سرویس سینمایی هنرآنلاین: این روزها فیلم سینمایی "نبات" با بازی شهاب حسینی، نازنین فراهانی و ستایش محمودی روی پرده سینماهاست، فیلمی به کارگردانی پگاه ارضی که به موضوع خانواده میپردازد.
"نبات" داستان مردی به نام سعید است که به همراه دختر نوجوانش زندگی میکند، اما ورود سایه به زندگی آنها اتفاقاتی را رقم میزند که پیش برنده قصه فیلم است. "نبات" اولین تجربه سینمایی ارضی است، با این حال در جدول فروش یکهتاز بوده است. به همین بهانه با ارضی و ستایش محمودی بازیگر نقش نبات در فیلم به گفتوگو نشستیم.
خانم ارضی بهعنوان نخستین سؤال اجازه دهید کمی از وضعیت اکران این فیلم بپرسم. با توجه به ماه مبارک رمضان و بلیت نیمبها و اکران فیلم "سامورایی در برلین" که در ژانر کمدی است و با فیلم شما رقابت دارد تا چه اندازه از اکران این فیلم راضی هستید؟
پگاه ارضی: در سینمای ما اصولاً تنها دو سه ژانر فعالیت میکنند. ما در ایران یک ژانر دفاع مقدس داریم که سالی دو سه فیلم از آن ژانر بیرون میآید و یک ژانر اجتماعی داریم که میشود آن را با ملودرام مخلوط کرد و آنها را تبدیل به یک ژانر کرد، چرا که از هیچکدام از آنها فیلمهای زیادی بیرون نمیآید. یک ژانر کمدی و طنز هم وجود دارد که از همه فعالتر است. به نظر شما سینمایی که فقط یک یا دو ژانر آن فعال است در چه موقعیتی قرار دارد؟ بعد ما از بین دو یا سه ژانر فعال هم میخواهیم یکی از آنها را هم حذف کنیم! در این صورت تمام فیلمهای ما کمدی میشوند و هر دو یا سه سال یکبار هم یک فیلم دفاع مقدس ساخته میشود. اینکه تعریف سینما نیست. فیلمهای طنز در تمام سینماهای دنیا جزو فیلمهای پُرفروش هستند و فقط مختص سینمای ما نیست که بگوییم فیلمهای طنز فقط در ایران میفروشند. در همهجای دنیا فیلمهای اکشن و کمدی فروش بالاتری نسبت به سایر فیلمها دارند. برای همین فیلمهای کمدی باید باشند ولی در کنار آنها ما باید ژانرهای دیگر را هم وارد کنیم که متأسفانه اینگونه نیست. چرا ما امروز در ایران ژانر کودک و نوجوان نداریم؟ چه اتفاقی دارد میافتد که ژانرها یکبهیک در حال حذف شدن هستند؟ چرا برخی از ژانرها سالهای زیادی است که اصلاً وجود خارجی ندارند؟ به نظر من همه اینها باید بررسی شود. من هدفم فقط موفقیت فیلم خودم نیست. هدف اصلی من این بود که فیلم "نبات" را از یک ایده به اکران برسانم. اول فکر کردم از ایده تا اجرا است و باید فیلم خودم را به اجرا برسانم ولی بعداً دیدم از ایده تا اکران است. من این فیلم را به اکران رساندم و حالا اینکه شرایط مناسب است یا مناسب نیست به من مربوط نمیشود. این چیزها به من ربطی ندارد و من در قبال این قضیه مسئولیتی ندارم. من آنچه مسئولش بودم به اتمام رساندم. نمیخواهم انگشت به سمت کسی یا جایی دراز کنم، بلکه میخواهم بگویم الآن زمانی شده که ما باید بیایم گفتمان کنیم. باید پنلهایی تشکیل بگیرد که افرادی از پخش، سینماداران، کارگردانها، تهیهکنندهها، اعضای شورای صنفی و اعضای وزارت فرهنگ و ارشاد بنشینند و ببینند کجای کار ایراد دارد که این اتفاقات میافتد.
این مستلزم حضور مدیرانی است که به چنین مسائلی اشراف داشته باشند.
پگاه ارضی: واقعیت این است که در این زمینه نمیتوانم نظر بدهم چون راجع به سؤال شما اطلاعات کافی ندارم. دادن اطلاعات الکی منجر به همین اتفاقاتی میشود که در سینمای ما در حال افتادن است. یک سری افراد بدون عدالت حرف میزنند و پیشداوری میکنند و میگویند مدیران نمیدانند. من فکر میکنم کسانی هم وجود دارند که کارشان را بلد هستند، منتها ما باید ببینیم یک فیلم سینمایی بیشترین آسیب را در کدام چرخه میبیند و باید ببینیم چه کسانی خواسته یا ناخواسته ضربه میزنند. امیدوارم ناخواسته باشد. ما باید شفافسازی کنیم و ببینیم کجاها چه اتفاقاتی میافتد. فیلمهای ما موردهای خوبی هستند که بتوانند جواب این سؤالات را بدهند. دوستان بیایند این فیلمها را بررسی کنند و بگویند آیا فیلم "نبات" فیلم بدی است؟ فیلمی که بازخورد خوبی از مخاطب دریافت کرده است. هیچ فیلمی مطلق نیست. من در "نبات" تلاش میکنم درمورد هیچ کاراکتری تصمیمگیری مطلق نشود. هیچ فیلمی وجود ندارد که همه مخاطب آن باشند. فکر نمیکنم فیلمی ساختهشده باشد که عدهای آن را دوست نداشته باشند. بههرحال مقدار زیادی از فیلم سلیقه است ولی آنچه شما میتوانید مورد بررسی قرار بدهید بازخوردهای فیلم از نگاه عام مردم است تا ببینید عمدتاً نگاهها مثبت بوده است یا منفی. گاهی فیلمهایی بیرون میآید که غالب بینندهها میگویند بد است. بازخورد فیلم در جاهایی بالاتر از توقع خود من بود و من از این بابت خوشحال شدم. متأسفانه در مسیری که هنوز فیلم به دست مردم نرسیده بود یک سری چیزها میشنیدم که مجبور بودم آنها را باور کنم ولی وقتی فیلم به دست مردم رسید دیدم چنین چیزی وجود ندارد. درنتیجه من از بازخوردهایی که داشتیم خوشحال و راضی هستم. تمام جنگی هم که الآن دارم به خاطر اعتبار خودم نیست، به خاطر این است که ما یک فیلم خوب ساختهایم. من به گروه خودم اعتقاد دارم و میدانم آنها تا چه اندازه زحمتکشیدهاند و چقدر تلاش کردهاند. کار من بهعنوان کارگردان فیلم اولی تمامشده است ولی کسان دیگری هستند که کار اولشان را تولید میکنند. برخی افراد در پیشتولید فیلم اولشان هستند یا شاید برخی حتی به ساختن اولین فیلمشان فکر میکنند. شاید ما با روشن کردن برخی از نقاط کور این چرخه بتوانیم کمی کار آنها را راحتتر کنیم وگرنه کار ما دیگر تمامشده است.
در فیلم "نبات" یک وزنه سنگین به اسم شهاب حسینی حضور دارد، درصورتیکه فیلمهایی که اکرانشان همزمان با شما شروعشده است این وزنه را ندارند و اینیک امتیاز مثبت برای فیلم است که برخی موفقیت فیلم در گیشه را به آن نسبت میدهند.
پگاه ارضی: بهشرط اینکه تبلیغات درست انجام شود. در وهله اول مردم باید متوجه شوند که این فیلم در حال اکران است. همه اینها باید به گوش مردم عام برسد تا شما بتوانید از حضور یک چهره در فیلمتان استفاده کنید. البته این را هم بگویم که ما تبلیغات داشتیم. مشکل اصلی این است که این ماه یک ماه مرده برای اکران فیلمها است. فیلم ما فروش بسیار خوبی دارد. فروش هفتگی "نبات" را اگر با یک سری فیلمهای دیگر که اصلاً در ماه رمضان هم اکران نشدهاند مقایسه کنید میبینید که بهجز یک سری فیلمهای پرفروش که تبلیغات عظیمی داشتهاند تقریباً فروش هفتگی ما برابر بوده است. اتفاق درست این است که برای یک فیلم تبلیغات عظیمی صورت بگیرد اما بحث دیگری که وجود دارد بحث بودجه است. فیلمهایی که با رقمهای بالا و با پنج یا شش میلیارد تومان بسته شدهاند، مسلماً بودجه تبلیغاتشان هم بیشتر است. هزینه ساخت فیلمهایی مثل فیلم "نبات" زیر دو میلیارد تومان است و به همین خاطر بودجه کمتری هم برای تبلیغات آنها در نظر گرفته میشود. همیشه میگویم ما برای کسانی که فیلم اولی هستند یا فیلمهایشان با یک بودجه کم ساختهشدهاند، باید یک سری تبلیغات مجانی در نظر بگیریم. چراکه ما در بین تبلیغات سایر فیلمها گم میشویم. واقعاً این مورد تقصیر کسی نیست. سرمایهگذار ما مگر چقدر میتواند برای تبلیغات هزینه کند؟
تبلیغات فیلم هم کمی دیرتر از اکران آن شروع شد. درست است؟
پگاه ارضی: این هم مشکل دیگری است که باید به آن رسیدگی شود. در حال حاضر شرایط اکران بسیار بههمریخته است. مثالی که میتوانم برای این موضوع بزنم این است که مثل کسی میماند که در اقیانوس در حال غرق شدن است و بعد یک عده میخواهند برای او تیوپ بیندازند. آیا طرف میپرسد که تیوپ سوراخ است؟ برایش فرقی نمیکند و هر چه بیندازند او به آن آویزان میشود تا غرق نشود. ما یکدفعه در یک ماهی وارد اکران شدیم که اصلاً برای هیچ فیلمی و حتی فیلم کمدی خوب نیست. شما تا بخواهید تیزرها و پوسترهایتان را بزنید زمان میبرد. تبلیغات ما دقیقاً یک هفته بعد از اکران فیلم شروع شد، با این حال فروش خوبی داشتیم که میتوانست بهتر هم باشد چون در حال حاضر هم بلیتها نیمبها است و هم این ماه یک ماه خوب برای اکران نیست. از طرفی تبلیغات کافی نداشتیم و تبلیغاتی هم که داشتیم را دیر شروع کردیم. بااینحال فروشمان خوب بوده است. یک سری فیلمها چندین اکران مردمی و چندین اکران خصوصی میگذارند که همه اینها به فروش بیشتر فیلم کمک میکند.
چرا شما اکران خصوصی و اکران مردمی نداشتید؟
پگاه ارضی: همانطور که گفتم ما فرصت کافی برای فکر کردن به این مسائل نداشتیم و بیشتر درگیر این مسئله بودیم که خودمان را از لحاظ تبلیغاتی به جایی برسانیم. ضمن اینکه هزینه اکران خصوصی را هم از اول قرار داشتیم به خیریه بدهیم که صرف سیلزدگان شد.
بگذارید کمی به عقب برگردیم و به زمانی که هنوز فیلم ساخته نشده بود. ایده فیلم از کجا آمد و جرقه ابتدایی آن از کجا زده شد؟
پگاه ارضی: من یک دفترچه دارم که هر چیزی به ذهنم میرسد در آن مینویسم. دغدغه من از زمانی که سینما را شروع کردم تا الآن مسائل عاطفی و انسانی بوده است. فکر میکنم ما یک پله فراتر از فاجعه در جامعه هستیم، امروز فاجعه در انسانیت در حال شکلگیری است. متأسفانه بسیاری از چیزها مثل غرور، نبخشیدن، کینه و پنهانکاری در همه آدمها و در همهجا زیاد شده است. مسلماً در جایی که فشارهای اجتماعی بیشتر باشد این مسائل درشتتر میشود ولی من این مسائل را در تمام جاهایی که رفتهام دیدهام. فکر میکنم در حال حاضر برای من این مسائل مهمتر است. ما برای برگشتن به خویش ابتدا باید از خودمان شروع کنیم و کمتر قضاوت کنیم. ما در فیلم هم میبینیم که تصمیمگیری در لحظه میتواند چه عواقبی را به همراه داشته باشد. اینکه شما فکر کنید اگر حرفی را در لحظه نزنید تاوان و عواقبی ندارد درست نیست، چون واقعیت این است که عواقب دارد. شاید الآن به سراغتان نیاید ولی ممکن است 10 سال بعد با آن روبهرو شوید. فیلمنامه بعدی من کاملاً عاشقانه است. دوست دارم سوژههایی را کار کنم که به انسانیت و اخلاق ربط دارند و به منش آدمها برمیگردد. همه اینها دغدغههای من هستند. حالا من باید این دغدغهها را در قالبی ارائه بدهم که با آن آشنایی دارم. من برای فیلم "نبات" قالبی را انتخاب کردم که آن را بلدم چون من هم ازدواج کردهام و هم بچه دارم و در بین اطرافیانم آدمهای متأهل و در این رده سنی زیاد دیدهام. درنتیجه آمدم دغدغههایم را در قالبی گذاشتم که خودم میتوانم راجع به آن حرف بزنم چون خودم آن را لمس کردهام. اگر غیرازاین بود قصه صادقانه نمیشد. اگر هم صداقت نباشد فیلم بهطورکلی ایراد پیدا میکند. یکی از مهمترین مسائل برای من داشتن صداقت در نوشتن و در ساختن است چون فکر میکنم اگر صداقت وجود داشته باشد همهچیز درست در کنار هم قرار میگیرد.
زمانی که در ایران بودید این ایده به ذهنتان آمد یا در خارج از ایران؟
پگاه ارضی: وقتی در ایران بودم. چند ایده نوشته بودم که نزدیک به هم بودند. بعد آمدم فاکتورهای مشترک آنها را نوشتم و دیدم که عشق، غرور، پنهانکاری و در لحظه تصمیم گرفتن در همه آنها مشترک بود. ایده فیلم از آنجا شروع شد و بقیه آن نیز شیداییهایی است که نمیتوانم آنها را توضیح بدهم.
اگر از نگاه یک زن به فیلم نگاه کنیم میبینیم چقدر قشنگ همهچیز کنار همدیگر چیده شده است. شما هم عشق همسر و هم عشق پدر و مادر به فرزند را بسیار خوب نشان دادهاید که این میتواند نقطه قوت فیلم باشد چون مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند. شاید بخشهایی از آن حتی از درون زنانگی خودتان بیرون آمده باشد. مثلاً شاید آنجایی که سایه به سعید میگوید: "چرا نیامدی جلوی من را بگیری؟" حس زنانهای است که ممکن است یک مرد آن را درک نکند. این مسئله نشان میدهد که شما این جامعه و این قشر را خوب میشناختید و چیدمانتان را درست انجام دادید. نکته دیگر این است که شما این مسئله را بسیار خوب توانستید اجرا و پیادهسازیها کنید تا مخاطب حس همذاتپنداری داشته باشد و آن را درک کند. واقعاً باید به شما تبریک گفت چون اولین کارتان در مقام کارگردان فیلم بلند خوب اجراشده است و امیدوارم برای کارهای بعدیتان هم این اتفاق بیفتد.
پگاه ارضی: من سعی کردهام نگاه فراجنسیتی داشته باشم. در فیلم من اصلاً جنیست مهم نیست. فکر میکنم نباید برچسب زد چون برچسب هم فیلمساز و هم جامعه را بیچاره میکند. سعی کردم در دیالوگهای کاراکترها یک سری کارهای ضدونقیضی انجام بدهم و آن را بهدرستی به مخاطب منتقل کنم.
نگاه شما بیشتر نگاه خانوادهمحور است ولی اگر بخواهیم فیلم را به دو بخش تقسیم کنیم میتوانیم بگوییم این فیلم هم برای خانواده است و هم برای نوجوانان. شما لحظاتی از تنهاییهای یک نوجوان را نشان دادهاید که ممکن است هر دختر و پسری با آن لحظات ارتباط برقرار کرده باشد. آیا ما میتوانیم بگوییم فیلم درباره نوجوانها هم بوده است و شما یک پیشزمینه ذهنی همروی زندگی نوجوانان داشتهاید و خواستید این تنهایی و اشتراکات را بیان کنید؟
پگاه ارضی: هدف من نوجوانان نبوده است. تقریباً اگر بخواهم بگویم من عمدتاً دنبال مخاطبانی بودم که سنشان بالای 30 سال است. بااینحال یک عده مخاطب هم فیلم را چندین بار دیدهاند و ته بلیتشان را برای ما فرستادهاند که در سنین نوجوانی بودهاند. البته ممکن است به عشق بازیگران فیلم رفته باشند. ولی هدف اصلیام از ساخت فیلم این بود که شاید آدمهایی که بچه نوجوان دارند کمی بیشتر به زندگیشان توجه کنند. البته این را هم بگویم که در اطراف خودم کسانی هستند که پدر و مادرشان از هم متارکه کرده باشند. من چیزی را وارد فیلم نکردهام که آن را لمس نکرده باشم یا ندیده باشم. شما در فیلمهای پلیسی و جنایی میتوانید دو نفر مشاور بگیرید تا آنها روند کار را به شما بگویند ولی فیلمهای ملودرام چون از درون آدمها شکل میگیرد، باید خودتان موضوع آن را لمس کرده باشید.
چیزی که از تجربههای شما برمیآید بسیار خوب میتواند مخاطب را درگیر کند. مثلاً یک دختر هرچقدر که با پدرش رابطه صمیمانهای داشته باشد ولی درنهایت جایی احساس میکند نمیتواند همه حرفها را به پدرش بگوید و به یک زن یا مادری نیاز دارد که در کنارش باشد تا حرفهای دخترانهاش را به او بگوید. حتی برعکس آن، یک پسربچه همیشه نمیتواند با مادرش باشد. شما در فیلم به مخاطب تلنگر میزنید که حواستان باشد، هر چه که تلاش کنید ولی یک خللی وجود دارد.
پگاه ارضی: به نکته خوبی اشاره کردید. جایی نبات در فیلم میگوید: "من همه حرفی را نمیتوانم به پدرم بگویم". من سعی کردم کاری کنم که مخاطب هر دو طرف قضیه را ببینید. شما جایی احساس میکنید که آن دختر، مانند یک زن بزرگشده ولی جاهایی هم احساس میکنید که چقدر کودک و آسیبپذیر است. واقعیت زندگی همینطور است. زندگی پیچیده است و سیاهوسفید نیست. همه کاراکترها خطا کردهاند. کاراکتر "سعید" چرا دروغ گفته است؟ او میتوانست واقعیت را بگوید. آیا بچه حق انتخاب ندارد؟ حتی اگر انتخابش بد باشد. یکجایی در فیلم "سعید" میگوید: "من توجه میکردم". اگر سعید توجه میکرد پس چرا پدرزنش هیچوقت با او تماس نگرفت؟ من جاهایی برای شما المان میگذارم که "سعید" بیتوجه است ولی این بیتوجهی دلیل نمیشود که او زنش را دوست نداشته است. بسیاری از آدمها مغرور هستند و از روی غرور تصمیم میگیرند.
آنجایی که سایه و سعید خودشان دونفری در کافه نشستهاند و حسرت گذشته را میخورند، نشان میدهد که آن آدم در پیشینه خودش یک عشقی را نشان داده ولی ممکن است در جاهایی هم خطا کرده باشد که این اجتنابناپذیر است و همه ما ممکن است این اشتباهات را داشته باشیم. آیا اینطور نیست؟
پگاه ارضی: اصلاً زندگی همین است. مگر میشود که اینطور نباشد. هردوی آنها بدون اینکه به هم خبر بدهند به کافه میروند. وقتی هر دو کاراکتر به کافه میروند نشان میدهد که هر دو گذشتهشان را فراموش نکردهاند و هر دو نفر یک سری پشیمانیهایی دارند، وگرنه میتوانستند همدیگر را دعوت کنند و به کافه بروند.
شما جاهایی بدون اینکه اشاره مستقیم داشته باشید در فیلم نشان میدهید که حضور یک زن در خانه چقدر میتواند اهمیت داشته باشد. مخاطب وقتی بههمریختگی و در هم تنیدگی خانه را میبیند حس میکند که در این خانه زن وجود ندارد. این مسئله در فیلم بسیار خوب نشان داده شده است. واقعاً حس میشود که این خلأ تا چه اندازه میتواند تأثیرگذار باشد.
پگاه ارضی: برای تأیید حرف شما بگویم که از طراحی صحنه و صداگذاری گرفته تا هر اتفاقی که میافتد در خدمت فیلمنامه و کاراکترهاست. درواقع من کار خاصی نکردهام. اصل و قانون همین است که هر اتفاقی قرار است در تصویر بیفتد در خدمت فیلم است، از جایی که شما بازیگرانتان را مینشانید تا طراحی و غیره همه ازنظر زیباییشناسی معنای متفاوتی دارند. اگر بازیگر را وسط صحنه یا چپ و راست صحنه بنشانید هرکدام یک معنی دارد. همه اینها دستبهدست هم میدهد و در خدمت آنچه میبینید قرار میگیرد.
چرا در برخی از سکانسها از دوربین روی دست استفادهشده است؟
پگاه ارضی: پیرو این سیستم که دوربین یا باید روی دست باشد یا روی سهپایه نیستم، چون برای این کار هیچ قانونی وجود ندارد. شما باید در خدمت سکانس باشید. من جاهایی برای اینکه قضاوت نکنم دوربین را روی دست گرفتم. البته این تصمیمات در پیشتولید انجامشده بود. دریکی از سکانسها دوربین حکم کسی را دارد که نظارهگر دعواست، ولی نمیتواند قضاوت کند و تصمیم بگیرد چون بین دو نفر گیرکرده است. آنجا لازم بود که دوربین روی دست برود. یک جای دیگر بازیگر را نشان میدهیم که در سکوت و خلوت خودش است و دوربین را مهار میکنیم. حالا آن مهار کردن دو نوع دارد؛ یا دوربین را روی سهپایه میگذاریم و کاملاً آن را مهار میکنیم یا میتوانیم تنشی هم ایجاد کنیم که درون آن کاراکتر را نشان بدهد. من روی هر پلان اینگونه تصمیم گرفتم.
این سؤال را ازاینجهت پرسیدم که این روزها در سینما با دوربین روی دستکار کردن بسیار باب شده است. هرکسی فکر میکند اگر دوربین را روی دست بگیرد اتفاق خاصی را در فیلم رقمزده است.
پگاه ارضی: از لحاظ نورپردازی دوربین روی دست راحتتر است چون شما یکبار نور را میدهید و میروید ولی با سهپایه مشکل است. اصولاً فرم کلاسیک کار کردن بسیار سخت است. من نمیدانم کار کردن با دوربین روی دست باب شده است یا نه ولی امیدوارم اینطور نباشد و هر کارگردانی به هر پلان و سکانس فیلمش اهمیت بدهد که همینطور هم است. نمونه آن آقای توکلی است که به این مسائل توجه میکند. به همین خاطر او یکی از کارگردانهای موردعلاقه من است و آثارش را با جدیت پیگیری میکنم.
چطور شد که برای نقش نبات، ستایش محمودی را انتخاب کردید؟ به نظر میآید انتخاب بازیگر نوجوان کار سختی بوده باشد چون در سینمای ما بازیگر نوجوان در این سن و سال کم است.
پگاه ارضی: اصلاً ما بازیگران زیادی نداریم. در حوزه تئاتر بازیگران خوب داریم ولی متأسفانه این هم یک معضل دیگری است که نمیگذارند از آنها در سینما استفاده کنیم چون باید به گیشه فکر کنیم. ما در سینما هم بازیگران خوب داریم ولی تعدادشان محدود است. پیدا کردن ستایش محمودی بسیار شانسی بود. ستایش از پنج یا شش سالگی فیلم بازی کرده و موقعی که من او را دیدم در نمایش "ترن" به کارگردانی آقای حمیدرضا آذرنگ بازی میکرد. اولین باری که ستایش روی صحنه آمد ذوقزده شدم و گفتم فکر کنم بازیگر نوجوانم را پیدا کردم ولی ذوقم را گرفتند و گفتند برو تعداد بیشتری از بازیگران را ببین. در آن مقطع زمانی یک سری فیلمهای دیگر هم دیدم که در آنها یک سری بازیگر نوجوان بازی میکردند. من از نوجوانان بسیاری هم تست بازیگری گرفتم ولی هر کس که از در وارد میشد میگفتم ستایش. فکر میکنم ستایش محمودی ازنظر فیزیک چهره به شهاب حسینی نزدیک بود. وقتی مطمئن شدم که شهاب حسینی هم میآید ترسم دو برابر شد چون بحث من فقط پیدا کردن یک بازیگر نوجوان خوب نبود، بلکه به یک بازیگری احتیاج داشتم که جسارت بازی کردن در کنار کسی که نخل طلای کن برده است و در سینما یک چهره شناختهشده است را داشته باشد. از طرفی این مسئله اطمینان من راجع به ستایش محمودی را هم دو برابر کرد. وقتی بیشتر او را دیدم بیشتر مطمئن شدم. از روز دوم خیال خودم راحت شد.
خانم محمودی، شما چطور وارد فضای بازیگری شدید؟ من کارنامه شما را کارنامه درخشانی دیدم.
ستایش محمودی: از شش سالگی وارد فضای سینما شدم و بعد به تئاتر ورود پیدا کردم. درواقع سال 89 با فیلم "خرس" به کارگردانی آقای خسرو معصومی وارد این عرصه شدم که متأسفانه آن فیلم اکران نشد. در فیلمهای "بلوک 9 خروجی 2" به کارگردانی آقای علیرضا امینی و "جنون" به کارگردانی آقای کامران قدکچیان همبازی کردم که آن فیلمها در زمان خود توقیف شدند. تنها فیلمی که شانس آورد و زود اکران شد فیلم "نبات" بود. برای "بلوک 9 خروجی 2" از جشنواره بینالمللی فیلم "کامیرا" ایتالیا جایزه بهترین بازیگر زن را گرفتم و سه جایزه هم از تئاتر دارم.
قاعدتاً اوایل پدر و مادر برای شما تصمیم میگرفتند ولی در ادامه زمانی که خودتان توانستید تشخیص بدهید، آیا دوست داشتید که این فضا را ادامه بدهید؟
ستایش محمودی: هر کار که به من پیشنهاد میکردند اول از همه فیلمنامه آن را میخواندم و کارگردان و بازیگران آن را میسنجیدم و بعد به سرکار میرفتم. در انتخاب کار بسیار سختگیر هستم. مخصوصاً این روزها که فیلمها بسیار متفاوت شدهاند. واقعاً در حال حاضر انتخاب یک فیلم خوب بسیار سخت است. "نبات" یکی از آن فیلمهایی بود که من بهشدت فیلمنامه آن را دوست داشتم. وقتی فیلمنامه آن را خواندم با خودم گفتم باید این نقش را بازی کنم.
چه چیزی در فیلمنامه برایتان دلنشین بود که دوست داشتید در آن به ایفای نقش بپردازید؟
ستایش محمودی: قصه "نبات" قصهای است که جای آن در سینمای ما بسیار خالی بود. ما در سینما فیلمهای اجتماعی خانوادگی داریم ولی به نظر من جای فیلمی که به قول خانم ارضی یک ملودرام عاشقانه باشد در سینما بسیار خالی بود. سینمای ما به فیلمی که اینقدر روابط پدر و دختر را زیبا نشان دهد نیاز داشت. به نظر من فیلم مخاطب عام دارد و باهمه گروههای سنی میتواند ارتباط برقرار کند. من نظرات منفی کمی راجع به فیلم دیدهام و اغلب نظرات مثبت بوده است. به قول خانم ارضی ما این فیلم را برای مردم ساختهایم و بازخوردش را هم از مردم گرفتهایم. من در سایتهای مختلف و در اینستاگرام میبینم که مردم فیلم را دوست دارند. ازآنجاییکه این فیلم یک فیلم اجتماعی است، به همین خاطر بسیار راحت با آن ارتباط برقرار میکنند. تمام شخصیتهای قصه برای مردم قابلباور و درک هستند چون نمونههای سعید، نبات و سایه در جامعه ما زیاد است. مردمی که این فیلم را میبینند یا خودشان درگیر اینگونه از شخصیتها هستند یا در اطرافشان آنها را میبینند.
نقش نبات چه آوردهای برای شما داشت؟
ستایش محمودی: به نظر من نبات یک دختر بسیار قدرتمند و مستقل است. او در کنار پدرش بزرگشده است. مهمترین ویژگی نبات برای من عشق و علاقهای است که او نسبت به پدرش دارد. به نظر من اینکه او اینقدر نسبت به پدرش احساس مسئولیت میکند و نگرانش است قشنگ است. در حال حاضر روابط اینچنینی بین پدر و دختر یا مادر و دختر در جامعه ما کمرنگ شده است. نوجوانان هم سن و سال من از پدر و مادرشان بسیار دور هستند. دیدن فیلم "نبات" برای بهتر کردن روابطشان میتواند کمک بسیار زیادی کند.
کاراکتر نبات چقدر به شخصیت خودتان نزدیک است؟
ستایش محمودی: شخصیت نبات نه به من نزدیک است و نه دور. ارتباط برقرار کردن با او برای من آسان بود چون یک سری نزدیکیها با خودم داشت. وقتی با او ارتباط برقرار کردم واقعاً دیگر دلم نمیخواست از او جدا شوم. حتی مدل لباس پوشیدن و حرف زدنم مثل نبات شده بود. ابتدا مدل لباس پوشیدن و حرف زدن من با او قصه فرق داشت ولی زمانی که وارد این نقش شدم، دور شدن از آن برای من سختتر از نزدیک شدن به آن بود. واقعاً هنوز هم گاهی دلتنگ او میشوم.
فضای تئاتر چقدر به شما کمک کرد برای اینکه بتوانید در این فضا پختهتر و بهتر کارکنید؟
ستایش محمودی: به نظر من هر بازیگری که میخواهد سطح بازی و حرفهاش پخته شود باید دورهای در تئاتر کار کند. من عاشق تئاتر هستم و تئاتر را بیشتر از سینما دوست دارم. تئاتر مخاطب زنده دارد و شما در تئاتر با مخاطب رابطه پینگپونگی دارید. اینکه شما از مخاطب انرژی میگیرید و مخاطب از شما انرژی میگیرد فوقالعاده است.
شما "نبات" را به خاطر فیلمنامهاش پذیرفتید و آن را دوست داشتید. بعد آمدید در مقابل شهاب حسینی قرار گرفتید که بازیهای او را دیده بودید. چگونه با حسینی ارتباط برقرار کردید و او در ایفای نقش چقدر به شما کمک کرد و شما چقدر به او کمک کردید؟
ستایش محمودی: زمانی که خانم ارضی به من گفت که پارتنر و بازیگر مقابل تو شهاب حسینی است، من هم خوشحال شدم و هم ترسیدم، چون بازی کردن جلوی بازیگری که سوپراستار است و سوابق خوبی هم دارد واقعاً سخت است. شما وقتی یک چنین پارتنری دارید بیشتر زیر ذرهبین میروید. ابتدا فکر کردم که شاید ارتباط برقرار کردن با آقای حسینی سخت باشد ولی زمانی که دور خوانی کردیم و باهم صحبت کردیم و حتی زمانی که اولین بار باهم جلوی دوربین رفتیم، دیدم آنقدر هم سخت نیست چون او آنقدر همراه و همدل بود که این همراهی کمک بسیار زیادی به من میکرد. واقعاً اگر همراهی و همدلی آقای حسینی نبود، شاید هیچوقت ترس من از اینکه جلوی او بازی کنم نمیریخت.
شهاب حسینی پیشازاین فیلم تجربه بازی با یک دختر نوجوان را در فیلم "سوپراستار" به کارگردانی خانم تهمینه میلانی داشته است. ما نزدیکی پدر و دختری را در سینمای ایران کم میبینیم یا اصلاً نمیبینیم و این دومین فیلمی است که به این موضوع به شکل جدی پرداخته است و اتفاقاً در هر دو نیز یک بازیگر حضور دارد.
پگاه ارضی: بله متأسفانه من اصلاً این را در سینما نمیبینم؛ اما این تداعی و این حس ممکن است به این خاطر باشد که در هر دو ما شهاب حسینی را در کنار دختربچهای در این رده سنی دیدیم و ناخودآگاه ذهن به سمت فیلم "سوپراستار" خانم میلانی میرود؛ اما داستانها و روابط کاملاً در دو فیلم متفاوت است.
خانم محمودی، آیا فکر نمیکنید حضور شما در این فضا باعث شده تا شما نوجوانی نکنید و بهسرعت از سن کودکی به سن جوانی برسید؟
ستایش محمودی: بسیاری از افراد به من میگویند تو بچگی نکردهای یا مادرم میگوید تو کودک بودی و ناگهان بزرگ شدی ولی همیشه تفریحات همسنهای خودم برایم خستهکننده بوده است. نمیدانم چرا ولی هیچوقت جمعهای نوجوانان را دوست ندارم و همیشه با افراد بزرگتر از خودم ارتباط برقرار میکنم. احساس میکنم حرفها، بحثها و هدفهایی که همسنهای خودم دارند برای من پوچ است. آنها به چیزهایی فکر میکنند که شاید من در سن چهار یا پنج سالگی به آنها فکر میکردم.
پگاه ارضی: من یک سؤال از ستایش دارم. تو فکر میکنی حضورت در سینما و تئاتر باعث شد که این حس به تو دست بدهد یا اینکه فکر میکنی این حس ذاتی بوده است؟ یا فکر میکنی هر دو باهم تلفیقشده است؟
ستایش محمودی: به نظر من تلفیق شده است. اینکه از سن بچگی وارد کار شدم تأثیر زیادی روی من گذاشته است. من از بچگی وارد اجتماع شدم. شاید چیزهایی که دوستان من تازه تجربه میکنند را من سالها پیش تجربه کرده باشم. البته پیش از این که وارد فضای سینما و تئاتر شوم هم احساس میکردم از سن خودم بزرگتر هستم ولی زمانی که وارد این فضا شدم این حس در من تقویت شد. من از سن کم عاشق بازیگری بودم و زمانی که وارد آن شدم بیشتر عاشقش شدم. بااینحال تصمیم گرفتهام که بازیگری در کنار شغلی که میخواهم انتخاب کنم باشد.
خانم محمودی، شما با پدر خودتان هم این ارتباط صمیمی را دارید؟
ستایش محمودی: من هم با مادرم ارتباط صمیمی دارم و هم با پدرم. پدر و مادر من برایم مثل دوست هستند. هیچوقت آن حس عصا قورت دادهای را نداشتم که دیگران با پدر و مادرشان دارند. همیشه با آنها دوست و رفیق بودهام. همین مسئله توانست در فیلم "نبات" هم به من کمک بسیاری زیادی کند چون نبات دختری است که با پدرش رفیق است و با هم شوخی و بازی میکنند. تجربه زندگی شخصی خودم به این موضوع کمک بسیار زیادی کرد.
آیا پیش آمد برای شخصیت نبات از ذهنیات خودتان و اطرافیانتان چیزهایی را بردارید و در کار استفاده کنید؟
ستایش محمودی: قطعاً استفاده کردم چون من با شخصیت نبات یک سری اشتراکات نداشتم. مثلاً من تجربه این که مادر در زندگیام حضور نداشته باشد را نداشتم و نمیدانستم دختری که مادر ندارد چه ویژگیهایی دارد. من دراینباره فیلمهای زیادی دیدم و خانم ارضی هم کمک بسیار زیادی به من کردند. ما باهم صبحت زیادی میکردیم. در جلسات دور خوانی بهجای اینکه دور خوانی کنیم و تمرکزمان را روی نقش بگذاریم، بیشتر به شکلگیری نقش کمک میکردیم. مثلا این که او چطور صحبت کند، چطور راه برود و لباس پوشیدنش چطور باشد؟ همین مسئله باعث شد که وقتی جلسات دور خوانی ما تمام شد، برای من ارتباط برقرار کردن با دیالوگها راحت باشد چون من نقش را شناختم و نبات را پیدا کردم.
پگاه ارضی: معمولاً در دور خوانی باید تمام بازیگران حضورداشته باشند ولی بیشتر اتفاقاتی که در پیشتولید برای ما افتاد تکبهتک بود و میخواستم بین شخصیتها سردی لازم وجود داشته باشد. ما در دور خوانی هدفمان این نبود که متن را با حسهای مختلف امتحان کنیم. من، شهاب و ستایش میخواستیم آنها پیشازاین که باهم وارد صحنه فیلمبرداری شوند ابتدا باهم اُخت شوند. اول باید یخ بین آنها باز میشد و آنها میتوانستند به هم نزدیک شوند. شهاب خودش پدر است و یک فرزند هم سن ستایش دارد که این خیلی به ماجرا کمک میکرد. ما در دور خوانی بیشتر داشتیم روی اینکه روابط را چطور به هم نزدیک کنیم تمرکز میکردیم تا اینکه بخواهیم دیالوگ بخوانیم.
گاهی ممکن است بازیگران در دور خوانیها بگویند ایدهها و کنسههایی داشته باشند که به کار کمک کند. این اتفاق در "نبات" هم رخ داد؟
ستایش محمودی: من و خانم ارضی تمرینات تک جلسهای زیادی باهم داشتیم و باهم فیلمنامه را میخواندیم. ما گاهی فکر میکردیم فلان دیالوگ را نگوییم و بهجای آن یک دیالوگ دیگری را بگوییم بهتر است. درواقع ما داشتیم شخصیت نبات را شکل میدادیم. خانم ارضی یک شخصیتی را نوشته بودند و یک شخصیت دیگر را هم من باید پیدا میکردم. ممکن بود تصور خانم ارضی از نبات با تصور من تفاوت داشته باشد ولی در صحبت کردن باهم سعی کردیم یک نبات واحد را بسازیم.
خانم ارضی، آیا فکر نمیکنید نبات جاهایی بزرگتر از سن خودش بود؟
پگاه ارضی: باید همینطور باشد چون این بچه بهنوعی تنها بزرگ میشود.
منظور من از بزرگ بودن نبات در انجام دادن کارها و برآمدن از پسکارهای خودش یا خانواده نیست. ما جاهایی احساس میکنیم نگاه او به پدرش یک نگاه عاشقانه است. این حس نشان از این دارد که آن دختر بسیار زود بزرگشده است و خیلی زود این حس را درک میکند.
پگاه ارضی: من کاملاً مخالفم. نبات دختری است که بهجای زن خانه از حریم خانه حفاظت میکند و بهجز پدرش کسی را ندارد. در آخر به شما ثابت میکند که چرا اینطور بوده است. رفتاری که او در آخر فیلم نشان میدهد میتواند شمارا قانع کند. نبات آن مرد را فارغ از پدر بودنش برای زندگی خودش میخواهد چون چیزی غیرازاین بلد نیست. به همین خاطر است که جیب او را چک میکند که ببیند کجا میرود، چون میترسد او را از دست بدهد. شما وقتی در زندگی فقط یک نفر را دارید معلوم است که نگاهتان بزرگانه میشود. وقتی سایه به نبات میگوید پدرت ازدواج میکند، نبات میگوید اصلاً نگو، حال من بد میشود. حتی میگوید وقتی خودم ازدواج کنم هم میخواهم پدرم را با خودم ببرم.
آیا زمانی که داشتید فیلمنامه را مینوشتید روی بازیگر خاصی تمرکز داشتید؟
پگاه ارضی: من اصلاً این کار را نمیکنم. شما اگر ابتدا و وسط نوشتن به یک بازیگر خاص فکر کنید، در آن صورت کاراکتر فیلمنامه را به کاراکتر خود آن بازیگر نزدیک میکنید. این نظر من است و ممکن است یک نویسنده دیگری این کار را انجام بدهد و برای آن دلیل منطقی هم داشته باشد ولی من دلیلی نمیبینم که زمان نوشتن بخواهم به شخص خاصی فکر کنم. زمانی که خودم نسخه نهایی فیلمنامه "نبات" را خواندم اولین کسی که برای نقش سعید به ذهنم آمد شهاب حسینی بود. آن نقش را باید کسی بازی میکرد که مخاطب با دیدن او بگوید من تعجب میکنم که چرا او تاکنون ازدواجنکرده است؟ این مسئله حرکت پدرانهاش را ارزشمندتر میکند.
موضوعی که برای کاراکتر سایه با بازی نازنین فراهانی انتخاب کردید موضوع آلزایمر بود. من دریکی از مصاحبههای خانم فراهانی خواندم که میگفت برای اینکه این نقش را دربیاورد به سراغ بیماران آلزایمری زیادی رفته است. شما چقدر روی این بیماری تحقیق داشتید و چقدر به خانم فراهانی کمک کردید که به این نقش برسد؟
پگاه ارضی: من در فیلم "نبات" به بیماری آلزایمر نمیپردازم چون ما قرار نیست به خاطر بیماری به یک شخصی احساس ترحم داشته باشیم. بیماری "سایه" صرفاً برای من یک حالت فلسفی داشت. او زندگی که 10 سال تلاش کرده بود فراموش کند را حالا بهناچار فراموش کرده است و این میتواند دلیلی برای بازگشتش باشد. پرداخت من به این اتفاق بُعد فلسفی داشت ولی ما برای همین مقدار هم تحقیق بسیار زیادی داشتیم، چون این بیماری در سن پایین بسیار نادر است. جوانترین سنی که گزارششده بود این بیماری را دارد یک جوان 20 ساله بود. یک سال و خوردهای یا دو سال اول بیماری آلزایمر همان حواسپرتیهایی است که اکثر ما داریم و در همین حد است؛ یعنی افراد زیادی آلزایمر دارند ولی نمیدانند. زمانی که به دکتر مراجعه میکنند متوجه میشوند که داستان چیز دیگری است. برای همین بیماری آلزایمر سایه باید در همین مقطع میبود چون شما وقتی در این بیماری پیشرفت کنید دیگر اجازه ندارید که سفر کنید. من لزومی نمیدیدم که بخواهم یک سری چیزها را توضیح بدهم. شما با یک جستوجوی راحت متوجه این بیماری میشوید و میگویید همهچیز سر جای خودش است و این روندش درست بوده است. خود خانم فراهانی نیز تلاش زیادی برای این نقش کرد. انصافاً او زحمت زیادی برای نقش کشید. نازنین فراهانی کارش بسیار سخت بود چون باید تلخ میشد و این تلخی را در چهرهاش نشان میداد. درواقع کار خانم فراهانی بسیار دشوار بود چون از همان اول مخاطب در جبهه سعید داستان میایستد. ضمن اینکه این کاراکتر را یک بازیگر محبوب و شیرین بازی میکند. این کار بازیگر مقابل را دوچندان سخت میکند. خانم فراهانی باید سایهای را بازی میکرد که هم شما از او متنفر باشید و هم یکلحظههایی به او حق بدهید و دوستش داشته باشید. این بسیار کار دشواری است و باید بسیار انعطافپذیر و باهوش باشید و خانم فراهانی انصافاً در این فیلم گل کاشت.
اشاره کردید که دارید روی فیلمنامه بعدیتان هم کار میکنید. چه زمانی میخواهید فیلم بعدیتان را کلید بزنید؟
پگاه ارضی: من الآن هشت یا نه ماه است که درگیر فیلمنامه بعدی خودم هستم که این فیلمنامه پُر کاراکترتر از فیلمنامه "نبات" است. هیچ عجلهای برای ساختن فیلم دوم خودم ندارم. تا زمانی که از فیلمنامه مطمئن نباشم هیچ کاری نمیکنم. فیلمنامه مهمترین قسمت یک فیلم است. بازیگر خوب از فیلمنامه خوب نمیگذرد. حتی ممکن است دستمزد هم نگیرد ولی از فیلمنامه خوب نمیگذرد. همیشه میگویم متن اول است و بازی دوم. ازنظر من همهچیزهای دیگر در ردههای بعدی قرار میگیرند. همیشه سعی میکنم بیشترین نیروی خودم را روی فیلمنامه و بازی بگذارم. ضمن اینکه بیشتر به تمپو اهمیت میدهم تا ریتم. به نظر من حسهای درونی و چالشهای درونی بازیگران باید مخاطب را جلو برود. من چون با تمپو کار دارم، زمانی هم که روی فیلمنامهنویسی میگذارم طولانیتر میشود چون دیالوگنویسی آن سختتر است.
خانم محمودی، شما این روزها مشغول چهکاری هستید؟
ستایش محمودی: فعلاً مشغول درس خواندن هستم و هیچ کاری انجام نمیدهم.
نمیخواهید در تلویزیون حضورداشته باشید؟
ستایش محمودی: برای من سینما و تئاتر نسبت به تلویزیون در اولویت است. یک پیشنهاد بازی در تئاتر داشتم ولی متأسفانه به علت تداخل با درس نتوانستم در آن نمایش حضورداشته باشم.
و اما کلام آخر؟
پگاه ارضی: من دوست دارم مردم را دعوت کنم که بیایند فیلم "نبات" و تمام فیلمهای اجتماعی و ملودرام را ببینند و آنها را حمایت کنند. اصلاً هم مشکلی نیست اگر یک فیلم بد از آب دربیاید. در همهجای دنیا و در همه سینماها یک سری فیلمها خوب است و یک سری فیلمها بد. یک تشکر ویژه هم از سرمایهگذار، تهیهکننده و عوامل فیلم "نبات" دارم که ریسک کردند و با من بهعنوان یک فیلم اولی همکاری کردند.
ستایش محمودی: من هم واقعاً دلم میخواهد مردم فیلم "نبات" را ببینند و اینقدر نسبت به فیلمهای اجتماعی گارد نداشته باشند.