سرویس سینمایی هنرآنلاین: فیلم سینمایی "کارت پرواز" ساخته مهدی رحمانی با بازی ندا جبرائیلی و منصور شهبازی این روزها در گروه هنر و تجربه در حال اکران است، فیلمی اجتماعی با موضوع قاچاق و حمل مواد مخدر که نگاه متفاوت رحمانی به این مضمون باعث جذابیت فیلم شده است.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: ندا برای حل بحران مالیاش، تصمیم گرفته با بلعیدن مواد مخدر به ترانزیت آن روی بیاورد، اما این کار برایش خطراتی در پی دارد و...
به بهانه اکران "کارت پرواز" با رحمانی و جبرائیلی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
خانم جبرائیلی، فیلمبرداری "کارت پرواز" چند سال پیش انجام شد و طبیعتاً امروز به واسطه سایر کارهایی که انجام دادهاید، از جمله حضور در سریال "برادر جان"، مخاطبان بیشتری پیدا کردهاید. تفاوت "کارت پرواز" با سایر تجربههایتان در سینما چه بود و تاکنون چه بازخوردهایی از مخاطبان فیلم "کارت پرواز" دریافت کردهاید؟
ندا جبرائیلی: من اولین بار در فیلم "قاعده تصادف" به کارگردانی بهنام بهزادی بازی کردم که با آن فیلم سال 1391 در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت جایزه شدم. پس از آن در فیلمهای "ماهی و گربه " و "یحیی سکوت نکرد" بازی کردم که آن فیلمها و خصوصاً فیلم "ماهی و گربه " بین بخشی از مخاطبان فیلمهای محبوبی شدند. تفاوت "کارت پرواز" با فیلمهای قبلی من این نبود که در این فیلم چهره شناخته شدهای بودم و در آن فیلمها شناخته شده نبودم، بلکه تفاوتش این بود که من در "کارت پرواز" یک نقش محوری دارم. تمام فیلم روی دوش دو شخصیت اصلی است. نقش من هم نقش سختتری است و شاید نسبت به فیلمهای قبلی من قصه پیچیدهتری دارد ولی اینطور نیست که فیلمهای قبل از "کارت پرواز" برای من اهمیت کمتری دارند، چون این مسیر بدون آنها ممکن نمیشد. شاید اگر در اولین تجربهام این فیلم را بازی میکردم بازی من طور دیگری میشد. تجربههای قبلی حتماً به من کمک کرده تا بتوانم این مسیر را طی کنم. اگر بخواهم راجع به بازخوردها پس از سریال "بردار جان" بگویم بحث به جای دیگری میرود چرا که بخش اعظم مخاطبان سریال اصلاً سینما نمیروند. در نتیجه آن سریال مخاطبان خودش را داشت و فیلم "کارت پرواز" هم مخاطبان خودش را دارد و بحثی که همدیگر را همپوشانی کنند آنقدر زیاد نیست. فکر میکنم هر بازیگری ممکن است در مسیر کاری خودش راههای گوناگونی را طی کند. فیلمسازها یک جهت فکری و سلیقه مشخص دارند که روی همان مسیر میمانند ولی بازیگر کارهای مختلفی انجام میدهد و ممکن است در ژانرهای مختلفی بازی کند. برای من هم بهعنوان بازیگر به همین شکل بود. من در فاصلهای که بین ساخت و اکران فیلم "کارت پرواز" افتاد نیاز داشتم کار کنم و برای همین پیشنهادهایی را که داشتم بررسی و سعی میکردم بهترین تصمیم را بگیرم. یکی از آن پیشنهادها سریال "برادر جان" بود که برای من جالب بود. اگر تجربههای قبلی را نداشتم و اگر جاهایی نتیجه سختگیریهایی را که نسبت به خودم کردم نمیدیدم، در حال حاضر به این نقطه نمیرسیدم. همه آنها دست به دست هم میدهند که شما بفهمید باید نهایت تلاشتان را انجام بدهید یا اگر فکر میکنید نهایتتان اینجاست از آن هم فراتر بروید تا یک کاری را به بهترین نحو ممکن انجام بدهید.
چطور شد که پذیرفتید در فیلم "کارت پرواز" بازی کنید؟ به هر حال شما تا قبل از آن چنین نقشی را بازی نکرده بودید که محور فیلم باشد ولی کاراکتر شما در این فیلم در محور قرار دارد. ضمن اینکه فیلمنامه "کارت پرواز" هم یک فیلمنامهای است که بسیار به جزئیات میپردازد. شاید در قالب کلی سایر فیلمهای اجتماعی چندان به این جزئیات دقت نداشته باشند و اغلب یک مسئله کلی را مطرح کنند، اما این فیلم کاملاً وفادار به جزئیات است.
ندا جبرائیلی: نکته این است که ما بازیگران هیچکدام فیلمنامه نداشتیم و نمیدانستیم چه اتفاقی میافتد و به همین خاطر سر صحنه با این جزئیات مواجه میشدیم؛ بنابراین در این بخش نمیتوانم جوابی بدهم.
آقای رحمانی، توضیح میدهید چرا بازیگران فیلمنامه نداشتند؟
مهدی رحمانی: شیوه کاری من در این فیلم اینطور بود که فیلمنامه به هیچ وجه در اختیار بازیگران قرار نمیگرفت. در واقع همه بازیگران یک داستان دو خطی از فیلمنامه میدانستند که کاراکترهای ندا و منصور یک شب تا صبح درگیر بحران مواد مخدر هستند. ما فیلم را براساس فیلمنامه پیش میبردیم. مثلاً اولین سکانسی که فیلمبرداری کردیم اولین سکانسی بود که در فیلم نمایش داده شد؛ بنابراین خود بازیگران هم به وسیله پیشرفت سکانس به سکانس قصه متوجه فیلمنامه میشدند. وقتی بچهها وارد لوکشین میشدند راجع به اتفاقاتی که در گذشته افتاده بود و اتفاقاتی که قرار بود در آنجا بیفتد حرف میزدیم و ماحصل آن صحبتها چیزی میشد که ندا و منصور از خودشان بهعنوان دیالوگ میگفتند؛ یعنی دیالوگی به شکل مکتوب وجود نداشت که بازیگران بخواهند از روی آن بخوانند و اجرا کنند و
خانم جبرائیلی، با این شرایط کار برای شما بهعنوان بازیگر سخت نمیشد؟ به هر حال شما از ماجرا مطلع نبودید و نمیدانستید قرار است چه اتفاقی بیفتد. ضمن اینکه قاعدتاً نیازمند بوده که شما بتوانید دیالوگها را به صورت بداهه رد و بدل کنید. آیا دیالوگها بر مبنای بداههگویی شما پیش میرفت؟
ندا جبرائیلی: اساساً متنی وجود نداشت که ما بخواهیم آن را حفظ و اجرا کنیم ولی ما دیالوگها را هم به صورت بداهه نمیگفتیم. البته ممکن بود که ما خودمان در یک سری لحظات یک چیزهایی به دیالوگها اضافه کنیم ولی اینطور هم نبود که همه دیالوگها بخواهد براساس بداههگوییهای ما شکل بگیرد چون پلانها طولانی بود و نیاز داشتیم یک سری نکات را بدانیم. آقای رحمانی هم دیالوگها را به ما میگفتند.
مهدی رحمانی: ما با هم حرف میزدیم و من ماجرا را برای بازیگران توضیح میدادم. فقط آن شیوه ادبیات و بیان و آن جملهبندی که استفاده میشد جملهبندی خود کاراکترها بود، محتوای حرفها محتوایی بود که باید طبق فیلمنامه زده میشد؛ یعنی اینطور نبود که کسی فیالبداهه بخواهد چیزی خارج از فیلمنامه بگوید. مهم این بود که ادبیات، جملهبندی و گویشها، گویش خود بازیگران باشد. گاهی در فیلمنامهها یک ادبیات مشترک بین کاراکترها وجود دارد که آن ادبیات فیلمنامه است. همین مسئله فاصلهای برای مخاطب ایجاد میکند که همواره حواسش باشد که در حال فیلم نگاه کردن است و هیچوقت با آن فیلم همذاتپنداری نکند. این شیوهای که ما در فیلم "کارت پرواز" استفاده کردیم باعث رئال یا طبیعی شدن قصه میشود.
آیا این شیوه کار را برای شما سخت نمیکرد؟ معمولاً روال به این شکل است که بازیگر ابتدا فیلمنامه را میخواند و میداند که قرار است کدام سکانسها گرفته شود و نسبت به آن ذهنیت دارد ولی این شیوه شاید یک شباهتی با اجرای تئاتر شورایی داشته باشد که در تئاتر همه چیز در صحنه برای بازیگر اتفاق میافتد.
ندا جبرائیلی: البته در تئاتر هم از قبل تمرین میکنیم و دیالوگها در لحظه اتفاق نمیافتد. این شیوه کاری، کار را برای ما سخت نه اما متفاوت میکرد. اینطور نیست که ما بگوییم این شیوه کاری با بازیگر برای اولین بار است که در حال رخ دادن است. در بین کارگردانان ایرانی آقای کیانوش عیاری و آقای شهبازی هم به همین شیوه کار میکنند. من راجع به این شیوه خوانده بودم و برایم جالب بود. فکر میکنم اگر متن را روی یک چیزی ببندی و فکر کنی همیشه باید همه چیز آنطور پیش برود انعطاف از بازیگر گرفته میشود. به نظرم چیزی که یک بازیگر خیلی به آن نیاز دارد این است که آدم منعطفی باشد و بتواند خودش را با شرایط مختلف تطبیق بدهد. من بیشتر سعی کردم لذت ببرم و همین اتفاق هم برایم افتاد. واقعاً برایم جالب بود که هر روز با یک اتفاق جدید مواجه میشدم. هر چند که من تلاش میکردم تا خودم را در آن فضا نگه دارم ولی وقتی غروب به خانه میرفتم دیگر برای خودم بودم.
آیا شما بازیگری اهل ریسک هستید؟
ندا جبرائیلی: بله. من همیشه آماده این هستم که بتوانم موقعیتهای جذاب و جدیدی که با زندگی عادی متفاوت هستند را تجربه کنم.
بسیاری از بازیگران میگویند ما دلمان میخواهد نقش متفاوت بازی کنیم و تجربه جدیدی را رقم بزنیم. شما در فیلم "کارت پرواز" این تجربه متفاوت را داشتید. کاراکتر ندا که شما آن را بازی میکنید در ابتدای فیلم سرحال است و با فرزند خودش بازی میکند ولی رفته رفته تحلیل میرود و شما دارید این تحلیل را نمایش میدهید. شاید در وهله اول این جنس کار کردن سخت باشد و شما را به چالش بکشاند. اساساً در مواجهه با این نقش چه چالشهایی داشتید؟
ندا جبرائیلی: این شخصیت با چیزی مواجه میشود که انتظارش را ندارد. حتی چند بار هم میگوید مجبور بودم این کار را انجام دادم، وگرنه این کار را نمیکردم یا میگوید واقعاً گرفتار هستم و اگر فکر میکردم چنین اتفاقی میافتد هرگز سراغ چنین کاری نمیآمدم. باید در نظر داشت که همه این اتفاقات در کمتر از 24 ساعت میافتد و زمان زیادی طی نمیشود. برای من بیشترین چالش این بود که این موقعیت باورپذیر باشد و در وهله اول بتوانم قصه آن آدم را طوری بگویم که اگر کسی قصه او را دید و یا شنید بتواند با او همراه شود. این مسئله مستلزم این بود که به تمامی خودمان را در اختیار آن موقعیتهایی بگذاریم که هر روز با آن مواجه میشدیم.
آقای رحمانی، پروسه تحقیقات شما چقدر طول کشید تا به اینجا رسیدید؟ ظاهراً پیش از اینکه بخواهید فیلم "کارت پرواز" را بسازید سراغ یک فیلم دیگر رفته بودید. درست است؟
مهدی رحمانی: بله من در مرحله پیش تولید فیلم دیگری بودم که آن فیلم متوقف شد چون در میانه راه ایده "کارت پرواز" مطرح شد و ما تصمیم گرفتیم "کارت پرواز" را بسازیم.
یعنی احساس کردید ایده "کارت پرواز" آنقدر قوی است که یک کار در مرحله پیش تولید را کنار بگذارید و سراغ این فیلم بیایید؟
مهدی رحمانی: بله. اینطور فکر نمیکنم که اگر دارم یک کاری را انجام میدهم و همزمان یک چیز دیگری برایم مسئله میشود بگویم اول این کار را انجام میدهم و بعد به سراغ آن میروم. آن چه امروز مسئله من میشود از جلوی چشمم دور نمیشود و حتماً باید آن را به سرانجام برسانم. "کارت پرواز" آنقدر برایم مسئله شد که گفتم ابتدا باید این کار را انجام بدهم.
دقیقاً چه چیزی برای شما این اهمیت را در "کارت پرواز" به وجود آورد که حاضر شدید فیلم دیگر را در مرحله پیش تولید رها کنید و بیایید روی این موضوع کار کنید؟
مهدی رحمانی: چند مسئله بود که باعث شد به سراغ "کارت پرواز" بیایم. یکی از آنها نو بودن این سوژه در ایران بود و دیگری تعداد زیاد آدمهایی بود که در ایران با این مسئله درگیر هستند. شاید در طول روز هزاران نفر مشغول انجام این کار باشند. حالا یا به سلامت از آن رد میشوند و یا ممکن است برای درصدی از آنها خطر مرگ به وجود بیاید. سومین مسئله، آدمهایی بودند که این کار را انجام میدادند. کسانی که این کار را انجام میدهند کاملاً آدمهای معمولی هستند و نمیخواهند خودشان را درگیر کارهای بزهکارانه کنند. مثلاً اگر زن هستند نمیخواهند تنفروشی کنند یا نمیخواهند سرقت کنند؛ یعنی کاری انجام میدهند که از نظر خودشان شرافتمندانه و انسانی است. حداقل با بدن و جان خودشان ریسک میکنند. این حجم از آدمهایی که در حال حاضر این کار را انجام میدهند بنا به شرایط اقتصادی جامعه درگیر این مشکل هستند و قطعاً اگر شرایط اقتصادی درست بود این کار را نمیکردند. در واقع همه این نکات انگیزههایی برای من شد که "کارت پرواز" را بسازم.
در پروسه تحقیقاتی که شما انجام دادید تا چه اندازه مابهازاهای بیرونی را دیدید و با آنها صحبت کردید؟
مهدی رحمانی: تعداد زیادی آدم دیدیم که کاملاً "بادی پکر" کرده بودند و یکی دو نفر آنها هنوز هم این کار را انجام میدادند. کاراکترهای منصور و ندا از دل همین گفتوگوها به وجود آمدند و هیچ چیز تخیلی وجود نداشت.
آیا در حین اینکه شما داشتید با آن آدمها صحبت میکردید بازیگرانتان را هم درگیر کردید تا بتوانند با آنها مواجه شوند و حتی بتوانند با آنها صحبت کنند؟
مهدی رحمانی: خیر، به چند دلیل این کار را نکردم. نخست اینکه آنها اصلاً چنین کاری نمیکردند و با بازیگران ما مواجه نمیشدند. همین که با من حرف میزدند به یک اعتماد بسیار بالایی رسیده بودند. دلیل دوم اینکه کاراکتر ندا اصلاً نباید چیزی میدانست چون ندا خودش آدمی است که برای اولین بار قرار است این کار را انجام دهد و با جهان این کاری که دارد انجام میدهد بیگانه است. به همین خاطر دانستن این ماجرا کمکی به او نمیکرد. اساساً مدل ساختاری که برای فیلم انتخاب شده بود نمیطلبید که بازیگران بخواهند با آن آدمها ارتباط بگیرند. البته با منصور نسبت به ندا یک سری گفتوگوهای بیشتر داشتیم ولی هیچکدام در سیر تحقیقات قرار نگرفتند. در مورد سوالی که از خانم جبرائیلی پرسیدید، من فکر میکنم بزرگترین چالش برای ندا و منصور این بود که هر سکانس را به بهترین شکل ممکن انجام بدهند. به نظرم ریسک بزرگ فیلم "کارت پرواز" این بود که بازیگر هر صحنه را به یک شکل اجرا میکند که در ادامه صحنههای قبل است. اینکه در سکانسهای بعدی قرار است چه اتفاقی بیفتد بزرگترین چالش است؛ بنابراین بازیگر مدام باید راکوردش را به سکانسهای قبلی حفظ کند و آن را برای خودش یک متر و معیار برای سنجش قرار دهد.
این شیوه کاری چقدر کار شما را بهعنوان کارگردان سخت و یا آسان میکند؟ آیا امکان رج زدن برای شما در چنین شرایط وجود دارد؟
مهدی رحمانی: در این مدل کار کردن رج زدن معنا ندارد. ما در "کارت پرواز" داریم این شکلی کار میکنیم که نخواهیم رج بزنیم و بازیگر را مدام به لحاظ زمانی در فیلمنامه عقب و جلو ببریم؛ بنابراین مسئله رج زدن حذف میشود. کارگردانهایی از این شیوه استفاده میکنند که تصویر روشنی از بازیها و کاراکترهایشان دارند. در واقع همه چیز جهان فیلم در ذهن آنها کاملاً روشن است و به همین خاطر چه بازیگران و چه سایر عوامل فیلم کاملاً در جهان کارگردان شکل میگیرند. کارگردان هم انتظار ندارد که بازیگر بخواهد از خودش چیزی بیاورد و به جهان کاراکتری که میخواهد بازی کند اشراف داشته باشد. شما میتوانید نگرش بازیگر را با جهان کاراکترتان کاملاً همسو کنید. این مسئله مستلزم این است که خودتان بهعنوان کارگردان به جهان فیلم کامل اشراف داشته باشید. گاهی کارگردانها یک بخشی از به وجود آوردن کاراکتر را به بازیگر میسپارند و از بازیگر میخواهند اتود بزند و ببیند کدام اتود بهتر است ولی من این کار را انجام نمیدهم. من آن کاراکتر و شخصیتی که در فیلمنامه خلق شده را میشناسم و طی گفتوگو و برداشتهای زیاد با بازیگر به یک درک مشترک از آن میرسیم.
عوامل فنی فیلمتان هم مانند بازیگران تا این حد از موضوع فیلم مطلع هستند یا فیلمبردار و صدابردار بر مبنای آن دکوپاژی که شما دارید پیش میروند و میدانند که قرار است چه اتفاقی بیفتد؟
مهدی رحمانی: در سینمای ایران دکوپاژ سه شیوه دارد. درصد کمی از آدمها از قبل دکوپاژ را مشخص میکنند و احتمالاً یک شاتلیست آماده میکنند و به عوامل میدهند و بر همان اساس اجرا میکنند. یک تعداد حداکثری از کارگردانها هم هستند که به یک شیوه دیگری کارگردانی میکنند. آنها در موقعیت میگویند یک نمای باز از اینجا میگیریم و بعد آن را به تعداد زیادی نمای بسته تقسیم میکنند و بستههای آن نمای کلی را میگیرند و روی میز مونتاژ آن چرا که میخواهند شکل میگیرد. یک درصد اندکی از کارگردانها هم هستند که جزو دسته سوم محسوب میشوند. آنها نه شاتلیست دارند و نه مثل دسته دوم بر یک اساس کلی دکوپاژ میکنند، بلکه هر صحنه برای آنها یک صحنهای است که در ذهنشان به وجود میآید و همان را اجرا میکنند. در واقع کارگردان در لحظه دکوپاژ میکند. قطعاً گروهی که در این نوع کارها کار میکنند گروهی هستند که با این گونه سوم آشنایی دارند. اساساً چیزی نیست که برای آنها سختی به وجود بیاورد. در این شیوه همه چیز در لحظه خلق میشود. اثر هنری ذاتاً باید یک چیزهایی در خودش به شکل نو و بدیع و غیرقابل مقایسه داشته باشد.
شیوه کاری شما بسیار جالب است چون هم به موضوع اشراف دارید و هم باعث میشود سر صحنه آن چیزی که میخواهید را داشته باشید و کارتان روی میز تدوین هم راحتتر است. فکر میکنم همه چیز را در ذهنتان آماده دارید و میدانید که از چه نما و سکانسی باید در کجا و به چه شکلی استفاده کنید.
مهدی رحمانی: البته کار پر ریسکی است. مثلاً در حال حاضر در مورد بازیها میگویند بازیها درخشان است ولی تک تک انتخابها میتوانست فیلم را به یک مسیر دیگر ببرد. شما زمانی که دارید یک انتخاب انجام میدهید حتماً در آن لحظه فکر میکنید انتخاب درستی است. حالا اینکه آیا واقعاً انتخابهای خوبی بودهاند یا نه را بعداً میتوانیم بفهمیم. در حال حاضر ما میبینیم که انتخاب بازیگران خوب بوده است.
آیا بازیگران اصلی فیلم از ابتدا خانم جبرائیلی و آقای شهبازی بودند؟
مهدی رحمانی: بله. من خوششانس هستم که همیشه شرایط فراهم میشود تا با بازیگرانی که مدنظرم هستند کار کنم.
آیا به این مسئله فکر کردید که ممکن است قصه برعکس باشد و اتفاقی که قرار است برای کاراکتر زن بیفتد برای کاراکتر مرد بیفتد؟
مهدی رحمانی: اساساً میشود این قصه را هزار جور دیگر هم نگاه کرد. حتی میشود در ژانرهای دیگر هم نگاهش کرد. چیزی که وجود دارد این است که برای من در این قصه مهم بود این سرنوشت برای کاراکتر ندا رقم بخورد. منصور هم یک کارکردی دارد که در کنار ندا مفهوم پیدا میکند.
آقای رحمانی، چرا اینقدر به جزئیات پرداختید؟ یک جاهایی نشان دادن جزئیات مشمئزکننده میشود. مثلاً شاید دیدن جایی که ندا حالش به هم میخورد در پرده سینما با حال مخاطب بازی کند. ما بهعنوان مخاطب فیلمبین ایرانی شاید به دیدن این همه جزئیات عادت نکرده باشیم و ممکن است حال مخاطب یک جاهایی بد شود. درست است که میخواهید همه چیز رئال باشد، اما فکر نمیکنید این حجم از نشان دادن جزئیات میتواند مخاطب را پس بزند؟
مهدی رحمانی: حقیقت تلخ است. واقعاً نگاه کردن به تهوع آدمها تلخ است ولی آن آدم با مرگ دست و پنجه نرم میکند. تحمل دیدن کاسه توالت سخت است ولی بخشی از زندگی آن آدم است. چه بسا اگر در طول پرواز ناخواسته آنها را دفع کنند باید آنها را بشورند و دوباره ببلعند. البته اقتضای قصه ما این نبود که چنین اتفاقی بیفتد ولی اگر بود حتماً چنین صحنهای را هم نشان میدادیم. بیننده باید این چیزها را هم ببیند. اساساً ما مردم رویاپردازی هستیم و همواره در زندگی با یک سطحی از رویاپردازی زندگی میکنیم که با واقعیت زندگیمان فاصله زیادی دارد. ما یک تصویر کلی داریم و همیشه میگوییم لیاقت مردم ایران بیشتر از اینهاست. ما مگر برای اینکه جهانمان را تغییر بدهیم چه تلاشی میکنیم؟ مگر چه تلاشی میکنیم که آینده خودمان را بسازیم؟ ما مردمی کاملاً منفعل، خوشگذران و کارنکن هستیم. فکر میکنیم داریم کار میکنیم ولی واقعاً راندمان کاری ما صفر است. چرا فکر میکنیم استحقاق شرایط بهتر را داریم؟ زندگی سخت، تلخ و دردناک است، مگر اینکه برای زندگی تلاش و مبارزه کنیم و بخواهیم آن را تغییر بدهیم. ندا و منصور دارند این کار را انجام میدهند که جهان خودشان را تغییر بدهند.
شما برای فیلم "کارت پرواز" یک پایانبندی تلخ گذاشتهاید. زهر تلخی پایانبندی را حداقل میشد با نداشتن این همه جزئیات گرفت ولی مخاطب دارد ذره ذره عذاب میکشد...
مهدی رحمانی: شکل ایدهآلش برای من این است که مخاطب حداقل یکی دو روز درگیر آن داستان شود. اگر این اتفاق بیفتد برای من خوشایند خواهد بود چون در آن صورت یعنی من توانستهام به سلولهای مغز مخاطب نفوذ کنم. ضمن اینکه در مرحله انتخاب فیلم هم شما میتوانید از روی تیرز فیلمها بفهمید که قرار است به تماشای چه جهانی بنشینید. نظرات و توصیهها هم بی تأثیر نیست. کسانی که کمی احساس میکنند میخواهند در شرایط آسودهتری فیلم نگاه کنند شاید فیلم "کارت پرواز" را انتخاب نکنند، اما گاهی باید کمی به خودمان هم سختی بدهیم.
خانم جبرائیلی، فکر میکنم یکی از سختترین سکانسهایی که شما بازی کردید صحنه بلیعدن مواد بود. درست است؟
ندا جبرائیلی: سکانس بسیار سختی بود و پس از آن یک سری اتفاقها برای من افتاد.
مهدی رحمانی: مشخصاً بار آن سکانس روی دوش ندا بود که داشت برای بار اولین بار این کار را انجام میداد. خانم جبرائیلی خودشان اهل کارهای سخت و پُر ریسک هستند. به هر حال کار ما سخت است. آسان گرفتن هر مرحلهای باعث میشود که شما به ورطه غفلت بیفتید. به نظر من کسی که نگاهش به بازیگری نگاه آسانی باشد باید هر چه سریعتر این حرفه را ترک کند.
ندا جبرائیلی: ما راجع به این یک سکانس استثنائاً میدانستیم که قرار است چه اتفاقی بیفتد. آقای رحمانی در جلسه اولی که با هم داشتیم گفتند که این فیلم چنین سکانسی دارد و آیا تو میتوانی این کار را انجام بدهی؟ درباره آن حرف زدیم و من آمادگی روانی داشتم. ما تا اینجای قصه را میدانستیم که این آدمها قرار است چنین کاری را انجام بدهند ولی از اینجا به بعد قصه را نمیدانستیم که قرار است چه اتفاقی بیفتد. در کل کار سختی بود ولی همان سختی باعث شد که ادامه مسیر راحتتر شود. برای من شخصاً سختی آنجایی معنا پیدا میکند که یک موقعیتی را هنوز درست درک نکرده باشم و مجبور باشم آن را بازی کنم. گاهی شما سر یک سری کارها میروید که دلتان میخواهد یک فرصت دیگر به دست بیاورید تا بتوانید یک کار دیگر انجام بدهید ولی اصلاً شرایطش فراهم نمیشود و یا اصلاً ممکن است که پیشنهاد تو برای کارگران مهم نباشد. در فیلم "کارت پرواز" من وظیفه خودم میدانستم که سختیها را تحمل کنم چون همه داشتند دست به دست هم میدادند که همه چیز خوب پیش برود. در نهایت بازیگر است که دیده میشود و اگر من بگویم که دارم اذیت میشوم، به نظرم میتواند یک کمی بی مسئولیتی نسبت به سایر عواملی باشد که دارند زحمت میکشند.
سکانس بلیعدن چند برداشت داشت؟
مهدی رحمانی: جزو سکانسهایی بود که کمترین برداشتها را داشت.
تا جایی که میدانم شما جزو کارگردانهایی هستید که برداشتهای طولانی هم دارید. اگر قرار بود که برداشت چنین سکانسی هم زیاد میشد آنوقت تکلیف بازیگرانتان به کجا میرسید؟
مهدی رحمانی: ما بیخود تکرار نمیکردیم. تکرارها در راستای این بود که به یک برداشت بهتری برسیم. این سکانس به لحاظ کاری که در آن داشت اتفاق میافتاد یک سکانس بکر و بدیع بود. شما در سکانسهای دیگر دارید یک مفاهیمی را با گویش و بازیتان اجرا میکنید ولی در این سکانس عملی انجام میدهید که این عمل برای خود بازیگر هم جدید است و در خود عمل یک بار دراماتیک نهفته است. به نظر من ندا جبرائیلی بزرگترین هوشمندی که در اجرای آن سکانس کرد این بود که کاملاً فراموش کرد جلوی دوربین است. من نمیدانم خودش چه احساسی داشت ولی من پشت دوربین احساس کردم که دوربین را نمیبیند. به نظرم وقتی آن فاصله را از بین برد و شروع به خوردن کرد یک صحنه ناب رقم خورد. آن سکانس یک بکارتی داشت که اگر شما تکرارش میکردید از آن فاصله میگرفتید. در آن صحنه باید ندایی انتخاب میشد که تازه با چنین چیزی آشنا شده است.
خانم جبرائیلی، فکر میکنم شما قبل از آقای شهبازی این کار را انجام دادید. درست است؟
ندا جبرائیلی: بله. البته آقای شهبازی برای این کارش دلیل داشت و اینطور نبود که بخواهد من را جلو بیندازد، بلکه میخواست این حس که ندا برای اولین بار است چنین کاری را انجام میدهد و منصور در این کار حرفهای است اتفاق بیفتد چون ایشان من را میدیدند و میتوانستند به سرعت بروند این کار را انجام بدهند.
مهدی رحمانی: همینطور هم شد. با وجود اینکه کار راحتی نبود ولی منصور شهبازی اعتماد به نفس پیدا کرد که این کار را انجام بدهد. کاری که منصور انجام داد هم سخت بود. ندا باید رنج این کار را نشان میداد و منصور باید نشان میداد که کار راحتی است.
ندا جبرائیلی: من یادم است سر آن سکانس آنقدر مطمئن بودم که اگر مشکلی وجود داشته باشد آقای رحمانی کات میدهند که فکر کردم تا لحظهای که ایشان کات ندادهاند من باید کارم را ادامه بدهم. میخواهم بگویم وقتی فضا فراهم باشد و برای بازیگر اعتماد وجود داشته باشد همان شرایطی پیش میآید که آقای رحمانی گفتند. واقعاً ممکن است یادم برود که دوربین وجود دارد. فکر میکردم تا زمانی که به من کات ندادهاند باید کارم را انجام بدهم.
آقای رحمانی، محتویات آن بستهها چه بود و چقدر به فکر سلامت بازیگران بودید؟ به هر حال چنین کاری در سینما مسبوق به سابقه نبود و ممکن بود هزار و یک اتفاق بیفتد.
مهدی رحمانی: محتوای آن بستهها شیرخشک بود ضمن این که این کار یک کار نشدنی و غیرممکن نبود. برخی از آدمها این کار را انجام میدهند و هیچکدام از آنها هم از قبل تمرین نمیکنند. یک سری آدم معمولی میآیند این کار را انجام میدهند و حتی یکی دو کیلو هم میخورند. واقعاً اگر در آن صحنه از من هم میخواستند که بهعنوان کارگردان این کار را امتحان کنم حتماً من هم میخوردم. ضمن اینکه همانجا اورژانس هم ایستاده بود تا اگر اتفاقی افتاد رسیدگی کند. ما نماینده یک مجوعهای از آدمها هستیم که دارند این رنج را در زندگیشان تحمل میکنند. ما که تافته جدابافته نیستیم. گاهی میبینیم یک کارگردان دارد فیلم اجتماعی میسازد ولی نسبت به آن قشری که در موردشان فیلم میسازد ناآگاه است.
آگاه بودن کارگردان یک نکته است ولی مسئله سر این است که ما داریم میگوییم این سینما است و در واقع برگرفته از کمی تخیل است.
مهدی رحمانی: من میگویم هر چیزی که باعث شود ببیننده از کاراکترهای فیلم دور شود آن سینما میشود که باید آن را حذف کرد.
خانم جبرائیلی تا جایی که من میدانم پس از آن سکانس برای شما مشکلاتی نیز به وجود آمد. درست است؟
ندا جبرائیلی: تا چند روز هم به من و هم به منصور شهبازی فشار میآمد و من مجبور بودم به بیمارستان بروم. حتی در بیمارستان هم به من شک کرده بودند که بادی پکر هستم!
پروسه بیماری شما چقدر در روند فیلم تأثیرگذار بود؟ قاعدتاً بیحالی شما در فعالیتتان تأثیر داشته است.
ندا جبرائیلی: آن بیحالی یک وجه کوچکتری بود و باید آن را چند برابر میکردم تا کمی به واقعیت نزدیکتر شوم. با این حال فکر میکنم آدم هر چقدر خودش را در مواجهه با موقعیتهای مختلف میگذارد، تجربهاش بیشتر میشود و قوت بیشتری پیدا میکند.
خانم جبرائیلی، کاراکتر ندا از یک جایی به بعد تحت تأثیر نشت مواد قرار میگیرد و به لحاظ فرم چهره بهم ریخته میشود و ما این بهم ریختگی و دفرمگی را میبینیم. آیا خودتان در این پروسه تحقیق داشتید تا ببینید آدمهایی که مواد بسیار زیادی در بدنشان جذب میشود و تحلیل میروند به چه شکلی رفتار میکنند؟
ندا جبرائیلی: یک چیزهایی خواندم و یک سری ویدئو هم دیدم تا ببینم بر اثر نشت مواد مثلاً مردمک چشم چطور میشود و یا چه تأثیری ممکن است روی ذهن بگذارد. به هر حال وقتی مواد مخدر در بدن نشت میکند ممکن است به او حالت نشئگی دست بدهد. خیلیها از من سوال کردند چرا حالت تو این شکلی بود و من گفتم نشت مواد عین این است که شما مواد مصرف کنید و فرقی نمیکند و تازه تأثیر بیشتری دارد. طبیعتاً در این پروسه از آقای رحمانی هم مشورت میگرفتم.
آقای رحمانی، فکر میکنید برای مخاطب قابل باور است که در بدن ندا مواد نشت کرده است؟ چون یک جاهایی در فرمت راه رفتنش تغییر خیلی خاصی ایجاد نمیشود و مثلاً خیلی راحت چمدان را حمل میکند و میبرد و یا یک جاهایی کاراکتر مقابلش کمک میکند که او را همراهی کند.
مهدی رحمانی: اینکه وضعیت جسمی و چهره ندا در صحنههای مختلف چگونه باشد و چگونه باید راه برود و حرف بزند، برعهده من بوده است و اینها را من گفتهام؛ اما در مورد مسئلهای که شما مطرح میکنید، اصولاً تصویری که شما از نشتی مواد دارید تصویری است که حتی اگر خودتان هم تجربه داشته باشید، باز هم نمیتوانید در موردش قضاوت کنید چون اثرگذاری میزان نشتی و نوع موادی که مصرف میشود روی هر فرد فرق میکند. مثلاً اگر بستهها مورفین باشد، نشتیاش یک جور روی بدن کارکرد دارد و اگر هروئین یا مواد آمفتامین مثل شیشه باشد نوعی دیگر از رفتار را با خود به همراه دارد. در واقع اینکه چه حجمی از مواد در ثانیه وارد خون میشود بسیار مهم است. این بستگی به منفذی که برای نشتی بهوجود آمده و مادهای که مصرف کرده است دارد و طبیعتاً ریاکشن شما هم بر اساس آن ماده فرق میکند؛ یعنی اگر شما مثلاً شیشه مصرف کرده باشید و آن در بدنتان نشتی کند یک جور ریاکشن نشان میدهید و اگر مورفین مصرف کرده باشید یک جور دیگر.
شما این را میدانید اما من بهعنوان مخاطبی که دارم فیلم را روی پرده سینما میبینم این را نمیدانم و نظرم را دارم بر مبنای تغییر و تحولاتی که گریم روی صورت بازیگر ایجاد میکند میگویم. من بهعنوان مخاطب میبینم که بهم ریختگی و دفرمگی صورت بازیگر بیشتر میشود اما از آن طرف میبینم این کاراکتر سر پا است و هیچ اتفاقی در مدل راه رفتن و یا اندامش نیفتاده است و این برای من یک تضاد ایجاد میکند. آیا روی این موضوع کار شده بود؟
مهدی رحمانی: بهعنوان کسی که داشتم از پشت صحنه نگاه میکردم و هنوز فیلم را میبینم، احساس میکنم این کار را کردم؛ اما اگر روی شما این اثر را نگذاشته حتماً نگذاشته است. در مورد شما اینطور بوده است.
ندا جبرائیلی: من خودم بهعنوان بازیگر نقش ندا وقتی فیلم را نگاه میکنم، میبینم از یک جایی به بعد خیلی بد دارم راه میروم و این کاملاً به چشم میآید.
مهدی رحمانی: مثلاً زمانی که از پلههای مطب دکتر بالا میرود شخصیت منصور کیفش را میگیرد و خوب نمیتواند راه برود.
ندا جبرائیلی: یا در پلههای سامان هم قوز دارم و سعی میکنم این قوز مرحله به مرحله بیشتر باشد؛ اما به هر حال شما بهعنوان مخاطب حق دارید که اصلاً باور نکرده باشید و یا دوست نداشته باشید.ما به این فکر کردهایم و برای خود من وقتی فیلم را میبینم این به چشم میآید. طبیعتاً من اگر خودم بخواهم عادی راه بروم به آن شکل راه نمیروم.
من تا قبل از مواجهه ندا با فرزندش، شکستگی را در او نمیبینم اما وقتی فرزندش را از دست میدهد و میبینید دیگر هیچ چیزی در دنیا ندارد و میفهمد اینجا دیگر آخر خط است، تازه آنجا میافتد و این طبیعی است چون وقتی آدم یک چیز بسیار مهم و باارزش را از دست میدهد قاعدتاً اتفاقات دیگری هم برایش میافتد.
مهدی رحمانی: بحث انگیزه است. شما تا یک جایی یک انگیزه بزرگ دارید که برایش تلاش میکنید و وقتی آن انگیزه از بین میرود دیگر میشکنید و چیزی برای از دست دادن ندارید. این شکستن میتواند روی فیزیک شما هم تأثیر بگذارد.
آقای رحمانی، بخشی از دلایلی که باعث شد اکران فیلم "کارت پرواز" اینقدر به تعویق بیفتد به ممیزیها برمیگردد. این ممیزیها روی چه موضوعاتی بود و فیلم بعد از اصلاحات تا چه اندازه دچار تغییر و تحول شد؟
مهدی رحمانی: من قبلاً در این مورد صحبت کردهام و حالا میخواهم از یک منظر دیگر با آن برخورد کنم. من روز گذشته صحبتی از یکی از سیاستمداران خواندم که گفته بود اساساً جامعه ما دلش نمیخواهد در مورد مسائل روزش حرف زده شود و همه چیز را میخواهد پشت گوش بیندازد. ماجرای برخورد با فیلم "کارت پرواز" هم همین است. ماجرا این است که تمایل زیادی وجود ندارد که این دست فیلمها با این مضامین و این میزان تلخی و با این نگرشی که به اجتماع دارند، نمایش داده شود و دیده شود. شاید وقتی خود شما هم فیلم را میبینید به این میرسید که "کارت پرواز" فیلمی نیست که با درآوردن چند صحنه یا پلان، تغییری در کلیتش ایجاد شود. "کارت پرواز" مسئلهای را مطرح میکند که مسئله در مضمون و در متن فیلم است و نه در صحنههایی که میبینیم. به همین خاطر با یک، دو یا سه صحنه کوتاه شدن، دستاوردی که خیلیها میخواهند برایشان حاصل نمیشود. در حال حاضر در برخورد با فیلم "کارت پرواز" و فیلمهایی از این دست نگاهی وجود دارد که ظاهراً یک نگاه پدرانه و دلسوزانه است که میخواهد به جامعهاش یأس، ناامیدی و تلخی القا نکند، اما در واقع مثل همان پدر مهربان و دلسوزی است که میخواهد فرزند بیمارش را از آمپول و مداوا دور کند تا رنج نبرد و با این کار آینده بچهاش را به خطر بیندازد. یک زمان شما اگر جامعهتان را با حقایقی روبرو کنید، درست است که شاید آن لحظه به کام مخاطب تلخ بیاید و روی او اثری بگذارد و در آن لحظه خوشایندش نباشد اما در درازمدت به او یک آگاهی و بینش میدهد و او مانند فرزندی میشود که شما به او واکسن میزنید و چند روز هم تب میکند و حالش بد میشود، اما بعد در مقابل بیماری مقاوم میشود. حالا خوشبینانهاش این است که ما فکر کنیم از روی ناآگاهی به بچهمان واکسن نمیزنیم تا درد آمپولها را تحمل نکند و بدبینانهاش این است که چه بسا ما بخواهیم فرزندمان کلاً در مقابل یک سری چیزها مقاوم نباشد و ترجیح بدهیم جامعهای نامقاوم باشد چون وقتی آگاه و مقاوم باشد آن وقت ممکن است حرکت و منشش در برخورد با شرایطی که برایش رقم میزنند متفاوت باشد. به همین خاطر احساس میکنم ناآگاهی یک وقتهایی برنامهریزی شده است. و وقتی این نوع برخورد در درازمدت انجام میشود این شبهه را به وجود میآورد که نکند این ماجرا هدفمند باشد و نمیخواهند یک آگاهی عمومی به وجود بیاید.
بعد از اصلاحاتی که به فیلم "کارت پرواز" وارد شد فیلم چه تغییراتی پیدا کرد؟
مهدی رحمانی: به فیلم اصلاحات وارد شد اما کلاً "کارت پرواز" فیلمی نیست که اصلاحات بتواند تلخی و رنج مواجهه با حقیقت را از آن کم کند. این اتفاق که بگویند شما این پلان را در بیاورید و یا کوتاهترش کنید برای فیلم افتاده است و شاید با این اتفاق به درستی فیلم بهعنوان یک محصول هنری لطمه وارد کرده باشد اما به کارکرد اجتماعی فیلم لطمهای وارد نشده است. به نظر من آنچه که آنها میخواستند نشد. اینکه فکر کنند چهار صحنه را از فیلم در بیاورند و این فیلم یک فیلم شاد و خرسند میشود، اینطور نیست.
"کارت پرواز" بعد از گذشت زمانی که به آن خورده است همچنان تازگی و طراوت خودش را دارد و فیلمی نیست که به لحاظ موضوعی بگوییم بیات شده است و اگر دو سال پیش اکران میشد ممکن بود نسبت به الآن حرف بهتری داشته باشد. فکر میکنم این هوشمندی شما را میرساند به دلیل اینکه به سراغ موضوعی رفتهاید که هم دغدغه اجتماعی خود شما و خیلیها بوده است و هم همچنان بهروز بودن را در خودش دارد. این روزها جدا از اکران فیلم "کارت پرواز" برنامهتان به چه شکل است؟ آیا به سراغ موضوع و فیلم جدیدی رفتهاید؟
مهدی رحمانی: پروانه ساخت فیلم بعدیام را گرفتهام و در این زمینه مشغول گفتوگو هستم. فعلاً منتظرم اکران فیلم "کارت پرواز" انجام شود و شاید بعد از آن یک تصمیم جدیتر بگیرم تا ببینم چهکار میخواهم بکنم. در حال حاضر تمرکزم صرفا روی اکران "کارت پرواز" است.
از اکران فیلم "کارت پرواز" راضی هستید؟
مهدی رحمانی: برای ما همین که فیلم بعد از سه سال داستان و ماجرا اکران شده است، خوشحالکننده است. در مورد شرایط اکران همه صحبت میکنند و طبیعتاً شرایط اکران در سینمای ایران ناامید و مأیوسکننده است. چه به لحاظ فضای فیلمهایی که اکران میشود و چه به لحاظ ناعدالتیها، بی قانونیها و بی سیاستیهایی که وجود دارد. در این مورد همه از صبح تا شب حرف میزنند و من فکر میکنم احتمالاً یک عزم جدی وجود دارد که شرایط اکران اینگونه باشد چون اگر میخواست تغییر کند تا به حال تغییر میکرد. ما اگر میخواستیم سینمای اجتماعی جایگاهی داشته باشد میتوانستیم برایش برنامهریزی کنیم و وقتی این برنامهریزی صورت نمیگیرد حتماً یک سیاست جدی وجود دارد که فضای سینما اینطور باشد و به همین خاطر ما تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که مقاومت کنیم و کار خودمان را انجام بدهیم. ما داریم تلاش میکنیم فیلممان دیده شود و این بزرگترین مقاومتی است که میتوانیم انجام دهیم. نظام حاکم بر سینما دارد تلاش میکند یکسری فیلمها دیده نشود که ما تلاش میکنیم آن فیلمها دیده شود. شاید این یک جنگ نابرابر باشد و در کوتاهمدت منجر به شکست ما شود اما من فکر میکنم ما در بلندمدت قطعاً شکستخورده نخواهیم بود.
با توجه به تغییر و تحولات مدیری که در سازمان سینمایی اتفاق افتاده است فکر میکنید این روند بهبود پیدا میکند؟
مهدی رحمانی: باید ببینیم شرایط چطور پیش میرود. تغییرات همیشه اتفاق افتاده است و مهم این است که نتیجهاش چه میشود. اساساً به نظر من کارهای فرهنگی کارهای زیربنایی هستند که در گذر زمان به نتیجه میرسند. شرایط سینما، نشر و بقیه کارهای هنری و فرهنگی را در یکی دو سال نمیشود تغییر داد؛ بنابراین آنچه که در کوتاهمدت بهعنوان دستاورد مطرح میشود احتمالاً دستاوردهای مقطعی و غیر قابل استناد است. باید ببینیم آیا سیاستگذاری کلانی اتفاق میافتد و ادامه داده میشود یا نه. در این سالها چنین سیاستگذاریهایی را ندیدهایم و باید ببینیم بعد چه اتفاقی میافتد.
خانم جبرائیلی برنامههای آینده شما به چه شکل خواهد بود؟
ندا جبرائیلی: من صحبتهایی داشتهام اما چون فعلاً قطعی نشده است ترجیح میدهم در موردش صحبت نکنم؛ اما شهریورماه در یک تئاتر به اسم "گرگها " به کارگردانی دانیال خجسته در سالن حافظ روی صحنه خواهم رفت.
بعضی از بازیگران وقتی کارشان روی پرده سینما است ترجیح میدهند مدتی در تلویزیون کار نکنند و در سینما ادامه کار بدهند. آیا برای شما مدیومها فرق میکند؟
ندا جبرائیلی: من در این سالها بیشتر فیلم کار کردهام اما بستگی دارد کاری که پیشنهاد داده میشود چه باشد. کاری که میکنم باید کار خوبی باشد و شاید مدیومش در درجه دوم اهمیت قرار گیرد.
آیا اینکه اکثر کارهای شما در سینمای هنر و تجربه اکران شده است و مخاطب خاص دارد، آینده کاری شما را سختتر نمیکند؟ به هر حال مخاطب سینمای هنر و تجربه خاص است و سینمای داستانی مخاطب عامتری دارد و ممکن است پیشنهادات بیشتری برای شما به همراه بیاورد.
ندا جبرائیلی: ما یک فیلم را میسازیم و بعد معلوم میشود که فیلم در کدام گروه اکران میشود؛ بنابراین هیچوقت از قبل به این موضوع فکر نکردهام. یکی از اولین فیلمهایی که در سینمای هنر و تجربه اکران شد "ماهی و گربه " بود که موقع ساختش گروه هنر و تجربه اصلاً وجود نداشت. هیچوقت به این فکر نمیکنم که فیلم قرار است در کدام گروه اکران شود و همیشه سعی کردهام از میان پیشنهادهایم بهترینها را انتخاب کنم و پای کارهایی که کردهام نیز میایستم. فکر میکنم بهترین اتفاقی که برای من افتاده این است که از هیچ کدام از کارهایم پشیمانی و خجالت ندارم.
مهدی رحمانی: متأسفانه الآن تعریفی برای هنر و تجربه به وجود آمده که تعریف جالبی نیست. ما واقعاً کاری به اینکه گروه هنر و تجربه در اکران محدود و سینمای کم تعریف میشود نداریم. اگر هنر و تجربه را بهعنوان گروه اکران فیلمهایی که یک مختصات، یک ارزش هنری و مسئلهای دارند و محل اکران فیلمهایی که روتین و صنعتی نیستند تعریف کنیم بهتر است چون اینطور فیلمها کارهای قابل افتخارتری هستند. به نظر من هر کدام از اعضای سینما افتخارشان به اینطور فیلمهایشان است. من اگر فردا روزی رفتم یک فیلم برای سینمای بدنه ساختم و حتی اگر چند میلیارد تومان هم فروش کرد به آن افتخار نمیکنم بلکه افتخارم به همین فیلمهایی است که با ذات سینما همسو بوده و یک اثرگذاری داشته و یک جریانی را به وجود آورده است. این بحث انتخاب شماست که بخواهید در مسیر سهراب شهیدثالث یا عباس کیارستمی قدم بگذارید یا کارگردانهایی که فیلمهای به اصطلاح بفروش میسازند. طبیعتاً اگر شما در مسیر شهیدثالث و کیارستمی قدم بگذارید نه تنها باختی برای شما محسوب نمیشود بلکه ممکن است ماندگارتر شوید چون در همان مقایسه شهیدثالث و کیارستمی با کارگردان فیلمهای پرفروش، امثال کیارستمی و شهیدثالث ماندگارتر بودهاند. این بحث یک انتخاب است که شما میخواهید کدامش باشید. هر کدام برای خود یک سری ویژگیها، محاسن و معایبی دارند و شما نمیتوانید ارزش آن را زیر سوال ببرید. همه چیز به انتخاب افراد بستگی دارد. مسلماً خیلی از فیلمهایی که در جریان سینمای جدی اتفاق میافتد، فیلمهایی است که کارگردانهایی از آن دست نمیتوانند آن را بسازند. شاید خیلی از بازیگران ما نتوانند در فیلمی مثل "کارت پرواز" بازی کنند. من معتقدم که در مورد سینما تاریخ قضاوت میکند. اینکه شما گفتید "کارت پرواز" بعد از سه سال هنوز تازه است هم به همین مسئله برمیگردد. البته صحبت من فقط در مورد فیلم خودم نیست و قصد ندارم از خودم تعریف کنم بلکه من معتقدم کارکرد یک فیلم باید در گذر زمان باشد. ما فیلمهایی را در تاریخ سینما داشتهایم که مربوط به چندین سال پیش است ولی هنوز آنها را میبینیم. کارکرد یک فیلم در شکل درست سینما همین است، یعنی زنده بودن در گذر زمان.
در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
مهدی رحمانی: از مخاطبان درخواست میکنم بروند فیلم "کارت پرواز" را ببینند.
ندا جبرائیلی: من هم دوست دارم مخاطبان بیشتری به تماشای "کارت پرواز" بنشینند.