سرویس سینمایی هنرآنلاین: صفی یزدانیان در دومین تجربه کارگردانی خود، "ناگهان درخت" را در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشت و حالا با این فیلم در بخش بازار سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر حضور یافته است.
دراین فیلم پیمان معادی، مهناز افشار، مهراب قاسم خانی، شقایق دهقان به ایفای نقش میپردازند. یزدانیان در گفتوگویی کوتاه با خبرنگار هنرآنلاین درباره این حضور و تجربه جدید خود پاسخ داد.
آقای یزدانیان فیلم شما در بخش بازار سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش در میآید. از نظر شما با ساخت آثار سینمایی که به نوعی با فرهنگ و آداب و رسوم مردمان مناطق مختلف کشور همراه است آیا میتوان تبادل فرهنگی مناسب و حتی مشترکات فرهنگی ایجاد کرد؟ فکر میکنید "ناگهان درخت " میتواند پیامی جهانی داشته باشد و برای مخاطب خارجی قابل فهم و درک باشد؟
راستش چندان با تعابیری که به کار میبرید همراه نیستم. تبادل فرهنگی با جهان بیرون؟ مگر ما میان خودمان قادر و توانا به چیزی که بشود "تبادل فرهنگی" نامیده شود هستیم که حالا بخواهیم با جهان چیزی مبادله کنیم؟ در کشوری که بخش اصلی فرهنگش از طریق انبوه اظهارنظرهای سرسری در فضای مجازی و میلیونها موبایل به دستی که برای جهان تعیین تکلیف میکنند ساخته و تکثیر و دست به دست میشود چه جور فرهنگی دارد شکل میگیرد که بشود یا لازم باشد که به بیرون از این دایره بسته هم منتقلش کرد؛ از خیابانهای تهران که میگذرم و بیلبوردهای تبلیغ فیلمها را که میبینم با خود فکر میکنم چقدر همه چیز قابل پیشبینی و کدگذاری شده است. یا دو سه چهره کمدی که معلوم است نقش رند نظرباز و کلک را دارند یا رگ گردنهای برآمده چهرههای عصبی را که پیداست زیر عنوان فیلم معترض تعریف میشوند. بعد میبینی که همان چهره عاصی و به فغان آمده در پرده تبلیغاتی چهارراه بعدی چشمهایش را چپ کرده و شکلک در آورده، یعنی که این یکی فیلمی خندهدار است! هم سیاستگذار فرهنگی و هم سازندگان و هم مخاطبان عام و حتی خاص به همین وضع راضیاند و همینها نیز مدام برایشان بازتولید میشوند. حالا یکی کمی بهتر یا کمی بدتر؛ اما اگر منظور آثار هنری گاه به گاه قابل اعتنایی است که حالا به تصادف یا با سماجت فردی، هنرمندان و ریسک سرمایهگذاران امکان تولید پیدا میکنند، باید بگویم نفس تولیدشان هم در این هیاهوی نازل هم چیزی شبیه معجزه است چه برسد به جهانی شدنشان. خلاصه پاسخ من به سوالتان این است که اثر هنری خوب را نمیشود به انواع داخلی و جهانی تقسیم کرد. مهم این است که چنین آثاری ساخته شوند و در فضایی درست دربارهشان بحث شود. حالا اگر بختشان گفت و توانستند به حیطههای فرهنگی وسیعتری هم راه پیدا کنند چه بهتر.
شما در هر دو فیلم خود از نمادها و المانهای استان گیلان به زیبایی بهره گرفتهاید، البته که صرفا هم نمیشود به گیلان این نمادها را بست داد در واقع نمادها و المانهای فیلم شما شکل جهانی دارند. چقدر از ابتدا روی این نشانه گذاریها فکر کردید؟
"در دنیای تو ساعت چند است؟" و "ناگهان درخت" دو فضا و ساختار مطلقا جدا از هم دارند که چون سازندهشان یک نفر است و در هر دو فیلم هم از روابط و فرهنگی که برایش آشناست حرف میزند شاید به شکلی اجتناب ناپذیر با هم مقایسه میشوند. چیزی از فرهنگ گیلان اگر در این دو فیلم وجود دارد به شخصیتهای این دو داستان برمیگردد. من خودم طبعا هرگز به این فکر نکردهام که این سویههای فرهنگی تا کجا قابلیت جهانی شدن یا برای فرهنگ غیر ایرانی قابلیت ملموس بودن دارند. فیلم اول که اساسا از این میگوید که چگونه فرهنگها چنان در هم میشوند که زادگاه و پسزمینهشان دیگر قابل تشخیص نیستند. مثال بارزش ترانهای است که "در دنیای تو ساعت چند است؟" با آن شناخته میشود. همان "کیسه" ی معروف که بسیاری خیال کرده بودند شعر آن مانند موسیقیاش غیر ایرانی است! در "ناگهان درخت" گیلان قرار نیست همان پناهگاه امنی باشد که آدمها از سر آرامشی درونی در آن برای هم صبر میکنند و به هم مجال میدهند که بتوانند درک شوند یا دوست داشته شوند. اینجا رشت و فرهنگش را انگار به تعجیل و در مجالی که دارد هر دم بیشتر از کف میرود میبینیم. بنابراین چیزی که شما به آن نشانهگذاری میگویید در این دو فیلم اساسا از دو راه جدا به فرهنگ گیلان میرسند، اما شاید مهمترین نکته در هر دو فیلم این باشد که جنبههای فرهنگ شهری گیلک که در سینما کمتر از آن سراغ داریم، در آنها برجسته است. این نیز اقتضای قصههاست و پیآمد نیت قبلی من نیست. یعنی این فیلمها به قصد نمایش بخش کمتر دیده شدهای از شهروندان گیلان ساخته نشدهاند و درست برعکس، این فرهنگ گیلان است، چنان که من میشناسم که به یاری این دو روایت آمده است. در این مفهوم، مسئله جهانی بودن یا نبودن حتی یک لحظه هم از ذهنم نگذشته است. همین که فیلم در موطن خودش رها از فضاها و پیش داوریهایی که از تریبونهای مختلف خواستند برایش بسازند، دیده و دریافته شود هم از بخت بلندش خواهد بود، درک جهانی پیشکش همه ما!