سرویس سینمایی هنرآنلاین: در اکران نوروزی امسال دو فیلم اجتماعی در کنار سه فیلم کمدی و یک فیلم کودک اکران شد که یکی از آنها روایتی است از زندگی پهلوان معاصر ما جهان پهلوان تختی که آنطور که باید و شاید مورد توجه واقع نشد.
با وجود آنکه همواره از منش و پهلوانی تختی در محافل صحبت میشود و همه از او به نیکی یاد میکنند انتظار میرفت از فیلمی که درباره او ساخته شده است و روایتی دیگر از زندگی این قهرمان ملی ایرانیان را در کنار نشان دادن بستری تاریخی از این مرز و بوم نشان داده است استقبال شود، اما متاسفانه اینگونه نشد و فیلم "غلامرضا تختی" ساخته بهرام توکلی در انتهای جدول فروش فیلمها در سال 98 قرار گرفت و تاکنون تنها 500 میلیون تومان فروش را تجربه کرده است، فیلمی که نشان میدهد تختی با چه سختیها و مشقتهایی تبدیل به تختی شد و چرا و چگونه به انزوا و تنهایی کشیده شد. هرچند در این فیلم هم مشخص نمیشود که تختی کشته شد یا اقدام به خودکشی کرد و همچنان این وجه از زندگی او در تاریکی است اما حسادتها و خشمهایی که به او شد و همچنین منش و پهلوانی او به درستی نشان داده شده است.
این درحالی است که فیلم طنز "رحمان 1400" در صدر جدول قرار دارد و پس از آن فیلم "متری شیش و نیم" ساخته سعید روستایی است که فیلم منتخب سی وهفتمین جشنواره فیلم فجر شناخته شد.
فیلم بهرام توکلی در بهترین زمان ممکن موفق شد به اکران درآید اما این حجم از بی توجهی به فیلمی از یک قهرمان ملی نشان میدهد که مخاطبان سینمارو ایرانی، هنوز با بسیاری از گونههای سینمایی ارتباط برقرار نکردهاند و برای دیدن چنین فیلمهایی ذائقهسازی نشده است.
هرچند فیلمهای اجتماعی در رقابت با فیلمهای کمدی این روزها توان مقابله ندارند و نمیتوانند همپا و همقدم با این گونه سینمایی رقابت کنند، اما نباید از این نکته غافل ماند که مخاطب برای دیدن بسیاری از گونههای سینمایی هنوز پرورش نیافته است. شاید بتوان "غلامرضا تختی" را یک خطشکن نامید برای اینکه آرام آرام مخاطب ایرانی را با این دسته از فیلمها نیز آشنا کند.
فیلمهایی که به زندگی قهرمانان ملی میپردازند و میتوانند با پرداختن به وجوه مختلف زندگی این قهرمانان علاوه بر قصه گویی یاد و خاطره این قهرمانان را نیز زنده نگه دارند. در سینمای دنیا پرداختن به چهرههای شناخته شده ملی یک امر مرسوم است و بسیاری از این فیلمها در گیشه موفق عمل کردهاند و علاوه بر این که یادوخاطره قهرمانانشان را زنده نگه داشتهاند، مخاطب امروز را نیز با بخشی از زندگی این قهرمانان آشنا میکنند. اتفاقی که در سینمای ایران جایش به وضوح خالی است. ما قهرمانان ملی در کشور کم نداریم که سالهاست مورد بی توجهی واقع شدهاند و همین عامل نیز موجب شده تا مخاطب با این قهرمانان غریبه باشد اما میتوان با ساخت چنین آثاری مخاطب را با قهرمانان و سرمایههای ملی آشنا کرد.
"غلامرضا تختی" از این حیث یک خط شکن است. البته که دولت نیز در این بخش کم کار بوده است و کم توجهی کرده است. شاید بهتر باشد به جای آنکه سرمایه دولتی صرف ساخت آثاری شود که چندان برای مخاطب قابل توجه نیستند، با سرمایهگذاری و حمایت از این دست آثار به شناخت هرچه بیشتر و بهتر قهرمانان ملی کمک شایسته و شایانی شود.