتوانند راجع به خودشان صحبت کنند چه حرفی میتوانم بزنم.
فکر میکنید که در آینده میتوانید برای آنها ورکشاپ برگزار کنید؟
گلاره عباسی: ما به مرور و پله به پله میفهمیم که چه چیزهایی مورد احتیاج است و چه کارهایی را باید انجام بدهیم. مثلاً خود شما امروز پیشنهاد دادید که برای نابینایان ورکشاپ خبرنگاری برگزار کنیم. به نظرم این کار بهدردبخوری است و جزو ورکشاپهایی است که میشود آن را انجام داد. هر کسی اگر هر کاری انجام بدهد همه ما یک قدم جلوتر خواهیم رفت.
چه کسانی در اتاق فکر شما حضور دارند؟
گلاره عباسی: ما در حقیقت اتاق فکر نداریم چون نمیخواهیم خودمان را محدود کنیم و بگوییم ما اتاق فکر داریم. هر کسی به ما هر نظری که بدهد آن را قبول میکنیم. یک سری از دوستان من هستند که دارند به صورت شبانهروز وقت میگذارند و برای سایت، رادیو و سینما سوینا کار میکنند. ما یک سری دوست هستیم و در کنار هم مینشینیم گپ میزنیم و به نتیجه میرسیم. امیرحسین سلیمانی، آقای محمد محقق، ماهگل مقتدر، اشکان آذرماسوله، خانم تقوی، شهور آرمان و مریم ناظران کسانی هستند که در این مجموعه ما را همراهی میکنند.
خانم ناظران، راجع به برنامهریزیهایی که انجام میدهید توضیح دهید.
مریم ناظران: یک سری از دوستان نابینا در کنار ما دارند کارها را انجام میدهند و ما به نوعی با هم یک تیم هستیم. اتفاق قشنگتری که میافتد این است که خانم عباسی شرایطی برای بچههای نابینا در شهرستانها فراهم میکنند تا در کنار دوستان تهرانی از این فضایی که فراهم کردهایم استفاده کنند.
آقای محقق، شما خودتان قبلاً به سینما و تئاتر علاقهمند بودید و حتی در رادیو هم فعال بودید. فکر میکنید سوینا توانسته چه تأثیری روی جامعه نابینایان ما بگذارد؟
محمد محقق: بسیاری از بچههای نابینا هستند که مثل من به سینما، رادیو، تلویزیون و تئاتر علاقهمند هستند و این هنرها را پیگیری میکنند. شاید برای همه مثل من نوعی شرایط فراهم نباشد که بیایند در تئاتر کار کنند و تئاتر ببینند و یا به سینما بروند. سوینا توانسته این بستر را برای جمعیت بزرگتری از نابینایان فراهم کند تا اگر دوست داشته باشند با یکی از همراهانشان و یا اگر دوست نداشتند با خیال راحت به صورت انفرادی بیایند در یک سئانس سینما بنشینند و فیلم را به صورت صوتی گوش کنند. سوینا دیگر سینمای ویژه نابینایان نیست، بلکه یک گروهی شده است که این گروه دارد زیرمجموعهدار میشود. این گروه قرار است که در بخشهای دیگر هم فعالیت کند. اینکه سوینا تبدیل به یک گروه شده است بسیار ارزشمند است. خوشبختانه برنامههای سوینا دیگر منوط به اکران یک سئانس فیلم در یک ماه نمیشود.
آقای سلیمانی، شما به نوعی سردبیر رادیو سوینا هستید. کمی درباره رادیو سوینا توضیح دهید.
امیرحسین سلیمانی: این لقبی است که دوستان لطف دارند و به من میدهند و من هم از آن استقبال میکنم. هدف ما در ابتدا این بود که بتوانیم پوشش زنده رخدادهای سوینا را داشته باشیم؛ یعنی میخواستیم حواشی برنامههایی که برگزار میشود را پوشش بدهیم. مثلاً با مهمانها مصاحبه کنیم و بخشی از فیلمها را پخش کنیم. در دو اکران قبلی نیز همین کارها را انجام دادیم و اتفاق بسیار خوبی افتاد. ما وقتی دیدیم که بازخوردها خوب است به این نتیجه رسیدیم که بیایم این قالب را تبدیل به یک رادیوی اینترنتی کنیم؛ یعنی بیاییم در طول هفته یک سری برنامه با رویکرد پوشش اتفاقات فرهنگی چند حوزه ازجمله سینما، تلویزیون و رادیو، تولید و عرضه کنیم تا هم مخاطبان بیشتری جذب کنیم و هم اینکه بتوانیم یک سری نابینا مستعد را درگیر این ماجرا کنیم.
فکر میکنم اکثر کارها را هم خود دوستان نابینا انجام میدهند. درست است؟
امیرحسین سلیمانی: دوستان نابینای ما در بخشهایی مثل صدابرداری، میکس و مونتاژ و کارهایی که بر مبنای صدا است تخصص بسیار بالایی دارند ولی طبیعتاً کارهای تصویری را ما نمیتوانیم انجام بدهیم. بچههای نابینا میتوانند کارهای شبکه رادیویی چه در قالب سنتی و به شکل آنتنی و چه در قالب مدرن و به شکل اینترنتی را انجام بدهند. من با توجه به شناخت کلی که از افراد اطرافم دارم فکر میکنم ما بهراحتی میتوانیم کار را با بچههای نابینا که تخصص دارند جلو ببریم.
خانم مقتدر، شما تأثیر سینمای ویژه نابینایان و رادیو سوینا در بین دوستان نابینا را چگونه ارزیابی میکنید؟
ماهگل مقتدر: به نظر من مهمترین تأثیر سوینا حس استقلالی است که افراد نابینا میتوانند آن حس را تجربه کنند. ما تجربه شنیدن رادیو را هم داشتهایم ولی تجربه اینکه یک روز همه بچهها کنار هم جمع شویم و با هم یک فیلم را به صورت صوتی گوش کنیم را تا به حال نداشتهایم و این اتفاق به لطف خانم عباسی برای ما افتاد. اتفاق مثبت بعدی این بود که استعداد بچههای نابینا هم دیده شد. بسیار مهم است که این بچهها به این باور برسند که چنین تواناییهایی دارند.
شما نوازنده سازهای عود و کمانچه هستید. فکر میکنید در همین پروژه سوینا میتوانیم در آینده شاهد این باشیم که بچههایی مثل شما بتوانند توانایی خودشان در موسیقی را ارائه بدهند؟
ماهگل مقتدر: چرا که نه. باعث افتخار است که ما بتوانیم هر کاری که از دستمان برمیآید را انجام بدهیم و بقیه بچهها را تشویق کنیم که موسیقی کار کنند.
شما چند سال است که نوازندگی میکنید؟
ماهگل مقتدر: 12 سال است که موسیقی کار میکنم. ابتدا ساز عود را با خانم نوشین پاسدار در هنرستان موسیقی شروع کردم و بعد نزد استادانی نظیر حسین بهروزینیا، سیاوش روشن و ... هم دوره دیدهام. آنها با وجود شرایطی که من داشتم و از یک سنی به بعد دید چشمانم همینطور کاهش پیدا میکرد به من لطف داشتند و با من بسیار همکاری کردند و باعث شدند که من بتوانم این مسیر را راحتتر طی کنم. من 23 سال دارم و رشته تحصیلیام موسیقی است ولی همیشه به سینما هم علاقهمند بودهام. همیشه سعی میکردم به سینما بروم و فیلمها را بشنوم ولی قاعدتاً باید یک نفر کنار من مینشست و برخی از سکانسها را برایم تعریف میکرد.
آقای سلیمانی، فکر میکنید سوینا میتواند امیدواری زیادی را برای دوستان نابینا در کشور به وجود بیاورد؟
امیرحسین سلیمانی: بله. البته من بعدها به پروژه اضافه شدم ولی شاید خود خانم عباسی هم فکر نمیکردند که بازخوردهای شهرستان هم اینقدر خوب باشد. تا جایی که من میدانم برنامه این است که بتوانیم در آینده در شهرستانها هم برنامه اکران فیلمها را داشته باشیم. اگر پروژه سوینا بتواند به توضیحدار شدن فیلمهای شبکه خانگی کمک کند دستاورد بسیار بزرگی کسب خواهد کرد.